۰۸ دی ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۸ دی ۱۴۰۳ - ۲۲:۰۹
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۵۹۰۷۱۲
تاریخ انتشار: ۱۰:۳۵ - ۱۵-۱۱-۱۳۹۶
کد ۵۹۰۷۱۲
انتشار: ۱۰:۳۵ - ۱۵-۱۱-۱۳۹۶

تکاپوی بی شناسنامه های سیستان و بلوچستان برای ثبت هویت

روزنامه ایران نوشت:

اهالی سیستان و بلوچستان که تاکنون فاقد شناسنامه بودند برای دریافت اوراق رسمی هویت به تکاپو افتادند.

«ملک محمد» مُرده. نسیمه، آسیه، غلامرسول و گلزار، بچه‌هایش مانده‌اند با مادرشان لال خاتون. هیچ کدامشان شناسنامه ندارند؛ نه بچه‌ها و نه مادر. پدر هم شناسنامه نداشته. به خاطر همین هم هست که بچه‌ها بی‌شناسنامه‌اند. دخترها 34 و 32 ساله‌ و پسرها 22 و 21 ساله‌اند. اعضای خانواده «جدگال» ساکن روستایی به‌همین نام در چابهار اما قرار است تا یک ماه دیگر شناسنامه بگیرند. پرونده‌شان تکمیل شده و دیگر چیزی نمانده تا شناسنامه‌دار شوند.

شناسنامه یعنی کارت ملی، یعنی یارانه، یعنی بچه‌هایشان هم می‌توانند شناسنامه بگیرند و درس بخوانند و از خدمات بهداشتی و خیلی چیزهای دیگر برخوردار شوند. با شناسنامه و اوراق هویتی، آنها کشف می‌شوند و جزو آمار جمعیتی به حساب می‌آیند.

خانواده‌های دیگر هم هستند. مثل خانواده یازده نفره نوحانی. شهداد و مراد بی‌بی، 9 بچه دارند و همگی بی‌شناسنامه. بزرگترین فرزندشان 38ساله و کوچک ترین شان 21ساله‌اند. تمام اعضای خانواده برای گرفتن شناسنامه مراجعه کرده‌اند و حالا آنها هم قرار است تا یک ماه دیگر شناسنامه‌دار شوند. خانواده‌های دیگری هم هستند که سن و سال بچه‌هایشان کمتر است. شاید باور نکنید اما بچه‌های 6، 5 ساله و حتی کوچک تر هم هستند که شناسنامه‌ای برایشان گرفته نشده. دلیلش هم این است که پدر و مادرشان بی‌شناسنامه بوده‌اند.

بعضی خانواده‌ها در همین 2 ماه اخیر شناسنامه‌شان را گرفته‌اند. قبلاً به صرافتش نیفتاده بودند اما حالا چرا. این را ثبت احوال سیستان و بلوچستان بر اساس آمار مراجعاتش تأیید می‌کند. مراجعاتی که طی دو سه ماه اخیر بیشتر شده و یقیناً فایده آن به کل کشور می‌رسد، از جمله افزایش سطح سواد و سلامت.

مهرماه بود که برای تهیه گزارش به روستاهای چابهار رفتم. یکی دو روز از آغاز مهر و بازگشایی مدارس گذشته بود. می‌گفتند هیچ دانش‌آموزی به خاطر نداشتن شناسنامه از تحصیل باز نمی‌ماند چراکه بچه‌ها می‌توانند با گرفتن کارت حمایتی از بخشداری، تا دبیرستان درس بخوانند اما دیپلم و دانشگاه دیگر بدون شناسنامه میسر نیست. همین امکان هم البته تا چندسال پیش فراهم نبود و بچه‌های بی‌شناسنامه فقط تا راهنمایی می‌توانستند درس بخوانند. اما با توافقی که بین آموزش و پرورش و بخشداری‌ها صورت گرفت، بچه‌های بلوچ حق تحصیل پیدا کردند، گرچه خیلی‌های شان به خاطر مشکلات و شرایط بد معیشتی و نبود امکانات تحصیل، به کل قید تحصیل را می‌زنند و بعضی‌های‌شان حتی مدرسه را شروع نمی‌کنند.

گزارشم از بی‌شناسنامه‌های چابهار مربوط به چند ماه پیش بود و حالا لیستی به دفتر روزنامه ارسال شده که نام تمام آنها که از آن موقع به بعد برایشان شناسنامه صادر شده یا در حال دریافت شناسنامه هستند، با تمام مشخصات در آن آمده.

در جریان نوشتن آن گزارش متوجه شدم بین روستاهای چابهار، «جنگارک» اوضاعش به لحاظ تعداد بی‌شناسنامه‌ها از همه بدتر است. در جنگارک با خانواده‌های زیادی آشنا شدم که اعضای آن حتی سن و سال‌شان را نمی‌دانستند و وقتی از آنها پرسیده می‌شد چند ساله‌اند، با حدود و تقریب، عددی می‌گفتند. در جنگارک بود که با خانواده شهداد نوحانی آشنا شدم. شهداد، پدر خانواده می‌گفت حدوداً 60 ساله است. 9 فرزند داشت که سن هیچ کدامشان را نمی‌دانست. نه خودش و نه همسرش، هیچ کدام سن دقیق فرزندانشان را نمی‌دانستند و همین‌طور نوه‌ها را. حالا اسم و مشخصات خانواده شهداد در فهرست ثبت احوال چابهار است. بچه‌ها سنشان معلوم شده؛ دقیق، با سال و ماه و روز. قرار است تا یک ماه دیگر شناسنامه بگیرند، نوه‌ها هم همینطور. وقتی پدران‌شان شناسنامه بگیرند، مشکل آنها هم حل می‌شود. خانواده نوحانی خوش شانس هستند که پدر را هنوز دارند. آنها که پدر و پدربزرگشان فوت کرده، با چالش بیشتری برای گرفتن شناسنامه مواجه می‌شوند اما این کار به هرحال با مراجعه و پیگیری به سرانجام می‌رسد.

لیست 4 صفحه‌ای ثبت احوال چابهار را مقابل چشمم گذاشته‌ام و اسامی را می‌خوانم. جمیله، درخاتون، حنیفه، برکت، نجمه، سائمه، مهتاب، ناصر، حلیمه، نصیر، مرادجان، ماه خاتون، یارمحمد، زلیخا، نازبی بی‌و اسم‌های دیگر که قرار است در صفحه اول شناسنامه‌ها حک شود. تا به حال اسمشان را کجا نوشته‌اند؟ چه کسی جز خودشان و نزدیکانشان می‌دانسته نامشان چیست؟ هیچ مدرکی برایشان در هیج کجا صادر نشده بود و حالا آنها هم صاحب هویت می‌شوند.

عیسی مرادقلی، رئیس اداره ثبت احوال چابهار در گفت‌و‌گو با «ایران» از روند رو به رشد مراجعه مردم برای دریافت شناسنامه در چند ماه اخیر می‌گوید: «هیچ مشکلی برای صدور شناسنامه اتباع ایرانی وجود ندارد. آنها فقط باید مراجعه کنند و هویت‌شان احراز شود. خیلی‌ها هستند که سنی ازشان گذشته و شناسنامه نگرفته‌اند. برای بالای 18 سال قانونی داریم و آن این است که فرد باید به مراجع انتظامی مراجعه کند و بعد از اینکه آنها هویتش را احراز کردند، شورای تأمین مجوز صدور شناسنامه را صادر می‌کند. 27 هزار نفر در استان با همین روش شناسنامه گرفته‌اند. تعداد باقی مانده را دقیقاً نمی‌دانیم چون آماری از آن وجود ندارد و تنها با مراجعه آنها می‌توانیم بفهمیم چه تعدادی بی‌شناسنامه هستند. هنوز از سوی ثبت احوال خدمات سیار در این زمینه وجود ندارد و متقاضیان باید خودشان مراجعه کنند.»

مردم حالا فهمیده‌اند شناسنامه چقدر اهمیت دارد و برای همین هم هست که مراجعه می‌کنند. مرادقلی این را می‌گوید و ادامه می‌دهد: «حالا مردم می‌دانند باید شناسنامه بگیرند و خیلی برایشان مهم شده که کارت ملی هوشمند داشته باشند. می‌دانند این‌طوری می‌توانند یارانه بگیرند و از امکانات دیگر بهره‌مند شوند. مشکل خیلی از افراد در روستاها این بود که شناسنامه قدیمی(مربوط به قبل از انقلاب) داشتند و شناسنامه قدیمی‌شان را عوض نکرده بودند. به خاطر همین هم برای بچه‌هایشان شناسنامه صادر نشده بود. الان کسی که بخواهد شناسنامه بگیرد باید پدرش در قید حیات باشد و هویتش احراز شود و اگر پدرش در قید حیات نبود، جد پدری‌اش که قیم قهری است و اگر حتی فرد هیچ کس را هم نداشت، می‌تواند کسی را به‌عنوان قیم معرفی کند که لزوماً از اعضای خانواده‌اش هم نباشد اما او را بشناسد و هویت‌اش را تأیید کند. روند مراجعه در دو سه ماه اخیر خیلی بیشتر شده و این خوشحال‌کننده است. از سال 94 تاکنون برای 600 نفر در حوزه ثبت احوال چابهار شناسنامه صادر شده و بقیه هم کارهایشان در حال انجام است و امیدوارم کسانی که تاکنون مراجعه نکرده‌اند هم هرچه زودتر برای دریافت شناسنامه اقدام کنند.»

مشکل اهالی روستاهای چابهار برای گرفتن شناسنامه، تنها معرفی قیم و احراز هویت‌ نیست. فاصله روستاهای چابهار از هم زیاد است. این را وقتی متوجه می‌شوید که خودتان مسیرها را طی کرده باشید. وقتی می‌گوییم چابهار، منظور فقط منطقه ویژه نیست که با تمام زیبایی‌هایش گردشگران را مسحور می‌کند. از خود چابهار تا روستاها باید راه زیادی را طی کنید آن هم در مسیری ناهموار. خیلی جاهای جاده را سیل شسته و با خود برده. گاهی حتی ناچار می‌شوید از اتومبیل پیاده شوید تا راننده بتواند راحتتر دست‌انداز را رد کند.


فاصله روستاهای واقع در یک بخش از هم نیز زیاد است، آن هم در شرایطی که وسیله نقلیه برای جابه‌جایی مردم در دسترس نیست و خیلی از ساکنان روستاهایی مثل جنگارک حتی در عمرشان رنگ شهر چابهار را ندیده‌اند و تمام زندگی‌شان را در روستای‌شان گذرانده‌اند.

انور یزدان پناه، از معتمدان دهستان پیرسهراب در این باره می‌گوید: «ساعت 9 صبح کارشناس از چابهار به نمایندگی ثبت احوال می‌آید و تا زمان اتمام وقت اداری،12-10 نفر را بیشتر نمی‌تواند پذیرش کند. اهالی روستاهای دهستان پیرسهراب اگر بخواهند برای کاری مثل درخواست شناسنامه یا کارت به ثبت احوال مراجعه کنند، باید صبح خیلی زود راه بیفتند که آن هم نیازمند وسیله است که معمولاً در دسترسشان نیست یا اینکه از شب قبل بروند و آنجا بخوابند تا نوبت بهشان برسد. بارها درخواست کرده‌ایم که به نمایندگی ثبت احوال نیاز داریم ولی می‌گویند این نمایندگی‌ها را فقط به مرکز بخش می‌دهند. خیلی وقت‌ها خیران کمک می‌کنند و برای مردم شرایطی فراهم می‌کنند که برای درخواست شناسنامه مراجعه کنند که باز جای امیدواری دارد.»

لیست ثبت احوال را دوباره زیر و رو می‌کنم. دنبال نامی هستم؛ نادیا. دختر خجول بلوچ با آن چشم‌های آرام و غمگین که موقع عکس گرفتن به دوربین نگاه نمی‌کرد. یکی از همان بی‌شناسنامه‌ها. بی‌سال تولد و بی‌نام پدر و مادر. اسم نادیا در لیست نیست. دوباره لیست را مرور می‌کنم. به نام نادیه نوحانی برمی‌خورم. متولد 1384؛ می‌شود 12 ساله. چشمهایم برق می‌زند، خودش است. نادیه همان نادیای آرام و غمگین است با آن روسری آبی.

نیم نگاه

عیسی مرادقلی، رئیس اداره ثبت احوال چابهار: هیچ مشکلی برای صدور شناسنامه اتباع ایرانی وجود ندارد. آنها فقط باید مراجعه کنند و هویت‌شان احراز شود. خیلی‌ها هستند که سنی ازشان گذشته و شناسنامه نگرفته‌اند. برای بالای 18 سال قانونی داریم و آن این است که فرد باید به مراجع انتظامی مراجعه کند و بعد از اینکه آنها هویتش را احراز کردند، شورای تأمین مجوز صدور شناسنامه را صادر می‌کند. 27 هزار نفر در استان با همین روش شناسنامه گرفته‌اند

لیست 4 صفحه‌ای ثبت احوال چابهار را مقابل چشم گذاشته‌ام و اسامی را می‌خوانم. جمیله، درخاتون، حنیفه، برکت، نجمه، سائمه، مهتاب، ناصر، حلیمه، نصیر، مرادجان، ماه خاتون، یارمحمد، ذلیخا، نازبی بی و اسم‌های دیگر که قرار است در صفحه اول شناسنامه‌ها حک شود. تا به‌حال اسمشان را کجا نوشته‌اند؟ چه کسی جز خودشان و نزدیکانشان می‌دانسته نامشان چیست؟ هیچ مدرکی برایشان در هیج کجا صادر نشده بود و حالا آنها هم صاحب هویت می‌شوند

ارسال به دوستان