شروین مقیمی*پارسال حول و حوش همین روزها بود که گزارشی تحت عنوان «از دیاثت تا پدرسوختگی زیر چتر سینمای اجتماعی » از یکی از قسمتهای برنامه هفت با موضوع «سیاهنمایی در سینمای اجتماعی» منتشر کردم. الان که مشغول نوشتن این متن هستم حس میکنم که جامعه، رسانه و من این پتانسیل را داریم که این روند را به یک کار همیشگی بدل کنیم.
به نظر تا سالهای سال میشود راجع به این موضوع حرف زد، همانطور که آقای شفیعیان سردبیر پایگاه خبری انصاف نیوز در برنامه 180 درجه با موضوع «سیاهنمایی رسانهای» فرمودند: سیاهنمایی موضوعی است که از زمان انقلاب تا کنون محل مناقشه بوده است، و از این به بعد هم خواهد بود. پس شاید من هم بتوانم این مسیر را برای چهل سال آینده ادامه دهم تا شاید از این نمد کلاهی برای خودم دستوپا کنم.
اصلاً اسم نمد و کلاه که میآید حالت عصبی به من دست میدهد، نشانهاش هم همین پریدن پلکِ چشمام. اما دلیل این حالت فقط نمد و کلاه نیست، دلیلاش سیاهنمایی و سینما هم نیست، دلیل اصلیاش این است که قرنها است حرفها گفته شده، اما انگار صدا به صدا نمیرسد. شاید هم گوش شنوایی پیدا نمیشود. چهل سال است راجع به سیاهنمایی حرف میزنیم، چهل سال دیگر هم میتوانیم حرف بزنیم. اصلاً انسان به حرف زدن زنده است. اصلاً فرق انسان و حیوان در ناطق بودن است. از آن گذشته حرف زدن نشخوار آدمیزاد است. خب وقتی ناطق بودن به نشخوار کردن میرسد، بیایید حرف بزنیم، تا صبح که سهل است تا صبحِ چهل سال آینده همینطور حرف بزنیم. مگر تا به امروز کسی از حرف زدن مرده است؟ البته به جز برخی موارد خاص! بگذریم، به هر سو نمیدانم این سنت سیاهنمایی را ادامه دهم یا کلاه خود را سفت بگیرم و نهایتاً هروقت که پلکِ چشمام پرید بگویم آی جماعت نمد..! نمد..! تا شاید کلاهداری پیدا شود و کلاهاش را بالاتر بگذارد.
چهاردهمین قسمت برنامۀ تلویزیونی «۱۸۰ درجه » با موضوع «سیاه نمایی در رسانه» و با حضور سردبیر نشریۀ «هفت صبح» آقای آرش خوشخو و سر دبیر نشریۀ «صبح نو» آقای فرشاد مهدیپور، همچنین با حضور آقایان مرتضی بیات سردبیر هفتهنامه «پنجره»، مهدی کوهیان «مستندساز»، علیاصغر شفیعیان سردبیر پایگاه خبری «انصاف نیوز» و صادق وفایی دبیر شبکههای اجتماعی «خبرگزاری مهر» در تاریخ جمعه ۱۲ خرداد ماه 1396 از شبکۀ «افق» پخش شد که مجری برنامه هم آقای سید مرتضی فاطمی بود.
برنامه بسیار به هم ریخته بود و حتی با کوتاه کردن صحبت های افراد و تدوین چندبارهاش همچنان شکل پراکندهای داشت، بخشی از این اِشکال برمیگردد به ساختار نادرست برنامه و مدیریت زمان که برنامهای که میبایست به صورت زنده مدیریت شود به این شکل در میآید و یک تدوینگرِ با حوصله طلب میکند. از طرف دیگر، آقایانِ مدیر و مسئول هم، نه زمانبندیِ درستی در صحبتهایشان وجود داشت و نه انسجام و یکپارچگی. چه بسا لب کلامشان در نهایتاً 2یا 3 دقیقه تمام میشد. اما انگار تکیۀ محکمی به دیوار ترک خوردۀ «ناطق بودن» زده بودند.
علیاصغر شفیعیان
شفیعیان به دو گانۀ «رسالت رسانه» و «سیاه نمایی» تاکید کرد. او گفت: همانطور که آمار نشان میدهد، آسیبهای اجتماعی نسبت به سالهای گذشته در بدترین موقعیت ممکن است- البته مسئولین دنبال راهکارند!
رسالت رسانه پوشش تمام اتفاقات است، این پوشش ندادن و سانسور باعث شده که رسانه اعتبار خودش را از دست بدهد.
مهدی کوهیان
کوهیان سیاهنمایی را مفهومی سیاسی تعریف کرد تا مفهومی رسانهای و اجتماعی. او گفت آزادیِ بیانِ رسانه ایجاب میکند که در راستای قانون به هر موضوعی بپردازد. رسانه باید به موضوعات بپردازد، اما در مقابل حرفی که میزند مسئول باشد و عواقب آن را بپذیرد. البته این عواقب یعنی پاسخگو بودن به انسانیت. او اضافه کرد که ما باید نظام طبقهبندی مخاطب داشته باشیم که متاسفانه نداریم.
کوهیان افزود، سیاهنمایی خیلی مرتبط به این است که چه کسی چه حرفی را میزند. همچنین گفت، رسانه نباید همه فن حریف باشد کار رسانه بیان مشکلات است.
عرف و حقوق رسانهای، سیاهنمایی را تعدیل میکند.
مرتضی بیات
بیات گفت: این سلیقۀ مدیران و دلبستگیشان به میزهایشان است که مرز بین واقعنمایی و سیاهنمایی را مخدوش میکند، این مدیران مصلحت خودشان را به مصلحت کل نظام تعمیم میدهند. او افزود، پردازش بیطرفانه و تفکیک رویدادها میتواند رسانهها را از دام سیاهنمایی دور کند.
بیات ادامه داد، موانعی نیز در لایههای زیرینتر قرار دارند که باعث میشود رسانهها به حقیقت نزدیک نشوند. این موانع حتی از موانع سیاسی مهمترند، موانعی مانند جایزههای بینالمللی. عکس گرفتن از اعدام یا شلاق و یا سوژههای محدودی که وجود دارند با هدفِ گرفتنِ جایزۀ خارجی، بزرگنمایی میشود.
صادق وفایی
رسانهها از ترسِ برچسبِ سیاهنمایی، واقعیت را نمیگویند؛ مانند رسانۀ ملی. از طرف دیگر، برخی هرچه میخواهند بی هیچ رسالتی میگویند، مانند رسانههای مکتوب.
برآیند باید امید بخش باشد. اگر رسانهای روزی خبر بدی میدهد روز بعد باید خبر خوب بدهد تا آن خبر بد هم پذیرفته شود. نه اینکه همیشه خبر بد بدهد.
در میانۀ برنامه هم آیتمهایی پخش شد مانند سخنان چند استاد دانشگاه از دانشگاههای امریکایی و آیتمی دیگر که نمیدانم جُنگ شادی بود یا زنگ تفریح، اما با این که اجراکنندۀ این بخش اسم و نشانی نداشت به نکات خوبی پرداخت. او گفت: «چیزی که مهمه سپهر سیاسیِ. مهمتر از این که چی میگی و چطور میگی، اینه که کجا وایسادی و صحبت میکنی... در یک جناح سیاسی 2x2 نهایتاً میشه 3تا اما تویِ یه جناحِ دیگه تا 7 و 8 هم میرسه... اگه اینایی رو که گفتم توی شبکه افق نبودم، میتونستم بگم؟ نه والا..!»
آرش خوشخو
رسالت رسانه به جستجوی حقیقت رفتن است. روزنامهنگار باید بیطرف باشد تا به حقیقت برسد. اما الان یک اتفاق از این جهت مهم است که آیا خبر آن به نفع «ما» است یا ضرر «ما»، این «ما» در هر دو جناح سیاسی وجود دارد. به این ترتیب خود رویداد یا آسیب اجتماعی در این وضعیت به وهلۀ دوم موکول میشود.
دیدگاه یک رسانه به یک رویداد نباید به نسبت آن رسانه به قدرت ربط داشته باشد.
خبرنگار باید مقصر را شناسایی کند و به دنبال هستۀ ماجرا برود.
او با اشاره به اینکه میزان طلاق در ایران از ترکیه و لبنان کمتر است گفت، نباید رویدادی را تعمیم داد، به طور مثال به جای حرف زدن از کارتون خوابها باید زندگی یک کارتون خواب را نشان داد. یا مثلاً گروه خیریهای را میشناسم که زندگی 3 کارتونخواب را نجات دادند. باید اینگونه به مسائل پرداخت.
خوشخو نکتهای هم دربارۀ جامعهشناسها گفت؛ جامعهشناسها منبع آمارهای رویایی و اشتباهاند. یک دوست جامعهشناسی که همه میشناسیم و با خبرگزاریهای زیادی مصاحبه میکند اعلام کرده است که «سن فحشا به 13 سال رسیده یا مثلاً 80% مردم ایران زیر خط فقراند»- به نظرم این جمله ذاتاً اشتباه است! بعد هم گفته که این نتیجۀ پایان نامۀ یکی از دانشجوهای ارشدِ من بوده که بر روی 50 نفر مطالعه کرده است.
خوشخو ادامه داد: این جامعهشناس گفته « 30% از دانشآموزان ما، دختر و پسر، قبل از رسیدن به سن 15 سالگی رابطۀ جنسی را تجربه کردهاند»- چیزهای باورنکرنی که اصلاً با عقل جور در نمیآید، مگر میشود!؟ ما در ایران زندگی میکنیم! مگر میشود در یزد، اصفهان، کاشان...
- البته آقای وفایی در این قسمت خطاب به آقای خوشخو تذکر دادند که آن آمار اشتباه مربوط به مرکز پژوهشهای مجلس بوده است.
فرشاد مهدیپور
مهدیپور خطاب به خوشخو گفت: مسئلۀ ما حقیقت نیست بلکه واقعیت است. ما باید کاشف امر واقع باشیم. ما همه تحت شرایط شخصیِ خود، واقعیت متفاوتی ارائه میدهیم. کار ما بازنمایی واقعیت به آن اندازهای است که آن را میفهمیم. ما نمیتوانیم بیطرف باشیم.
رسانهها با هم یکسان نیستند و هویتهای متفاوتی هم دارند.
متاسفانه ما بیسوادی را در رسانه پذیرفتهایم.
برای آن که سیاه نمایی نکنیم اول باید به اشباع نظری برسیم، متغیر دشمن را نفی نکنیم و به خود با دید حقارت ننگریم.
در انتها می توانم بگویم که دو نکتۀ اساسی وجود داشت که همگان با آن همنظر بودند و خروجیِ برنامه شد.
1- شاخص امید باید در هر روایت باشد.
2- از دولتمرد، جامعهشناس، خبرنگار، رانندۀ تاکسی و اتوبوس و ... خبر بد میشنویم.
این برنامه هم تمام شد و باز ما ماندیم و سیاهنمایی و چندنکتۀ اضافی.
یکم، دو نکتۀ اساسی و خروجیِ برنامه؛ این که وقتی همه جا پر از خبر بد است و خود دولتمردان به این آسیبها و مشکلات اعتراف میکنند و از هیچ جا خبر خوبی نمیآید و اگر هم بیاید میان این همه خبر بد تاثیری ندارد و راه به جایی نمیبرد، چرا باید امید غیر واقعی تزریق کرد؟ آیا این هم رسالت رسانه است؟! رسانهای که به قول خودتان، بیسوادی در آن بیداد میکند، میتواند رسالت داشته باشد!؟
دوم، صحبتی با دوستان رسانهای و زحمتکش که هر ثانیه باید به دنبال خبرهای داغ باشند که تا بیات نشده آنها را انتشار دهند؛
آقای کوهیان عزیز، لازم به زحمت رسانهها نیست. امروز خودِ مردم ابزار تولید را در دست دارند و هر لحظه میتوانند یک خبرنگار باشند، به اندازۀ کافی هم مشکلات و آسیب در دسترس هست پس نیازی نیست رسانهها فعالیت کنند. ممنون که بودید، لطفاً نباشید.
آقای بیات عزیز، ما تحت سلطۀ سلیقۀ مدیرانایم و این انتخابهای سلیقهای بیقانونی را نتیجه داده. خب، ما که خودمان سلیقه داریم! پس بهتر است از زیر سلطۀ سلیقهای دربیاییم. اتفاق خاصی هم نمیافتد نهایتاً میرسیم به نقطۀ حال. اما هرج و مرج خود خواسته بهتر از هرج مرج اجباری است. پس مدیران عزیز ممنون که بودید، لطفاً نباشید.
آقای وفایی عزیز، رسانهای که تعیین کند مثلاً روزهای زوج خبر بد کار کند و روزهای فرد خبر خوب، تا پنجشنبۀ خوبی برای مردم بسازد وجودش اضافهکاری است. در نتیجه مجبور میشود برای جمعهها هم کار کند، اما نمیتواند تصمیم بگیرد جمعه را فرد حساب کند یا زوج. شما فکر کن آن سال کبیسه هم باشد. اصلاً فراموشاش کن ممنون که بودید، لطفاً نباشید.
آقای مهدیپور عزیز، این هویت رسانهها از کجا میآید؟ از لابیگریها و سرمایههای اجتماعی و اقتصادیِ مدیران دولتی و خصولتی!؟ شرمنده، عذر مدیران را پبشتر خواسته بودیم؛ ممنون که بودید، لطفاً نباشید.
آقای خوشخوی عزیز، اول از هم لطفاً با آن جامعهشناس که اینقدر وقت این برنامه و وقت شما و روزنامهها و خبرگزاریها را گرفته مصاحبه نکنید. آقای جامعهشناس مرسی که بودی، لطفاً اگر میخواهی باشی توبه کن. در ضمن مسئلۀ تعجب برانگیز رسیدن سنِ فحشا به 13 سال نیست، بلکه مقایسه میزان طلاق در لبنان 6ملیونی با ایران 80 ملیونی است. با این اوضاع انگار مرز حقیقت و واقعیت باز برای شما مخدوش شده، پس ممنون که بودید، لطفاً نباشید.
آقای فاطمی شما اگر تهیهکننده نبودی خیلی درخواست عجیبی از شما نداشتم، و اگر هم خودت تصمیم به رفتن داشتی برای من تفاوتی نداشت. اما خب شما تهیهکنندهای و عرصه، عرصۀ سرمایه است. از آنجا که شما تا حدی مستمع آزاد بودی هرطور خودت صلاح میدانی اما به نظرم زمستان نزدیک است به فکر گرم کردن برنامه باش البته نه با تخاصم جناحی و نه با نمد. به امید اینکه همانجا در افق محو نشوی.
اما خودم... حالِ الان من، حال همان آقای جُنگ شادی است. نمیدانم برنامۀ 40 سال آینده را چطور بگذارم. آقای شفیعیان شما درست میگویی از زمان انقلاب تا به حال گفتهایم و با این که میدانیم نتیجه نمیدهد باز هم میگوییم. اما فرق ما با شما دقیقاً در همان جایی است که همۀ شما دوستان اشاره کردید. مهمتر از «اصل کلام» این است که به کجا وصل شده باشی، یا به قول دوستمان کجا ایستاده باشی؛ یا به قول رفیقِ جامعهشناسی، مهم این است که آب را به آسیاب که بریزی. ممنون که بودید.
*
عضو گروه پژوهشی و مستندسازیِ آریتمی Shervin.moghimi@gmail.com