روزنامه همشهری نوشت: ناامیدی یا خسته شدن مردم از تحولات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی کشور یکسال پس از انتخابات96 کشور کلیدواژههای برخی مباحثات سیاسی کشور شدهاند.
مقامات کشور در تحلیلهای خود این موضوع را بیشتر ناشی از جنگ روانی و تبلیغات نادرست رقبای سیاسی داخلی و عوامل خارجی میدانند. در عین حال برخی کارشناسان نیز معتقدند این ناامیدی ریشههای داخلی در تحقق پیدا نکردن مطالبات و سلیقههای مردم در اداره کشور دارد. عباس عبدی فعال سیاسی اصلاحطلب و تحلیلگر رسانهای در گفتوگوی کوتاه خود با همشهری، درباره نظریه ناامیدی در فضای جامعه ایران را کندوکاو کرد.
مقامات نظام در موضع مشترکی بر این موضوع تأکید داشتند که مشکل امروز کشور اقتصادی، فرهنگی یا امنیتی نیست، بلکه مشکل اصلی امروز ما جنگ روانی است؛ شرایط امروز کشور را چقدر مبتنی بر جنگ روانی و چقدر براساس واقعیتها میبینید؟
میپذیریم که این یک جنگ روانی است و آن را بهعنوان یک فرض در نظر میگیریم. پرسش این است که آیا دیگران درمقابل ما در این جنگ روانی پیروز شدهاند؟ چرا ما نمیتوانیم چنین جنگ روانیای را علیه دیگران راه بیندازیم؟ یا کشورهای دیگر نیز اسیر چنین جنگهای روانیای میشوند؟ همین که چنین زمینهای وجود دارد که آنها میتوانند علیه ما جنگ روانی راه بیندازند و به موفقیت نیز دست یابند، خود ناشی از ضعفهایی است که در جامعه ما وجود دارد و مهمترینش این است که نظام رسمی رسانه ما آزادی مناسب ندارد، بخشی از حقایق را نمیخواهیم بپذیریم و سانسور میکنیم؛ درنتیجه سانسور، اعتبار تمام چیزهایی که میگوییم از بین میرود و دیگران هم میتوانند هر راست و دروغی را علیه ایران جا بیندازند.
بنابراین اگر اینها جنگ روانی است باید وجود ابزار مقابله با جنگ روانی که رسانه مستقل و آزاد است را بپذیریم. در همین حال اگر چنین اصلی مورد مناقشه است و رسانه بهخصوص رادیو و تلویزیون را بهمعنای دقیق کلمه آزاد نداریم، معنایش این است که حتما یک جای کار گیر دارد.
یاس و ناامیدی ناشی از بیعملی مسئولان است یا ناامیدی نخبگان؟
اینکه القای یأس و ناامیدی ناشی از بیعملی مسئولان است یا ناامیدی نخبگان یک مسئله فرعی است. اگر بپذیریم چنین زمینههایی وجود دارد، بهطور طبیعی میکوشیم دلایل آن را پیدا کنیم. ممکن است هر 2علت وجود داشته باشد ولی نخبگان عملا در مسیر ناامیدی حرکت میکنند و علتش هم این است که حس میکنند جایگاهی ندارند، احساس ناتوانی در اثرگذاری میکنند، توانش را دارند ولی مورد توجه قرار نمیگیرند و گوش شنوایی برای حرفهای آنها وجود ندارد.
اگر کسانی دوست دارند نخبگان فعال باشند، کافی است تا یک نظرسنجی از مجموعه وسیع جامعه و نخبگان داشته باشند تا واقعیت نظر آنان را دریابند. آنها چه درست و چه غلط براساس نظر خودشان عمل میکنند. به همین علت بهنظر میرسد بهتر است به جای برخورد انتزاعی در رابطه با جامعه، از خود آنان نظرشان را بخواهیم تا متوجه شویم نظر آنان نسبت به مسائل جامعه چیست و چه راهحلهایی را پیشنهاد میکنند؟
رئیسجمهور گفتند «نباید در رسانهها توقعات مردم را بیجا بالا ببریم چراکه بالابردن بیحساب توقعات مردم یعنی ایجاد ناامیدی.» آیا تحمیل توقعات منجر به بینشاطی جامعه ایران شده است و آیا امید مردم از میان رفته است؟
این سخنان آقای روحانی درست است که نباید انتظارات مردم را بالا برد و اتفاقا رسانهها قبلا تذکرات لازم را به مسئولان وقت دادند، اینکه توقعات مردم را در برجام بالا نبرید. آن وعدهها و ایجاد انتظارات واقعی نبود؛ من طی چند یادداشت به این مسئله اشاره داشتم.
این توقعات قبلاً بالا برده شده است و حالا نمیتوان آن را پایین آورد و نباید مسئولیت آن را متوجه رسانهها دانست. رسانهها دیوار کوتاهی نیست که هرکسی بخواهد از آن بالا رود. میتوانیم بگوییم فضای مجازی انتظارات را بالا میبرد. البته وظیفه حاکمیت است تا رادیو و تلویزیون کارآمد و آزادی را ایجاد کند که جلوی این کارکرد منفی فضای مجازی را بگیرد. طبیعی است که در این حالت بهصورت منطقی و متناسب صحبت میشود، نه انتظاراتی بالا میرود، نه شایعهای شکل میگیرد و مردم همانند سایر کشورها ارتباط صحیحی با جامعهشان پیدا میکنند.
بنابراین بهجای آنکه توپ را به زمین رسانهها بهخصوص مطبوعات بیندازیم، باید بهدنبال آن بگردیم که ضعف حکومتها کجاست. حتی اگر رسانهها هم ایراد داشته باشند، به نوعی مسئولیت آن با حکومتهاست. آنها میتوانند با رسانهها گفتوگو کنند، قانون وضع کنند و کارهای درخور دیگری برای حل این مشکل انجام دهند.
آیا همانند انتخابات96 همچنان میتوان مردم را نسبت به امید و تغییرات امیدوار نگه داشت؟ آسیبهای دور شدن از نشاط ملی و امید چیست و آیا توضیح و توجیه مردم در مسئله امید به آینده را واقعبینانه میدانید یا خیر؟
مردم دنبال دریچههایی هستند که امیدوار باشند. گمان ندارم که بهصورت مؤثر فضاسازی میشود تا مردم ناامید شوند. مردم در سال96 چنین دریچهای را پیدا کردند و بهشدت پای صندوقهای رأی حضور پیدا کردند؛ به این خاطر که دریچهای پیدا کردند تا امیدوار باشند و امیدوار شدند. اگر این دریچهها باز نگه داشته شود، قطعا حضور خواهند داشت اما اگر وضع به همین شکل بخواهد ادامه پیدا کند، احتمال کمی میدهم که بتوانیم شاهد تکرار وقایع و رفتارهای امیدبخش مردم در گذشته باشیم.