برنامه «چشم انداز اقتصادی 2030 عربستان سعودی" در گفت و گو با غلامحسین حسن تاش
عصر ایران؛ یوسف ناصری- در فروردین سال 1395(2016) کابینه دولت سعودی چشم انداز اقتصادی 2030 را به تصویب رساند و محمد بن سلمان جانشین ولیعهد وقت عربستان سعودی، مسئول اجرا و تحقق این برنامه بلند مدت شد.
از آنجا که در روزهای اخیر سلمان بن عبدالعزیز پادشاه فعلی حکومت سعودی، برادر زاده اش یعنی محمد بن نایف بن عبدالعزیز را از ولیعهدی برکنار و محمد فرزند کوچکتر خود را به عنوان ولیعهد منصوب کرد و با توجه به کهولت سن سلمان بی عبدالعزیز، احتمال سلطنت این ولیعهد وجود دارد، بر این اساس کند و کاو دیدگاه های ولیعهد بانفوذ عربستان، می تواند شناخت بهتری از آینده عربستان سعودی به دست بدهد.
کشور سعودی از سال 1970 به بعد چندین برنامه پنج ساله توسعه را به اجرا درآورده و اولین برنامه پنج سال در سال های 1970 تا 1974 اجرایی شده است از جمله برنامه هشتم توسعه در سال های 2004 تا 2008 به اجرا درآمده است.
از سال 2002 میلادی، موضوع داشتن یک برنامه بلند مدت و استراتژیک مطرح شده و چشم انداز 2025 عربستان سعودی شکل گرفته است. قصد بر این بوده که تولید سرانه ناخالص داخلی عربستان از حدود 43 هزار ریال سعودی در سال 2005 به 98 هزار در سال 2025 برسد.
با به سلطنت رسیدن ملک سلمان و قدرت یافتن فرزندش-محمد بن سلمان- برنامه چشم انداز 2030 به تصویب دولت آن کشور رسید تا اقتصاد این کشور از وابستگی به نفت خلاص شود.
عصر ایران بر آن بود که با گفت و گو با سیدغلامحسن حسن تاش، یک تحلیل موشکافانه از وضعیت فعلی اقتصاد عربستان و هدف مقامات آن کشور برای ایجاد یک اقتصاد غیر نفتی، ارائه شود.
البته این تحلیلگر ایرانی انرژی و نفت، صرفا با مصاحبه مکتوب موافقت کرد و مصاحبه شفاهی را که می توانست جذاب تر و چالشی باشد نپذیرفت. او اینگونه گفت که قبلا با کسانی دیگر مصاحبه انجام داده و مصاحبه ها به نحو مناسبی منتشرنشده و بنابراین از آن زمان به بعد ترجیح می دهد به صورت غیر شفاهی نظراتش را بیان کند.
حسن تاش در سال 1363 تا 1364 کارمند نخست وزیری بوده، در سال 1367 لیسانس اقتصاد و در سال 1372 فوق لیسانس مدیریت دولتی و در سال 74 فوق لیسانس اقتصاد انرژی گرفته است.
او در سال های 69 تا 74 مشاور وزیر نفت در امور اقتصادی بوده و در سال های 76 تا 81 رئيس موسسه مطالعات بين المللي انرژي بوده است. حسن تاش هم اینک مشاور حوزه های نفت و گاز رئیس موسسه مطالعات بین المللی انرژی است.
گفت و گوی عصر ایران با این کارشناس برجسته انرژی و نفت در خصوص اقدامات و برنامه های حکومت سعودی را می خوانید.
***
*واقعیت این است که مقامات دولت عربستان سعودی بعد از سقوط قیمت نفت، چشم انداز 2030 را برای خودشان تعریف کرده و به اجرا درآورده اند. به نظر شما اقتصاد و بودجه دولتی متکی به درآمدهای نفتی آن کشور تا پیش از تصویب چشم انداز 2030 چگونه بوده است؟
-شما در این سوال فرض گرفته اید سند چشم انداز 2030 عربستان اجرا شده و اقتصاد این کشور متحول شده. در صورتی که چنین چیزی نیست. سند مذکور بیش تر، یک آمال و آرزو است که با اجرایی شدن فاصله بسیار زیادی دارد .
در اقتصادهای وابسته به نفت، خروج از این وابستگی کار یک روز و دو روز نیست و برنامه بلند مدت می خواهد . هنوز در عربستان گام مشخصی به سمت اجرای این سند برداشته نشده و برنامه های اجرایی آن نیز تدوین نشده است .
عمده در آمد صادراتی و بیش از 45 درصد تولید ناخالص ملی عربستان، کماکان از نفت تامین می شود.
*محمد بن سلمان در زمانی که جانشین ولیعهد بود گفته بود ما چشم انداز 2030 را با این فرض که قیمت هر بشکه نفت 30 دلار باشد اجرا می کنیم و اگر به زیر 30 دلار هم برود دچار مشکل نمی شویم.
بعد از این که قیمت نفت از زیر 30 دلار به سمت افزایش برگشت و الان که مدت زیادی است قیمت نفت بالاتر از 30 دلار بالاتر مانده است، آیا مقامات عربستان در اجرای طرح چشم انداز جدیت دارند و همچنان می خواهند اقتصاد وابسته به نفت نداشته باشند؟
-من این اظهارات محمد بن سلمان را ندیده ام و قیمت نفت هم از زمان روی کارآمدن بن سلمان و پدرش یعنی از چندین سال قبل از مرگ امیرعبدالله تنها مدت کوتاهی در سال 2016 کمتر از 30 دلار بوده است.
من فکر می کنم مساله تدوین سند چشم انداز 2030 در عربستان خیلی فراتر از قیمت مقطعی نفت است . در زمان تدوین این سند مساله اقتصادی شدن نفت شِیل در آمریکا و حرکت ایالات متحده به سمت قطع وابستگی به نفت عربستان و خاورمیانه، عربستان را نگران کرده بود که هم امنیت و هم اقتصادش به سوی خطر می رود.
واقعیت این است که امنیت عربستان نیز مرهون موقعیتش در بازار جهانی نفت و وابستگی ایالات متحده به این نفت بوده است. به هر حال عربستان فهمیده است که در دراز مدت دیگر نمی تواند روی نفت به عنوان عامل امنیت و عامل تامین اقتصادش حساب کند.
به نظر می رسد با روی کار آمدن آقای ترامپ و خصوصا پس از سفر ترامپ به عربستان و قراردادهایی که منعقد شد سعودی ها دوباره این نگرانی ها را فراموش کرده اند. برخی از قراردادهایی که بسته اند عملا با محتوای آن سند تعارض دارد. اجرایی شدن آن سند در چارچوب حکومت فعلی عربستان بسیار دور از ذهن به نظر می رسد.
*در سال 2016 عربستان در مجموع 140 میلیارد دلار صادرات داشته است و فقط 44 میلیارد دلار آن صادرات غیر نفتی بوده است. قاعدتا بخشی از صادرات غیر نفتی عربستان مربوط به پتروشیمی است. آیا شناخت خاصی از بخش های غیر نفتی و محصولات صادراتی غیر نفتی آن کشور دارید که دقیقا بدانیم تاکید بر صادرات غیر نفتی واقع بینانه است یا بلندپروازانه؟-حدود 76 درصد صادرات عربستان را نفت و مواد نفتی و حدود 15 در صد صادرات را محصولات شیمیایی و پتروشیمی تشکیل می دهد که آن هم وابسته به نفت است. جمع اینها می شود 91 درصد.
بنابراین صادرات غیر نفتی عربستان بسیار محدود است و تنها موارد نسبتا قابل توجه آن حدود 2 درصد فلزات و حدود 2.2 درصد صدور خدمات حمل و نقل است. عربستان با تغییر سبد صادراتی خود به سمت غلبه صادرات کاملا غیر نفتی فاصله شگرفی دارد.
*تولید نفت عربستان 10 میلیون بشکه در روز است و حدود 7 میلیون بشکه صادر می کند. برخی بر این باورند که چاه های نفت عربستان در نیمه دوم عمر خود قرار دارند. آیا واقعا عربستان همچنین می تواند بر درآمدهای نفتی تکیه جدی باشد یا این طور نیست و مقامات دولتی آن کشور متوجه زنگ خطر شده اند و چشم انداز 2030 یک علامت در این زمینه است؟-اولین بار فردی به نام «متئو سیمسون» در کتابی تحت عنوان «غروب نفت در صحرا» و با عنوان فرعی «شوک نفتی سعودی و اقتصاد جهانی» که به فارسی هم ترجمه شده است. در سال 2005 با استناد به ده ها مقاله علمی در مورد میادین نفتی عربستان، این مساله را استدلال کرد که میادین عمده نفتی عربستان رو به افول است.
تا قبل از انتشار این کتاب در چشم اندازهای جهانی نفت، دستیابی به تولید حتی بیش از 20 میلیون بشکه در روز را هم برای عربستان پیش بینی می کردند ولی بعد از آن کسی بیشتر از 11 تا 12 میلیون بشکه در روز در مورد ظرفیت نهایی تولید این کشور صحبت نمی کند.
به نظر می رسد عربستان به سقف توان تولید خود رسیده است و از این پس تولید این کشور نزولی خواهد بود. ضمن این که مصرف داخلی این کشور هم روند فزاینده دارد و موقعیت عربستان در بازار نفت رو به افول است و قطعا این هم در تدوین چشم انداز 2030 بی نقش نبوده است.
*در مرداد سال 1392 گفته بودید که فاصله گرفتن عربستان از ایران که مهمترین قدرت منطقه ای است در میان مدت و بلند مدت به نفع آن کشور نخواهد بود. به نظر شما چرا بعد از روی کار آمد پادشاه جدید عربستان و قدرت گرفتن فرزندش(محمد بن سلمان)، تعارض با ایران شدت گرفته و تشدید فاصله با ایران، در کوتاه مدت چه منافعی را نصیب عربستان کرد؟-موقعیت بی بدیل عربستان در بازار جهانی نفت در حال افول است و به تبع آن اهمیت امنیت عربستان برای امنیت انرژی غرب و خصوصا ایالات متحده نیز در حال کم شدن است. به نظر من، این واقعیتی است که در میان مدت اتفاق خواهد افتاد و آقای ترامپِ تاجر مسلک هم که در سفر اخیر به عربستان رسما توسط سعودی ها خریداری شد، همیشه بر سر کار نخواهد بود.
این در حالی است که ایران از نظر همه مولفه های اصلی و مهم قدرت ملی، مهم ترین قدرت منطقه خاورمیانه و خصوصا خلیج فارس است. بنابراین در میان مدت به صلاح عربستان است که روابط خود را با این قدرت منطقه ای تلطیف کند.
به نظر من پادشاه جدید عربستان از ابتدا به دلیل سن بالا و بیماری، قدرت را به فرزند بی تجربه اش واگذار کرده و محمد بن سلمان راه را اشتباه می رود.
این مواضع در مورد ایران غیر از هزینه برای مردم عربستان و منطقه هیچ منفعتی برای عربستان نداشته و ندارد و تنها شاید عربستان در دوره ای توانسته باشد با استفاده از فرصت تحریم ایران، قدری نفت را بیش تر و گران تر فروخته باشد.
*یکی از مشکلات ناشی از کاهش قیمت نفت، کسری بودجه دولت عربستان است. برخی فعالان بخش خصوصی عربستان معتقدند که دولت در اجرای اصلاحات به سرعت عمل می کند. آیا بدنه جامعه آن کشور پذیرفته است که از اقتصاد نفتی به اقتصاد غیر نفتی گذار کند؟-گذار عربستان به اقتصاد غیرنفتی کاری دشوار است و مستلزم یک دوره طولانی تحمل فشار اقتصادی و کار و تلاش ملی است که جامعه عربستان به هیچ وجه آمادگی پذیرش آن را ندارد. تنها چیزی که دولت عربستان تا حالا به سراغ آن رفته افزایش نسبی مالیات ها است که موجب نارضایتی شده است.
به نظر من بزرگترین پارادوکس چشم انداز 2030عربستان آن است که تحقق آنچه در سند چشم انداز مذکور آمده، مستلزم توسعه همه جانبه و دموکراتیزاسیون است که حکومت آل سعود اصلا تحمل آن را ندارد. چندین سال پیش در این کشور، حتی یک مجلس سنای صد درصد انتصابی و فرمایشی هم تحمل نشد.
*محمد بن سلمان که اخیرا به عنوان ولیعهد منصوب شده، پیش از این الگوی خود را مارگارت تاچر نخست وزیر بریتانیا دانسته بود. آیا در عربستان همچون بریتانیای چند دهه قبل، امکان آزادی سازی قیمت از جمله قیمت سوخت، لغو سوبسید و خصوصی سازی سریع وجود دارد؟-این الگو برداری ها مضحک است. مقایسه عربستان با انگلستان قیاس مع الفارق است، در انگلستان یک نخست وزیر منتخب بر اساس مواضع مشخص حزبش و سیاست هایی که اعلام می کند انتخاب می شود و در واقع انتخاب او به معنای انتخاب سیاست های اوست و در چنین شرایطی طبعا مردم حاضر به همکاری هستند.
در عربستان هیچ آثاری از انتخاب و اراده مردم وجود ندارد. در جریان تحولات موسوم به بهار عربی که وزش بادهایش داشت به مرزهای عربستان سرایت می کرد، در زمان مرحوم امیرعبدالله که به طور نسبی مشروعیت و مقبولیت بیشتری هم داشت، کلی پول پخش شد و کلی یارانه نقدی پرداخت شد که جلوی بحران بالقوه گرفته شود. خصوصا که شرایط و هزینه های جنگ با یمن و دخالت در بحرین هم بودجه کشور و مردم را تحت فشار قرار داده است.
*دولت عربستان اعلام کرد که 5 درصد از سهام شرکت آرامکو را به بخش خصوصی واگذار می کند. اعلام کرده اند که این شرکت 2 هزار میلیارد دلار ارزش دارد. آیا عربستان با فروش این مقدار سهام می تواند برای افزایش تولید نفت سرمایه جذب کند و مقدار تولید نفت آن کشور کاهش نیابد؟-موضوع عرضه بخشی از سهام شرکت آرامکو در بورس های بین المللی دو سه سالی است که در عربستان مورد توجه قرار گرفته است. البته هنوز جمع بندی روشنی در مورد آن وجود ندارد.
قطعا جبران کسری بودجه و تامین سرمایه برای توسعه نفتی، یکی از اهداف مورد نظر از این اقدام است ولی به نظر من، محدود به این نیست. من فکر می کنم عربستان می خواهد با عرضه سهام آرامکو در بورس های کشورهای صنعتی، سرمایه گذاران و سرمایه داران غربی را به خود وابسته کند و از این طریق یک چتر امنیتی هم برای کشور ایجاد کند.
باید توجه داشت که میادین و ذخایر نفتی عربستان هم جزو دارایی های آرامکو است. اگر هدف تنها تامین مالی باشد فروش بعضی دارایی های آرامکو مثل سهام پالایشگاه های خارج از کشور یا سهام شرکت های فرعی آن هم کافی است. باید ببینیم چه خواهد شد.
*یمن در جنوب و جنوب غربی عربستان قرار دارد. چند سال است که عربستان به خاطر جنگ با یمن، هزینه های زیادی را متحمل شده است. اخیرا با قطر که در شمال عربستان است دچار چالش جدی شده. همچنین با ایران که در شمال خلیج فارس است در تعارض قرار دارد. آیا با تداوم این وضع، تحقق سند چشم انداز 2030 عربستان دچار مشکل جدی نمی شود؟-قطعا همین طور است. هزینه های گزاف نظامی منابعی را برای اجرای این سند باقی نمی گذارد.
*با توجه به این که احتمال پادشاهی محمد بن سلمان در آینده نزدیک وجود دارد و با توجه به تقویت همکاری های اقتصادی و نظامی عربستان و آمریکا در زمان ترامپ، به اعتقاد شما ایران باید چگونه با بزرگترین تولید کننده نفت در منطقه برخورد کند که منافع ملی خود را نیز تامین کند؟-باید توجه داشت که ممکن است خیلی ها طالب درگیر کردن عربستان با ایران باشند. شما ببینید اگر خدای ناکرده چنین درگیری ای رخ دهد و در جریان نفت خلیج فارس اختلال ایجاد شود با افزایش قیمت نفت، در بخش نفت غیر متعارف ایالات متحده رونق نفتی اتفاق می افتد و تولید نفت و گاز شِیلی[Shale oil] باز هم بیشتر می شود و ایالات متحده به سمت سیاست خودکفایی خود، سریع تر حرکت می کند.
دود بالا رفتن قیمت نفت به چشم ژاپن و چین و اروپا یعنی رقبای اقتصادی امریکا می رود. ضمن این که دوباره بازار جدیدی برای سلاح های امریکایی باز می شود و جهان اسلام هم در مجموع در مقابل اسرائیل و غرب تضعیف می شود.
البته روسیه هم بسیار منتفع خواهد شد. اصولا درگیر کردن کشورهای منطقه در جنگ های نیابتی، گرفتاری بزرگ منطقه است. به نظر من باید بسیار محتاط بود و فرصت و بهانه نباید داد.
سیاست بلند مدت باید این باشد که منطقه را از این چرخه جنگ نیابتی و تخریب مستمر و بازسازی بعدی که به نوبت، فرصت برای کمپانی های نظامی و غیر نظامی غربی و خصوصا آمریکایی و انگلیسی ایجاد می کند، خارج کنیم.