«اینها که امروز به فردوسی حمله کردهاند دیگر روز به حافظ حمله میکنند و بعد از آن به سعدی و... الخ. و کافی است از ما حافظ و سعدی و فردوسی و شجریان را بگیرند تا بشویم چیزی شبیه داعش. خدا آن روز را نیاورد.»
سید عبدالجواد موسوی در روزنامه اعتماد نوشت: «آن قدر حواسمان را به تندروهای خارجی دادهایم که حواسمان از تندروهای داخلی پرت شده. این را از سر ناراحتی یا اغراق شاعرانه نمیگویم. تعصب و خشکمغزی و دگم بودن را معمولا از سر اغراق معادل افراطی بودن فرض میکنیم.
در تجمعات دانشجویی هم کم ندیدهایم که این طرفیها به آن طرفیها میگویند: امریکایی و آن طرفیها به این طرفیها میگویند: طالبان. اما دو طرف ماجرا خوب میدانند این نوعی کل کل است و رجزخوانی برای روکمکنی طرف مقابل.
اما من که میگویم تندروهای داخلی کاملا جدی میگویم و دقیقا و مشخصا منظورم کسانی هستند که این روزها دور از حسایت رسانههایی که فعلا همه هم و غمشان را گذاشتهاند روی سریال پایتخت و موسسه رسانهای اوج، کمر به تخریب آرامگاه باشکوه حکیم ابوالقاسم فردوسی بستهاند و با نارنجکهای دستساز به کتیبههای اطراف این آرامگاه خسارت زدهاند. میتوان ماجرا را چندان جدی نگرفت و با پوزخندی از کنار این اعمال جاهلانه گذشت اما بیاعتنایی به چنین موارد به ظاهر بیاهمیتی بعدها کار دست همه ما خواهد داد. این گروه خشن و زمره به تعبیر خواجه شیراز عبوس زهد تا دیروز چشم دیدن شادیهای جمعی را نداشتند و حالا به مقبره فردوسی حمله میکنند و فردا بعید نیست سینما آتش بزنند و پس فردا که ببینند کسی جلودارشان نیست اعلام حکومت کنند! به همین سادگی. باری در همه جای دنیا آدمهای خشکمغزی که از دیدن زیبایی و آزادی ناراحت میشوند، وجود دارد. بعضیهایشان دارای رسانه و حزب هم هستند. ایرادی هم ندارد اما تا جایی که هویت قومی و ملی و دینی یک جامعه را به خطر نیندازند.
اینها که امروز به فردوسی حمله کردهاند دیگر روز به حافظ حمله میکنند و بعد از آن به سعدی و... الخ. و کافی است از ما حافظ و سعدی و فردوسی و شجریان را بگیرند تا بشویم چیزی شبیه داعش. خدا آن روز را نیاورد.»