عصر ایران؛ سروش بامداد - در این دو سه روز و پس از درگذشت «ناصر ملکمطیعی» بازیگر کهنهکار سینمای ایران که به رغم قریب 40 سال دوری از سینما همچنان محبوب مانده بود، حجم انبوهی از مطالب و خاطرات مختلف منتشر شده که به اقتضای درگذشت او آمیخته با احساسات و گاه غلو شده است.
هر چند این همدلیها ستودنی است اما به نظر میرسد در برخی موارد احساسات بر خرد چربیده و اغراق هایی صورت پذیرفته و در واقع درگذشت مرحوم ملک مطیعی بهانهای برای طرح موضوعات دیگر شده و جا دارد به نکات دیگر هم اشاره شود.
هر چند در این فضا سخنی دیگرگونه گفتن شاید به مذاق کسانی خوش نیاید اما کار روزنامهنگار همین است که زوایای مختلف را بکاود نه آن که همواره از سلیقۀ عمومی پیروی کند:
1. ناصر ملکمطیعی سینما را با «قیصر» شروع نکرد. در کارنامه او قریب 100 فیلم دیده میشود ولی از قیصر بود که این کاراکتر را پیدا و عرضه کرد.
پرسش این است که آیا بعد از انقلاب 1357 ادامۀ عرضۀ این کاراکتر در سینما میسر بود یا نه؟ اگر آری میتوان شماتت کرد ولی اگر نه وضعیتی که برای آن مرحوم و بازیگرانی چون فردین، بیک ایمانوردی و بهروز وثوقی پدید آمد در وهلۀ نخست، حاصل تغییر فضای فرهنگی بود و الزاما ارادهای جدی علیه آنان شکل نگرفته بود تا کمر به حذفشان ببندد. یادمان باشد کارگردان همان قیصر (مسعود کیمیایی) بعد از انقلاب و در زمان مدیریت قطبزاده در صدا و سیما یک چند مدیر شبکۀ دو شد. اما آیا در آن زمان ملکمطیعی را به صحنه دعوت کرد؟
بگذارید صریحتر بگویم: سینمای بعد از انقلاب نمیتوانست روند فیلفارسی را ادامه دهد چون در این صورت اساسا سینمایی باقی نمیماند. ملکمطیعیها قربانی شدند تا سینمایی تازه نضج بگیرد و ببالد و حالا نامهایی چون اصغر فرهادی و عباس کیارستمی در جهان بدرخشند. لابد میپرسید مگر جای آنها را تنگ میکرد؟ نه! اما بعید بود آنگاه سینمای تازه جان بگیرد.
2. این تصور که ملکمطیعی در تمام 40 سال بعد از انقلاب ممنوعالتصویر و محروم از فعالیت سینمایی بوده هم درست نیست. همین اواخر مگر در فیلم «نقش و نگار» بازی نکرد؟ چند نفر از کسانی که حالا این همه مرثیه مینویسند و عکس او را روی جلد کار میکنند به تبلیغ این فیلم پرداختند؟ این فیلم اساسا چقدر فروخت؟
3. نسل جدید شاید تصور کند بعد از انقلاب، همۀ بازیگران پیشین ممنوعالفعالیت شدند. حال آن که چنین نیست. مگر داوود رشیدی، عنایت بخشی، نادره (حمیدۀ خیرآبادی) و بازیگران دیگری در این ردیف بعد از انقلاب این همه فیلم بازی نکردهاند؟ تفاوت گروهی چون «بهروز وثوقی، بیک ایمانوردی، فردین و ملکمطیعی» با گروه دیگری چون «داوود رشیدی، نادره، عنایت بخشی و جمشید مشایخی» چه بود که دومیها ماندند؟
مهم ترین تفاوت در پیشینۀ تئاتری است. بازیگری چون مرحوم ملکمطیعی چون از عرصۀ ورزش به سینما آمده بود و سابقۀ تئاتری نداشت در فضای تازه نتوانست ادامه دهد. داوود رشیدی اما با پیشینۀ تئاتری و تحصیلات آکادمیک دانشگاهی از آن فضا خارج و در سینمای جدید هم نقش ایفا کرد. بحث ستاره سازی و شمایل هم البته بود. چرا راه دور برویم؟ اگر بازی در فیلمفارسی ها جرمی نابخشودنی بود چرا جهانگیر فروهر با مشکلی مواجه نشد؟ این واقعیت را باید پذیرفت که راه را بر همه سد نکردند و انصاف میباید داد که مرحوم ملکمطیعی در ژانرهای دیگر جا نمیافتاد و بخشی از دور افتادن او به همین خاطر بود.
4. اگر بخواهیم همه کاسه کوزهها را بر سر محدودیتها بشکنیم سعید راد را میتوان مثال زد که مدتی غایب بود و بعد به خارج از کشور رفت و وقتی بازگشت در فیلمی چون «دوئل» نقش کلیدی بر عهده گرفت. اما او حالا کجاست؟ مگر ممنوعالفعالیت است؟ نیست اما حالا کجاست؟ آیا او هم سانسور میشود؟ نه برادر، زمانه عوض شده است و سلیقهها طبعا.
5. برخی چنان از انزوای ناصر ملکمطیعی سخن میگویند و دل می سوزانند که انگار این اتفاق منحصر به صنف سینما بوده و گریبان دیگران را نگرفته است. مگر مشهورترین هنرمند نقاش این مملکت – آیدین آغداشلو- در یک پارکینگ کلاس نقاشی دایر نکرده بود تا گذران زندگی کند؟ دکتر ناصر کاتوزیان که در نوشتن پیش نویس قانون اساسی جمهوری اسلامی هم نقش داشته مگر سالها از تدریس محروم نشد؟
جوانان امروز احتمالا نام دکتر حسن توانایان فرد – اقتصاد دان- را نشنیده اند. اما هم او در سال هایی از دهۀ 60 برای امرار معاش مسافرکشی می کرد. این محرومیت ها منحصر به یک صنف نبوده منتها دیگران به ترتیبی بیرون آمدند یا ژانر و گونۀ فعالیت را تغییر دادند. ناصر ملک مطیعی اما نمی خواست یا نمی توانست از فرم تیپیکال خود خارج شود و فرمت کلاه مخملی را ترک کند. مدیران فرهنگی بعدی هم در واقع با این شمایل مشکل داشتند.
6. اصطلاح «فیلمفارسی» را جمهوری اسلامی و مدیران سینمایی بعد از انقلاب ابداع نکردند. این اصطلاح، برساختۀ دکتر هوشنگ کاووسی منتقد روشنفکر سینماست. ناصر ملک مطیعی مرد نازنینی بود اما یکی از نماد های فیلمفارسی هم بود و چون در عصر جمهوری اسلامی فیلمفارسی قابل ادامه نبود طبعا کسانی چون ملک مطیعی و فردین قادر به ادامه نبودند مگر آن که مانند عنایت بخشی و جهانگیر فروهر مسیر را تغییر دهند.
7. تلویزیون «من و تو» و برخی از شبکه های دیگر اصرار دارند پایان حضور زنده یاد ملک مطیعی را با انقلاب مقارن بدانند و نه تنها فیلم اخیر را به حساب نمی آورند بلکه «برزخی ها» را نیز انکار می کنند. در فیلم برزخی ها که احتمالا اخراجی ها با الهام از آن ساخته شده قرار است آب توبه روی سر این گونه بازیگران ریخته شود. اما همین برزخی ها با این که نام ملک مطیعی را در تبلیغات آن پررنگ نکردند برای وزیر وقت ارشاد – حجت الاسلام عبدالمجید معادیخواه- گران تمام شد و اخلاف او با توجه به این تجربه ترجیح دادند این ریسک را تکرار نکنند و دود آن به چشم امثال این بازیگر فقید رفت.
8. خواننده این سطور می پرسد پس چرا هم چنان محبوب بود؟ می گویند از دل برود هر آن که از دیده برفت و هر بار که فیلمی از او دیده می شد به دیده ها می آمد. 98 فیلم شوخی نیست. درست است که قریب 40 سال در سینما نبود اما با فیلم های ویدیویی و بعدتر سی دی و شبکه های ماهواره ای بود. برای یک نسل خاطره سینماهای دهه های 40 و 50 بود و برای یک نسل خاطره فیلم های ویدیویی.
وجه دیگر شمایل لوطی گری او بود. یه این معنی که تنها بازیگر نبود. به عنوان یک «لوطی بچه تهرون» شناخته می شد و چه کار مبتکرانه ای کردند آن چند نفر که در هیأت کلاه مخملی در مراسم شرکت کردند. حالا نه در اندازههای تختی که دوست داشت با همان مرام ها شناخته شود.
9. یکی از رازهای محبوبیت و حضور مردم در مراسم تشییع پیکر ناصر خان ناشی از عملکرد صدا و سیماست. اگر اجازه می دادند گفت و گوی او در کهن سالی از دو برنامۀ پربیننده پخش شود و اصلا با او چالش می کردند و گفت و گویی انتقادی را سامان می دادند به جایی برمی خورد؟ بی سبب نبود که در پایان مراسم گزارشگر سیما با اعتراضات جدی روبه رو شد.
رفتارهای صدا و سیما با هنرمندان مردم را شاکی کرده و منحصر به گونه ملک مطیعی هم نیست که بگوییم پای رژیم گذشته هم به میان می آید. بعد از انقلابی ها را هم اگر مستقل باشند بر نمی تابند. به عبارت دیگر و به زبان ساده تر بخشی از واکنش ها از لج صدا وسیماست. اما مگر کار صدا و سیما این است که لج مردم را دربیاورد؟ مگر با پول همین مردم این سازمان عریض و طویل اداره نمی شود؟ صدا و سیما با تنگ نظری خود باعث شده مردم پای تلویزیون های ماهواره ای بنشینند و « من و تو» با «تونل زمان» فرهنگ دیگری را پیش چشم مردم می گذارد. در واقع صدا و سیما خود عرصه را به دیگران سپرده و سلیقه مخاطبان جدید را آنان تعیین می کنند. سراغ هر جا می روی بی سلیقگی و انحصار صدا و سیما را می بینی و این صدا و سیما کاری با سلیقه فرهنگی مردم کرده که عجب نیست روی گردانانه از آن با شبکه های دیگر تنظیم شوند.
10. با همۀ این اوصاف اما ناصر ملک مطیعی در همین خاک ماند و 88 سال هم در این دنیا زندگی کرد و در همین خاک هم مُرد. به جای افسوس روحیه او را و زندگی او را بستاییم. راهی بود که خود انتخاب کرد. دوست داشت در همین سرزمین بماند و زندگی کند و چشم فروبندد.
مصداقی دیگر از این سخن شاملو شد که « چراغم در این خانه می سوزد، آبم از این کوزه ایاز میخورد». به جای غصه خوردن های بی حاصل کمک کنیم بند ناف فرهنگ و هنر از دولت و حکومت بریده شود تا روی پای خود بایستد. ایرج قادری هم ممنوع شده بود اما کارگردانی را جدیتر گرفت یا اصغر فرهادی به جای این که استعداد خود را در راهروهای اداری تلف کند بیرون مرزها فیلم می سازد.
ناصر ملکمطیعی خوب زندگی کرد و خوب و با آبرو هم درگذشت و ممنوعالتصویری را شکست. او همان بود که بود. نقش بازی نمیکرد و نقشی دیگر هم به او نمینشست. حتی وقتی پشت دخل آن قنادی میدیدیاش...
انصافاً جواب خود را به دور از جو زدگی اینجا یافتم.
آقای بامداد متوجه نیستن که ستاره های سینمای قبل انقلاب اصلا قابل قیاس با افرادی مانند عنایت بخشی، داوود رشیدی یا مرحوم فروهر نیستن! دلیل حذف این افراد که از قضا به شدت هم کمر به حذف اونها بسته شده و تا الان هم ادامه داره کاملا مرتبط با میزان محبوبیت و فضایی هست که در گذشته مردم نسبت بهش همچنان تعلق خاطر وجود داره... مرثیه سرایی این روزها نه ولی این کتمان غریب شما هم نه!
مصاحبه کردن که ربطی به کلاه مخملی و کاراکتر شناخته شده ناصر ملک مطیعی نداشت.
کدام کارگردان از این بازیگر خواست که نقش دیگری بازی کند و ایشان نپذیرفت؟
فقط یک مورد را درست نوشتید. ناصر نماد قبل از انقلاب بود ولی رشیدی و غیر که مثال زدید در این حد نبودند.
هرچند نظرات من رو منتشر نمیکنید. فقط انصاف داشته باشید برای من کافیه و به همین خاطر عصر ایرانی هستم.
دلیل اینکه مردم به شبکههای اجتماعی خارجی رو آوردند هم همینه که نیازی به تایید کسی نیست تا نظراتشان راجب یک مسیله فرهنگی اجتماعی منتشر بشه.
فقط و فقط یک نکته در مورد این 4 نفری که گفتید وجود داشت که اجازه فعالیت بهشون داده نشد . اونهم محبوبیت محبوبیت و محبوبیت آنها بین مردم بود.
نمیدونم شما عزیز چند سال دارید و از نزدیک فیلمهای اون دوره را در سینما ها دیده اید.ولی در فیلم فارسیها هم گیشه متعلق به این 4 نفر و چند هنرپیشه خانم بود.بقیه عزیزانی را که نام بردید بعداز این بزرگواران قرارداشتند.
کمی انصاف داشته باشید
از نسل قبل از انقلاب عمدتاً آنهايي كه محبوبيتي در جامعه نداشته يا شاخص نبودند ماندند. الباقي يا رفتند يا ممنوع الكار شدند.
اصولاً در این مملکت خارج از چهره های حکومتی کسی نباید زیاد محبوبیت پیدا کند
ولی از این مقاله هیچی دستگیرمون نشد.
نطروتحليلتان خوب و منصفانه است. بعضي مقالات گاهي تحت تاثير جو و جناح بودند. اما اين مقاله سعي كرده است روي خط انصاف برود و از آن دور دورنشود. تشكر
ممنون
حتی در دوران بعد ، بعد از موفقیت فیلم کلاه قرمزی فاطمه معتمد آریا را ممنوع الکار کردند به این جرم که چرا یک زن به ستاره تبدیل شده است ،
مشکل صداوسیما این استکه وظیفه خود نمی بیند مردم را راضی کند ، همین که بتوانند جواب مافوق خود را بدهند کفایت است ،
خودشان هم می دانند در مقابل اینترنت و ماهواره ، اگر بخواهند هم نمی توانند کاری از پیش ببرند ، برای ما هم مهم نیست ، جدیدترین فیلم و سریالهای جهان را دانلود می کنیم ، کانال های فارسی زبان ماهواره هم برای هر سلقه ای هستند ، بگذارید کارکنان صداوسیما هم نان بر سر سفره ببرند
امیدوارم روزی جلوی کار امثال شما گرفته شود تا شاید درک کنید که چه فاجعه ای برای هنرمندان اتفاق افتاده.
اثر فاخر سلطان صاحبقران یا باباشمل را فراموش کردید؟
با کدام آمار و ارقام به این بعیدبودن رسیدید؟!
چه تحلیل ها و توجیه های سطح پایینی
اصلا چرا برنامه دورهمی با حضور ایشون پخش نشد؟؟ اینو که نمیشه با حرفای شما توجیه کرد
ناصر ملک مطیعی با قیصر کاراکتر پیدا کرد ؟؟؟
واقعا یکم تاریخ سینما رو بخون و بعد بیای واسه یه عده قلم بزن با انصاف