۰۲ آذر ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۲ آذر ۱۴۰۳ - ۰۸:۰۰
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۵۵۶۱۴۴
تاریخ انتشار: ۱۱:۵۹ - ۰۱-۰۶-۱۳۹۶
کد ۵۵۶۱۴۴
انتشار: ۱۱:۵۹ - ۰۱-۰۶-۱۳۹۶
همسفر با راهنمای 118سفر؛

مرجانه گلچین: از لحظه لحظه سفر لذت می‌برم

مرجانه گلچین عاضق سفر است و سعی می‌کند یک مسافر حرفه‌ای باشد. او در گفت‌وگو با ما از سفرهایش گفت و البته بایدها و نبایدهایش در سفر.

عصرایران ـ 118سفر ـ 30 سالی می‌گذرد از دوشنبه شب‌هایی که مرجانه گلچین جوان را ستاره کرد برای ما دهه پنجاهی‌ها و شصتی‌ها با سریال آئینه. آن خانم جوان را اما امروز نه با آن نقش خشک و جدی آئینه که با چهره همیشه خندانش می‌شناسند که شاید تابعی باشد از علاقه‌اش به سفر. مرجانه دلدار گلچین با ما از سفرهایش گفت و البته بایدها و نبایدهایش در سفر.

***

از لحظه لحظه سفر لذت می‌برم

به قول حضرت سعدی، بسیار سفر باید کرد تا پخته شود خامی؛ بزرگان دیگری هم بسیار به سفر توصیه کرده‌اند و جوامعی که پیشرفت می‌کنند هم یکی از دلایل پیشرفت‌شان سفر کردن مردم آن جوامع است. با سفر کردن خوبی‌های دیگران را می‌شناسیم و از ضعف‌های آن‌ها هم درس می‌گیریم. با سفر کردن درس زندگی می‌گیریم، تاریخ و تمدن کشورها را می‌بینیم و درک می‌کنیم از کجا به کجا رسیده‌اند. این تجربه‌های خوب تنها با خواندن تاریخ و در خانه نشستم محقق نمی‌شود. من هم مانند بسیاری از کسانی که عاشق سفر هستند، سفر را دوست دارم و نه تنها از سفر کردن می‌آموزم، از لحظه لحظه آن لذت می‌برم.

اولین ایستگاهم در سفر، موزه است

اولین جایی که در هر سفر می‌روم، موزه است. موزه‌ها برشی صیقل‌ داده شده از همه داشته‌های یک ملت هستند. بازدید از موزه، پیشینه یک کشور را به خوبی عیان می‌کند و این سیر از کجا به کجا رسیدن را نشان می‌دهد. با درک این مفهوم ارتباط بهتری می‌توان با مردم محلی برقرار کرد. بعد از موزه هم انتخابم یک ارکستر خوب است که با موسیقی آن جامعه و نحوه تعامل و برخورد مردم آن جامعه با موسیقی‌شان آشنا شوم.

ایران، هنوز ناشناخته است

یکی از چالش‌هایی که در سفرهای خارجی که با آن مواجه می‌شوم، ناشناخته بودن سرزمین ما در میان مردم دیگر کشورهاست. ایران با اینکه سهم بزرگی در تاریخ جهان داشته و همواره نقطه‌ای مهم و تاثیرگذار بوده است، اما در دنیای جدید سفر و گردشگری مهجور مانده است. کشور ما آن قدر جاذبه و دیدنی تاریخی و طبیعی دارد که کسانی که به ایران سفر می‌کنند را شیفته خود کند و آن‌ها به سختی از این دیار جدا ‌شوند. اما هنگامی که در خارج از ایران خود را به عنوان یک ایرانی معرفی می‌کنید، عدد زیادی از مردم نمی‌دانند ایران چه کشوری است و کجای نقشه جغرافیاست.

مرجانه گلچین: از لحظه لحظه سفر لذت می‌برم

طبیعت‌گردی جسارت می‌خواهد که من ندارم!

یکی از آرزوهای زندگی‌ام این بود که در سفرهای طبیعت‌گردی مرحوم اینانلو با ایشان همسفر می‌شدم و ناشناخته‌ها و نادیده‌های کشورم را می‌دیدم. اما کمی ترسو هستم و سفر به تمامی این مناطق جسارت می‌خواهد. برای دیدن تمامی این موارد شما باید به نقاطی هم بروید که دیگر از هتل خبری نیست و باید در چادر بخوابید و ممکن است در این میان مار و عقرب هم باشد. سفر و زندگی سفری در چنین شرایطی جسارت می‌خواهد که من ندارم و البته حسودی می‌کنم به کسانی که این جرات و جسارت را دارند.

دوست دارم در شرایط عالی سفر کنم

شاید این نگاه کمی خودخواهانه باشد؛ اما من دوست دارم در شرایط عالی سفر کنم. دوست دارم یا سفر نروم یا اگر می‌روم همه شرایط عالی و مهیا باشد. به نظافت جایی که می‌روم خیلی اهمیت می‌دهم. بنابراین هیچ وقت کوله‌گرد نشدم، کوله‌پشتی این مفهوم را تداعی می‌کند که بار سفر را ببند و بدون تدارکات از پیش‌ تعیین برو؛ توریستی که یک کوله‌پشتی به دوش دارد و جهانگردی می‌کند، همه شرایط را می‌پذیرد. اما من ترجیح می‌دهم در شرایط خوب سفر کنم.هتل پنج ستاره هم از همان شرایط خوب است و خوش به حال کسانی که بضاعتش را دارند و همیشه می‌روند.

در سفر ریسک می‌کنم تا بیاموزم

در سفر سعی می‌کنم ریسک کنم تا تجربه‌های جدیدی به دست آورم. ریسک کردن یعنی اینکه پای را از دایره و چارچوب معمول زندگی خودم بیرون گذاشته، غذای آن جامعه را بخورم، لباس آن‌ها را بپوشم و با وسایل حمل و نقل عمومی آن‌ها سفر کنم، به بازارهای محلی‌شان بروم، میوه و سبزی بخرم و آداب و رسوم‌شان را یاد بگیرم. دهه 70 سفری به شهر استانبول داشتم برای یک کار سینمایی. همزمان که مشغول کار فیلمبرداری بودیم، متوجه یک چرخی دست‌فروش شدیم که مردم با اشتیاق و ولع خاصی سراغش می‌رفتند و حسابی دور و برش شلوغ بود. ما نیز مشتاق شده و کنار چرخش رفتیم. داخل چرخش چیزی شبیه تنور درست کرده و سیب‌زمینی تنوری درست می‌کرد. این سیب‌زمینی را با ادویه‌های خاصی ترکیب می‌کرد، در نان می‌پیچید و به مشتریان می‌داد. همراه این لقمه سیب‌زمینی، یک دوغ محلی هم می‌داد که هنوز بعد از 20 سال، طعمش را فراموش نکرده‌ام. برای به دست آوردن این طعم‌ها در سفر باید ریسک کرد و به سراغ همین چرخی‌ها رفت.

زبان بدن، اپلیکیشن سفری من است

در سفر دوست دارم جایی باشم که امن و تمیز باشد، بنابراین هتل را می‌پسندم و انتخاب می‌کنم. اما در رفتن و دیدن محافظه‌کار نیستم و علاوه بر نقاط دیدنی و برجسته یک منطقه، راه می‌افتم و پای پیاده کوچه به کوچه و خیابان به خیابان می‌گردم و در این گشتن‌ها، چیزهایی را از یک جامعه درک می‌کنم که در هیچ یک از جاذبه‌های برجسته، دیده نمی‌شود. حتی در شهرها و کشورهایی که با مشکل زبان روبه‌رو هستم، مسیر را برای خودن نشانه‌گذاری می‌کنم تا بتوانم همانطور که رفته‌ام به هتل بازگردم. خیلی علاقه‌ای به استفاده از تکنولوژی‌های روز و اپلیکیشن‌ها در سفر ندارم. سعی می‌کنم با مردم گفت‌وگو کنم. حال زمانی این گفت‌وگو به صورت زبانی برقرار می‌شود و مواقعی هم از زبان بدن استفاده می‌کنم و از قضا بدون مشکل هم کارم راه می‌افتد. خدا زبان بدن را از من نگیرد که هم در کارم عامل موفقیم شده و هم اینکه در سفر بسیار به کارم می‌آید.

استانبول برایم چیز دیگری است

شهرهای زیادی را دیده‌ام، اما استانبول برای من چیز دیگری است. ترکیه را خیلی دوست دارم و این حس خوب هم ناشی از نزدیکی بسیار زیاد فرهنگ مردم ترکیه به فرهنگ ماست. شنیدن اذان سر ظهر در بازار و خیابان و فرم فروشنده‌های محلی، من به شدت یاد خودم و کشورم می‌‌اندازد. واقعا برای این ناامنی ترکیه و این که نمی‌شود به این کشور سفر کرد، متاسف هستم. بعد از استانبول، پاریس را هم دوست دارم. پاریس به معنای واقعی شهر عشاق است. شما هر گوشه شهر بروید، زوج‌های پیر و جوان را می‌بینید که عاشقانه و رومانتیک با هم گپ می‌زنند. در سفر به پاریس این سوال برایم پیش آمد که چرا زوج‌های جوان ما خیلی زود حرف‌های‌شان با هم تمام می‌شود. این‌ها را باید یاد گرفت.

تجربه سفر با غذا کامل می‌شود

در سفر نه کنسرو با خود می‌برم و نه غذای آماده از خانه؛ غذا خوردن نه تنها بخشی از لذت سفر که بخش مهمی از تجربه کردن و آموختن است. هنگامی که از خانه‌تان کنسرو و غذای آماده می‌برید و یک هفته سفر را از آن‌ها تغذیه می‌کنید، در واقع سفر نکرده‌اید که خانه‌تان را به دوش گرفته‌اید. البته به این هم معتقد نیستم که کل سفر را باید غذای سنتی و محلی آن جامعه را بخورم. غذاهای بین‌المللی و حتی فست‌فودهای معروف را هم دست دارم. اما سعی می‌کنم حداقل چند غذای اصلی آن جامعه را بخورم و همچنین مزه‌های متفاوت آن‌ها را امتحان کنم.

رشت، دلپذیرترین شهر ایران است

غذای ایرانی در دنیا شماره یک است، البته مشروط به اینکه خود را محدود به چلوکباب و جوجه‌کباب نکنیم. کشور ما تنوع گسترده‌ای از انواع و اقسام غذاها را دارد و باید رفت و تک تک این غذاها را چشید و مزه کرد. به عنوان مثال غذاهای شمالی آن قدر تنوع دارند که بنده که یک رگ رشتی دارم همه آن‌ها را نمی‌دانم. یکی دو سال پیش شهر رشت به عنوان شهر گردشگری خلاق غذا انتخاب شد. یعنی در این شهر شما طیف متنوع و البه خوشمزه‌ از غذاهایی دارید که اتفاقا پایه آن‌ها گوشت و مرغ نیست و سرشار از مواد مغذی و مفید برای بدن است. رشت برای من به واسطه همین تنوع غذایی، دلپذیرترین شهر ایران است.

مرجانه گلچین: از لحظه لحظه سفر لذت می‌برم

به جای تخت و کمد اضافه کردن، سفر بریم

این را می‌پذیرم سفر جیب پر پول می‌خواهد و برای سفر کردن باید هزینه کرد و این هزینه، حتی بخش قابل توجهی از درآمد فرد را به خود اختصاص می‌دهد. اما اگر قرار است برای سفر خرج نکنیم که یخچال ساید بای ساید و تلویزیون منحنی و تخت اضافه کنیم، از اساس در اشتباهیم؛ عمرمان می‌رود و تازه می‌فهمیم که با سفر نکردن و لوازم خانه اضافه کردن، چه چیزهایی را از دست داده‌ایم‌.

خرید هم می‌کنم، اما روز آخر

برعکس خیلی از خانم‌های ایرانی هستم که در سفر، به خرید اهمیت زیادی می‌دهند و بعضا آن را بر هر چیزی ارجح می‌دانند. اما اینکه خیلی هم سفت و سخت باشم و بگویم به هیچ عنوان در سفر خرید نمی‌کنم هم نیستم. در سفر، معمولا روز آخر را به خرید اختصاص می‌دهم، خوراکی‌های محلی و صنایع دستی می‌خرم. البته اگر در همان یک روز آخر، به حراجی خوبی هم برسم آن را از دست نمی‌دهم و دست پر از فروشگاه‌ها بیرون می‌آیم. در مجموع در سفر اولویت اول من دیدن جاذبه‌ها و ارتباط با مردم است. اولویت دوم خوردن غذاهایی که مردم آنجا می‌خورند و در آخر هم خرید کردن گزینه بدی نیست.

آرامش گرفتن در سفر، بلدی می‌خواهد

مهمترین عنصری که سفر برای شما به همراه دارد، آرامش است. یعنی بعد از برگشت از سفر بتوانید یک نفس عمیق بکشید و به خود بگویید، آخیش خستگی از تنم درآمد. اما این آرامش گرفتن بلدی می‌خواهد. باید بلد باشید در سفرتان تعادل برقرار کنید، یعنی به اندازه استراحت کنید، به اندازه ببینید، به اندازه راه بروید و به اندازه هم خرید کنید. اگر کل سفر را کتانی به پا کنید و فروشگاه به فروشگاه خرید کنید، تازه بعد از سفر باید یک هفته استراحت کنید تا خستگی سفر از تن‌‌تان به در شود.

باید رفتارهای‌ خود در سفر را نقد کنیم

میل ایرانی‌ها به سفرهای خارجی زیاد شده و هر روز تعدای زیادی از هموطنان ما به کشورهای دور و نزدیک می‌روند. اما این را باید بدانیم هر کدام از ما که پای‌مان را از ایران بیرون می‌گذاریم، نماینده فرهنگ و چهره کشورمان هستیم. عموم افراد، نماینده‌هایی ارزشمند و پرافتخار برای ایران هستند و چهره‌ای روشن و مثبت از خود به جای می‌گذارند، اما معدودی هم هستند که کارهای‌شان کمی شایسته نیست و به چشم می‌آید. باید در این باره حرف بزنیم و خودمان، خود را نقد کنیم تا اینکه از ایران بیرون برویم و با برخورهایی مواجه شویم که به هیچ وجه در خور نام و شان یک ایرانی نیست.

به گونه‌ای رفتار کنیم تا ما را به آداب بد نشناسند

به عنوان نمونه بارها در برخی شهرهای ترکیه که ایرانی‌ها زیاد می‌روند، شنیدم که گفته‌اند ای وای باز هم ایرانی‌ها آمدند. برای ما که مردمانی با سابقه درخشان و باشکوه تمدنی هستیم، خیلی زیبا نیست که شامپوها و صابون‌ها و چای و نسکافه اتاق هتل را هر روز جمع کرده و در چمدان‌ پر کنیم. ما مردمی هستیم که بیشترین فراوانی و اسراف داریم. پس چرا باید سر میز صبحانه به اندازه وعده‌های ناهار و شام هم با خود خوراکی برداریم. اینکه یک نفر گارسون سر میز صبحانه به من بگوید حق ندارید خوراکی با خود ببرید، خیلی بد است؛ این گفته یک پتک بزرگ نه تنها بر سر من که بر سر ملت من است. پس بیایید به گونه‌ای رفتار کنیم تا به عنوان مثال مشخصه ما برداشتن شامپو و صابون هتل نشود و ما را به بی‌نظمی و شلختگی و آداب بد نشناسند.

برای مسافر بعدی، انعام بدهید

انعام دادن لطف نیست، وظیفه است. تمام مردم دنیا در سفر انعام می‌دهند و من هم انعام می‌دهم. خیلی انعام زیادی نمی‌دهم، اما دوست داشتم که ثروتمند بودم و خیلی بیشتر انعام می‌دادم. با اینکه مردم دست و دلبازی داریم، اما گاه هنگام انعام دادن به خصوص در دیگر کشورها کمی حسابگر می‌شوند. این انعام ندادن به پای همه ما نوشته می‌شود و شاید مسافر ایرانی که بعد از ما که انعام ندادیم به یک هتل یا رستوران برود، احترام کمتری بگیرد. چراکه این تلقی ایجاد می‌شود ایرانی تنها خدمت می‌گیرند و دریغ از انعام. دوست عزیز انعام را برای مسافر بعدی بدهید نه برای خودتان، که روزی هم شما مسافر بعدی هستید.

منبع: 118سفر

ارسال به دوستان