برخی در جریان راست ایران به دنبال رنسانس هستند. آنها میخواهند «نو اصولگرایان» اصولگرایی باشند. بعد از مجلس هشتم پرچم نواصولگرایی در دستان زاکانی و دوستانش قرار گرفت و حالا این بیرق را قالیباف بلند کرده است و دم از نواصولگرایی میزند.
او در نامهای خطاب به کسانی که او جوانان انقلابی مینامد نوشت: «به این باور رسیدم که «تغییرِ اساسی در نحوه کنشِ جریانِ اصولگرایی» یکی از مطالباتِ اصلیِ امروزِ شما جوانانِ مومن و دلسوزِ انقلاب و کشور است. امروز دیگر روشن است که اصولگرایی باید با حفظِ مبانی و ارزشهایِ انقلابیِ جمهوریِ اسلامی، در نگرش و شیوه سیاستورزی خود متحوّل شود و با گفتمان و چهرههایی نو، حرکت در راستایِ «نواصولگرایی» را هرچه زودتر آغاز کند.»
نواصولگرایی یعنی اصولگرایان از شرایط فعلی و نگاه جامعه نسبت به خود آگاه هستند و میدانند که در دهه ۹۰ سبد رای قدرتمندی ندارند و نمیتوانند به واسطه رای حامیان خود اصلاح طلبان را از صحنه خارج کنند.
در این میان باید از این اصولگرایان پرسید چرا کار اصولگرایان به جایی رسیده است که جامعه ایرانی حاضر نیست رای خود را به صندوق آنها بیندازد؟
پاسخ این سوال روشن است. مردم برخی از اصولگرایان را نماد افراط و افراطیگری میدانند. بخشی از اصولگرایی در این سالها رفتاری از خود نشان داده است که مردم دیگر حاضر نیستند آنها به صحنه قدرت برگردند. اتفاقات سه مجلس اصولگرای هفتم، هشتم و نهم به خوبی حکایت از این معنا دارد.
مجلس چهارم این جریان با برچسب زدن به رقبای سیاسی خود تلاش کرد اصلاح طلبان را از صحنه سیاسی کشور خارج کند. آنها حتی با برچسبی مانند «ساکت فتنه» برخی دوستان سابق خود را هم از صحنه سیاسی کشور خارج کردند.
این بداخلاقیهای سیاسی به ویژه بعد از سال ۸۴ پررنگ شد.
همین تندرویها باعث شد مردم از جریان اصولگرایی روی برگردانند. نتایج چند انتخابات اخیر به خوبی حکایت از این مسئله دارد.
به عقیده نگارنده اصولگرایان برای احیای خود احتیاجی به نواصولگرایی ندارند و بهتر است به گذشته خود برگردند و کهنه اصولگرایان استفاده کنند. در سالهای نه چندان دور راستگرایان مقبولیت بیشتری در فضای سیاسی کشور داشتند.
اصولگرایی امروز کسانی را در اردوگاه خود دارند که میتوانند میان آنها و مردم آشتی برقرار کنند. ناطق نوری و علی لاریجانی نمونه بارز این افراد هستند. کسانی که در سالهای گذشته در کنار اصولگرا بودن به این نتیجه رسیدهاند که اعتدال تنها راه نجات کشور است.
آنها میخواهند دامن اصولگرایی را از دامن افراط پاک کنند. شاید همین رفتار باعث شد در این سالها بخشی از اصولگرایان آنها را از خود طرد کنند.
به کسانی که میخواهند طرحی نو در جریان اصولگرایی دراندازند باید گفت، بحران اصولگرایی را در خود جستجو کنند و هرچه زودتر به گذشته رجعت کنند.
اگر آنها میخواهند در فضای سیاسی آینده کشور نفس بکشند احتیاج به رنسانس ندارند اجتیاج به رجعت دارند. رجعت به کسانی که مردم آنها را قبول دارند.
مردم دوست دارند اصولگرایان به زمانی برگردند که وقتی انتخابات را به رقیب واگذار کردند به فاتح انتخابات دوم خرداد ۷۶ قبل از اعلام نتایج رسمی تبریک بگوید. نه اصولگرایانی که بعد از اعلام نتایج رسمی همچنان پیام تبریک خود را به رییس جمهور منتخب دریغ میکنند.
آخرت "همه" ربطی به آنها نداره که بخواهند به فکرش باشند، رای آنها روز به روز رو به کاهش خواهد بود.
بله، تا وقتی این تفکراتی که اشاره شد در آنها وجود داره، هرگز رای نخواهند آورد. مردم ضامن بهشت و جهنم انتخاب نمیکنند. مردم رئیس جمهور برای اعتلای کشورشون و زندگی بهتر و با کیفیت ترشون، در دنیای فعلی و نه در دنیاهای قبلی و بعدی، انتخاب میکنند.
قشنگ معلومه خودتونو زدید به خواب !
با اورفیق باشند. مصمم تر شدند این اصولگرایان
البته باید گفت دیگر اصولگر واقعی نداریم