دکتر علی حسيني خواه*
آیا شادی نمی تواند هدف آموزش باشد؟
فنلاند به مدت دو دهه، حائز رتبه نخست جهان در تعلیم و تربیت است. چه رازی در پس این موفقیت نهفته است؟ پاسخ آن، معجزه فنلاندی است؛ یعنی به تأخیر انداختن آموزش های رسمی و توجه ویژه به بازی و شادی و تحرک بدنی در مهد و مدرسه. در فنلاند و در سطح پیش دبستان یعنی قبل از 7 سالگی، هیچگونه آموزش رسمی (خواندن و نوشتن و حساب کردن) وجود ندارد و تاکید بر بازی های خلاق، فعالیت های بدنی و ارتباطات اجتماعی است. به گونه ای که روزانه حداقل 90 دقیقه صرف بازی و فعالیت های بدنی در حیاط مهد و کودکستان می شود.
بر اساس تجربه زیسته نگارنده و به قول فنلاندی ها: ما برای آموزش دادن به کودکان و نوجوانان، عجله نداریم.
شایان توجه است، فنلاندی ها آموزش رسمی (دوره ابتدایی) را هم به نرمی و به آهستگی شروع می کنند؛ فنلاند دارای کوتاه ترین روزهای مدرسه در میان همه کشورهای جهان است. هفته مدرسه در مدارس ابتدایی فنلاند، 18 تا 20 ساعت است.
جان کلام این است که نظام آموزشی فنلاند در سطح پیش دبستان و دبستان بدنبال آزمون و آموزش های رسمی نیست؛ ایجاد بسترهای تربیتی و اطمینان از شاداب بودن کودکان و تربیت انسان های سالم، خلاق، کارآفرین، اجتماعی و مسئولیت پذیر، اهدف ملی تعلیم و تربیت فنلاند است.
آيا شادی مخل یادگیری است؟
خانم نل نادينگز فيلسوف تربيتي پرآوازه جهان، در کتاب جديد خود تحت عنوان "شادي و تعليم و تربيت" مقدمه را با اين پرسش آغاز مي کند: چرا تعداد بسيار زيادي از انسان هاي تيزهوش و خلاق که جماعت سرشناس شان، بر جهان و پیشرفت های آن تاثیر گذار بودند، از مدرسه متنفر و فراری بودند؟ در پاسخ مي گويد: چرا با وجود نظاره کردن اين مصيبت اثبات شده (تنفر کودکان نخبه از مدرسه)، باز اصرار مي کنيم که اين بدبختي را با اين عذر و بهانه قديمي توجيه کنيم که "اي شاگرد من، تو روزي به خاطر اين سخت گيري ها، از من قدرداني خواهي کرد". هنگامی که این جمله نادینگز را می خواندم، یک لحظه تصور کردم که خانم نادینگز راجع به فرهنگ حاکم بر مدارس ما (ایران) صحبت می کند.
نادينگنر در ادامه و در پاسخ به والدين و معلمان سخت گيرمي گويد که موفقيت هاي آتي کودکان در زندگي شخصي و شغلي، مديون سختی دیدن و بدبختي کشيدن بچه ها در خانه و مدرسه نيست. در اکثر فرهنگ ها (به غلط) این را ارزش می دانند که کودکان را عادت مي دهند شادي و خوشحالي را به وقت ديگر موکول کنند و آن را به تأخير بيندازند؛ نادينگز بيان مي کند که بر اساس تجربه بيش از پنجاه سال تدريس و مادري، متوجه شدم که همه کودکان (حتي بزرگسالان) زماني که شادند، بهترين عملکرد را در يادگيري دارند. البته اقرار مي کند که شيوه هاي برخورد و تدريس سخت گيرانه و ناملايم نيز مي تواند منجر به پيشرفت تحصيلي شود؛ اما اين گونه پيشرفت، مبتني بر تمرين و تکرار بي رحمانه و در نتيجه حفظ کردن و يادگيري طوطي وار است و می تواند ماندگار نباشد. برخي نیز معتقدند که ايجاد محيط شاد براي کودکان و آزاد گذاشتن آنها، منجر به ايجاد چالش و کشمکش و ستيز در مدرسه مي شود؛ به قول نادينگز، چالش و کشمکش نيز بخشي از زندگي و يادگيري است و لازمه پرسشگري و راه رسيدن به دانش و شايستگي است.
یک روایت تربیتی از جان لنون: خواننده و ترانه ساز انگليسي و بنيان گذار موفق ترين گروه موسيقي پاپ در جهان (گروه بيتلز). به نقل از لنون: هنگامي که يک کودک 5 ساله بودم، مادرم هميشه به من مي گفت که شادي، راز گشايش زندگي است. زماني که به مدرسه رفتم، آنها در برگه از من پرسيدند وقتي که بزرگ شدي مي خواهي چه کاره شوي؟ من نوشتم: مي خواهم شاد باشم. آنها مسخره ام کردند و به من گفتند که شما سئوال را نفهميدي. من در جواب شان گفتم: شما هم زندگي را نفهميديد.
آیا مدرسه شاد، واقعیت است یا رؤیا؟
از پژوهش جهانی یونسکو با موضوع مدرسه شاد 5 عامل اساسی استخراج شده که بیشترین تأثیر را بر شاداب سازی مدرسه و دانش آموزان دارد:
1) داشتن ارتباطات و دوستان نزدیک در اجتماع مدرسه؛
2) وجود فضای آموزشی صمیمانه و دوستانه؛
3) ایجاد شرایط برای آزادی و خلاقیت و مشارکت یادگیرنده؛
4) ایجاد بستر برای کار گروهی و روحیه همکاری؛
5) داشتن معلمان مهربان و متین، خوش برخورد و خوش بین.
از باب مثال، مدارس ژاپن اغلب چنین پاسخی به پرسشگر یونسکو دادند که مدرسه شاد، محیطی است لبریز از لبخند و خوش و بش روزانه و احترام متقابل؛
مدارس چین پاسخ دادند که مدرسه شاد، جایی است که دانش آموزان آزادی کافی دارند و تحت فشار و استرس امتحانات نیستند؛
پاسخ مدارس کره جنوبی این بوده: مدرسه شاد مکانی است که به یادگیرندگان اجازه رؤیاپروری و خیال پردازی می دهد و عاری از رفتارهای پرخاشگرانه است؛
مدارس روسیه هم اینگونه جوابی دادند که در مدرسه شاد، نظم و انظباط و رفتارهای سنجیده حاکم است.
در این پژوهش، همچنین 5 عامل بازدارنده هم شناسایی شده که مدرسه را ناشاد می سازد:
1) وجود خشونت و ناامنی در محیط مدرسه؛
2) تحمیل ساعات بلند درسی و تکالیف زیاد بر دانش آموزان و استرس ناشی از امتحان و نمره؛
3) وجود جو یادگیری رقابتی و مسموم در مدرسه؛
4) وجود معلمان با ویژگی های منفی ازجمله بداخلاقی، بدبینی، سختگیری، نامهربانی، بی عدالتی و محافظه کاری؛
5) وجود روابط و رفتارهای نامثبت در مدرسه ازجمله خودخواهی و بی توجهی.
وجود این عوامل در مدرسه موجب ایجاد حس ترس و تنهایی، بی اعتمادی، سلب اعتماد به نفس، تنش و استرس، و کاهش علاقه و میزان یادگیری در دانش آموزان می شود. از مجموع صحبت ها، می توان چنین نتیجه گرفت که مدرسه شاد، مدرسه واقع نگری است که به جای آرزوهای بزرگسالانه و نگاه به آینده دور و نامحتمل، تأکیدش بر زمان حال و رویاهای کودکانه است؛ و مدرسه کل نگری است که به جای رشد تونلی و طولی کودک (آموزش کودک در یک مسیر باریک و با تأکید بر یک هدف ویژه و یک بعد خاص از رشد)، رشد عرضی و همه جانبه را رسالت خود قرار دهد و به قول اشتاینر (بنیانگذار مدارس والدورف): خاک مدرسه را برای همه جنبه های رشد از جمله روانی- عاطفی (قلب)؛ ذهنی-عقلانی (مغز)؛ و بدنی-حرکتی (تن) غنی می سازد. در پایان بیایید این شعار را سر دهیم که: کودکان شاد، بهتر می آموزند.
* هیات علمی گروه علوم تربیتی دانشگاه خوارزمی و عضو هیات مدیره انجمن مطالعات برنامه درسی ایران.
احتمالا فشار بچه ها موقع امتحان نمی افتد و شب امتحان یک کتاب را کامل نمیخوانند و احتمالا معلم ها بدنبال ساعات فوق العاده برای تامین اجاره خانه با قول نمره بالای 17 نیستند
احتمالا درس های کتاب ها شامل لگاریتم و رودهای آمریکای شمالی و رودهای آمریکای جنوبی نیست احتمالا درسی به نام وجدان شناسی و استعداد یابی هم دارند