«وضعیت دو جریان اصولگرا و اصلاحطلب یکی نیست. اصولگرایان احساس میکنند که قدرت را در اختیار دارند. فقط باید نهادهای مردمی قدرت را هم به آن اضافه کنند. در حالی که اصلاحطلبان حتی وقتی که نهادهای مردمی قدرت را میگیرند، احساس میکنند قدرت جای دیگری است و در دستان آنها نیست. بنابراین اصولگرایان و اصلاحطلبان شرایط مشابهی ندارند. حالا این وضعیت درست است یا خیر، بحث دیگری است.»
روزنامه اعتماد نوشت: «چهار دهه پس از آغاز حیات انقلاب اسلامی کنشگران سیاسی هنوز در پی پاسخ به این پرسش هستند که چطور میتوان ساختار پایدار حزبی را در کشور به وجود آورد و این زمان بیش از حد به درازا کشیده شده است. حتی پاسخهای مورد نظر کنشگران سیاسی آن چنان درهم ریخته است که عملا نمیتوان آن را به عنوان پاسخ پذیرفت. یکی از جدیدترین پاسخهایی که مطرح شده تغییر نظام ریاستی به نظام پارلمانی است.
البته همچنان جای تردید است که چنین تغییری از سوی مطرحکنندگان این ایده و افرادی که طرفدار چنین تحولی در عرصه سیاست ایران هستند، الزاما مساله دموکراسی و تقویت احزاب باشد. مسالهای که امیر محبیان، موسس حزب نواندیشان و تحلیلگر اصولگرا در این راستا از دریچه دو جناح به آن اشاره میکند که اولا این که شاید بعضی از اصولگرایان بر این باور باشند که چون به هر دلیلی تا به حال در تسخیر پست ریاستجمهوری ناتوان بودهاند (حتی در دوره احمدینژاد این پیروزی از آن خود او و نه تشکیلات اصولگرایی بوده است) پس این محور قدرت را از ریاستجمهوری به پارلمان که تسخیرش راحتتر و ممکنتر بوده است، انتقال دهند بهتر است. دوما این که به این دلیل قابل فهم اصلاحطلبان فعلا به مباحث این چنینی از موضع راه مفر برای حفظ بقا مینگرند تا مباحث فلسفه سیاسی از باب حکمرانی!
گزیده پاسخهای محبیان به اعتماد را با هم میخوانیم:
- نظام سیاسی ایران بدون درک و تعریف جایگاه ولایت فقیه قابل فهم نیست.
- در مقام توصیف و نه تجویز میگویم که اگر نام مقام اجرایی را رییسجمهور بگذاریم یا نخستوزیر مشکل را حل نکردهایم.
- بحث و دغدغه اصلاحطلبان بیشتر پراتیک و مبتنی بر اقتضائات عملی است نه از منظر فلسفه سیاسی و ریشهشناسی مسائل! آنها مسائل را با توجه به شرایط و وضعیت خود حل میکنند نه بر مبنای مدلهای درست حل مساله. البته اگر وضعیت تحت فشارشان را در نظر بگیریم تا حدی هم شاید چارهای ندارند.
- اصلاحطلبان فعلا هر مدلی را که بتواند به آنها مهلت بقا و جای مانور بیشتری بدهد، خوب میدانند.
- شاید بعضی از اصولگرایان بر این باور باشند که چون به هر دلیلی ما تا به حال در تسخیر پست ریاستجمهوری ناتوان بودهایم (حتی در دوره احمدینژاد این پیروزی از آن خود او و نه تشکیلات اصولگرایی بوده است) پس این محور قدرت را از ریاستجمهوری به پارلمان که تسخیرش برای ما راحتتر و ممکنتر بوده است، انتقال دهیم، بهتر است.
- متاسفانه بحثهای سیاسی در ایران همواره بر روی سطحیترین لایهها جریان داشته و به عمق راه پیدا نمیکند. این هم به خصلتهای سپهر سیاسی ایران برمیگردد که متاسفانه از عمق لازم برخوردار نیست.
- وضعیت دو جریان اصولگرا و اصلاحطلب یکی نیست. اصولگرایان احساس میکنند که قدرت را در اختیار دارند. فقط باید نهادهای مردمی قدرت را هم به آن اضافه کنند. در حالی که اصلاحطلبان حتی وقتی که نهادهای مردمی قدرت را میگیرند، احساس میکنند قدرت جای دیگری است و در دستان آنها نیست. بنابراین اصولگرایان و اصلاحطلبان شرایط مشابهی ندارند. حالا این وضعیت درست است یا خیر، بحث دیگری است.»