حمیدرضا موسوی، از مسئولان ستادهای انتخاباتی احمدینژاد است که چندی پیش از احمدینژاد اعلام برائت کرد. او با روزنامه شرق گفتوگو کرده است.
به گزارش عصرایران، بخش های مهم سخنان حمیدرضا موسوی از مسوولان وقت ستادهای انتخاباتی احمدی نژاد:
-من سال 84 و 88 در ستاد امتداد مهر، مسئول ستاد بودم. ستاد امتداد مهر مربوط به پسر آقاي احمدينژاد بود؛ مهدي. من مسئول كل ستادهاي امتداد مهر بودم. انتشار اين اسناد آن زمان به صلاح كشور و نظام نبود. آن زمان اگر امثال ما از آقاي احمدينژاد حمايت ميكرديم، به دلیل اين بود كه خط احمدينژاد با خط حضرت آقا يكي بود؛ اما الان به انحراف كشيده شده است. بيشتر مباحث اجرائي تيم رسانهاي آقاي احمدينژاد را پيش ميبرد؛ بهويژه در سال 88. با آقاي افراشته و آقاي خورشيدي كار ميكرديم. هدف ما بيشتر كارهاي رسانهاي بود.
-نكتهاي كه ميخواستم همينجا اشاره كنم، اين است كه زمان مناظره احمدينژاد و كروبي طراح سؤالها خود آقاي مشايي بود.
-در اتاق فكري كه داشتيم، ميدانستيم كه نقطهضعف طرف مقابل، آقاي هاشمي است؛ چون گفته ميشد كه منابع مالي طيف مقابل را آقاي هاشمي تأمين ميكند. اين یک استراتژي بود كه آقاي مشايي و آقاي جوانفكر به همراه آقاي شريفزاده و آقاي داوري كه الان زندان هستند، بيشتر بر آن تأكيد ميكردند؛ يعني همه اينها پايهگذار اين شيوه مناظره بودند كه به آقاي موسوي و كروبي سركوفت بزنند؛ چون آتوهايي داشتند. به ستادها هم القا شد كه در مناظرات دانشگاهي و خياباني هم سمتوسو را به سمت مثلا خانم رهنورد يا بنياد شهيد و ماجراي تحصن مجلس ششم دوران آقاي كروبي و... ببرند.
-طراح همه سؤالات خود شخص آقاي مهندس مشايي بود. پشت همه اينها تيم آقاي مشايي بود. احمدی نژاد در مناظره ها هم مجري بود و هم ايدهپرداز. ولي حدسم اين است كه ايشان بيشتر، سِحر آقاي مشايي بود. بقايي بيشتر با مشايي هماهنگ و همسو بود.
-من در جلساتشان بودم. قبل از سال 88 ساختماني در خيابان وصال، كوچه ماهان بود كه مديريتش با مهندس مشايي بود. عمليات اين ساختمان محرمانه بود و كارش بولتنسازي عليه قوه قضائيه و برخي مقامات بود. 87 تا 89. مديران و وزراي دولتها به اين ساختمان ميآمدند و تا نيمههاي شب جلسه داشتند.
يكي از كارهايي كه از آن ساختمان بيرون آمد، یک سيدي بود كه عليه جاسبي منتشر كردند يا مجله دولت معيار، يا وقتي آقاي احمدينژاد سفر استاني ميرفت، ما يكسري سيدي از سفرهاي استاني ايشان تهيه ميكرديم؛ با اين هدف كه آقاي مشايي و آقاي احمدينژاد را به يك شكل ديگر جلوه دهيم.
-در يكي از سيديها خانمي عليه آقاي احمدينژاد صحبت ميكند. ما آن را هم انتشار ميداديم يا يك دفترچه منتشر كرديم با عنوان «فرزند ملت» كه همه نكات مثبت آقاي احمدينژاد و بحثهاي سادهزيستي ايشان را در آن منعكس كرده بوديم. همه اين فعاليتها نه تنها با هدف حمايت از احمدينژاد بلكه با هدف مطرحكردن مشايي صورت ميگرفت.
مثلا وقتي آقاي احمدينژاد رفت سازمان ملل، يك كتاب با عنوان «انقلاب اسلامي ضرورتها و دستاوردهاي اطلاعرساني» منتشر شد كه مجموعه سخنرانيهاي مشايي بود. اين كتاب به همراه يك كارت ويزيت در سازمان ملل توزيع شد. كتاب و كارت ويزيت به زبان انگليسي بود. هدف اين بود كه به نفع آقاي مشايي در جامعه ذهنيتسازي شود. به اين شكل كه گزينه بعدي رياست جمهوري براي سال 92 آقاي مشايي است.
- بودجههاي اين هزينهها از خود نهاد رياستجمهوري تأمين ميشد. يكسري كارت هديه در برخي جلسات توزيع ميشد تحت عنوان حق قدم. يكسري كارت هديه 500هزارتوماني بود كه شعار آقاي مهندس مشايي روي آن نوشته شده بود.
-در يك برهه از زمان آقاي مشايي با جامعه وعاظ ولايي به مشكل برخورد. جامعه وعاظ ولايي متعلق به آقاي شجوني بود. اما يك جامعه وعاظ ولايي ديگر هم با محوريت آقاي مهندس مشايي درست شد. در اين جلسات آقاي رئيسجمهور دعوت ميشد و به حاضران كارت هديه ميدادند. از 150 هزار تومان تا 500 هزار تومان. در تاريخ 20 دي 89 به هريك از اعضا كارت هديه 500هزارتوماني داده شد.
مناسبتش هم حضور آقاي بقايي در آن جلسه بود. سيدي آن جلسه هم كه به صورت محرمانه بود، من دارم. مهندس مشايي يكشعري داشت كه ميگفت با افتخار همه بگوييد. شعر اين بود: «ما اهل جنون و بيقراري هستيم؛ اهل دل و مهر و عشق و ياري هستيم؛ دلبسته نام مكتب ايرانيم؛ صدشكر خدا را كه انحرافي هستيم».
-هميشه وقتي نام ايشان ميآمد، حاميانش برايش صلوات ميفرستادند. چون من گفتم گفتمان شما را قبول ندارم، از سال 90 خودم را كنار كشيدم. من ميگفتم مگر ايشان كيست كه صلوات بفرستيم؟ ميگفتند ايشان عارف و اسلامشناس است. كتابي به نام معماي مشايي با محوريت خود آقاي مشايي منتشر كردند. ما بايد اين كتاب را در بين همه اقشار توزيع ميكرديم.
-از محالات است كه كسي باور كند احمدينژاد آزاديخواه شده است. آن زمان هر كسي با آقاي مشايي مخالفت ميكرد، بايد با او برخورد ميشد. از مهدي محمدي تا حاج آقا شريعتمداري. يك جلسه در انصار حزبالله بود. ميهمان يك جلسه آنها حاجآقا شجوني بود كه نسبت به مشايي حساسيت داشت. آقاي مشايي يكطيفي اجير كرد كه بروند آنجا كه تا اسم مشايي آمد، آنها شروع كنند به برهمزدن جلسه و بگويند داستان خانم باوند چيست؟ داستان گاوداري شما در خارج از تهران چيست؟
-در جريان پيشينه آقاي مشايي هستيد. ايشان از نيروهاي امنيتي كشور بودند. آقاي بقايي هم همينطور. اما ميدانم كه دستشان بسيار پر بود. يا حداقل اينگونه وانمود ميكردند كه هيچ مشكلي ندارند. حتما از هر كسي يك مدركي داشتند و بر همين مبنا هم مانور ميدادند. ميگفتند هركسي كه عليه مشايي حرف زد را بزنيد. يكساختماني در ميدان ونك در خيابان ونك گرفته بودند. يك اتومبيل با همه تجهيزات در اختيارشان بود. اين ساختمان تنها كارش اين بود كه عليه مسئولان كشور فعاليت كند.
-بولتن عليه شخص رئيس قوه قضائيه تهيه ميشد و در جمع همين وعاظ ولايي توزيع ميشد. درگيري با خانواده آقاي لاريجاني از قبلها وجود داشت. نه تنها من بلكه به همه وزراي پيشين كه مراجعه كنيد، به شما ميگويند كه مشايي و بقايي همهكاره آقاي احمدينژاد بودند.