عصرایران؛ غزاله سعادتی - لزوما هر کسی که صدای خوبی دارد نمی تواند معلم خوبی باشد؛ غلامرضا رضایی از جمله خوانندگانی است که در کنار اینکه صدای خوبی دارد معلم خوبی نیز هست. رموز خوانندگی به شاگردانش درس می دهد. او به تازگی آلبومی با عنوان "گفت و شنید" به آهنگسازی پیمان سلطانی منتشر کرده است؛ همچنین اوایل بهمن ماه در ساری با ارکستر فیلارمونیک سونات یکی از آثار محمدرضا درویشی را اجرا کرد. او معتقد است آواز فقط ردیف نیست. ردیف محتوای خوانندگی است. در آواز ایرانی اصل آواز کلام و ادبیات است؛ مهجورترین بخش امروز که هنرآموزان و هنرجویان کمتر به آن توجه میکنند از صداداشتن مهمتر است. اما روش تدریس آواز در ایران، تدریس آواز و خوانندگی نیست. بخشی از آواز به نام ردیف تدریس میشود و به صورت کلیت به آن کلاس آواز میگویند. همه رشتهها یکسری واحد و پیشنیاز دارند. پیشنیازهایی که در آواز ایرانی باید به آنها توجه شود نیز دو بخش است: یک بخش کلام و دیگری بخش موسیقایی است. اصلیترین موضوع آواز ایرانی دانستن شعر و ادبیات است. ادبیات خودش بخشهای مختلفی دارد؛ نوع کلام که کلاسیک، معاصر و... باشد. یک هنرجو باید علم عروض و قافیه بداند. هنرجو باید تاریخ ادبیات بداند. بداند که این شعر شاعر در چه شرایطی از زمانه خودش گفته شده. باید شاعر و احوالات شاعر را بشناسد و بداند چگونه زیسته تا بتواند شعر را خوب اندیشه و بیان کند. بیشترین ضعف از اینجا آغاز میشود و آن دانستن مفهوم لغوی کلمات است که باعث میشود اگر کسی معنا و مفهوم را نداند، نمیتواند روی مخاطب تأثیر بگذارد.
با این هنرمند گفت و گویی داشتیم که در ادامه می خوانید:
آقای رضایی به تازگی با ارکستر فیلارمونیک سونات یکی از آثار محمدرضا درویشی را در ساری خوانده اید درباره آن توضیح دهید و اینکه دو اثري كه با تنظيم جناب درويشى خوانده اید با گويش مازندرانى است ، چندي پيش هم اثري به نام اوسنه را منتشر كرديد با گويش مشهدي ، براي مخاطبان ما گرايش به اين دو گويش و لهجه را توضيح دهيد .بله در آن کنسرت با اركستر فيلارمونيك سونات به رهبري جناب بافنده به ياد استاد احمد محسن پور و آهنگسازي جناب محمدرضا درويشى كه دو اثر اين كار توسط من اجرا شد .در پاسخ به پرسش دومتان باید بگویم که من متولد ساري هستم و پدر و مادر من مازنى هستند . ٦ ماهه بودم كه به جهت شغل پدرم به مشهد مهاجرت كرديم . من در خانه مازنى و در مدرسه در معاشرت همكلاسيهايم گويش مشهدي را مى آموختم . و حدود ٢٠ سال پيش كه به تهران مهاجرت كردم سعى كردم اين دو گويش را حفظ كنم . دليل اجراي كارهاي جناب استاد درويشى برايم تنظيم بى نظير ايشان و اجراي خوب نوازندگان اركستر فيلارمونيك سونات و خاطراتى هست كه در دهه ٦٠ با مادرم داشتم . حس خوبى هم از نظر محتوايي و ادبيات عاشقانه ، اين دوكار براي من دارند .
چندی پیش آلبومی با عنوان گفت و شنید با صدای شما و همخوانی سعید ادیب منتشر شد، استقبال از این اثر با توجه به فضای کلاسیک آن چگونه بود؟ با توجه به اينكه اينگونه آثار مخاطب خاص دارند بسيار خوب بود. خوشحالم كه مورد توجه متخصصين موسيقى و ادبيات قرار گرفت .
گفت و شنید در مقیاس جهانی حرف برای زدن دارد، چرا تمرکزتان را بر روی نظامی گذاشته اید ؟توافق جمعى بود. يعنى جناب سلطانى ، دكتر اديب و من. نظامى از نگاه من شاعري است كه عاشقانه هاي خاص ادبيات فارسى را به بهترين شكل ممكن به صورت منظومه بيان كرد و هميشه عاشقانه ها همزاد فطرت آدمى هستند. همين موضوع و اعتقاد باعث انتخاب جناب نظامى شد . نكته ديگر اينكه نظامى در حال مصادره شدن توسط كشورهاي همسايه هست. اين اثر باعث پىگيري روزي به نام نظامى شد كه توسط شوراي انقلاب فرهنگى تصويب شد و از سال آينده ٢١ اسفند به عنوان روز نظامى در تقويم ها ثبت مي شود .
شما معلم آواز هستید و در کلاسهای آواز شما صداهای متفاوتى را شاهد هستیم؛ تفکرتان در زمینه آموزش آواز چیست؟آنچه من معتقدم تغيير در روش تدريس آواز هست و به صورت بسيار جدي به آن فكر مي كنم. آموزش ِ صرفِ رديف به معناي تدريس آوار نيست و شاخص هايي چون صداسازي، شناخت شعر در ادبيات فارسى و تلفيق شعر و آواز از همان ابتدا در كلاسها بايد آموزش داده شود . تلاش مي كنم هنرجو از تفكر پيروي كند نه از صدا و از تقليد صدا دوري كند .
در صحبتی خصوصی گفته اید هدف از راه اندازی کلاس های آواز تربیت خواننده است و نه صرفاً آموزش ردیف! درباره این جهان بینی صحبت کنید؟رديف به عنوان يك اصل در خوانندگى آواز مهم هست اما صرفِ دانستن رديف كسى را خواننده نكرده است. رديف مانند طرحِ مشق هست . هنرجوي آواز آنرا مشق مي كند تا دانا به فرم دستگاه ها و گوشه ها باشد و سپس خود بتواند طرح جديدي بيافريند. مشكل من با تفكري است كه رديف را همه خوانندگى مي داند و آنقدر بزرگش كرده اند كه هنرجو در صورتی که به غیر از این بیاندیشد احساس گناه مي كند و دچار عذاب وجدان مي شود. در صورتى كه براي خواننده شدن دانستن رديف هم لازم است اما همه چى به رديف ختم نمي شود . در اثبات اين نظر داريم رديف دانان و رديف خوانانى كه هرگز خواننده نشدند و حتى به خود جرات و جسارت خلق يك طرح جديد آوازي را نمي دهند .توجه صرفِ به رديف در خواننده باعث ازبين رفتن خلاقيت مي شود . هنرجو را بايد با ابعاد متفاوت خوانندگى آشنا كرد كه يكى از آنها رديف است .
چرا خیلی دیر شروع به فعالیت آوازی کردید؟ دير را نمي فهمم اما من در توليد اثر روش و تفكر خاصى را پي مي گيرم .عواملى چون نحوه ارايه اثر ، نوع اثر ، اسپانسر ، زندگى خصوصى تاثير دارد.
فضای آواز الان را چطوری ارزیابی می کنید؟
الان گرفتار يك انسداد و تكرار هستيم كه بيشتر به نگرش اجتماعى جامعه و شلوغ انديشى هاي جامعه بر مي گردد و بى ترديد اين موضوع هنرمندان را هم شامل مي شود. هنرجويانى در شيوه هاي مختلف آوازي در حال تربيت هستند كه بسيار باهوش و صاحب تفكرند و حتماً آواز را در خواهند يافت .
دلیل تکراری شدن آهنگ های موسیقی در ژانرهای مختلف چیست؟ دلايلى مختلفى دارد. از كم شدن سواد تا بى تعهدي در برابر خود و مخاطب و دلايل اجتماعى ديگر . مثلاً مردم كمتر عاشق مي شوند كمتر فكر مي كنند، مردم گرفتار روزمرگى شدند. در توليد همه آثار فاخري كه در موسيقى يا آفرينش يك اثر هنري ايران و جهان داريم حتماً يك واقعيتى باعث آفرينش ماندگار اثر شد .
شما و آقای ادیب در کلاس های آواز استاد شجریان با هم آشنا شدید، از چه زمان و چگونه جرقه اینکه در کنار همدیگر یک همخوانی داشته باشید به ذهنتان خطور کرد؟من از سال ٧٥ خدمت استاد شجريان بودم و كارگاه تجربه كردن نوع ديگري از روش آموزش استاد بود و من توفيق داشتم كه به لطف ايشان آن روش را هم تجربه كنم . در كارگاه با دوستان خوبى آشنا شدم . اما از ابتدايي كه من سعيد اديب را در كارگاه آواز ديدم مورد توجه من بود و دليل اين توجه فهم و شعور شعري و آوازي او بود . او استاد دانشگاه است و دكتراي ادبيات دارد. من از همان ابتدا مي دانستم هوشمندي او و اشراف او به ادبيات و آواز مي تواند به مجموعه كمك كند و دقيقاً اين اتفاق افتاد . من در كارگاه حتى پيشنهاد دادم و جلساتى قبل شروع كلاس ما با استاد به اتفاق برخى دوستان ساعتى به گلستان و بوستان خوانى سعدي می گذشت و به تفسير ايشان حال ما معنا مى يافت. زمانى كه پيشنهاد دادند جناب سلطانى براي همخوانى اين اثر با همراهى خواننده ايي ديگر ، از همان ابتدا ايشان به خاطرم بود و مي دانستم بدون هيچ دغدغه ايي اين كار شدني است .
همخوانی ها در قدیم بسیار مرسوم بوده اما الان تقریبا منسوخ شده است، دلیل این روند چیست؟
زمانه تغيير كرد و آدمها هم بيشتر تغيير كردند. همدلى ها كم شد. هم انديشى و اتفاق نظرها كم شدند . اغلب مي خواهند خودشان را نمايش دهند. دغدغه آواز و هنر كم شده است . همه مي خواهند با هم كشتى بگيرند ! به همين دليل كمتر اتفاق مي افتد كه اين هم خواني ها رخ دهد. مرام و معرفت زبانى شد و با كلمات بازي مي شود ! آواز خوانى دونفر كنار هم امروز منش پهلوانى مي خواهد و هم انديشى لازم دارد . رابطه پدر و فرزندي بين استاد شجريان و همايون باعث مي شد اين اتفاق در چند كنسرت به شكل بسيار متعالى رخ دهد . به نظر من مي تواند بين دوستان خواننده رخ دهد. كمى از خودگذشتى لازم دارد ، دانايي و توانايي هم بين آن دونفر بايد به هم نزديك باشد .
اگر بخواهیم چند کار که همخوانی خوب داشته اند،نام ببرید به کدام آثار اشاره می کنید؟من فقط همخوانى بسيار زيبا ، بين استاد شجريان و همايون عزيز كه رابطه پدر فرزندي منجر به اجراي زيباي آن در چند كنسرت شد ، در خاطرم دارم .