عصر ایران؛ فاطمه صابری- فاصلۀ آغاز رسمی فروش بلیت خانوادگی برای پخش بازی ایران و اسپانیا تا لغو آن ۱۴ ساعت بود. وقتی از آغاز رسمی بلیتفروشی سخن میگوییم از موافقت شورای تامین استان تهران هم حرف میزنیم که حوالی ساعت 21 شب سهشنبه یعنی 10 ساعت قبل از باز شدن سایت بلیتفروشی با وقوع اتفاقی «تاریخی» موافقت کرده بود.
«سینما تیكت» سایت فروش بلیت پخش بازی ایران و اسپانیا در جام جهانی 2018 بعد از استقبال مردم از 10 هزار بلیت زونهای بخش غربی طبقه اول نسبت به فروش بلیت زونهای طبقه دوم هم اقدام کرد تا برای اولین بار بعد از 37 سال 20 هزار ایرانی بدون تفکیک جنسیتی کنار هم بنشینند و یک بازی فوتبال را در ورزشگاه آزادی تماشا کنند. بازی اما نه در زمین چمن که قرار بود بر روی پرده به نمایش درآید.
برروی بلیتهای صادر شده با عنوان «جشنواره توپ طلا» آغاز برنامههای ویژه فرهنگی و هنری در ورزشگاه آزادی از ساعت 18 اعلام شده بود و سینما تیکت هم در پیامک به افرادی که بلیت 15 هزارتومانی این نمایش را خریداری کرده بودند مژده داده بود به 10نفر از كسانی كه قبل از ساعت 21 به ورزشگاه مراجعه كنند،كارت خرید 500هزارتومانی تخفیف اهدا میشود.
خانوادههای زیادی هم به دلیل شوق یک تجربه تازه، کمکم از این زمان مقابل ورزشگاه حاضر شدند اما بهجای پردههای خوش آمدگویی یا راهنمایی به سمت در غربی ورزشگاه آزادی با تعداد زیادی مامور نیروی انتظامی روبهرو شدند که به آنها خبر میداد پخش بازی به دستور مقامات لغو شده و خانوادهها به منازل خود بازگردند.
سینما تیکت هم ساعت21:10 دقیقه با ارسال پیام پوزش، از لغو تماشای مسابقه فوتبال ایران - اسپانیا در استادیوم آزادی خبر داد و به خریداران بلیت اطمینان داد طی چند روز آینده مبالغ بهحساب شان بازگردانده میشود.
تا ساعت 21:50 دقیقه یعنی حدود 40 دقیقه قبل از بازی حساس ایران - اسپانیا «بازیِ لغو پخش »با مردم ادامه داشت و صدها خانواده مقابل ورزشگاه آزادی سرگردان بودند و مدام از طرف ماموران کلافه شده از تصمیمات از این دست به سمت خانه هایشان راهنمایی می شدند.
دستکم 13 هزار تن از 20 هزار شهروندی که بلیت خریداری کرده بودند یا به خانههایشان بازگشتند یا بعد از مطلع شدن از ماجرا به ورزشگاه نیامدند. آنها خسته و معترض و عصبی بودند از ماجرایی که درواقع چیزی بیشتر از یک جُنگ خانوادگی که هرروز در پارکها، فرهنگسراها و سینماهای کشور بهصورت خانوادگی برگزار میشود نبود و فقط به دلیل آنکه نام محل «ورزشگاه» بود از و رودشان ممانعت میشد.
روحانی همچنان تنها در میان وزرا و مدیرانش
طبق اطلاعات سایت خرید بلیت و اطلاعات رسانهها عبدالرضا رحمانی فضلی وزیر كشوv دقایقی قبل از آغاز بازی مجوز ورود خانوادهها به استادیوم آزادی برای تماشای فوتبال ایران - اسپانیا را صادر کرد.
مانند هزاران اتفاق از این دست هرگز روشن نشد و نمیشود که چه کسی دستور رسمی شورای تامین استان تهران را ساعتها معلق کرد و باعث اعتراض و ناامیدی صدها خانواده شد اما قطعا مردم انتظار داشتند آقای وزیر مانند موارد زیاد از این دست تعلل نکند و حالا که بعد از سالها تلاش حق طبیعی زنان آنهم به شکلی فانتزی و نه واقعی یعنی پخش بازی از پرده نمایشگر از روی سکو به آنها داده شده بود مقابل دستورات غیرقانونی افراد پشت پرده مقاومت کند.
آیا استاندار تهران که خود رئیس شورای تامین استان است نسبت به مصوبه رسمی شورا و سرگردانی چندساعته خانوادهها مقابل ورزشگاه آزادی بیتوجهی کرده بود؟ آیا برای وزیر کشور ماجرا اهمیتی نداشت و درصدد بود مانند بسیاری از مواردی که طی 5 سال گذشته در زیرمجموعه این ارگان برای دولت روحانی هزینه زا شده این ماجرا را هم به آینده موکول کند تا شاید «زمان» گرههای آن را باز کند؟
هر چه که بود رسانهها نوشتند که پلمب درِ ورزشگاه آزادی با ورود مستقیم دفتر رئیسجمهوری و شخص حسن روحانی شکسته شد البته با شرحی که پیشازاین رفت و بازهم هزاران ناراضی روی دست کشور بر جای گذاشت.
اینکه وزرا و مدیران روحانی دقیقا قرار است در کدام مقطع برای اهداف دولت هزینه پرداخت کنند مشخص نیست و همچنان رئیسجمهور روحانی قراراست پای ثابت تمام تصمیمات ریزودرشت غیر مرتبط با وظایف کلان کشورداری او باشد؛ کشوری که 18 وزارتخانه دارد و هزاران مدیر و تصمیم گیر که برای لحظهلحظه عناوین شغلیشان حقوق دریافت میکنند. اما همچنان برای موضوعاتی که ماهیتا هرگز بیشتر از تماشای یک جُنگ خانوادگی نیست هم رئیسجمهور و دفترش پادرمیانی میکنند. در این صورت واقعا چه حاجت به داشتن وزیر کشور و استاندار و صدهها مدیر پرادعا در کشور است؟
هرچند وزیر کشور روحانی، مشهد را به منتقدان اصول گرا بخشیده و در مقابل تصمیمات عجیب و فراقانونی آنجا سکوت کرده اما این انتظار میرود که او و دیگر وزرا باور کنند که در فضای 57 تا 60 با لزوم دخالت مستقیم بالاترین مقام اجرایی کشور در هر مقولهای نیستیم.
کشور ساختار مشخص دارد و مسئولیتهای افراد هم کاملا روشن است و آنها از سوی رئیسجمهوری برای تصمیمگیری و اجرای برنامههای دولتی که رئیسش منتخب مستقیم مردم است انتخابشدهاند و نه فرمانبرداری از افراد پشت پردهای که هرگز مسئولیت و حدود اختیاراتشان مشخص نیست.
وقتی از مدیریت و امنیت می گوئیم از چه می گوئیم
شمار زیادی از مردم تهران چهارشنبه شب ناامیدانه ساعتها مقابل ورزشگاه آزادی ماندند و برخی از آنها هم بعد از دیدن وضعیت مقابل ورزشگاه به خانههایشان بازگشتند. درعینحال تعدادی هم از نیمهراه به ورزشگاه بازگشتند. تا کمتر از نیم ساعت مانده به بازی ترافیک،راههای منتهی به ورزشگاه آزادی را قفل کند.
انتظار این بود که خانوادههایی که ساعتها بدون هیچ دلیلی پشت در ورزشگاه مانده بودند و کیلومترها راهرفته را بازگشته بودند حداقل در ورزشگاه با شرایط بهتری روبهرو شوند اما در کمال تعجب مشاهده کردند به رغم تاخیر و ممانعت چندساعته از ورود تماشاگران، تکتک اتومبیلهایی را که ثانیهها هم برایشان مهم بود تا بازی حساس ایران را از دست ندهند مجبور به توقف و پرداخت 5 هزار تومان هزینه پارکینگ کردند.
آنهم بدون هیچگونه راهنمایی بعدی و حتی بازرسی و چک کردن بلیتها و تعیین جایگاه و صندلیهایی که از قبل خریداریشده بود. درحالیکه پیشازاین ناصر محمودی فرد مدیر مجموعه ورزشی آزادی، از آماده بودن «زیرساخت»های لازم برای نمایش بازیهای جام جهانی ۲۰۱۸ روسیه در ورزشگاه بزرگ آزادی خبر داده بود و گفته بود برای احترام به تماشاگران بازرسی بدنی نخواهد بود اما گیت امنیتی در ورزشگاه وجود دارد. اما نهتنها بازرسی بدنی وجود نداشت و خبری از گیت نبود بلکه صدها تن هم بدون بلیت و ثبت مشخصات وارد ورزشگاه شدند.
اگر دراینبین اتفاقی رخ میداد آنانی که غیرمسئولانه ساعتهای زیادی برنامه را از روال خود خارج کرده بودند پاسخگو بودند یا در آن هنگام دیگر استاندار و وزیر کشور و مدیر مجموعه آزادی زیر تیغ انتقادات محاکمه میشد؟ مگر میتوان پذیرفت در شرایطی که خطرات امنیتی مختلف مردم را در تمام جهان تهدید میکند و اتفاقاً بهشت آنها برای ایجاد ترس و تهدیدات جانی، محل تجمع مردم است حدود 7 هزار تن که بین آنها کودکان زیادی هم حضور داشتند بدون تمهیدات امنیتی وارد ورزشگاه شوند؟
ماجرای نصب بزرگترین تلویزیون ایران با بدترین کیفیت در ورزشگاه آزادی
طبق وعده مدیر مجموعه ورزشی آزادی قرار بود قبل از ورود خانوادهها نه چهارشنبه شب که از۲۴ خردادماه همزمان با بازی افتتاحیه جام جهانی آماده باشد. چون بحث تماشای بازیها بهصورت خانوادگی در ورزشگاه مربوط به مدتها قبل و بهصورت جدیتر قبل از جام جهانی در رسانهها مطرحشده بود.
به همین دلیل مدیر مجموعه ورزشی آزادی باافتخار از راهاندازی بزرگترین تلویزیون ایران در ورزشگاه آزادی خبر داده بود و گفته بود یک نمایشگر بزرگ به مساحت ۱۲۰۰ مترمربع در قسمت روبروی جایگاه ورزشگاه آزادی کار گذاشته خواهد شد تا تماشاگران از طبقه اول و دوم ضلع غربی ورزشگاه، تماشاگر بازیهای جام جهانی از جمله دیدارهای تیم ملی فوتبال ایران باشند. اما آنچه مردم بعد از ورود پردردسر به ورزشگاه مشاهده کردند تلویزیون و پرده نمایشگری نبود که حتی بتوان آن را بیکیفیت نامید.
اگر بخواهیم وضوح تصاویری که بروی پرده نقش بسته بود را با عدد نشان دهیم بدون کمترین مبالغهای میتوان گفت مردم از 100 درصد وضوح 20 درصد تصویر و در اغلب زمان بازی 5 درصد صدا داشتند.
اینکه چگونه در تمام روزها و ساعاتی که بحث حضور مردم در ورزشگاه مطرحشده بود بانیان امر حتی یکبار کیفیت صدا و تصویر بزرگترین تلویزیون وعده دادهشده را تست نکرده بودند فقط عجیب نیست که به تعبیر شماری از حاضران بهنوعی توهین به شعور و صبوری مردم است.
بر این اساس میتوان برداشت کرد با پیشبینی این امکانات یعنی خریداران بلیتهای 15 هزارتومانی شایسته دریافت خدمات بیشتر از این نیستند چون در مقابل بدترین شرایط هم اعتراضی نمیکنند.
40 دقیقه بعد از شروع بازی طول کشید تا تصمیم گیران دریابند که میتوان بخشی از این افتضاح «مدیریتی» را با روشن کردن نمایشگر ورزشگاه آزادی جبران کرد که طبیعتاً به دلیل قرار گرفتن تلویزیون مخصوص ورزشگاه در طبقه دوم شمالی تنها برای تعداد کمی از تماشاگران قابل روئیت بود.
سوالی که از سوی مردم حاضر در استادیوم مطرح میشد این بود که مدیران بخشهای مختلف ایران دقیقا به خاطر انجام درست کدام وظیفه، ماهیانه از خزانهای که متعلق به ملت است حقوق دریافت میکنند؟
برگههای ماموریتی که برای ناامیدی این مردم نازنین صادر میشود
هرچند مردم و نهفقط مردان در اولین تجربه دیدن بازی فوتبال در ورزشگاه بیاحترامی دیدند و درواقع بازی حساس ایران در جام جهانی را ندیدند و به دلیل کیفیت پایین فقط درباره لحظات بازی گمانهزنی کردند اما رفتارشان کنار همهمانی بود که انتظار میرفت.آرام و متین و در کمال احترام به یکدیگر. برای آنها این رویداد عجیب نبود چون صندلیهای ورزشگاه آزادی تفاوتی با صندلی تاکسی،اتوبوس، مترو، سینما، روزهای عزاداری عاشورا و راهپیماییهای متعدد و تمام زندگی روزمره نداشت.
ظاهرا برای آنانی که سالهاست با تصمیمات فراقانونی مسئلهای چنین ساده را به خط قرمز تبدیل کردهاند این موضوع عجیب است. افراد پشت پردهای که توانایی دارند تمام مسائل خُرد و دمدستی روزمره را هم به موارد امنیتی تبدیل کنند و گویا برگههای ماموریتشان با عنوان «ایجاد هزینه برای دولت و دامن زدن به موج ناامیدی مردم» صادر شده است.
آنانی که چند دهه است نگران ورود زنان به ورزشگاه هستند میتوانند بهدقت عکس و فیلمهای شب گذشته ورزشگاه آزادی را از لحظه ورود پراسترس تا لحظه خروج تماشاگران بعد از باخت بازی مشاهده کنند و در خلوت خود ببینند که با ورود زنان به ورزشگاه به ساحت کدام امر قدسی بیاحترامی شد؟
این افراد هرگز کمترین نکتهای که بتوان از آن بیاحترامی حاضران را نسبت به هم مشاهده کرد نخواهند دید. آنچه زنان دیدند تلاش مردان برای شاد کردن آنها علیرغم تمام کمبودها بود. مردان برای زنان راه باز کردند، صندلیهایشان را به آنها تعارف کردند، هنگام عبور از مسیرهای باریک خود را کنار کشیدند تا شائبهای برای زنانی که برای اولین بار یک حق ساده اما دریغ شده را تجربه میکردند، پیش نیاید، با مهربانی و شادمانی شعارهای ریتمیک را برایشان تکرار کردند تا آنها از این وضعیت لذت ببرند و بخندند.
مواردی که پروانه سلحشوری، طیبه سیاوشی و سیده فاطمه ذوالقدر سه نماینده زن تهران در مجلس، معصومه ابتکار معاون امور زنان و خانواده رئیسجمهوری ایران و تعدادی از اعضای کمیسیون فرهنگی، اجتماعی و امور ورزشی شورای شهر تهران در ورزشگاه مشاهده کردند و کاش دیگر تصمیم گیران هم فیلم و تصاویر را مشاهده کنند و ببیند که مردمی که سالهاست زیر فشارهای خردکننده اقتصادی قرار دارند و از اوضاع دلخورند، به همین اندک اتفاقات مثبت دلخوشند.
آنها امیدوارانه بلیت میخرند، نجیبانه ساعتها مقابل ورزشگاه بیاحترامی و تحقیر بیدلیل را تحمل میکنند و بعد از سر گذراندن مصائب، کیفیت بسیار نازل نمایشگر پخش بازی را هم نادیده میگیرند و تلاش میکنند از «هیچ» برای خود فرصت شادی بسازند.
مردم ایران و نهفقط آنانی که علیرغم تمام مشکلات در ورزشگاه در تمنای ورود دوباره به «آزادی» بودند شایسته ارج و احترام بیشتری هستند. ورود خانوادگی به ورزشگاهها کمترین حقشان و احترام و آزادی حق مسلم شان است.
این درخواست آرزو نیست بلکه یک مطالبه است که به پروسه ناامید کردن و بیاحترامی عمومی از سوی افرادی که نمیدانیم پشت کدام میز و عناوین نشستهاند پایان داده شود.