فرمانده نیروی دریایی راهبردی ارتش درباره تجهیز ناوهای ارتش به سوخت هسته ای خاطر نشان کرد که ساخت ناو هسته ای در مرحله تحقیقات است.
به گزارش ایسنا، دریادار حبیبالله سیاری فرمانده نیروی دریایی ارتش شامگاه دوشنبه ۳ مهر در برنامه تلویزیونی دستخط حضور یافت و به سؤالات مختلفی پاسخ داد. متن گفتگوی سیاری در این برنامه به شرح زیر است:
مجری: در خدمت امیر دریادار حبیب الله سیاری فرمانده نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران هستیم که ایشان همیشه تاکید دارند بگویید «نیروی راهبردی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران»؛ درست است؟سیاری: بله، عرض سلام خدمت شما و همه بینندگان عزیز دارم
مجری: از نیروی دریایی چه خبر؟ این چند وقت میگویند یک مقدار اصطکاک با آمریکاییها بیشتر شده است، درست است؟ سیاری: بله ما در بحث دریا به هیچ عنوان اجازه نمیدهیم کسی به مرزهای دریایی ما نزدیک شود. مستحضر هستید دریا شرایطش فرق میکند. ما آبهای سرزمینی را داریم، آبهای منطقه نظارت را داریم، آبهای منطقه انحصاری اقتصادی را داریم، آبهای آزاد را داریم؛ اینها پشت سرهم قرار میگیرد ولی آنجایی که حاکمیت ما قطعی است و ما نباید اجازه بدهیم کسی به مرزهای سرزمین ما نزدیک شود، آبهای سرزمین و منطقه نظارت ما است که ما با جدیت حفاظت و حراست میکنیم و اگر کسی بخواهد به سمت این آبها نزدیک شود قطعا ما اخطار و تذکر میدهیم.
مجری: آخرین اخطاری را که دادهاید کی بوده است؟سیاری: مربوط به این لنجی بود که مربوط به ما بود و در آبهای منطقه نظارت تقریبا برایش مشکل به وجود آمده بود، در حال غرق شدن بود و تقاضای کمک کرده بود. برابر قوانین حاکم بر دریا اگر یک شناوری در عرصه دریا برایش مشکلی به وجود بیاید، این روی سامانه ارتباطیاش در خواست کمک می کند و هر کشتی که نزدیک باشد باید به او کمک کند. این لنج ما تقاضای کمک میکند؛ ناو بیگانه نزدیک بوده و برای کمک میآید، اما چون این لنج در نزدیکی مرزهای آبی ما بوده ما اینجا حساسیت نشان میدهیم که حتی به قصد کمک هم آن اجازه نداشته باشد که به مرزهای ما نزدیک شود؛ چرا که ما خودمان در کمترین زمان ممکن، ضمن اینکه به او اخطار دادیم به آبهای ما نزدیک نشود، خود ما در منطقه حضور پیدا کردیم و لنج را نجات دادیم و آوردیم.
مجری: الان ما نیروی دریایی ما در آبهای آزاد تا کجاها پیش رفته است؟سیاری: الان ما افتخار داریم که ظرف چند سال گذشته در اجرای تدابیر فرمانده معظم کل قوا از سمت جنوب شرق آسیا تا اقیانوس آرام، دریای جنوبی چین تا اقیانوس آرام دریانوردی کردیم، به سمت جنوب تا قاره آفریقا را دور زدیم و در اقیانوس اطلس حضور پیدا کردیم و از سمت غرب هم، خلیج عدن و بابالمندب و دریای سرخ را کانال سوئز و مدیترانه تا نزدیکی تنگه جبل الطارق دریانوردی کردیم. پنج ماه دریانوردی بدون اینکه نیازی داشته باشیم از جایی پشتیبانی بشویم یا نیازی داشته باشیم برای تعمیرات در جایی پهلو بگیریم، چون متکی به توانمندی خودمان هستیم.
مجری: یک مطلبی از شما خواندم؛ اینکه وعده داده بودید ما به زودی تا ۱۲ مایلی ساحل آمریکا هم خواهیم رفت؟
سیاری: اول در مورد ۱۲ مایل بگویم که ۱۲ مایل آبهای سرزمینی هر کشوری میشود که ما الان میگوییم کسی حق ندارد، وارد آبهای سرزمینی شود. حاکمیت آنجاست، مرز ما آنجاست. در آبهای منطقه نظارت هم هست اما عبور و مرور بی خطر در بعضی جاها مجاز است که قوانین خاص خودش را دارد، اما این ۱۲ مایلی که ما گفتیم مرزی است که دیگر کسی نباید نزدیک شود مگر با اجازه باشد. به محض اینکه این مطلب را ما عنوان کردیم، دیدیم که کاخ سفید موضعگیری کرد. گفت که اینها نمیتوانند آنجا دریانوردی کنند، تجهیزاتشان محدود است، فقط میتوانند در منطقه خودشان دریانوردی کنند. روی موضعگیری که رئیس ستاد ارتش آمریکا انجام داد بلافاصله کارشناسان رسانهای دست به کار شدند و موضعگیریهای مختلفی انجام دادند. یکی آمد نقشهای کشید؛ یک خطی از بندرعباس به طرف مدیترانه و جبل الطارق تا سواحل غربی اقیانوس اطلس کشید و عنوان کرد که این ۹۵۰۰ مایل است که تقریبا ۲۰ هزار کیلومتر میشود و نیروی دریایی راهبردی ارتش جمهوری اسلامی ایران، توانمندی طی این مسافت را ندارد و نمیتواند در اینجا دریانوردی انجام دهد بنابراین ما این را خیلی جدی نمیگیریم.
مجری: چه توانمندی میخواهد؟
سیاری: توانمندی داشتن یگان شناور مناسب، سابقه و تجربه دریانوردی، مهارت خودب امکانات لازم روی شناورها که در همه ابعاد جواب بدهد؛ بحث دریانوردی، دریای خراب، مبارزه با امواج ارتباط رادار، سونار، توانمندی خود یگان شناور ابعاد مختلفی است که شما باید در اختیار داشته باشید تا بگویید من ۲۰ هزار کیلومتر را میروم و ۲۰ هزار تا هم بر میگردم آن هم در اقیانوس !دریانوردی در اقیانوس با دریای معمولی و برد کوتاه خیلی متفاوت است. ما تصویر داریم، شما نشان میدهید که تمام ناو به جزء برد فرماندهی زیر آب میرود و بیرون میآید. در رول و پیچی که انجام میشود میبینید که نصف ناو از کمر زیر آب میرود و به بیرون میآید، ۴۰ درجه به چپ یا راست میخوابد؛ این توانمندی و علم میخواهد. ما هم گفتیم که ما قطعا این کار را انجام میدهیم و بعد به رسانهمان میدهیم که این نقشه را بکشند و بفرستند که ما این کار را انجام دادیم. قسمت اولش را هم انجام دادیم، اما همین دریانوردی ۱۵۰ روزه که عنوان کردیم، ما رفتیم و آفریقای جنوبی را دور زدیم و در اقیانوس اطلس حضور پیدا کردیم. یعنی مرحله اول کار را انجام دادیم و آنها هم میدانند و قطعا هم در مرحله دوم تا انجایی که آبهای بینالمللی و آبهای آزاد است که ما میتوانیم آزادانه دریانوردی کنیم این کار را انجام خواهیم داد که توانمندی این ملت بزرگ را به مرز نمایش بگذاریم.
مجری: این چیزی که گفتند که ناوهای ما میتوانند به سوخت هستهای تجهیز بشوند و اجازه آن را هم دادند و دولت تصویب کرد، در این زمینه کاری هم شده است؟سیاری: اینها در مراحل تحقیقاتی است که در همان مراکز تحقیقاتی مربوطه روی آن کار میشود. آنهایی که از سوخت هستهای استفاده میکنند، قطعا نیاز به تجدید سوخت کمتری دارند، میتوانند بیشتر دریانوردی کنند و امکان حضور بیشتر و طولانیتری را در مناطق دریا آزاد دارند.
مجری: از این جهت به ما خیلی کمک میکند؟سیاری : بله خیلی کمک میکند.
مجری: الان ما چند تا ناوگروه به آبهای بینالمللی اعزام کردیم؟سیاری: ما تا امروز چهل و نهمین ناوگروه نیروی دریایی ما همین الان در خلیج عدن مشغول انجام دریانوردی است. حدود ۷-۶ یا بیشتر ناوگروه صلح و دوستی اعزام کردیم که تعدادی در خزر بوده است، ما تمام کشورهای حاشیه خزر را ناو گروه صلح و دوستی اعزام کردیم یا میزبان آنها بودیم، در جنوب هم به همین ترتیب بود.
مجری: واکنش کشورهای مختلف به این حضور ما چه بوده است؟ سیاری: واکنش کشورهای دیگر جالب بود؛ اولاً دنیا نمیتوانست باور کند بعد از انقلاب و بعد از ۸ سال دفاع مقدس و با تحریمهای موجود این توانمندی را داشته باشیم، که نه تنها نیروی دریایی ما سراپا باشد و توان رزمی داشته باشد، بلکه بتواند در آبهای آزاد جهان حضور پیدا کند. این برای جهان تقریبا غیر قابل باور بود، اما وقتی که ما شروع کردیم این مسیر را حرکت کردیم و در جاهای مختلف حضور پیدا کردیم، نگاهها خیلی تغییر کرده است. علت آن هم مثلاً برداشتی که در بحث حضور ما در دریای مدیترانه اتفاق افتاد یا وقتی که ما آفریقا را دور زدیم یا در جنوب شرق آسیا حضور پیدا کردیم یا مستمر در خلیج عدن برای برقراری امنیت حضور پیدا کردیم، این خیلی جلوه به کار ما داد طوری که امروز کشورهای منطقه و فرامنطقهای ما را به عنوان نیروی دریایی مقتدر در عرصه دریا به ویژه در بحث امنیت خلیج عدن قبول دارد و به توانمندی ما احترام میگذارد. ما الان عضو رسمی همایش فرماندهان دریایی حاشیه اقیانوس هند هستیم.
مجری: این برخورد شما با دزدان دریایی هم جذابیت خاص خود را دارد؛سیاری: بله، از زمانی که IMO درخواست حضور در خلیج عدن کرد، وقتی که دزدی دریایی افزایش پیدا کرد، چون میدانید که دزدی دریایی که افزایش پیدا میکند اقتصاد جهان آسیب میبیند.
مجری: امنیت از بین میرود.سیاری: امنیت که از برود، اقتصاد آسیب میبیند و هزینهها سنگین میشود. خلیج عدن یکی از مهمترین آبراههای دنیاست که بیشترین رفت و آمد ما در آن داریم چون تمام کانال ارتباطی جنوب شرق آسیا به اروپا و جنوب شرق آسیا به اروپا و به سمت شمال اقیانوس هند به کشور ما و به خلیج فارس، خلیج عدن است. سازمان جهانی دریانوردی درخواست کرد که هر کشوری توانمندی دارد و میتواند در این منطقه حضور یابد و به اقتصاد جهان کمک و این امنیت را برقرار کند، آنجا حضور پیدا کند. ما جز اولین کشورهایی بودیم که اعلام موضع کردیم و در آن منطقه حضور پیدا کردیم و کمک کردیم و تا حالا چندین تقدیرنامه از آن سازمان جهانی دریافت کردهایم؛ به خاطر کمکهایی که در بحث برقراری امنیت در منطقه انجام دادیم. برای جمهوری اسلامی هم تا امروز بالای۴۲۰۰ فروند کشتی تجاری و نفتکش را اسکورت کردهایم و امنیت آنها را برقرار کردهایم و به سلامت از منطقه خطر عبور دادیم تا آسیبی به اقتصاد کشور ما وارد نشود و اجازه چنین کاری را هم نخواهیم داد.
مجری: آخرین درگیر شما با دزدان دریایی کی بوده است؟سیاری: دزدان دریایی الان به خاطر حضور مستمر ما و دیگر کشورها که هر کس به دنبال منافع خودش است در حال حاضر میزان حملاتشان کمتر شده است، مگر اینکه موقعیت را بسیار مناسب بدانند؛ چون میدانند که با آنها برخورد میشود.
مجری: ریسک این هم بالا است.سیاری: به نظر بنده بیش از ۲۵۰ مورد با اینها برخورد داشتیم. ما آمار داریم تا حالا ۲۵ کشتی متعلق به ۲۵ کشور جهان را کمک کردیم و نجات دادیم.
مجری: مهمترینها کدام بودند؟ به کجاها کمک کردید؟سیاری: کشورهای جنوب شرق آسیا بودند، کشورهای حاشیه اقیانوس هند بودند که ما کمک کردیم.
مجری: آمریکاییها تا حالا گرفتار نشدند؟سیاری: بله، ما به کشتی آمریکایی کمک کردهایم. کشتی چینی را کمک کردیم که یکی از کشتیهای چینی را دزدیدند و ما رفتیم آنها را نجات دادیم.
مجری: کوتاه تعریف میکنید؟سیاری: سال ۹۱ بود که یک کشتی جمهوری اسلامی ایران را در ۶ فروردین در نزدیکی مدار ده درجه یعنی زیر هندوستان به سومالی، زیر آن خط و بالای ۲۵۰۰ هزار کیلومتر آنجا کشتی ما را ربودند، چون منطقهای بود که ما حضور نداشتیم، اقیانوس خیلی گسترده است، ما در خلیج عدن یک کانال ۱۵۰۰ کیلومتری را اسکورت میکنیم، اما خارج از این منطقه کشتی ما را دزدیدند و ما ظرف ۴۸ ساعت توانستیم آن کشتی مان را که داشتند به سرعت به سمت سواحل سومالی میبردند و حدود ۱۰۰ هزار تن هم شکر داشت را نجات دهیم و برگردانیم. تقریبا ۶ روز بعد از این یک کشتی چینی را در منطقه دزدیدند و چون کشتی چینی آن نزدیکی نبود که کمک کند، دولت چین از ما درخواست کرد که ما کمک کنیم و ظرف ۲۴ ساعت توانستیم کشتی چینی ربوده شده توسط دزدان دریایی را نجات دهیم و به کشور چین تحویل دهیم که خیلی هم قدردانی کردند. کشتی آمریکایی هم به همین ترتیب بود؛ در منطقه خلیج عدن دور از اسکورت خودشان قرار گرفته بود، تیمهایی به آنها حمله کردند و ما نجات دادیم و برای ما فرق نمیکرد که این کشتی آمریکایی است یا هر جای دیگر است. برابر قانونی که اگر خواستند حمله بکنند به کشتی، ما کمک بکنیم، کمک کردیم و دور کردیم.
مجری: آمریکاییها تشکر کردند؟سیاری: آنها خب در دریا تشکر میکنند، ولی ما به تشکر آنها کاری نداریم؛ آنها خیلی دلشان میخواهد که با ما تماس برقرار کنند، خیلی دلشان میخواهد با ما ارتباط داشته باشند اما ما ارتباط نداریم.
مجری: واقعا توی عمل هم این را نشان داده اند؟ سیاری: بله. در عمل هم نشان دادند صدا میزنند اما ما جواب نمیدهیم. فقط یک مورد اتفاق افتاد در دریای جنوبی چین ناوشکن سبلان ما در حال دریانوردی به سمت اقیانوس آرام بود. کشتی صداش کرد چون معمولا کشتیها از فاصله دور همدیگر را نمیبینند و صدا میکنند که مثلا مسیرتان کجاست و به کجا میروید و یک چنین ارتباطاتی برقرار است. کشتی ما خودش را معرفی میکند که ما ناوشکن جمهوری اسلامی ایران سبلان هستیم، در این مسیر دریانوردی میکنم و میپرسد که شما که هستید و آن خودش را معرفی میکند که از کجاست و او از ما سئوال میکند که شما این جا چکار میکنید؟ بچههای ما قاطعانه جواب میدهند که شما اینجا چیکار میکنید؟؛ چرا که اینجا نزدیکتر به ما است. شما در این منطقه چیکار میکنید؟ شما باید این منطقه را ترک کنید و بروید. بعد میگویند که ما کاری نداشتیم فقط میخواستیم بگوییم دریای اینجا خراب است و شما اذیت میشوید. بچههای ما پاسخ میدهند که شما نمیخواهد دلتان برای ما بسوزد، ما مردان دریای سخت هستیم. دریانوردی هم میکنیم و از دریا هراس نداریم و آنهایی که نباید اینجا باشد شما هستید. اگر شما منطقه را ترک کنید خیلی بهتر است.
حرکت در مدیترانه را هم میخواستم خدمت شما بگویم که وقتی ما برای اولین بار از کانال سوئز عبور کردیم و در مدیترانه حضور پیدا کردیم، یک حرکت بزرگی بود. کانال سوئز در خاک مصر است. درست است که اولین بار کانال سوئز را ایرانیها حفر کردند. ما در سابقه دریانوردیمان خیلی قوی بودیم البته این کانال نه، ولی کانال اصلی که مدیترانه را به دریای سرخ وصل میکند، توسط ایرانیها در ۲۵۰۰ سال قبل حفر شد. این در خاک مصر است و مصر عوارض از کشتیها میگیرد، وقتی عبور میکنند. یعنی هر کسی میخواهد عبور کند چه تجاری باشد چه نظامی، باید یک پروسه اداری را طی کند. ما هم به دنبال این بودیم که به ما جواز عبور بدهند. زمان «نامبارک» به ما مجوز نمیدادند و ما یک هفته تمام پشت کانال سوئز مانده بودیم، وقتی به مسئولین میگفتیم یک هفته است به ما مجوز نمیدهند عبور کنیم، علی رغم اینکه پول هم به حسابشان ریخته بودیم و چون ناو ما نظامی بود اجازه نمیدادند. به ما گفتند عیب ندارد دعای توسل بخوانید و ما واقعا دعای توسل میخواندیم واقعا. یک هفته تمام پشت کانال سوئز ماندیم و بالاخره جواب داد چون همان مدتی که آنجا بودیم «نا مبارک» سقوط کرد و بلافاصله بعد از سقوط او، ما از کانال سوئز عبور کردیم و وارد مدیترانه شدیم دنیا تکان خورد. آن حرکتی که ما با اسرائیلیها انجام دادیم برایتان گفتهام. میدانید وقتی که از کانال سوئز عبور کردیم ما باید به سمت سوریه میرفتیم. از دریا که عبور میکنید، سمت راست شما رژیم صهیونیستی است. معمولا کشورها در سواحلشان سیستم صوتی و راداری دارند و هرکشتی که نزدیک شود را صدا میزنند که چه کسی هستید و کجا میروید. این مستمر ما را صدا میزد و بچههای ما جواب نمیدادند، خیلی اصرار میکند ولی بچهها جواب نمی دهند. آخر هم میگویند چیکار دارید که انقدر صدا میزنید؟ میگویند میخواستیم بدانیم شما چه کسی هستید و بچههای ما میگویند به شما هیچ ربطی ندارد که ما کی هستیم! میگویند من فلان کشور هستم و بچهها میگویند ما شما را اصلا نمیشناسیم. از نظر ما، شما اصلا موجودیت ندارید! این حرکت خیلی حرکت بزرگی است که در نزدیک مرزهای رژیم صهیونیستی این جواب را بچههای ما دادند و اینگونه با آنها برخورد کردند و واقعا دنیا خیلی تکان خورد که ما چگونه به این توانمندی رسیدیم که دریانوردی میکنیم. در خلیج عدن حضور داریم. از سوئز هم عبور کردیم و وارد مدیترانه شدیم و به جبل الطارق هم نزدیک شدیم.
مجری: با اسرائیلیها درگیر نشدید؟سیاری: من فکر کنم آنها در حد و رقمی نیستند که شایسته باشند حتی با ما درگیر بشوند.
مجری: اگر بشوند؟
سیاری: اگر اینطور شود حسابشان با خودشان است.مجری: بعد از تولید ناوشکن جماران و سهند که پیشرفتهترین ناوشکنهای ما هستند چه برنامهای برای تولید ناوشکن دارید؟
سیاری: ما در بحث تامین تجهیزات مورد نیازمان تدبیر داریم که باید روی پای خود بایستیم چون این تجهیزات را به ما نمیدهند. میدانید ناوشکن و زیردریایی، سلاحهای راهبردی و استراتژیک است و به همین راحتی در اختیار کسی قرار نمیدهند. ما از انقلاب به اینور حتی قطعات هم به ما ندادند، تعمیرات هم به ما کمک نکردند.
ما قبل از انقلاب در این موضوعات وابسته بودیم. ما تا امروز توانستهایم انواع ناوهای موشکانداز را تولید کنیم و بسازیم. ناوشکن هم ساختیم که شما جماران و دماوند را نام بردید و در آینده نزدیک هم شمارههای بعدی که پیشرفتهتر هستند، در خط خواهند امد؛ چون حضرت آقا میفرماید شما هر چیزی تولید میکنید باید نسبت به قبلی ۲۰ درصد پیشرفتهتر باشد.
مجری: فکر میکند چه زمانی این ناوشکن جدید را خواهید ساخت؟
سیاری: ما فکر میکنم در سال جاری هم موفق بشویم این کار را به انجام برسانیم.
مجری: پس کارهایش انجام میشود؟ سیاری: بله تا آنجایی که نیاز داشته باشیم تولید میکنم.
مجری: یعنی با آن ۲۰ درصد پیشرفت است؟سیاری: هرکدام از آنها را تلاش کردیم که آن تدبیر را ایجاد کنیم و پیشرفت را درونش لحاظ بکنیم.
مجری:زیر دریایی چطور؟ ما از روسیه زیر دریایی گرفتیم؟سیاری: ما تا زمان دفاع مقدس، بعد از دفاع مقدس تا ۱۳۷۰ اصلا زیردریایی نداشتیم و زیردریایی نمیشناختیم و در جنگ زیردریایی نداشتیم. ما سال ۷۰ به زیردریایی دسترسی پیدا کردیم. سه زیردریایی کیلوکلاس را به نام طارق، نوح و یونس از روسیه خریداری کردیم، اما از آن به بعد ما به توانایی بالایی دسترسی پیدا کردیم.
و آن، اینکه انهایی را که خریدیم را تعمیرات اساسی انجام دادیم که پیشرفت بسیار بالایی است؛ میدانید که فنآوری در زیردریاییها بسیار بالا است و رده اول را به خود اختصاص می دهد و در مورد ساخت هم، امروز الحمدالله زیردریایی کلاس غدیر و فاتح را ساختیم.
مجری: این زیردریایی که ساختید نسبت به زیر دریایی که کشورهای پیشرفته دارند خیلی عقبتر است؟سیاری: هر کدام تعریف خاص خودش را دارد. ما نمیتوانیم اینها را با هم مقایسه کنیم. هرکدام یک ماموریتهایی دارد. در قالب آن ماموریت توانمندی آن اندازهگیری میشود. مثلا ما از زیردریایی کلاس غدیرمان انتظار نداریم دریا دوردست برود چون ان ظرفیت را ندارد اما ماموریت ویژهای که دارد به خوبی از عهدهاش بر میآید. این خط مهمی است و کسب این توانمندی...
میدانید حضور در دریا ابعاد مختلفی دارد. زیر دریا را باید بشناسید. کف دریا را باید بشناسید. شرایط فیزیکی و شیمیایی دریا را باید بشناسید. امواج را باید بشناسید. زیر دریایی را باید بسازید با همه فنآوری که در درونش است و تازه باید دنبال تجربه و مهارت دریانوردی در زیر دریا بروید.
مجری: من میدانم که شما به خیلی از جوانها اهمیت میدهید و به آنها میدان میدهید، اما شده بعضی اوقات طرحی برایتان بیاورند و باورتان نشود و بعد بروند این کار را انجام دهند؟
سیاری: هر طرحی به ما بدهند ما آن را بررسی میکنیم. اصلا طرحی نبود بیاورند و ما بگوییم باورمان نمیشود؛ بررسی میکنیم و جلسه میگذاریم، با مسئولین فنی صحبت میکنیم و به یک نتیجهای میرسیم.
مجری: گفته بودید که بستن تنگه هرمز مثل نوشیدن یک لیوان است. سیاری: بله، این مسئله برای سال ۹۰ بود. من گفته بودم که برای برقراری امنیت در خلیج فارس و تنگه هرمز، این توانمندی کامل در اختیار جمهوری اسلامی ایران است که امنیت کامل برای خطوط مواصلاتی کشورها برقرار کند و تا حالا هم اینگونه بوده است. امنیت کاملا در دست ماست و گفتم که آن کسی که امنیت در اختیار خودش است را از بین ببرد، نمیتواند؟ میتواند.
مجری: یک صحبتی کردند که می خواهند یک لوله نفتی بکشند و این را دور بزنند. دارند اینکار را انجام میدهند؟سیاری: بله، دارند این کار را انجام میدهند. همه کشورهای منطقه به دنبال این هستند که با لوله، نفتشان را به دریای سرخ منتقل کنند، البته یک کانال را داشتند در عمان میزدند پشت تنگه هرمز که آن ناموفق بود. ولی با استفاده از لوله دارند این کار را میکنند، اما بعید است که بتوانند.
مجری: ممکن است این کار ارزش استراتژیک تنگه هرمز را کاهش دهد؟سیاری: بعید به نظر میرسد که بتوانند این کارها را انجام دهند چون ابعاد دیگری هم تنگه هرمز دارد.
مجری: بعد از برجام وضعیت ما در دریا فرقی از لحاظ عبور و مرور کرده است؟سیاری: برای ما نیروهای نظامی، برجام چه تفاوتی دارد؟ چون ما میدانیم که تجهیزاتی به ما نمیدهند باید خودمان بسازیم، داریم میسازیم. عبور و مرور هم اگر وجود دارد ما مسئول امنیت در دریاها و حفظ و حراست از مرزهای آبی مانع کشور و منافع کشور هستیم.
مجری: رزمایش مشترک کشوری برگزار خواهید کرد؟سیاری: ما الان سالانه رزمایش امداد و نجات با عمان داریم. با پاکستان هم در حال برنامهریزی هستیم و با دیگر کشورها پیشنهاد دادیم، آنها هم پیشنهاد دادند. در حال بررسی است. در صورتیکه ستاد کل نیروهای مسلح بررسی کند و مورد تایید قرار بگیرد ما آمادگی رزمایش مشترک با همه را داریم.
مجری: ممکن است با روسها هم رزمایش داشته باشید؟ سیاری: بله پیشنهاد دادند و مطرح بوده است.
مجری: اینجا یک کتابی است؛ دستخط شهید صیاد شیرازی روی آن است. «به امیر دریادار سیاری برای حفاظت از جزایر سه گانه» برای ما میخوانید؟ سیاری: من افتخار دارم که در مقطعی که مسئولیت حفاظت از جزایر را برعهده داشتم ایشان مستمر از آنجا بازدید میکردند، نظارت میکردند و بر توان ما اقتدار لازم را داشتند.
در یکی از بازدیدهایشان این کتاب را به بنده دادند و این را در صفحه اول این کتاب مرقوم فرمودند که «بسم الله الرحمن الرحیم تقدیم به همرزم ارزشمندم ناخدا یکم سیاری، فرمانده محترم تیپ تفنگداران دریایی نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران
از پیشگاه خداوند متعال برای شما برادر گرامی آرزو دارم، قلبی سالم با تمام ویژگیهای مندرج در این کتاب پرمحتوا داشته باشید. تلاشها و زحمات بیشائبه جنابعالی در مسئولیتهای نظامی به ویژه پاسداری از خطه ارزشمند ایران اسلامی، جزیره ابوموسی در خاطره تاریخ باقی خواهد ماند. من الله توفیق سرتیپ علی صیاد شیرازی ۱۳/۴/۷۴»
مجری: ۲۲ سال پیش بود.سیاری: بله. کتاب هم که نوشتند ویژگی های مندرج در این کتاب، کتاب «قلب سلیم» تالیف شهید آیتالله دستغیب شیرازی است.
مجری: از شهید صیاد خاطرهای دارید؟سیاری: از ایشان بسیار خاطره داریم. بهویژه در این مقطعی که ما در جزایر مستقر بودیم و تهدید جزایر جدی بود، ما خاطرات زیادی با ایشان داریم. مثلا ایشان همراه من میشد و میگفتند در سطح این جزیره گشت بزنیم. میرفتیم در سطح جزیره و یک جا میایستاد و میگفت اگر دشمن اینجا باشد، شما با کدام سلاح آنها را میزنید و مثلا نام یک سلاح را میبردیم. میگفت اگر آن زده شد، با کدام سلاح میزنید؟ و ما سلاح دیگری را معرفی میکردیم. یعنی حتما کنترل میکردم که در این جزیره چندین پوشش وجود داشته باشد.
مجری: یک چیزی هم بین مردم میگویند که ما الان یک نیروی دریایی راهبردی داریم به آبهای آزاد راه پیدا کرده و میدانم که این را باید ارکان و ردههای بالای نظام تصمیم بگیرند و تصمیمگیری در این زمینه سخت است و مسائل سیاسی را باید ببینند؛ ولی میگویند چرا ما به مردم یمن کمک نکنیم؟سیاری: بالاخره نیروهای مسلح ما این آمادگی را دارند که هر جا نظام تصمیم بگیرد اقدام بکنند. برای همین هم آماده میشوند.
مجری: الان هیمنه و وضعیت دفاعی ما با قبل از انقلاب چه فرقی کرده است؟ قبل از انقلابی که ما کاملا حمایت میشدیم، ژاندارم منطقه بودیم.
سیاری: اختلاف در همینجاست؛ یک بحث خیلی خوبی است که ما مثلا میگوییم و در تاریخ داریم و انجام میدهیم، در دفاع مقدس ما توانستیم در ۶۰ روز اول جنگ یعنی آذر ۵۹ نیروی دریایی عراق را شکست بدهیم. حالا بعضیها فکر میکنند عراق خیلی ضعیف بوده است. نه اینگونه نبود. توان دریایی عراق برای به کارگیری در شمال خلیج فارس به اندازه ما بود.
درست است ما از توان ناوشکنها و دیگر امکانات برخوردار بودیم اما همه اینها را شمال خلیج فارس نبردیم. ما همان تیپ ناوهای موشک اندازمان آنجا فعال بود، بالگردها که با پشتیبانی از هوایی انجام میشد. همه این امکانات را هم دشمن ما داشت ولی ما در شصت و هفتمین روز جنگ نیروی دریایی عراق را شکست دادیم.
میخواهم بگویم که تجهیزات ما تجهیزات خوب و پیشرفته بود، مناسب هم بود، برای عراق هم همینطور بود و ما جنگیدیم، پیروز شدیم. آن وضعیت توانمندی ما در آن مقطع بوده است، اما الان چه تفاوتی دارد؟ آن تجهیزات که ما داشتیم همه ساخته و پرداخته دیگر کشورها بوده است، حتی تامین قطعات را هم دیگران انجام میدادند. تعمیرات اساسی را هم دیگران انجام میدادند، اما امروزه اینطور نیست. امروز تعمیرات اساسی، تولید قطعه، تولید سامانه همه در داخل کشور است و همانطور که اشاره کردم نوسازی در داخل کشور است که ما اینگونه ناوهای موشکانداز و ناوشکنها را ساختهایم و نمونه آنها هم معلوم است.
مجری: امیر، شما چه سالی ازدواج کردید؟سیاری: سال ۱۳۶۰
مجری: چگونه آشنا شدید؟سیاری: دختر عمو پسرعمو هستیم.
مجری: مهریه چقدر بود؟سیاری: مهریه طبق همین سنت حسنهای که وجود دارد پنج سکه بهار آزادی به نام پنج تن و به قول شیرازیها ابریشم سبز خام و غیره بود.
مجری: شما اهل فسا هستید؟ سیاری: بله.
مجری: تا حالا برایشان عاشقانه نوشتهاید؟سیاری: بله.
مجری: نوشتههایتان را شما یا ایشان نگه داشتید؟سیاری: اگر بگردم در سوابق دارم و ایشان هم قطعا نگه داشته است.
مجری: اهل کمک کردن در کار خانه هستید؟ سیاری: اگر کسی نشنود، میگویم نه! (میخندد)
مجری: غذا بلدید درست کنید؟ من شنیدم قیمه خیلی خوب درست میکنید؟سیاری: نه، قیمه خوب میخورم (میخندد). ما غذاهایی که بلدیم درست کنیم، همانهاست که در دوره مجردی بلد بودیم، در جبهه بودیم یا در دوره های آموزشی غذا درست میکردیم یا در موقع تحصیل که دور از خانواده بودیم مثل املت و تخم مرغ و به قول شیرازیها دوپیازه آلو، ولی بیشتر از اینها چیزی بلد نیستم.
در مصاحبه قبلی از من سوال کردند که به همسرتان چه نمرهای میدهید من گفتم ۱۰۰؛ گفتند چرا؟ گفتم چون همه کارهای خانه را ایشان انجام میدهند. از ان موقع که بچهها میخواستند مدرسه بروند، ثبت نام کند و برایشان لباس بخرد. من حتی خودم برای لباس خریدن بیرون نمیروم برای من میخرند و میآورند.
مجری: با همدیگر تفریح دونفره دارید؟ فیلمی ببینید، پارکی بروید. سیاری: بله گاهی اتفاق می افتد ما همین روز جمعه بود که سینما رفتیم.
مجری: تلویزیون هم میبینید؟سیاری: تلویزیون هم وقتی شبها برسیم خانه تا وقتی بخوابیم، حتما تلاش میکنیم که ببینیم. معمولا اخبار را میبینم و ما معمولاً هشت و نیم اینها میرسیم و در این زمان با چشمان نیمه باز نگاه میکنیم.
مجری: چند فرزند دارید؟سیاری: دو فرزند دارم.
مجری: یک دختر و یک پسر. آقا سروش که ازدواج نکردهاند. دختر خانم چطور؟
سیاری: ایشان نامزد کردند.
مجری: پس نوه دار که نشدید؟سیاری: نخیر. هر دو دارند تحصیل میکنند. سروش، مقطع دکتری مدیریت در دانشگاه تهران میخواند. دخترم هم کارشناس ارشد برق در امیرکبیر میخواند.
مجری: با همدیگر بحث اجتماعی یا سیاسی میکنید؟سیاری: با هم بحث سیاسی هم میکنیم، دلیل نمیشود که ما بحث سیاسی نکنیم ما موضعگیری سیاسی نمیکنیم، وگرنه ما به سیاست آشنا هستیم.
مجری: از لحاظ تفکری نزدیک هستید؟سیاری: بله، چون خانواده ما در خط ولایت حرکت میکنند.
مجری: بعضیها فکر میکنند که ارتشیها خیلی خشک هستند.سیاری: اتفاقا در زندگی شخصی نظامیها خیلی قابلیت انعطاف بیشتر است؛ فقط تفاوتی که به نظرم زندگی نظامیها با دیگران دارد، نظم آن بیشتر است.
مجری: به خصوص ارتشی ها؛سیاری: بله، برنامهریزیها ون ظم بیشتر است و این قطعا روی خانواده هم اثر میگذارد.
مجری: تکاورشدن خیلی سخت است؟سیاری: بله، خیلی سخت است چون باید واقعا تلاش کنید تا تخصصهای مختلف را یاد بگیرید. از یک تکاور شما چه انتظاری دارید؟ یک تکاور دریایی که باز با دیگر تکاورها تفاوت میکند، ما باید رزم در کوهستان، در جنگل بلد باشیم، در کویر و دریا بلد باشیم، چترباز باشیم، غواص باشیم؛ همه اینها را باید شما داشته باشید.
من یک مثال برای شما بزنم؛ در پایان دوره تکاور دریایی، مثلا یک پارو زدن با قایق دونفره بوشهر تا خارک در دریا سی مایل است، ۶۰ کیلومتر است، دونفره با هم پارو میزنند، یا به طور مثال ما یک برنامهای داریم در آخر که به آن میگوییم «زنده ماندن» شما را شش روز هفت روز بدون غذا بدون آب در کوه و جنگل و کویر رها میکنند. باید مسیر را پیدا بکنید، ماموریت را انجام دهید، غذا برای خودتان پیدا کنید و اسیر هم نشوید یا ما روز آخر تکاوری یک دویی را انجام میدهیم، سی مایل میشود ۴۸ کیلومتر در کوهستان، سراشیبی با تجهیزات کامل باید بدوید. ظرف پنج ساعت و نیم، با پوتین و کولهپشتی و تفنگ و فانسقه؛ این توانمندی بالایی از نظر روحی نمیخواهد؟
مجری: الانم به همین شکل است؟سیاری: بله همینطور است. از نظر روحی، از نظر توان جسمی، از نظر توان فکری چون توانمندی به این نیست که حتما جسم او قوی باشد، فکرش هم باید قوی باشد. از نظر ایمان، از نظر اعتقاد که برای چه دارید تحمل میکنید. میخواهید به چه برسید که بسیار سخت است.
در مرکز آموزش ما در منجیل میتوانید بیایید حرکات آنها را ببینید که در زمستان سرمای ۱۵ درجه زیر صفر، تکاور یخ را میشکند و داخل تونل آب میرود و از تونل بدون دستگاه عبور میکند و بعد ۲۰ کیلومتر میدود. به طریقی که تمام لباسهایش یخ میزند و با قنداق و تفنگ باید یخها را بشکنید و آخرش که به مقصد میرسد، باید بتواند تیر اول، تیر دوم و سوم را حتما وسط هدف بزند.
مجری: دوستانی که تکاور ارتش بودند و سوریه رفتند، تعریف میکردند که یک تنه جلوی ۲۰۰،۳۰۰ از نیروهای داعشی ایستادند.
سیاری: اصلا در تعریف از اول به ما گفتند تکاور یعنی حداقل سی نفر! ما در خرمشهر هم همینطور بودیم. چه چیزی عامل شد که ۳۴ روز حماسه خرمشهر رقم بخورد؟ چه عامل شد که ما بتوانیم در کرخه جلوی هجوم بعثیها را بگیریم که از کرخه عبور نکنند؟ همان تعداد کمی که ما بودیم اما در ذهن ما، فکر ما و اموزش ما این بود.
مجری: امیر، از خرمشهر شروع کنیم؛ شما جزء همان تیپ تکاورها بودید، جنگ شروع شد، شما درگیر شدید یا از قبل از جنگ بودید آنجا؟سیاری: ما قبل از جنگ آنجا بودیم. گردان جناب ناخدا صمدی ... میدانید که در نیروی دریایی فقط یک گردان تکاوری وجود داشت با آن ویژگی که من تعریف کردم.
مجری:گردان چند نفر میشود؟سیاری: گردان ما آن موقع آمارش ۹۰۰ نفر بود، سازمان آن فرق میکرد اما به نظر بنده موجودی آن موقع حدود ۷۰۰ نفر بوده است. ما آن مقطع زمانی در منجیل خدمت میکردیم، چون تازه دوره تکاوری ما تمام شده بود و آنجا مشغول آموزش بودیم اما در کنار ناخدا صمدی در خرمشهر و آبادان نیز هم بودیم.
ساعت ۲ بعدازظهر روز ۳۱ شهریور ماه بود که در فرودگاه مهرآباد ما سوار هواپیما ۳۳۰ شدیم که به یک جایی که نمیدانستیم، عزیمت کنیم که همان زمان فرودگاه بمباران شد. آن هواپیما هم آسیب دید و ما را از هواپیما به هواپیما دیگری منتقل کردند، بعد حرکت کردیم و رفتیم.
وقتی که هواپیما نشست دیدیم که در بندرعباس هستیم و از بندرعباس بلافاصله ما را با هلی کوپتر و هواپیما و ناو حرکت دادند، به سمت جزایر رفتیم و در جزایر مستقر شدیم. فکر میکنم ۲۴ ساعت آنجا بودیم که ما را دوباره برای ماموریت دیگری تخلیه کردند.
دوباره سوار هواپیما شدیم و به مقصد نامعلوم که حالا در آن مسیر چه اتفاقی افتاد، به نظرم نیمههای شب بود آمدیم یک جایی نشستیم و گفتند وضعیت قرمز است و سریع تخلیه کنید و مهمات را تخلیه کنید و بعد پرسیدیم اینجا کجاست؟ گفتند دزفول.
در پایگاه هوایی دزفول بودیم. بلافاصله به مسجد پایگاه هوایی دزفول رفتیم و در منازل سازمانی مستقر شدیم. تا نماز صبح که احضارمان کردند. پست فرماندهی پایگاه هوایی رفتیم. خدا رحمتش کند، ظهیرنژاد را آنجا دیدیم، گفت که دشمن میخواهد از کرخه عبور کند و اگر نرسید و آنجا را کنترل نکنید، قطعا از پل نادری عبور میکند و توی فرودگاه اضطراری که در پل نادری است، وارد میشود.
اگر آنجا را تصرف کند دزفول و شوش رفته است. بلافاصله ما تجهیزات را گرفتیم و حرکت کردیم و ظرف چند ساعت در آن منطقه مستقر شدیم. از طریق شوش پشت رودخانه و روی پل نادری استقرار پیدا کردیم و جلوگیری کردیم از اینکه دشمن بتواند از رودخانه و پل نادری عبور بکند و به منطقه بیایید. حرکت حساب شده عظیمی بود که انجام داد.
به نظر من خدمات ارزشمندی در آن مقطع زمانی چندروزه انجام دادیم و بعد امدند منطقه را از ما گرفتند و دوباره به خرمشهر برگشتیم. به جناب صمدی ملحق شدیم تا پایان سی و چهار روزه حماسه خرمشهر انجا بودیم.
مجری:از آن سی و چهار روز به ما بگویید چه گذشت؟ سیاری: آن ۳۴ روز شرایط خرمشهر در جنگهای دنیا نمونه ندارد.
مجری: چرا؟ به چه دلیل؟سیاری: میزان آتشی که روی خرمشهر ریختند از نظر حجم، توپخانه رگبار میزد، خمپاره رگبار میزد، تیربار رگبار میبست، تفنگ رگبار میزد، ستون پنجم فعال بود و لحظهای خاموش نمیشد. دشمن هم برابر آماری که میدهند با دو تیپ، دو لشکر و با تکاورانش به خرمشهر حمله کرده بود که بتواند یک روزه خرمشهر را بگیرد.
باور کنید راهی که دشمن میتوانست با خودروهای مکانیزهاش ظرف ۴۵ دقیقه تا یک ساعت بیاید، ببینید چند روز طول کشید تا برسد و چقدر طول کشید که شد ۳۴ روز حماسه تا به لب پل برسد. تاریک که میشد دیگر تشخیص دوست از دشمن مشخص نبود، چون خطی معلوم نبوده است. همه چیزمخلوط بود. شما این طرف میجنگیدید و میدیدید که پشت سرتان عراقی است، تو این خانه بودیم و میدیدم حیاط بغلی عراقی است و اینجوری بود.
یک شب تاریک شد و ما در یک جایی اسکان پیدا کردیم، نمیشد بخوابید و میبایست کاملا مواظبت میکردیم تا هوا روشن شود و ببینیم که به کجا باید برویم و چگونه بجنگیم، اما رگبارها مستقیم میآمد ما در خانه دو طبقهای مستقر شدیم. در کنار خیابان و روی پشت بام هم دیدهبانی میکردیم که کسی ما را محاصره نکند.
مجری: چند نفر بودید؟سیاری: فکر میکنم ۷-۶ نفر بودیم؛ یک گروه بودیم. حداکثر گروههای ما نه نفر است. من هم فرمانده گروهمان بودم. ما صبح دیدیم که دم در ورودی یک تانک در همین سر و صداها ایستاده است. جلوی در حیاط بود و عراقیها داخل میآمدند.
مجری: خوابتان برده بود؟سیاری: نه، نگهبان بالا بود. منتهی بیشتر طرف دیگر را پوشش داده بود و آنها دور زده بودند و از جای دیگر آمده بودند و ما در این شلوغیها متوجه نشده بودیم و در هم نیمه بسته بود و بیرون را نمیدیدم. بعد دیدیم در باز شده و عراقیها وارد حیاط میشوند و از سرویس بهداشتی داخل حیاط استفاده کردند. هر که آمد داخل ما زدیم تا عراقیها متوجه شدند که اینهایی که میآیند داخل چرا بیرون نمیآیند.
ما هم میدانستیم که اگر ما را بگیرند، برخورد بدی با ما میکنند. اینجوری گفته بودند که ما اگر تکاور بازداشت کنیم و بگیریم، حتما یک پا به این ماشین و یک پا به ماشین دیگهای میبندیم و از وسط نصف میکنیم و خودشان هم تیپ تکاورشان آنجا بود و لباسهایشان هم عین لباسهای ما بود و رنگ پوستشان هم مثل ما بود، چون جنوبیها اینگونه هستند و واقعا تشخیص خیلی سخت بود.
مجری: شما عربی هم بلد بودید؟سیاری: نه؛ بلد نبودیم. ما دیدیم که اوضاع بد است، یک سالن بود که نشسته بودیم و پنجره باز بود و در حیاط رو به خیابان بود. گفتیم یک نفر مسئول بشود اگر اینها آمدند داخل و نتوانستیم مقاومت کنیم قبل از اینکه ما اسیر کنند یک آرپیچی بزنیم به سقف که سقف پایین بیاید که کسی زنده نماند تا بخواهیم اسیر شویم.
ما این پیشبینی را کردیم و شروع به جنگیدن کردیم. ارتباط ما با گروههای دیگر قطع شده بود. رده بالا و گروههای بغلی و دیگر گروهها قطع شده بود.
بیسیمچی در حال تلاش بود که ارتباط را برقرار کند تا بالاخره خدا کمک کرد و ارتباط برقرار شد. آدرس رد و بدل کردیم و دیدیم خیلی به هم نزدیک هستیم و گفتیم ما در این منطقهایم، گفتیم ما آنجایی هستیم که تانک جلوی خانه ایستاده است. کمک کردند و ما که داشتیم میجنگیدیم یک رگبار داخل زدند و یکی از بچههای ما هم گلوله خورد، به نام ناواستوار غریب حسنی بود که الان ساکن پاوه است، زنده است و مغازه دارد؛ ایشان تیر خورد.
بعد در حالی که می جنگیدیم، ارتباط ما برقرار شد و آدرس دادیم و آمدند ما را نجات بدهند. به آنها گفتیم اگر تانک را بزنید ما میآییم آن طرف خیابان، چون وقتی تانک را بزنند همه فرار میکنند و ما هم از این فرصت استفاده میکنیم و از معرکه درمیرویم.
وقتی میروند که مکانی پیدا کنند تا آرپیچی را بزنند که روبهرو باشد، وارد خانه روبهرو ما میشوند و دنبال جایی میگردند که آرپیچی را بزنند و میبینند کنار سرویس بهداشتی یک پنجره کوچک رو به بیرون دارد و معمولا به صورت هواکش بود. ناو استوار علی نظری – الان در انزلی زندگی میکند - آرپیچی خود را آماده میکند و هول میشود که چکار بکند، سر آرپیچی را از پنجره بیرون میآورد و آرپیچی را میزند و تانک منهدم میشود و ما از عرض خیابان عبور میکنیم و به طرف دیگر میرویم. نجات پیدا کردیم و آتش عقبه آرپیچی علی نظری را سوزانده بود، چون در آن مکان بسته آرپیچی را زد و خیلی ایشان آسیب دید.
مجری: بعد از ۳۴ روز چگونه خرمشهر سقوط کرد؟سیاری: ما علاقهمند نیستیم بگوییم خرمشهر سقوط کرد؛ چون فقط قسمتی از خرمشهر دست دشمن افتاده بود و همه خرمشهر نیفتاد، و بعد هم ما یک عقبنشینی انجام دادیم به امید اینکه یک روزی خرمشهر را باز پس بگیریم.
این را آقای صمدی خوب میگوید که شب چهارم آبان ما را احضار کردند که ما را به عنوان فرماندهان جزء دستور دادند که باید از عرض رودخانه کارون برویم، باید آن طرف دفاع کنیم. آنجا خیلیها با صمدی مبارزه کردند که اصلا امکان ندارد. علی رغم اینکه ما همین خیابان لب شط دستمان بود که زیر آتش شدید هم بودیم ولی خیلی دعوی کردند.
مجری: چه کسی دستور داده بود؟سیاری: از پشت فرماندهی بود. به نظرم امیر حسنی صدری در جریان هستند چون دیگر جایی برای فعالیت نبود، گفتند شما از عرض رودخانه عبور کنید و این طرف دفاع کنید چون دیگر نمیشد کاری کرد. دستور منطقی بود، غیر از این راهی نبود. ما میگوییم اولین شکست عراق در حماسه ۳۴ روز خرمشهر بوده است، چون راهبرد و تفکرش شکست خورد و فهمید که به قول معروف «هر بیشه گمان مبر که خالیست».
مجری: از بچه های سپاه به غیر از جهانآرا چه کسانی در خرمشهر بودند؟ سیاری: آنهایی که در کمیته حضور داشتند. جناب جهان آرا با جناب صمدی در ارتباط بودند و در خاطرات جناب صمدی است.
مجری: زمانی که خالی کردید و رفتید آن طرف، خیلی ناراحت شدید؟ سیاری: همه با چشم گریان رفتیم و آرزومان این بود که یک روز برگردیم و این اتفاق هم افتاد. در عملیات بیتالمقدس این اتفاق افتاد و ما وقتی برگشتیم، شب سوم خرداد که ما از منطقه حفار وارد خرمشهر شدیم و ساحل رودخانه کارون را در خرمشهر پاکسازی کردیم، همه سجده شکر به جای آوردیم.
مجری: اوخر جنگ فکر میکنید قطعنامه تنها راه حل بود یا میتوانستیم جنگ را ادامه بدهیم؟سیاری: من فکر میکنم که تصمیمی که در آن مقطع گرفتند تصمیم درستی بود.
مجری: شما تا آخر جنگ نیروی دریایی بودید؟سیاری: ما همواره در عرصه دریا بودیم و این اسکورتهایی که در دریا انجام شد ما توانستیم اقتصاد کشور را حفظ کنیم.
مجری: میگویند نیروی دریایی ظرف ۶۸ روز نیروی عراق را شکست داد.سیاری: ۷ آذر ۵۹؛ حالا چه اتفاقی افتاد؟ عراق هر چیزی که از آن از بین میرفت دوباره به انها تحویل داده میشد. مثلا وقتی تانک او را میزدند دوباره به آنها تانک میدادند و بعضی هم میگفتند دوتا به انها تحویل میدهند. خلاصه از هرگونه وسایل رزمی به آنها مجدد داده میشد و جدیدش میکردند چون میخواستند پیروز شود .شما فکر میکنید وقتی ما ناوهای موشک انداز انها را از بین بردیم به آنها دوباره تحویل ندادند؟ میگویند در آن زمان دو میلیارد دلار از طریق اروپایی ها به آنها جنس دادند.
مجری: پس چرا استفاده نکردند؟سیاری: از یک جایی باید وارد شود آن هم از تنگه هرمز که ما جلوی تنگه را گرفته بودیم اما انها چکار کردند گفتند تجهیزات دریایی نمیتواند داشته باشد، دریا را به وسیله هوا می پوشانیم. امدند در یک پیوند نامبارک بین شرق و غرب، بالگرد سوپر فلرون را به آنها دادند که در دریا پرواز میکرد و با موشک میزد. چه کسانی به انها دادند؟ میراژ و موشک را چه کسی به آنها داد؟ همه را فرانسه به آنها تحویل داد.
وسایل شیمیایی برای استفاده در دریا بود که آلمان داد. آواکس را چه کسی برای حضور در دریا داد؟ امریکاییها دادند. موشکهای ساحل به دریا را روسها به آنها دادند. انواع میگها برای دریا که پرواز کنند را روسها به آنها دادند. فرودگاههای حاشیه خلیج فارس را چه کسی به انها داد؟ کشورهای همسایه دادند که او بتواند در دریا حضور داشته باشد تا بلایی که ما در عملیات «مروارید» سر رژیم بعثی آوردیم بتواند روی ما پیاده کند.
ما اول سکوی البکر و الامیه را منفجر کردیم؛ یعنی صادرات نفت قطع شد. ۹۰ درصد صادراتش از آنجا بود و کسی که صادرات نفت نداشته باشد اگر دیگران کمکش نکنند نمیتواند درآمد داشته باشد، ما به اعتقاد خودمان میگوییم اگر دیگران کمک نکرده بودند عراق بیشتر از ۶ ماه نمیتوانست جنگ را ادامه بدهد چون پولی نداشت. نفت انها تمام شده بود. نیروی دریاییشان از بین رفت.
از خلیج فارس بیرونشان کردیم، بنادر آنها هم محاصره دریایی شد، ۹۰ درصد صادرات کالاها و واردات از طریق بنادر و دریا است. ام القصر و فاو و بصره هر سه در محاصره ما قرار گرفته بود و چیزی برایش باقی نماند. عراق میخواست سه کار سر ما بیاورد. میخواست سکوی نفتی ما را بزند که ما نفت استخراج نکنیم و میخواست خارک ما را بزند که ما نفت صادر نکنیم و بندر امام که بزرگترین بندر ما بود میخواست بزند و مسیرش را ناامن بکند که کشتی ما تردد نکند و تجارت ما با مشکل برخورد کند.
اگر می توانست این کارها را انجام بدهد همان اتفاقی میافتاد که در جنگ جهانی دوم شد؛ یعنی ما با کمبود مواد مواجه میشدیم در ابعاد مختلف، چون در نقطه زمانی هیچ چیز وارد نمیکردیم. گندم چه مقدار وارد میکردیم؟ قحطی در کشور میشد. این جمله آقا خیلی زیباست فرمودند: برای مردم بگویید یکی از نتایج عملیاتی که نیروی دریایی انجام داده است این است که اقتصاد کشور سالم مانده است.
مجری: یکی از بزرگترین کارهایی بود که نفتکش های ما وقتی عبور میکردند. سیاری: صادرات به حداقل رسید اما هیچ وقت صادرات ما قطع نشد. خیلی زدند. خارک چندبار وضعیتش قرمز شد؟ یعنی بمباران میشد. ۲۸۰۰ بار این اتفاق افتاده است به اندازه روزهای دفاع مقدس است یعنی میانگین روزی یک بار بود اما چه شد نیروی دریایی چه کرد؟ پدافند چیکار کرد؟ خود شرکت نفتی ها چه کارکردند تا توانستند این نفت را صادر کنند و چگونه ما بردیم تا از تنگه هرمز بیرون برود.
مجری: حال و هوایتان بعد از پذیرش قطعنامه چگونه بود ؟سیاری: خوب نبود، یعنی شور و هیجانی که ما داشتیم و علاقهمند بودیم به همه خواستههامان برسیم، آن برداشت خود ما بود ولی تصمیمی که گرفته شد حتما تصمیم به جایی بوده است. در روزهای اول حال و هوای ما اصلا خوب نبود تا جا افتادیم.
مجری: چطور جانباز شدید؟سیاری: دشمن وقتی که وارد شلمچه شد، جاده ها را قطع کرد. جاده خرمشهر -اهواز و اهواز - آبادان، آبادان – ماهشهر همه جادهها را قطع کرد آمد در بهمن شیر، در کوی ذوالفقاری. بعد از کوه ذوالفقاری عقب راندیم اما جادهها را قطع کرده بود. به ویژه آخرین جاده، جاده آبادان به ماهشهر بود.
ما اولین یگانی بودیم که به ما ماموریت دادند تا برویم این جاده را باز کنیم. قبل از عملیات ثامنالائمه گردان تکاوران جناب صمدی در آنجا مستقر شد که ما بتوانیم این جاده را باز بکنیم. من هم در انجا از گروهان سوم فرمانده دسته بودم و ما چون آن مقطع زمانی عراق از سمت چپ جاده عبور کرده بود و تماما مینریزی کرده بود. مین ریزی با مینگذاری فرق میکند.
مینگذاری فرمول و حساب و کتاب دارد ولی مین ریزی با بالگرد ریخته میشود. بیشتر آنها مین های کوچک بودند که به ان مینهای گوجهای میگفتند. وقتی پا روی آنها فشار میآورد معمولا دست و پاها را قطع میکرد. ما برای اینکه به جاده نزدیک بشویم و جاده را باز کنیم مجبور بودیم شب ها میدان را پاک کنیم تا بتوانیم پیشروی کنیم.
صدمتر صدمتر، دویست متر دویست متر به این صورت پاک میکردیم و جلو میرفتیم که جانباز زیادی هم دادیم و هستند بچههایی که پا و دستشان قطع شده است. ما یک شب ضمن اینکه میدان را پاک کردیم و مسیر را پیدا کردیم، یک تک به دشمن زدیم روی جاده. یک ضربه خوبی به انها وارد کردیم و جزء اولین ضربههایی بود که به انها وارد کردیم که باید جاده را ترک میکرد و عقب نشینی کرد.
موقعی که ما این حمله را انجام دادیم دیگر شفق بود، هوا داشت روشن میشد. انها ما را تشخیص دادند و ما را با گلوله دنبال کردند. من بچهها را داخل سنگر فرستادم و گفتم حواستان جمع باشد نوبت خودم شد که داخل سنگر بروم. سربازی داشتم که بیسیمچی بود، بچه نجف آباد بود که گفت میخواهید پایین بروید موقع نماز است، وضو بگیرید و برای نماز بیایید.
من هم گفتم که اینجا نمیشود. رفتم دست و صورت بشویم و وضو بگیرم دیدم خمپاره به نقاط مختلفی میخورد و در نزدیکی خودمان بود و من گفتم اگر معطل بکنم شاید بعدی همین جا بخورد که من نشستم و همینطور که من در این فکر بودم همین اتفاق هم افتاد!
تا رفتم بلند شوم و آنجا را ترک کنم خمپاره آمد همان جایی که نشسته بودم خورد. من با موج آن انفجار که توپ بود یا خمپاره بلند شدم و در حالت شیرجه به طرف سنگر رفتم. در هوا که موج انفجار من را گرفت، من فکر کردم سر ندارم، چون موج میبرد.
کف سنگر افتادم، سنگر خراب شد دیدم سرم هست. بعد نگاه کردم دیدم بدنم میسوزد. همه جا از بدنم بیرون آمده بود. من همین قدر میتوانستم بگویم کمک! ناواستوار مرتضی صیدگر صیادان که الان ساکن انزلی است، آمد ما را بیرون کشید و حمل کرد و ما را سوار وانت کردند و وانت زیر آتش بود. خود وانت هم ما را چند بار به این طرف آن طرف زد.
خلاصه ضربه بیشتری خوردیم تا به بهداری رسیدیم که زیر پل بود. آنجا دکتر مقیمی که خدا رحمتش کند ما را بستهبندی کردند و به بیمارستان پتروشیمی ماهشهر فرستادند. ما را اتاق عمل بردند و پزشکی به نام دکتر طبیب بود که خدارحمتشان کند، نظامی نبود، شخصی بودند. ایشان بسیار انسان وارستهای بودند. ما را عمل کردند و شب که ما به هوش امدیم ایشان بالای سر ما امدند و گفتند همه رودههات بیرون بود. معده و روده و اثنی عشر ما مدتها بیرون بود تا دیگر در عملهای بعدی جفت و جور کردند و بهتر شدیم.
مجری: خیلی ممنون که وقتتان را در اختیار ما گذاشتید. ۱۰ سال است که فرمانده نیروی دریایی هستید همچنان با قدرت باشید و خدمت بکنید و واقعا مردم کیف میکنند شما را میبینند و انشالله همواره هم خبرهای خوب برای مردم داشته باشید.
قطعا، انشاءالله با حمایتهای همه جانبه با دعاهای خیری که دارند و با انگیزههایی که به ما میدهند خدا به ما کمک بکند و ما بتوانیم به این صورت حرکت کنیم