ایلنا نوشت: سخنگوی دولت اصلاحات تاکید کرد: اگر قرار به پیش شرط گذاشتن است؛ آقای باهنر ابتدا باید از آوردن احمدینژاد عذرخواهی کند، بگوید که چرا این کار را انجام میدهد و سپس عنوان کند به چه دلیلی به قول خودشان احمدینژاد را آوردهاند!
سخنگوی دولت اصلاحات از پیش شرط باهنر برای آغاز گفتوگوی ملی گلایه میکند و میگوید این پیششرط گذاشتنها با توجه به مشکلات مبتلابه جامعه، حل مسائل را بغرنجتر میکند. وی با انتقاد از اصولگرایان به دلیل حمایت از احمدینژاد، محدودیت های ایجاد شده برای خاتمی را یک سوال مهم در ذهن افکار عمومی میداند که تا کنون پاسخ درستی به آن داده نشده است.
رمضانزاده همچنین معتقد است که مجلس دیگر در رأس امور نیست، چراکه بسیاری از مسائل کشور به جای طرح در خانه ملت در جاهای دیگر به بحث پرداخته میشود! وی در ادامه مصاحبه، انتظارات از لیست امید را بالا میداند و میگوید این انتظارات در حالی است که اکثریت با فراکسیون امید نیست و تعدادی از افراد که خودشان را منتسب به این فراکسیون میدانند واقعا اصلاحطلب نیستند.
متن کامل مصاحبه با عبدالله رمضانزاده را در ذیل میخوانید:
*چندی است که اصولگریان گفتوگوی بین جریانهایی سیاسی کشور را مطرح میکنند، به طور مثال آقای باهنر اعلام کردند اگر چند فتنهگر را کنار بگذاریم جریانهای سیاسی و سران آنان میتوانند با یکدیگر به گفتوگو بپردازند و در مسائل جاری کشور به تفاهم برسند و یا آقای مصباحی مقدم گفتند که جامعه روحانیت و مجمع روحانیون مبارز باید با یکدیگر مذاکره کنند. تحلیل شما از این تغییر رویکرد در جناح اصولگریان چیست؟
** نمیدانم آقای باهنر از چه موضعی صحبت میکند و چگونه به خود اجازه داده است که برای گفتوگو پیش شرط بگذارد! او کسی است که به صراحت اعلام کرد آقای احمدینژاد را ما آوردهایم. اگر قرار به پیش شرط گذاشتن است؛ ایشان ابتدا باید از آوردن احمدینژاد عذرخواهی کند، بگوید که چرا این کار را انجام میدهد و سپس عنوان کند به چه دلیلی به قول خودشان احمدینژاد را آوردهاند!
گفتوگوی ملی، بحثی است که از نظر ما یک ضرورت است و باید بین همه جریانهای سیاسی اتفاق بیفتد. هرکسی هم میتواند پیش شرط بگذارد، اما باید به یاد داشته باشیم این پیششرط گذاشتنها مسئله را بغرنجتر میکند.
شرایط کشور پیچیده و خاص شده است. وضع اقتصادی مردم روز به روز بدتر میشود، وضع بیکاری، مسائل اجتماعی و فقر موجود، آینده کشور را مبهم کرده است، باید برای معضلات و مشکلات فکری کرد، بنابراین این امر نیاز به گفتوگو را ضروری میکند.
برای اینکه بتوانیم به یک جمعبندی برای آینده کشور برسیم؛ گفتوگو بدون پیش شرط در چارچوب قانون اساسی کشور باید انجام شود و معتقدم نهادهای قدرتی که در سیاست دخالت میکنند، وارد این قضیه شوند.
* شواهد نشان میدهد که اصولگرایان تغییر تاکتیک دادهاند و تا حدودی هم به اصلاحطلبان نزدیک شدهاند این تغییر رویکرد به خاطر رفتارهای اخیر رئیسجمهور است یا حرکاتی که آقای احمدینژاد و یارانش این روزها انجام میدهند؟
** معتقدم این جریان اول تکلیف را در درون خودشان مشخص و روشن کنند، بعد از گفتوگو میان جریانهای سیاسی دم بزنند. اولین ضرورت برای بحث و گفتوگوی اصولگرایان با سایر جریانها این است که آنان در درون به یک اتفاق نظر و یک موضع واحد برسند.
معتقدم اصولگرایان پایگاهی ندارند که بخواهند روی آن تکیه کنند. درگذشته بارها گفتهام که اردوگاه اصولگرایان از هم پاشیده است. در حال حاضر اصولگرایی یعنی چه؟ اصولگرایی مگر جریان واحدی است؟ اصولگرا آقای لاریجانی است یا آقای باهنر؟ آقای روحانی است یا آقای احمدینژاد؟ آقای رسایی است یا آقای مطهری؟ اصولگرایان چه اشخاصی هستند؟
امروز در جامعه ما یک سردرگمی وجود دارد. اصولگرایی یعنی چه؟ ما وقتی میگوئیم اصلاحطلب هستیم تکلیفمان روشن است؛ ما به دنبال حرکت تدریجی، قانونی، مدنی، به دور از خشونت در چارچوب قانون اساسی برای بهبود رابطه حاکمیت با مردم در جهت دستیابی به توسعه ملی، امنیت و آزادی هستیم.
اصولگرایان دنبال چه هستند؟ نفی مداخله مردم در سیاست که آقای مصباح از آن دفاع میکند و ملاک اصولگرایی میداند؟ یا دیدگاه احمدینژاد را اصولگرایی تلقی میکنند؟ بزرگان این جریان هیچگاه نمیگویند که احمدینژاد دارای تفکرات غلط است او را هم اصولگرا میدانند!
*چرا اصولگرایان در آن سالها از احمدینژاد حمایت کردند؟ اما با رفتارهای اخیری که از او سر زده است برخی از آنها میگویند این آن احمدینژادی نبود که ما از او حمایت کردیم و خود را از دایره حامیان او بیرون میکشند.
**من تقصیری ندارم از خودشان بپرسید! اصولگرایان بگویند از چه احمدینژادی حمایت کردند؟ احمدینژادی که در آن سالها تفکراتش را قبول داشتند، چه کسی بود؟ احمدینژاد امروز چه تفاوتی با گذشته کرده است؟ از نظر ما احمدینژاد امروز همان احمدینژاد دیروز است.
باید بگویم احمدینژاد استانداری اردبیل با احمدینژاد شهردار تهران و یا رئیسجمهور سالهای ۸۴ و ۸۸ هیچ تفاوتی ندارد. احمدینژاد همان است فقط سلیقههای رفتاریش فرق کرده و اِلا در تفکر که تغییری نکرده است.
* بعد از اظهارات اخیر رئیس دولتهای نهم و دهم درباره برخی از بزرگان، افکار عمومی منتظر بود که پاسخی از سوی اصولگرایان یا این شخصیتها مطرح شود اما این اشخاص سکوت کردند، دلیل این سکوت چیست؟
**من وارد این جزئیات نمیتوانم بشوم، زیرا اطلاعات ندارم. اما این طرز رفتار نشان میدهد یک مشکلی وجود دارد. بالاخره یکنفر روزی رئیسجمهور این مملکت بوده اما امروز دو رئیس قوه را متهم به فساد میکند!
دادستان کل کشور میگوید این آدم توهم دارد اما آیا یک آدم متوهم را میتوان در رأس کاری قرار داد؟ شرایط به گونهای شده این سوالات در ذهن مردم به وجود آمده و حتما باید برایشان پاسخی پیدا کرد.
الان هم مسئله محدودیت آقای خاتمی برای افکار عمومی تبدیل به یک سؤال جدی شده است که هیچگاه پاسخی به آن داده نشده است، برای مردم سوال است چرا و به چه اتهامی با فردی که روزگاری رئیسجمهور کشور بوده این گونه رفتار میشود.
میگویند شورای عالی امنیت ملی تصویب کرده است درست، اما این شورا چه چیزی را تصویب کرده است؟ تا چند سال این محدودیتها باید وجود داشته باشد؟ بگویند شورای عالی امنیت ملی سر چه مسئلهای این تصمیمات را گرفته است؟ اصلا وظیفه این شورا چیست؟ بگویند به استناد کدام بند و وظیفه چنین مصوبهای را تصویب کردند؟ آقایخاتمی کدام رفتار خود را باید را اصلاح کند؟ تا بگویند مسئله حل شده است! اصلا چنین چیزی در وظایف شورای عالی امنیت ملی ما نداریم!
از نظر ما، آقای خاتمی رفتارشان منطبق بر قانون و اصولی است که خودش قبول دارد. کدام رفتار سید محمد خاتمی خلاف مصالح ملی بوده است؟
شورای عالی امنیت ملی دادگاه نیست که درباره اشخاص تصمیم بگیرد. این شورا میتواند درباره وضعیتهای کشور اظهار نظر کند؛ درباره افراد فقط دادگاهها میتواند تصمیم بگیرد. اگر فرد اتهام سیاسی دارد باید به اتهام آنان در حضور هیأت منصفه سیاسی رسیدگی شود این رفتارها اصلا معنا ندارد!
*به بحث دولت بپردازیم اصلاح طلبان از آقای روحانی حمایت کردند و ایشان برای دوم به مسند ریاست جمهوری تکیه زد حال اصلاح طلبان چگونه باید پیگیر مطالبات خود از ایشان باشند؟
**مطالبات اصلاحطلبان مبتنی بر نیازها و ضروتهای آینده کشور است. هیچگاه دست از مطالباتشان بر نمیدارند و پیگیری آنها را فراموش نمیکنند. برای ما مهم این است که بسته به شرایط مطالبات و خود را مطرح کنیم.
بله، آقای روحانی در انتصاب مدیران طبیعتا بر خلاف خواستههای اصلاح طلبان رفتار کرده است، مخصوصا در انتخاب استانداران که شایعاتی هم شد دیگران در حال مداخله هستند که امیدواریم درست نباشد؛ ولی ترکیب این استانداران نشان میدهد که تا حدی درست است.
*این مطالبات چیست؟
اجرای قانون اساسی در جهت بهبود وضعیت جامعه مهمترین مطالبات اصلاحطلبان است.
آقای روحانی در اوایل دولت دوم خود قرار دارد و گزارش ۱۰۰ روزه هم داده باید منتظر باشیم که چگونه رفتار میکند. واقعیت این است که مشکلات رئیس جمهور را هم باید دید و اولویت بندیهایشان را شنید و از همه مهمتر آنها را به مردم منتقل کرد.
گزارش ۱۰۰ روزه آقای روحانی دارای یک نکته اصلی بود، او میخواهد فقر مطلق را از جامعه بردارد، برای بیکاری برنامه دارد، اینها نشان میدهد رئیس جمهور به فکر مسائل اصلی جامعه است. اما نباید یک چیز را نادیده بگیریم، مردم سوال دارند و میپرسند وضعیت اقتصادی چه زمانی بهبود پیدا میکند؟ وضعیت آسیبهای اجتماعی چه زمانی سامان پیدا میکند؟ وضعیت اشتغال جوانان درست میشود؟ اینها دغدغههایی است که باید به آنها پاسخ داده شود، تازه در کنار این پاسخگوییها باید اولویتهایی دیگری هم که اقشار متوسط به بالا دارند را در نظر گرفت.
آقای روحانی تا این لحظه عملکردش در جهت الویتبندی درست بوده است اگرچه برخی از خواستههای اصلاحطلبان محقق نشده ، اما ما عادت به صبر داریم و انتظار نداریم همه مسائل یک شبه حل شود و امیدواریم او به همین مسیر ادامه دهد
*آقای روحانی در دولت اول میتوانست به این اولویتها بپردازد که امروز با این حجم از مطالبهگری رو به رو نشود؟
**دولت یازدهم، دولت آواربرداری بود؛ خسارتی که آقای احمدینژاد به کشور وارد کرد هنوز ناشناخته است. همین که روحانی تورم را کنترل کرد و اقتصاد را به نظم در آورد کار بسیار بزرگی انجام داده است باید از او و مجموعه همکارانش تشکر کرد.
امروز انتظار افکار عمومی این است که آن مسیر توسعهای که در دولت اول آقای روحانی در جهت توسعه رشد اقتصادی به وجود آمد ادامه پیدا کند، البته سایر نیروهایی که در کشور صاحب قدرت هستند باید برای حل مشکلات کنار آقای روحانی قرار بگیرند.
*چرا حجم مطالبات از دولت روحانی تا این حد بالا است؟
** ذکر یک نکته ضروریست، متاسفانه حرفها و خواستههای دوستانی شنیده میشوند که سیاسی هستند و حرفهایشان از این جنس است، این دوستان خواستهها را متوجه دولتی کردهاند که خودشان هم میدانند همه اختیارات کشور را در دست ندارد! بنابراین متناسب با اختیاراتی که دولت دارد از آن باید انتظار داشت نه بیشتر.
*جوانان یک سری مطالباتی مانند شغل و داشتن آینده با ثبات دارند که مغفول مانده است، تجربه نشان داده این قشر اگر پاسخ درستی دریافت نکند مسئله تبدیل به یک معضل اجتماعی خواهد شد، دولت، مسولان نظام و حکومت باید برای آنان و آیندهشان چه کاری را انجام دهند؟
اقتصاددانان باید توضیح دهند که چرا وضع معیشت اینگونه شده است؟! اینکه میگویم آوار دولت احمدینژاد حل و برداشته نشده به خاطر همین مسائل است. زمانی که دولت اصلاحات بر روی کار بود در برنامه چهارم توسعه و سند چشم انداز پیش بینی کرده بودیم اگر طی دو برنامه چهارم و پنجم سالانه حدود ۱۵ میلیون دلار از درآمد نفت در بودجه دولتی مصرف شود باید بتوانیم به نرخ رشد ۸ درصدی برسیم؛ اگر به نرخ رشد ۸ درصدی دست پیدا میکردیم آن وقت نرخ بیکاری در حد سال ۸۲ باقی میماند یعنی اشتغال صورت میگرفت و سالانه بین ۶۰۰ تا ۷۰۰ نفر مشغول کار میشدند که در این صورت با معضل بیکاری رو به رو نمیشدیم.
اگر سالی ۶۰۰ هزار شغل ایجاد میشد حدود ۴ میلیون و ۸۰۰ شغل ایجاد میشد که متاسفانه ایجاد نشد و این عقب افتادگی ادامه دارد. ما اگر همه توان کشور، دولت و سایر نیروهای دست اندر کار اداره کشور را برای بحث اشتغال بگذاریم شاید بتوانیم در یک فرصت ۱۰ ساله این بحرانی که سرمان آمده است را حل کنیم.
متاسفانه در دولت آقای احمدینژاد سالانه حدود ۸۰ تا ۱۰۰ میلیارد دلار مصرف شد اما نرخ رشد اقتصادی به طور متوسط به زیر ۵ و حتی ۴ درصد هم رسید، مطابق آماری که آقای دکتر نیلی دادهاند مجموع اشتغال ایجاد شده ۱۴ هزار نفر در سال بوده است.
*ایجاد اشتغال چگونه حاصل میشود دولت باید چه زیر ساختهایی داشته باشد و چگونه برنامه ریزی کند تا به یک بازار اشتغال مناسب دست پیدا کند؟
**برای اینکه عقب ماندگی در بحث اشتغال را جبران کنیم، ابتدا باید از سیاست داخلی و خارجی تنش زدایی کنیم. ایجاد اشتغال نیازمند جذب منابع خارجی و سرمایههای اندک داخلی است، زیرا منابع درآمدی دولت محدود شده است به قول دکتر نیلی برای حذف سطح بیکاری در وضع فعلی ما سالانه بین ۷۰ تا ۱۰۰ میلیون دلار درآمد نیاز داریم؛ این از کجا باید تأمین شود؟ این امر نیازمند یک سیاست داخلی و خارجی منسجم است و باید بگویم اگر همه این عوامل در کنار هم قرار بگیرند تازه میتوانیم بحران اشتغال را کنترل کنیم.
آقای روحانی وجه همت خود را برروی سیاست خارجی و داخلی، بیکاری و اشتغال گذاشته است حتی گاهی اوقات از بعضی خواسته پرهیز میکنند برای اینکه تنشی ایجاد نشود تا به مسئله رشد اقتصادی آسیب وارد شود، بنابراین باید دولت را کمک کنیم که برنامه رشد اقتصادی ادامه دهد.
*زمانی شاهد بودیم که بعد از برجام هیأتهای اقتصادی راهی ایران شدند اما مدتی بعد این آمدن و رفتنها متوقف و یا کمرنگ شدند؛ این تغییرات به اوضاع کنونی منطقه مربوط میشود یا به سیاست داخلی خودمان ارتباط دارد؟
**به هردو ارتباط پیدا میکند؛ مکانیزمهای درونی را برای جذب سرمایه خارجی اصلاح کنیم و در سیاست خارجی تنشزداتر عمل کنیم و از هر بحرانی دوری بجوئیم. به تعبیر امام خمینی ما باید اصل را بر ساختنام القری قرار دهیم، اگر ساختن ایران برای ما محور قرار بگیرد سیاست خارجی و داخلی ما هم تغییر پیدا میکند.
اگر این نظریه را اصل قرار دهیم که باید داخل کشور را بسازیم میتواند به جذب سرمایههای بیشتر به ما کمک کند که خودش می تواند مرتفع کننده بسیاری از مشکلات باشد. این خواسته باید تبدیل به خواسته عمومی شود مبنی بر اینکه ما میخواهیم ایران بسازیم و کشورمان را الگو قرار دهیم، وقتی این کار را انجام دهیم دیگران از ما پیروی میکنند.
معتقدم ما باید اولویتبندیهایی را داشته باشیم. اولین اولویت ما در حال حاضر حل مسئله بیکاری از طریق رشد اقتصادی است؛ هر سرمایهای که میتوانیم در جهت رشد اقتصادی مصرف کنیم در جای دیگر مصرف کنیم اشتباه کردیم.
*بودجه ۹۷ به مجلس شورای اسلامی از سوی رئیس جمهور داده شد و اینبار بر خلاف سالهای گذشته شاهد واکنشهایی از سوی مردم در خصوص اختصاص بودجه به برخی از نهادها بودیم این زیر ذربین قرار گرفتن دولت در خصوص بودجه را چگونه ارزیابی میکنید؟
**معتقدم قانون بودجه را به طور کامل و در مجموع دید، درحال در فضای مجازی مسئله عوارض خروج از کشور بزرگ شده است اما من میگویم برداشت از صندوق توسعه ملی برای حل مسئله بیکاری کشور باید باشد تا اینکه در اختیار صدا و سیما قرار گیرد و حتی از عوارض خروج از کشور هم مهمتر است.
در حال حاضر برخی از مجامع، بودجههایی را میگیرند اما هنوز مورد توجه قرار نگرفتهاند به نظر من ساختار بودجه کشور معیوب است.
باید ببینیم مجموع درآمد کشور به چه میزان بوده است؟ این درآمدها در بودجه آمده است؟ چقدر از آنها سهم شرکتهای خصوصی و دولتی شده؟ همه اینها باید در مجلس مشخص شود.
منتها مشکل این است که تیم اقتصادی دولت دارای ساختار تئوری منسجمی نیست و من این تیم را هماهنگ نمیبینم و یکی از کارهایی که آقای روحانی باید انجام دهد هماهنگ کردن این تیم است. هماهنگ کردن کردن به چه صورتی انجام میشود؟ با واگذاری اختیار بیشتر به معاون اول، یعنی اگر آقای جهانگیری فعالتر و دارای اختیارات بیشتر در کنترل و نظم اقتصادی شود میتوان امیدوار بود که تیم اقتصادی بهتر عمل کند.
البته ما باید ببینیم به نسبت کدام مسیر اقتصادی بعداز انقلاب بیشترین جواب را داده و بهترین وضعیت را ایجاد کرده است؟ هر طوری که نگاه کنیم ۸ سال دولت اصلاحات بهترین دوران اقتصادی کشور است.
در همه مسائل کشور از جمله اقتصاد یک روند معقول تدریجی مثبت شروع شده بود که با هجوم دولت آقای احمدینژاد راه برگشت به عقلانیت که گشایش یافته بود بسته شد و متاسفانه در دولتهای یازدهم و دوازدهم هم با آن شتابی که انتظار داشتیم پیش نرفت اما با این حال امیدواریم آقای روحانی به نگاههایی عقلانیتر و اقتصادی اقتصاددانان ما توجه کنند.
*شما استاندار مناطق مرزی بودید برای کردستان، کرمانشاه و مناطق محروم مرزی باید چه کار کرد؟
**وقتی میگویم بهترین دوران اقتصادی در دولت اصلاحات بود دلایلی وجود دارد؛ هنگامی که آقای دکتر ستاری فر رئیس سازمان برنامه بودجه کشور شدند یک طرحی را در سند چشم انداز و برنامه چهارم توسعه با عنوان طرح توسعه متوازن منطقهای عملیاتی کردند که در کنارش با طرح تصویب آمایش سرزمین تکمیل شد، در این طرح نگاه متوازن به مناطق کشور به وجود میآمد شروع هم شد اما متاسفانه به پایان نرسید.
بازگشت به طرح توازن منطقهای مهمترین راه حل است نه تنها در دولت آقای احمدینژاد این اتفاق نیفتاد در دولت روحانی هم رخ نداد. برای اینکه متوجه شوید از مناطق مرزی چقدر غفلت شده است مثالی برایتان میزنم، آقای احمدینژاد به استانهای کردستان و سمنان دوبار سفر کردند، شما مصوبات این دو سفر را باهم مقایسه کنید تا ببینید عدم توازن منطقه یعنی چه؟ جمعیت استان سمنان با کردستان رو هم مقایسه کنید ببینید که چه فاجعهای در توسعه متوازن منطقهای اتفاق افتاد.
آقای روحانی گفتند که ابتدا به طرحهای نیمه تمام ملی میپردازیم این حرف درست اما بدان معنی است که. که در استانهای محروم طرحهای ملی که در دولت آقای احمدینژاد شروع نشده بود مغفول میماند و باز بودجه به سمت استانهای برخوردارتر اختصاص داده میشود در نتیجه استانهای محروم، محرومتر میشوند.
* یک انتقادی که این روزها از سوی مردم مطرح میشود نقد به لیست امید است که منفعل عمل کردند نظر شما چیست؟
** انتظارات از لیست امید بسیار بالا است و معتقدم این امر عقلانی و منطقی نیست آن هم به چند دلیل، اولا نقش مجلس را در اداره کشور را پررنگ نمیبینم و میتوان گفت تا حدودی هم کمتر از گذشته شده و دیگر در رأس امور نیست، امروز بسیاری از مسائل کشور در خانه ملت مطرح نمیشود و در جاهای دیگر به بحث پرداخته میشود!
ثانیا ترکیب مجلس به گونهای است که اکثریت با فراکسیون امید نیست و تعدادی از افراد که خودشان را منتسب به این فراکسیون میدانند واقعا اصلاح طلب نیستند و ثالثا هنگامی که لیست تنظیم شد این بحثها نبود؛ بنابراین انتظاراتی فراتر از واقعیت است. تعداد اعضای فراکسیون امید ۹۰ تا ۱۰۰ نفر و این در ۲۹۰ نفر معنا نمیدهد مگر در موارد خاص که این افراد کارهایی را انجام میدهند.
به نظر من مجموع عملکرد فراکسیون امید قابل دفاع است
*سطح این توقعات را چه کسی و یا چه مجموعههایی بالا بردهاند؟
**همه ما؛ مجموع اصلاحطلبان، خود نمایندگان و فراکسیون امید ذهنیت عمومی را نسبت به این انتظارات بالا بردهاند.
*در حال فقط مسئله لیست امید و فراکسیون آن نیست، جامعه نقدهایی به لیست شوراهای شهر و روستا هم دارد در مواردی بیان میشود که مطابق انتظارات آنان عمل نشده است، اگر این نارضایتی ادامه پیدا کند شاید تکرار سید محمد خاتمی هم در انتخابات بعدی موثر واقع نشود برای اینکه چنین اتفاقی نیفتد چه باید کرد؟
**واقعیت این است تا که وقتی ما احزاب قدرتمند نداشته باشیم باید ائتلاف کنیم. در ائتلاف ما بر روی اشتراکات تکیه میکنیم نه بر روی حداکثرها؛ یعنی ما با حداقل اشتراکات مجبوریم ائتلاف کنیم و نتیجهاش مسائلی میشود که امروز وجود دارد. بنابراین اگر جامعهای میخواهد از این مشکلات فارغ شود باید احزاب قدرتمندی را ایجاد کند.
*چرا درکشور ما احزاب نمیتوانند شکل بگیرند و به صورت حرفهای فعالیت کنند؟
** شکل گیری احزاب قدرتمند در کشور ما با موانع بسیاری رو به رو است که همه با آن آشنا هستیم بنابراین تا وقتی که ما احزاب قدرتمند نداریم مردم به آنان رأی بدهند این مشکلات باقی میمانند. باید بگویم شرایط کشور ما به گونهای است که حزب نتوانسته شکل بگیرد. قویترین حزب ما بعداز انقلاب جبهه مشارکت بود که با موانع جدی رو به رو و بعد هم منحل شد. برای اینکه یک حزب قدرتمند شود حداقل ۳۰ سال وقت نیاز دارد برای آنکه بتواند به طور مطلوب نقش آفرینی کند.
دو مانع هم بر سر راه فعالیتهای حزبی وجود دارد، مردم ما انتظار دارند حزب معجزه کند، مثل معجزات دیگری که از جامعه انتظار دارند، مشکل بعدی این است که ساختار با شکل گیری احزاب قدرتمند مشکل دارد و با آنان برخورد میکنند، مجموعه این رفتارها باعث شده ما از وجود احزاب قدرتمند بیبهره باشیم. امیدواریم حاکمیت و جامعه با بهره گیری از این تجربه بشری که مسیر موفقی هم بوده است درس بگیرد.
*حاکمیت نمیخواهد که احزاب قدرتمند حضور داشته باشند؟
**بخشی از حاکمیت مانع از تشکیل احزاب قدرتمند میشود
*یعنی اصلاح طلبان نباید برای این مسئله تلاش کنند؟
**ما مسیر خودمان که همان قدم برداشتن در چارچوب قانون است ادامه میدهیم. درست است که به قانون اساسی نقد داریم اما به آن التزام داریم و عملا کار خلافی بر آن انجام نمیدهیم. ما معتقدیم وظیفه یک نیرو سیاسی التزام به قانون اساسی است. بله ما به شورای نگهبان انتقاد داریم و نظارت استصوابی را قبول نداریم و انتظار داریم با بخشهایی که این را قبول دارند مذاکره کنیم نه اینکه وقتی اعتراض میکنیم ما را زندانی کنند. ما باید به گفتوگو بنشنیم بالاخره یک طرف، طرف دیگر را قانع میکنند.
*سال ۸۸ این فضا وجود داشت؟
**بله، همیشه امکان گفتوگو وجود دارد. نتیجه آن سال این بود که کشور عقب افتاد، حالا هر کسی اشتباه کرده است باید بنشینیم در یک محیط امن و آزاد با یکدیگر گفتوگو کنیم و مشخص شود کدام طرف اشتباه کرده است.
*محیط امن یعنی چی؟
**محیط امن یعنی اینکه وقتی ما درباره این مقصر گفتوگو میکنیم بلافاصله با یک بحران امنیتی دیگر رو به رو نشویم. ما مدعی هستیم دستور بازداشت ما در انتخابات ربطی به نتیجه آن نداشت و حکم ما قبل از برگزاری انتخابات زده شده است، بیایند بگویند که چرا این کار را کردهاند؟
راه همه اینها گفتوگو و پذیرفتن واقعیت هاست، ما یکسری حرفها داریم و اتفاقا مایل هم نیستیم در افکار عمومی مطرح شود که تنش ایجاد کند، اما انتظار داریم که پاسخ دهند چه اتفاقی افتاده؟ اگر واقعا یک عده معتقد هستند احمدینژاد باعث فتنه شده است با چرا با آقای خاتمی و اشخاص دیگر برخورد میکنند؟ چرا شرایط را به گونهای دیگر رقم زدند؟
*این اقداماتی اخیری که در رابطه با حصر و محصورین انجام شده است را چگونه ارزیابی میکنید؟
**ارزیابی من از اقدامات اخیر درخصوص مسئله رفع حصر مثبت است.معتقدم همه به این جمع بندی رسیدهاند که این مسئله باید حل شود و طبیعی هم هست که به صورت تدریجی برداشته شود.
*چند وقت پیش شما به سهم ایران از دریای خزر اشاره کردید، مسئله حقوقی در این مورد چیست ایران باید چه کاری انجام دهد؟
طبق کنواسیون ۱۹۸۲ وین که آبهای دریاها مشخص میکند، دریاهای بسته یا همان دریاچهها رژیم حقوقیاش با توافق کشورهای ساحلی منطقه انجام میشود و هیچ رویه مشخصی برای آن وجود ندارد. وقتی اتحاد جماهیر شوروی وجود داشت ما و این کشور بودیم و در این خصوص دو معاهده درطی سالهای ۱۹۲۱ دیگری ۱۹۴۰ منعقد شد.
طبق این دو معاهده سطح دریای خرز مشاء بین دو کشور است اما درباره زیر بستر دریاچه هیچ اظهار نظری نشده، بنابراین این را باید امروز دربارهاش با ۵ کشور توافق کنیم.
بعداز فروپاشی شوروی یک تعارض بین اصل توافق بین المللی به وجود آمد که یک اصلش را ما به آن متسمک میشویم و اصل دیگر را کشورهای تازه تأسیس به آن اعتقاد دارند. اما این دو اصل چیست؟ «اصل تداوم قرار دادها که به اسم دوام دولت مشهور است» و «اصل تغییر تحول و بنیادین شرایط» که در اصل اول وقتی قرار دادی بین دو کشور انعقاد پیدا کرد همیشه ماندگار است، مگر زمانی که دو کشور قرار داد جدیدی را امضا کنند و هیچ تغییری در دولتها باعث تغییر آن نمیشود. پس وقتی در شوروی یک اتفاقی افتاده به ما ربطی ندارد و سهممان مشاء است.
اما اصل تغییر و تحول بنیادین شرایط میگوید که اگر تغییر و تحول اتفاق بیفتد ممکن قرار دادها تغییر کند که کشورهای تازه تاسیس به این اصل تمسک میجویند این تعارض وجود دارد بنابراین راهی نداریم جز که این توافق جدیدی را مطرح کنیم.
من پیشنهادم این است تا وقتی که توافق جدیدی صورت نگرفته است قرار داد قبلی را ملغی و چیزی را هم این امضا نکنیم. ۱۳ درصد و یا ۱۲ درصد را ما از شما میشنونم و اگر چنین چیزی واقعیت داشته باشد این را خیانت بزرگی به کشور میدانم.
*کارشناسان اعلام میکنند عملا از این ۱۳ درصد هم برداشت نفت به خاطر عمق و هزینهبر بودن آن نمیتوانیم بهرهای داشته باشیم برای افزایش سهم چه باید کرد؟
**مشکل برداشت از نفت دریایی خرز این است که سهم ما از نواحی ساحلی قسمتهای پر عمق که برداشت از آن بسیار هزینه دارد و برای همین است که میگویند صرف ندارد اما باز هم این مسئله فرعی است؛ تاکید میکنم مسئله حاکمیت برای ما مهمتر است از نظر من این ۱۳ درصد سهم قابل قبولی نیست و من باشم امضا نمیکنم که تا امروز هم این عدد را علنی نکردهاند، چنین توافقی حتما باید مورد تائید مجلس شورای اسلامی برسد پس وجه قانونی ندارد.