جاويد قرباناوغلي - مشرق
آمريکا پس از خروج از توافق هستهاي، رويارويي همهجانبه سياسي و اقتصادي عليه ايران را در دستور کار قرار داده است. هدف آمريکا به گفته مقامات اين کشور ايجاد ائتلاف گسترده سياسي متشکل از همه همپيمانان آمريکا و اعمال تحريمهاي بهمراتب سختتر از گذشته بر ايران است. به گفته سخنگوي وزارت خارجه آمريکا ايالات متحده درصدد تشکيل ائتلافي جهاني و متحدکردن کشورهاي جهان عليه ايران نهفقط در توافق اتمي، بلکه در همه فعاليتهايی است که به عقیده آنها تهديدي عليه ثبات در سراسر جهان است. موفقيت يا ناکامي ترامپ در پيشبرد اهداف شرورانه عليه کشورمان در گرو قدرت مانور ايران و استفاده از فرصتها در عرصههاي جهاني و منطقهاي است که به برخي از آنها اشاره ميشود.
اول: سفر آقاي روحاني به چين با هدف شرکت در اجلاس سران سازمان همکاريهاي شانگهاي در کنار خبر حمايت روسيه از «عضويت دائم» اين پيمان گمانهزنيهاي تحليلگران در نگاه پررنگتر ايران به شرق در شرايط پس از خروج آمريکا از برجام دامن زده است. ولاديمير پوتين در ديدار با روحاني در حالي بر حمايت کشورش از پيوستن ايران به اين پيمان تأکيد کرد که در سه سال گذشته و پس از توافق هستهاي ايران با قدرتهاي جهان حمايت روسيه از عضويت ايران نتيجهاي در بر نداشته و ظاهرا به دليل مخالفت «برخي از اعضا» اين سازمان با درخواست ايران مخالفت کرده است. فارغ از مباحثات «نفع يا عدم نفع» عضويت کشورمان در اين اجلاس که قريب به نيمي از جمعيت جهان را به خود اختصاص داده است، به نظر ميرسد اجلاس شانگهاي و کشورهايي مانند روسيه، چين و هند که از سال قبل به عضويت دائم اين اجلاس درآمد، در شرايط کنوني ميتواند محور مهم و قابل اتکايي در مانور رويکردهاي سياست خارجي ايران و برونرفت از تبعات ناشي از پيامدهاي خروج آمريکا از برجام تلقي شود.
دوم: اروپا به دلايلي که زياد از آن سخن گفته شده، تاکنون بر پايبندي خود بر توافق هستهاي تأکيد کرده و چنانچه ملاحظه شد، نخستوزير رژيم صهيونيستي نيز نتوانست در تور اروپايي با نمايش مضحک «پروندههاي مسروقه» و بزرگنمايي خطر ايران سه کشور اروپايي حاضر در توافق هستهاي را وادار به عقبنشيني از مواضع خود کند. نتانياهو با شعار «ايران و ايران» به سه کشور اروپايي پا گذاشت و با اعتراض ترزا مي درباره خشونت سربازان اسرائيلي عليه معترضان فلسطيني در ديدار با او به سفر خود پايان داد. قبل از نخستوزير انگليس، رئيسجمهور فرانسه و صدراعظم آلمان نيز آب پاکي را بر دستان نتانياهو ريخته بودند. اختلاف نظر سه کشور يادشده اروپايي با بنيامين نتانياهو تنها به موضوع توافق هستهاي با ايران محدود نميشود. اين اختلافات در ماههاي گذشته در موضوعاتي مانند انتقال سفارت آمريکا از تلآويو به بيتالمقدس و سياست شهرکسازي اسرائيل کماکان با مخالفت بخش زيادي از کشورهاي اروپايي روبهرو است و سرکوب خونين تظاهرات فلسطينيها به دست سربازان اسرائيل شدت و حدت بيشتري يافته است.
سوم: نامه مشترک وزراي خارجه و دارايي اين سه کشور به آمريکا و درخواست معافيت از تحريمهاي ثانويه آمريکا در تجارت شرکتهاي اروپايي با ايران در حوزههاي دارو و درمان، انرژي، خودرو، زيرساختها، صنعت هواپيما و همچنين نقل و انتقال پولي (سوييفت) از نشانههاي بارز رويکرد مثبت اروپا در مواجهه با جهتگيري ضدايراني ترامپ است که بايد در کانون توجه سياستگذاران کشورمان قرار گيرد.
روشن است اين سخن به معناي مخالفت سه کشور اروپايي با اسرائيل در همه زمينهها و همراهي آنان با ايران در همه موارد نيست. نگرانيهای حتی ظاهري اروپا درباره سياستهاي منطقهاي و برنامه موشکي در صورت بیتوجهی از سوي ايران ميتواند به فصل مشترک اقدامات آمريکا و اسرائيل براي اعمال فشار به اروپا تبديل شود. اقداماتی نظیر آنچه دیروز در مجلس رخ داد و بی توجهی به منافع ملی در بررسی کنوانسیون مقابله با تأمین مالی تروریسم، میتواند فضا را تنشآلودتر کند.
چهارم: فارغ از صحت و سقم ادعاي ترامپ درباره تغيير محسوس رفتار ايران در منطقه در سه ماه گذشته، نيت او در بيان اين سخن و چگونگي راستيآزمايي اين مدعا، منطقه و دست بالاي ايران در آن از مهمترين فرصتهاي فراروي کشورمان است. نگارنده دراينباره بارها در اين روزنامه بر ضرورت رويکرد تعاملي ايران با همسايگان و حلوفصل بحرانها با مشارکت همسايگان براساس منطق کارساز «برد– برد» تأکيد کرده است. تغيير در جهتگيريها در منطقه با درنظرگرفتن تحولات سريع در عراق، سوريه و يمن و گرايش به حل بحرانها با تکيه بر ديپلماسي و رويکرد برد-برد ميتواند به اهرم نيرومندي در مقابله با سياستهاي ترامپ و اسرائيل عليه ايران تبديل شود. بايد به ديپلماسي فرصت داده شود تا با حفظ منافع حداکثري از برگهاي برندهاي که هنوز از دست نرفتهاند، در راستای تثبيت دستاوردهاي اقدامات نظامي و بالابردن قدرت چانهزني در عرصههاي ديگر استفاده شود.
پنجم: اختلافات آمريکا به زعامت ترامپ با متحدان خود که اوج آن در اجلاس اخير سران هفت کشور صنعتي در کبک کانادا به منصه ظهور رسيد، ناشي از برنامه اصلي ترامپ در برنامه از قبل اعلامشدهاش در مبارزات انتخاباتي و شعار «اول آمريکا» و رفتار تحقيرآميز او با متحدان غربي است.
با تأکيد بر جايگاه ايران در اين اختلافات، رفتار ترامپ درباره تعرفههاي تجاري و خشم کانادا، اروپا و چين، نمايانگر صحت ادعاي ايران در پايبندنبودن آمريکا به تعهدات بينالمللي نهفقط درباره ايران و توافق هستهاي که حتي درباره نزديکترين متحدان خود است. تعبير گوياي برخي تحليلگران در توصيف اجلاس اخير هفت کشور صنعتي با عبارت هفت منهاي يک يا شش بعلاوه يک نشان ميدهد که آمريکا بيش از آنچه گفته ميشود، در جهان منزوي شده است.
جهان غرب و متحدان آمريکا براي اولينبار در چند دهه پس از پايان جنگ جهاني دوم در مقابل آمريکا صفآرايي کرده و با تصميمهاي ترامپ در موضوعات اقتصاد جهان و همچنين خروج از توافق هستهاي به مخالفت برخاستهاند. اروپا به صراحت از نگرانيهاي امنيتي خود درباره اين تصميم ترامپ سخن ميگويد. اين موارد از واقعيتهاي انکارناپذير در عرصه سياست جهاني است. هر سخن يا اقدامي که باعث تحکيم اين گسست يا ايجاد ائتلاف بين آنان عليه ايران شود، برخلاف منافع کشور و هديهاي به دشمنان ايران است.