می گوید ۳۳ بار تا یک قدمی مرگ رفته و برگشته، اما هنوز عاشق کاری است که انجام می دهد، درست مانند همان روزی که در سال ۷۹ تصمیم به ترک شغلش گرفت و امدادگر شد.
ایسنا نوشت: بهمن پرورش، امدادگری کمتر شناخته شده است که سال گذشته از سوی مدیریت بحران به عنوان بحران یار نیز معرفی شد، مردی ۵۰ ساله که اصالتا کرمانشاهی است و گرچه همچنان با خانواده اش در کرمانشاه زندگی میکند اما بیشتر از شهر خودش، در عملیات مختلف امداد و نجات در شهرهای مختلف کشور حضور دارد. او عضو داوطلب جمعیت هلال احمر کشور است و مدرک کارشناسی امدادونجاتش را نیز از دانشگاه علمی کاربردی هلال احمر گرفته اما تاکنون ریالی حقوق و مزایا بابت امدادگری و نجات انسانها دریافت نکرده است.
بهمن پرورش که القابی چون «شهروندمنادی وحدت»، «سوپرمن ایرانی»، «شهروند برگزیده»، «رستم ثانی» و... را از علما، مسئولان و گروه های مختلف مردم گرفته، از تجربه های امدادگری اش گفته است.
شما امدادگر هستید؟
بله
امدادگری شغل شماست؟
به امدادگری عشق می ورزم و چیزی است که بخاطرش شغلم را رها کردم.
یعنی از امدادگری درآمدی ندارید؟
خیر. حتی یک ریال. درواقع خودم تمایلی ندارم که از امدادگری درآمدی کسب کنم.
شغلتان چه بود که رهایش کردید؟
در شهر کرمانشاه یک مغازه خرید و فروش عمده پوشاک داشتم که اتفاقا درآمد خوبی هم داشت اما در سال ۷۹ تصمیم گرفتم که مغازه را اجاره بدهم و خودم امدادگر شوم.
یعنی از سال ۷۹ امدادگر شدید؟
خیر. بیش از ۳۰ سال است که امدادگر هستم و در واقع به مردم کمک می کنم. از حدود سال ۶۸ یعنی زمانی که حدودا ۱۹ ساله بودم جوانی را از غرق شدن نجات دادم و پس از آن افراد زیادی بودند که به آنها کمک کردم و از حوادث مختلف نجاتشان دادم. اما از سال ۷۹ با اجاره دادن مغازهام به عنوان عضو داوطلب جمعیت هلال احمر فعالیتم در حوزه امدادگری را آغاز کردم.
شناگر هستید؟
من غواص هستم و تاکید دارم که نباید غواصی و شناگری را باهم اشتباه گرفت.
چه زمانی شنا یاد گرفتید؟
برمی گردد به دوران کودکی من و زمانی که حدودا چهارساله بودم، از آن زمان شناکردن و سپس غواصی را در آب های خروشان یادگرفتم. به کودکی ام اشاره کردم دلم می خواهد از پدرم هم یادکنم، مرحوم محمد پرورش پدر بنده از هواداران دکتر محمدمصدق و مبارزان صنعت ملی شدن نفت است.
با سازمانهای امدادی چطور همکاری میکردید؟
من به عنوان نیروی داوطلب با هلال احمر همکاری ام را آغاز کردم و هرجایی که حادثه ای رخ می داد و نیاز به حضور من بود، به من اطلاع می دادند و به آنجا می رفتم.
حوادث غرق شدگی؟
تنها حوادث غرق شدگی نبود، در حوادث مختلفی امدادگری کردم و در آتش سوزی جنگل ها، حوادث کوهستان، سوانح رانندگی، زلزله و ... حضور داشته ام، اما بیشتر غواصی کرده ام و البته این راهم بگویم که غواصی را عمدتا با تجهیزاتی که خودم تهیه کردهام انجام میدهم و تاکنون میلیونها تومان صرف خرید لوازم غواصی کرده ام.
چرا خودتان تهیه کردهاید؟
چون من عضو داوطلب بودم و گاهی هم با هلال احمر همکاری نداشتم و به عنوان مثال آتش نشانی یا مدیریت بحران از من کمک میخواست و به همین دلیل هم لوازمم را اکثرا خودم تهیه میکنم.
چرا به عضویت دائم هلال احمر درنیامدید که حقوق و مزایا هم داشته باشید؟
دوست نداشتم و هیچگاه هم چنین درخواستی ندادم، فکر می کردم ممکن است محدود شوم. تنها مدتی بعد به خاطر اقداماتی که انجام داده بودم به عنوان داوطلب ارشد هلال احمر شناخته شدم.
در طول این مدت چندنفر را در حوادث مختلف نجات داده اید؟
اگر بخواهم آنهایی را که اسنادشان موجود است بگویم، ۱۰۱ نفر را در حوادث مختلف اعم از غرق شدگی تا تصادف و ... نجات دادهام.
یعنی از ۱۹ سالگی تاکنون؟
نخیر، اینها مواردی است که مستند شده و مربوط به سال ۷۹ تاکنون است، قبل از آن هم مواردی بوده اما تعداد دقیقشان را بخاطرندارم و اکثرا هم مستنداتشان وجود ندارد چرا که خیلی از موارد اتفاقی در محلی حضور داشتم و جان فردی را نجات دادهام. به جز این ۱۰۱ نفر، پیکرهای صدها نفر را هم از زیر آب در چاه ها، سدها، مردابها و نقاط دیگر خارج کرده ام، که بعضی از این عملیات ها هفتهها طول کشیده است.
برای خودتان تا کنون اتفاقی افتاده؟
خوشبختانه با کمک خداوند اتفاق جدی نه، اما ۳۳ بار تاکنون تا یک قدمی مرگ رفتهام و در واقع از زمانی که به عنوان امدادگر فعال هستم هرسال چندباری مرگ را جلوی چشمانم می بینم.
جالب است که تعداد دقیقش را به خاطر دارید.
بله. البته ممکن است بیشتر هم باشد اما اینها در مأموریت هایی رخ داده که مستنداتش هم وجود دارد.
در چه مناطقی عملیات داشتید؟
در ۲۲ استان و ۱۰۳ شهرستان عملیات داشته ام. در نقاط صفر مرزی با کشورهای پاکستان، ارمنستان، عراق، ترکیه، ترکمنستان، افغانستان و... هم عملیات هایی را انجام دادهام.
چطور به عملیاتها فراخوانده میشوید؟
معمولا از طریق هلال احمر، گاهی هم ستاد حوادث غیرمترقبه استانداری یا همان مدیریت بحران و آتش نشانی با من تماس میگیرند و میگویند که برای غواصی در فلان حادثه بروم. البته مواردی هم بوده که خانواده ها با من تماس میگیرند.
خانواده ها از کجا شما را می شناسند؟
مواردی بوده که مثلا برای عملیات جستجو چند هفته در شهری مانده ام و چون کارم به نتیجه رسیده و موفق به پیدا شدن پیکر افراد شده ام، آنها شماره مرا داشته اند و زمانی که نزدیکان یا همشهریانشان دچار حادثه ای می شوند با من تماس می گیرند که برای جستجو بروم.
برای یافتن اجساد هم به عملیات می روید؟
بله. اتفاقا جزو عملیات های سخت هم هست که گاهی مجبور می شویم چندین روز و چندین هفته عملیات جستجو را در عمق ۳۰ متری آب دریاچه یا سد و ... ادامه بدهیم که چنین کاری را هرفردی نمیتواند انجام دهد.
برای این عملیاتها از خانوادهها پولی نمیگیرید؟
به هیچ عنوان. البته غواصانی را می شناسم که برای یک روز عملیات جستجو مبالغ هنگفتی دریافت کرده اند اما من مبلغی نمی گیرم و اصلا چنین کاری را اخلاقی نمی دانم، چندباری هم طرف مقابل من شرکت های سدسازی بوده اند که مبلغی را به من داده اند و من تمام آن را صرف امور خیریه کرده ام. حتی زمانی که فردی را زنده نجات می دهم خیلی شده که اطرافیانش اصرار دارند که مبلغی را دریافت کنم، اما من به هیچ عنوان قبول نمی کنم.
گفتید که ۳۳ بار تا یک قدمی مرگ رفتید، از سخت ترین ماموریت هایی که داشتید بگویید.
در بسیاری از شهرها ماموریتهای سخت داشتهام که هرکدام سختی خودش را داشته است. خاطرم هست که چندسال پیش برای غواصی برای یافتن سه جسد که در چاهی عمیق محبوس بودند به زاهدان رفتم، آنجا باید به عمل ۴۷ متری چاهی می رفتم که داخل و دیواره آن پر از کابل برق و ... بود و آب در عمق چاه هم به شدت سرد بود که من چندین روز درحال جستجوی اجساد بودم.
یا در ماموریت دیگری که در استان گلستان داشتم در چشمه گل رامیان که محلیها تالاب گل آدم خوار هم به آن میگویند در عمق ۶۰ متری آبی که پر از لجن و برگ و ریشه درختان بود باید به دنبال جسد یک نفر میگشتم و من در این ماموریت در یک قدمی مرگ هم رفتم و برگشتم چرا که گاهی برگ و ریشه درختان اجازه حرکت به دست و پایم نمی دادند. یا درماموریتی دیگر که با درخواست آقای محسنی بندپی که آن زمان نماینده مجلس بودند انجام دادم به رودخانه الیت رفتم و با عبور از گسلی که حدود ۳۰۰ متر ارتفاع داشت به رودخانه ای وارد شده و به دنبال جسدی گمشده غواصی کردم. موارد بسیار زیاد دیگری هم وجود دارد که اگر بخواهم همه آنها را بگویم باید تا صبح برایتان تعریف کنم.
طولانیترین عملیات تان چه بود؟
عملیاتی بود که در سال ۸۸ برای یافتن پیکر دوتن از پرسنل نیروی انتظامی در زیرپل تاریخی گاومیشان بر روی رودخانه سیمره ایلام داشتم. در این عملیات۳۰ شبانه روز در آب متلاطم غواصی کردم تا اجساد را یافتم و پس از بود که نیروی انتظامی با عنوان شهروند برگزیده کشور از من تقدیر کرد.
امسال چه عملیاتهایی داشتید؟
امسال تاکنون پیکر شش غریق را کشف کردهام، سال گذشته ۳۰ پیکر را کشف کردم و همین حالا هم در عملیات غواصی برای یافتن پیکر دختربچه ای دو و نیم ساله هستم که در رودخانه قره سو کرمانشاه غرق شده و ۱۲ روز است که من در حال جستجو هستم.
از طرف نهادهای مختلف مورد تقدیر قرارگرفتهاید؟
من از بعضی مسئولان گلایه دارم اما نمیخواهم چیزی بگویم چون امدادگری را خود و با علاقه انتخاب کردهام، سال گذشته از سوی سازمان مدیریت بحران کشور به عنوان "بحران یار" انتخاب شدم و خاطرم هست که چند سال پیش هم بخاطر ۵۰۰شبانه روز عملیات برای جمعیت اهل سنت کشورمان از سوی مولوی عبدالحمید، ماموستا ملاقادرقادری و یارمحمدجان آخوند نظری به عنوان شهروند "منادی وحدت" معرفی شدم، تقدیرهای دیگری هم از من شده است البته و بعضا القاب دیگر مانند رستم ثانی از سوی مردم زاهدان، غواص فداکار، پطروس ایرانی، جادوگر آب ها، سوپرمن ایرانی و ... به من داده شده است.
به جز امدادگری فرصت انجام فعالیت دیگری دارید؟
گرچه تمام وقت امدادگری میکنم و گاهی از عملیات در یک استان مستقیم به عملیات در استانی دیگر می روم اما سعی کردهام فعالیتهای دیگری هم انجام دهم. بنده ۳۲ سال است که سالی سه تا چهار بار خون اهدا می کنم، اولین اهداکننده خون و فرآورده های خونی مانند پلاسما و پلاکت در استان کرمانشاه هم هستم.
همچنین اولین داوطلب اهدای سلول بنیادین در کرمانشاه بودم و جزو نخستین افراد بودم که کارت اهدای عضو دریافت کردهام. به جز این موارد با توجه به علاقهای که به محیط زیست و طبیعت دارم سعی کردهام در خدمت محیط زیست هم باشم و حدود ۲۰ سال است که اقدام به جمع آوری زباله و نخاله از جنگلها و عمق رودها و تالابها و دریاچهها می کنم و بطوریکه تاکنون چندین تن زباله را با همراهی دوستانم از طبیعت جمع آوری کرده ام. در اطفای حریق جنگل ها هم حضور پررنگی داشتهام.
خانوادهتان با کاری که می کنید مشکلی ندارند؟
خانواده من با این قضیه کنار آمده اند و می دانند که هربار که تلفنم زنگ می زند ممکن است به ماموریتی بروم که چندین روز طول خواهد کشید. آنها ممکن است از دوری من اذیت شوند که من همینجا از آنها معذرت می خواهم اما واقعیت این است که نمیشود فریاد کمک خواهی فردی را بشنوی و به کمکش نروی. خاطرم هست حتی در روز سیزده بدر هم من در ماموریت های مختلفی بودهام، به عنوان مثال یک سال خاطرم هست که یک بار با راننده تانکر آتش نشانی بودیم که متوجه شدیم در جنگلها آتش سوزی رخ داده و ما جزو اولین افرادی بودیم که به محل رسیده و شروع به اطفای حریق کردیم.
در زلزله کرمانشاه هم حضور داشتید؟
بله، همان ساعات اولیه بود که خودم را به روستاهای دشت ذهاب رسانده و به هموطنان و همشهریانم کمک کردم و امیدوارم که خیلی زود مشکلات مربوط به اسکان این عزیزان نیز حل شود و آنها در خانه های خود مستقر شوند.
سن شما از ۵۰ گذشته، قرار است تا چه زمانی به فعالیتتان ادامه بدهید؟
تا هرزمانی که خدا به من توفیق بدهد و قدرت بدنی داشته باشم در خدمت مردم خواهم بود. من افتخار می کنم که یک کرد هستم و به اقوام مختلف کشورم از لر و ترک و بلوچ گرفته تا فارس و عرب و مازنی و گیلکی و ... کمک کرده ام و امیدوارم که خداوند تا پایان عمرمن کاری کند که امکان کمک به هموطنانم را داشته باشم.