عصر ایران؛ روح الله صالحی- صد سال از شروع قحطی بزرگ ایران گذشت. صد سال از مرگ 25 تا 40 درصدی مردم بر اثر گرسنگی و سوء تغذیه گذشت.
صد سال در پس زمینه مردم کوهستان یاد آور آرد کردن بلوط هاست و پختن نان که به کسری از ثانیه سنگ می شد و باید سق می زدند که نمیرند.
کار مردمان کوهستان و زاگرس مردن است یک بار در رنج گرسنگی قحطی بار دیگر جنگ و آتش و حالا باید حواسشان باشد پا کجا می گذارند که مین گذاری نشده باشد.
مین کارش همین شده بود تا پر و بال جوان های این سرزمین را قیچی کند، تا بی بال و پر بپرند و بعضی هاشان مانده اند در حسرت کم کاری مین، چرا فقط پا و دست و چشم را گرفت و نگذاشت بپرند.
مویه ها و لالایی مادران شنیدن دارد که بغض را به کودکان می خورانند تا یادشان بماند زیستن کوه استقامت می خواهد و بلوط ها شعر نیست که به چشم دلبر تشبیه کنی.
هربلوط صدای گرسنگی کودکی را توی کوه فریاد می زند و ریشه ها برای ادامه این صداست که در کم بارانی از خاک بر می خیزند.
مین که بازنشسته شد، رفت نشست به کمین بچه های بازیگوش و چوپان های بخت برگشته، جا خوش کرد در یک ستون فرعی حوادث روزنامه صبح، که تلخ می کند چای شیرین مدیرانی که لم داده اند.
مین این روزها دارد توی ادبیات سیاسی سرک می کشد. مین را اگر کسی خنثی نکند پشت پا می زند و به خاک و خون می نشاند.
ایلام، دیاری که تصویر رنج جنگ و محرومیتش در ذهن همه ما نقش بسته است.دیار بلوط ها و کوه، نقش رنگ و عشق در شادیانه ها و مقاومت را به دوش برنو و روز شیرینی خوران «دیاری Diary» می گذارند تا انگشتر عشق «کلونهKelwana» با ساده زیستی بگذرد و به پای هم پیر شوند.
حالا که مردمان دست شان سخت به دهان می رسد، سیلی ها تاب سرخ کردن صورت را ندارند، به یک باره، تصاویر ماشین و زندگی اشرافی امام جمعه این شهر تیغ بر جگر می کشد و سرمه چشم مادران می شود.
عادت به شوک داریم و فکرش را نمی کردیم از سمت تریبون نماز جمعه این شهر بر پیکر رنج وارد شود .
جایی که منتقدین عدم ساده زیستی اش با عنوان بچه بازی بر حذر داشت که نزدیک نشوند که تریبون نماز جمعه مین گذاری شده است.
این که مردم حق نداشته باشند از پیش نمازشان بپرسند زندگی ات چنان است و چنین اشرافی گری عالمان دین در عقیده و مرام این مردمان نیست.
این که جایگاه نماز جمعه مین گذاری شده است به وقت چپ نگاه کردن دشمن کاربرد دارد نه حالا که همه دوستان دارند می پرسند چرا... و هیچ جوابی جز راندن و زدن ندارند .
سوال این جاست آیا نقد وارد کردن نسبت به نوع و سطح اشرافی گری زندگی مبلغ سرشناس دینی ،اهانت به جایگاه نماز جنعه و رهبری محسوب می شود؟
رنگ تقدس، قوی ترین مین ضد نفر است و و برخی برای حذف نقادان دور خود سیم خاداری می کشند و ربطش می دهند به همان تقدس که نزد عامه مردم حفظش از نان شب هم واجب تر است.
مباد چشم بد داشته باشی به عبور از خط قرمزی که صد البته این تقدس ساختگی است و ارتباطی با باور های دینی مردم ندارد ، آن وقت با کمک نیروی عقیده عامه مقابلت می ایستند.
ساده زیستی در مسیر اقتصاد مقاومتی و در آستانه عید نوروز کجاست؟ در صدمین سال آغاز قحطی بزرگ ، پدران بسیاری را با ترک و تاول دست شرمسار فرزندان می کند و دعا می کنند کاش بهار به این زودی ها نمی آمد.
تک تک سلول های شهر دارد درد می کشد که شب کارگری که چند ماه حقوق معوق دارد چطور تا در خانه برود و اگر بچه بگوید فلان چیز را بخر باید چه پاسخ بدهد.
نپرسیده ایم بچه هایشان چه آرزوهایی دارند .همان آرزوهای که ایلام را به صدر اخبار خودسوزی زنان رسانده است و نیمی شاید از سر فقر راه را برخود می بندند.
مردان اما هر روز در عرق شرم می سوزند و خاکستر می شوند و فردا ققنوسی می شوند، برای سوختن در خود و کسی نیست بپرسد و پاسخ در خور بشنود.
تقدس خودش تقدس نمی آورد بلکه احترامی است که مردم به یک سری از عقایدشان می گذارند و نمی شود برای حفظ منافع خود و ایجاد حاشیه امن سطح این عقاید را پایین بیاورند.
دین و مرام این کشور، اخلاق این سرزمین، مدام بر حذر داشته که احوال همسایه را دانستن رمز ورود به تقواست. و بالاترین مرتبه اخلاق ساده زیستی است.
کافیست یک بار دیگر برگردیم و این مین های که خنثی نشده اند را از وسط زندگی اجتماعی بیرون بکشیم که هر از گاهی منفجر نشود و زخمی بر دل بگذارد که صد سال بعد هم فراموش نشود.
فقط به اطلاع برسانم این نمونه فقط یک مورد از کارهای ایشان هست.