حسن سبیلاناردستانی - روزنامه شرق
«تصمیمات به ظاهر کوچک با پیامدهای بسیار بزرگ» از ویژگیهای تصمیمگیری در ایران است. این نوع تصمیمات اگرچه در ظاهر بیاهمیت مینمایند و کمتر درباره این نوع تصمیمگیریها و اقدامات بحث و گفتوگو میشود، اما شاید اگر در کشورهای دیگر مطرح میشد به مجلس میرفت یا به رفراندوم گذاشته میشد.
یکی از این تصمیمات «تأکید بر استفاده از خدماتدهندههای اینترنت داخلی» است؛ مانند وبلاگها و شبکههای اجتماعی. البته این اقدامات نه با توصیه و فرهنگسازی بلکه اغلب با فیلترینگ و سانسور همراه بوده و درواقع مسئولان امر با الزام و اجبار درصدد تحقق تصمیمات خود دراینباره هستند. نتیجه این نوع تصمیم و اقدام در سالهای گذشته درباره وبلاگها چه بود که امروز درصدد تعمیم آن به شبکههای اجتماعی هستند؟
اگر وضعیت تولید محتوا در وبلاگها در گذشته نهچندان دور، یعنی همین ٢٠ سال گذشته بررسی شود، مشاهده میشود که اولین خدماتدهنده وبلاگ در ایران، بلاگر [blogger] مربوط به گوگل [Google] بود که همه امکانات لازم مانند آپلود عکس و فایل را در خود داشت و اولین وبلاگنویسان ایرانی که غالبا نیز استادان دانشگاه بودند، از خدمات بلاگر استفاده میکردند، اما چون مرکز این خدماتدهنده اینترنتی در ایران نبود، استدلال شد که کنترل بر این سیستم وجود ندارد [همین استدلال اخیر] و کشورهای خارجی از این طریق جاسوسی ایرانیان را میکنند، بنابراین، این سیستم قدرتمند و جهانی در ایران فیلتر شد.
نتیجه استفاده از سیستمهای داخلی وبلاگ بدون امکانات لازم [آپلود عکس، فیلم و فایل] مانند بلاگفا، فوتوبلاگ و غیره بود که همه محتوای تولید اینترنتی استادان، دانشجویان و شهروندان عادی روی آنها قرار گرفت. سؤال اینجا است که امروز سرنوشت این خدماتدهندهها و سالها تولید محتوا و اندیشه ایرانیان در این خدماتدهندههای داخلی در چه وضعیتی است؟
اگر خدماتدهندههای اینترنتی ایرانی واکاوی شوند ملاحظه میشود غالب آنها با کل محتوایشان از دور خارج شدهاند و در حقیقت هیچ اثری از آنها وجود ندارد؛ مانند فوتوبلاگ. در بین خدماتدهندههای باقیمانده فقط میتوان به «بلاگفا» اشاره کرد که آن هم بهدلیل سوختن چندین باره سرورهایش! بخش اعظم اطلاعات مخاطبان و کاربران ایرانی را نابود کرده است و از آن بدتر هر وبلاگی نیز که در بلاگفا به روا یا ناروا فیلتر شده، کلا از دور خارج شده است. برای مثال استادی که ١٠ سال مطالب و اطلاعاتش را روی وبلاگش قرار داده، فقط با یک مطلب ناموافق، وبلاگش ابتدا فیلتر و سپس در بلاگفا کاملا محو شده است. نتیجه این تصمیم کوچک درباره وبلاگها باعث شده است تمامی اطلاعات تولیدشده فضای مجازی ازسوی شهروندان ایرانی در ٢٠ سال گذشته از بین برود.
معنای آن این است که در عصر دیجیتال و فضای مجازی شهروندان درباره اطلاعات و دانش در همان ٢٠ سال گذشته درجا زدهاند. به تعبیر دیگر این اقدام چند پیامد داشته است:
١- ازبینرفتن اطلاعات تولیدشده در فضای مجازی [این اقدام شبیه کتابسوزی در قرون گذشته است] و عامل عقبماندگی ایران در تمامی حوزههاست چون اطلاعات مهمترین ابزار تفکر، تصمیمگیری و اقدام صحیح در هر جامعهای است.
٢- خسارت اقتصادی نابودی اطلاعات به ارزش صدها و شاید هزاران میلیارد دلار.
٣- تولید اطلاعات و دانش در فضای مجازی هر بار از ابتدا [اختراع چرخ در هر مرتبه] و عدم تجمیع دانش برای پیشرفت.
٤- خالیشدن فضای مجازی از اطلاعات علمی و موثق فارسی و سمتوسویافتن به سمت سایتهای خارجی و بهویژه تصویری [البته قابل فهم مانند...].
٥- دلسردی و بیانگیزهشدن شهروندان از تولید محتوا در فضای وبلاگها [بهدلیل ازبینرفتن اطلاعاتشان] و سوق به سمت مصرفکننده تا تولیدکنندهبودن.
٦- بیاعتمادی به فضای وبلاگها و کوچ به فضاهای دیگر مانند شبکههای اجتماعی غیرمعتبر [بدون امکان جستوجو].
نتیجه این شده است که اگر امروز شخصی درصدد کسب اطلاعات در اینترنت باشد، به استثنای سایت مجلات چاپی، دیگر اطلاعاتی بازیابی نمیشود و هیچ اثری از میلیونها صفحه اطلاعات تولیدشده ایرانیان وجود ندارد. جالب اینجاست که هیچیک از خدماتدهندههای اینترنتی مسئولیت حذف و مخدوششدن اطلاعات را نمیپذیرند و قانونی نیز برای حمایت از شهروندان و اطلاعات وجود ندارد. همچنین مسئولان تصمیمگیرنده [فیلتر خدماتدهندههای خارجی وبلاگها] نیز بهعلت ناشناسبودن تا کنون بازخواست نشده یا در دادگاهی احضار نشدهاند که چگونه تصمیمات آنها لطمات زیادی به کشور ایران وارد کرده است و عزت جامعه ایران اسلامی را در جهان تضعیف کردهاند؛ اینان حتی در معرض نقد نیز قرار نمیگیرند.
خلاصه اینکه ملت ایران سالها به تولید اندیشه و اطلاعات در اینترنت پرداخته است و با یک تصمیم غلط، امروز هیچ اثری از آن نیست و این ملت بهجای تکمیل دانش و محتوای قبلی، از نو باید همان اطلاعات و اندیشهها را با مشقات زیاد تولید کند، درصورتیکه در جوامع دیگر با تجمیع اطلاعات و دانش، همافزایی رخ داده و هر روز بر غنای اطلاعات، دانش و اندیشهشان افزوده میشود و به نسبت ما رشد و توسعه مضاعف پیدا میکنند.
اگر در ایران نیز از ابتدا اینگونه تصمیمات غلط گرفته نمیشد و در همان سیستم گوگل باقی میماندند [که تمامی سیستمهای کنونی نیز براساس ساختار گوگل استوار است] امروز حتی یک کلمه نیز از تولیدات این کشور از بین نمیرفت و هر روز بر غنای دانش این ملت افزوده میشد. حال با ورود به دوره شبکههای اجتماعی که تولیدات محتوا و اندیشه در این شبکهها صورت میگیرد، به جای تسهیل در دسترسی به امکانات جانبی [پولی] برای علمیشدن و ماندگارشدن محتوا، با تصمیمات تکراری و غلط گذشته درصدد تکرار شکستهای گذشته هستیم تا مجدد این محتوای تولیدشده [البته غیرقابل جستوجو] چند سال گذشته در شبکههای اجتماعی نیز سرنوشت محتوای وبلاگها را پیدا کنند.
این استدلال که «کنترلی بر شبکههای اجتماعی خارجی وجود ندارد» پس باید آنها را فیلتر کرد، منطقی نیست که سرنوشت یک کشور را به خاطرش به عقب انداخت و درآینده نیز نتوان آن را جبران کرد.