روزنامه آفرینش نوشت:
مبارزه با فساد در عرصههاي مختلف از اركان اصلي شكل گيري انقلاب اسلامي بوده و يكي از آرمانهاي نظام در شكل گيري جامعهاي سالم در سالهاي پس انقلاب تلقي ميگردد. مبارزه با فساد در مقاطع مختلف به صورتهاي مجزا صورت ميگيرد. زماني نياز به خون دادن است، زماني نياز به سازندگي است، زماني نياز به تفكر است، زماني نياز به عدالت محوري است و... . اما امروز دچار عارضهاي در بطن نگرشها شدهايم كه خود عاملي براي بروز انواع فساد ميباشد.
امروز در بررسي و برخورد با انواع مناسبات سياسي، اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي، علمي و... دچار نگاه "سياه وسفيد" شدهايم. بدتر از آن اينكه افراد وگروهها در برخورد با مسائل همواره خود را حق مطلق دانسته و طرف مقابل را باطل مطلق معرفي ميكنند. به عبارتي سليقه گرايي در بطن رفتارها قرار گرفته و عقلانيت و منطق در مقابل منافع رنگ باخته اند.
درتحولات سياسي و يا نقدهاي مختلف مشاهده ميكنيم كه منتقدان راي و نظر خود را فصل الخطاب دانسته و عملكرد طرف مقابل را بي آنكه منطقاً مورد واكاوي قرار دهند نفي ميكند. نتيجه آنكه در تحليل هاي سياسي يك طرف حامي منافع ملي و دوستدار ايران شناخته ميشود و در طرف ديگر دشمنان و خائنان وابسته به بيگانه قرار ميگيرند!
درفعاليتهاي تجاري مالكان قدرت و ثروت براي تحكيم و حفظ جايگاه كنوني خود، هرگونه ورود بخش خصوصي و يا سرمايه گذار خارجي را به مثابه نفوذ و ناديده انگاشتن توان داخلي معرفي ميكنند و در اذهان عمومي وانمود مي كنند سرمايههاي ملي به كشورهاي ديگر منتقل مي شود و بيكاران اروپا و آمريكا را شاغل ميسازد!.
رفتارها و مناسبات اجتماعي نيز از اين قاعده مستثني نيست و چه بسا بيشترين عارضه "سياه وسفيد" بيني در كشور در اين بخش شكل گرفته است. متاسفانه برخي افراد و گروهها به دلايل مختلف كه منفعت طلبي وجه اصلي آن است، خود و همكيشان خويش را با اخلاق ترين و انقلابي ترين افراد ميدانند و آن دسته از مردم عادي و اقشار ديگر جامعه را كه نظري مخالف آنها داشته باشند به عنوان متجاهر اجتماعي معرفي ميكنند. استفاده از ماهواره، بدحجابي، برخورد با تاتر و كنسرت، و مسائلي از اين دست عواملي هستند كه امروز جامعه را به دو دسته سياه و سفيد تقسيم كرده است.
مباحثي همچون فرهنگ و هنر و حتي مدارج علمي نيز از دچار اين عارضه شدهاند و دگر انديشان و نخبگاني كه برخلاف برخي بايدها حركت ميكنند به عنوان وطن فروش، مال اندوز و فتنه گر و... معرفي ميشوند. اما سوال اينجاست آيا ميان اين تعابير و صفت هاي سياه و سفيد، طبقه و اقشار ديگري در ايران اسلامي زندگي نميكنند. آيا ما دركشور فقط حق مطلق و باطل مطلق داريم؟
چطور ميتوان بر تنوع قوميتي و مذهبي، يا به عبارت عاميانه تر حضور توامان زاهدين و (به اصطلاح)فاسقين در دوران جنگ تحميلي دريك جبهه و براي يك هدف افتخار كنيم و براي آن فيلم و سريال بسازيم، اما مناسبات اجتماعي و جايي كه بحث منافع پيش ميآيد جامعه را به دو دسته بد و خوب تقسيم كنيم. آيا خط اعتدالي در اين بين وجود ندارد؟!
متاسفانه درحال حاضر برخي جريان هاي سياسي دركشور درحال جا انداختن اين تعبير هستند كه «افراد يا با ما هستند يا برعليه ما» . ترويج چنين رويكرد درجامعه خطري هم رديف تهديد ديكتاتوري است و هيچ سنخيتي با اهداف و آرامانهاي نظام و انقلاب اسلامي ندارد.
اين سخن بارها از معصومين عليهم السلام نقل و تكرار شده است كه "خيرالامور اوسطها"، به عبارتي منع از افراط و تفريط مراد از اين سفارشها بوده است.
جامعه اسلامي بايد برمحور اعتدال و تعقل حركت كند و آفت دوقطبي همچون موريانهاي است كه اعتماد واعتقاد عمومي به آرمانها و اهداف نظام را ازبين خواهد برد. ضمن اينكه در زير پرده سياه و سفيدهاست كه انواع و اقسام فسادهاي مختلف شكل ميگيرد. وقتي يك طرف حق باشد خود را محق ميداند تا هراقدامي را انجام دهد، چرا كه دراين سبك رفتاري طرف مقابل دشمن است و حق ندارد درامور مختلف دخالت كند و اگر كرد بايد آن را تخريب و تكذيب نمود.اصلي تري روش مبارزه با فساد در عصرحاضر،روشن سازي افكار عمومي است تا با هشياري مردم مانع از تندرويهاي سياه و سفيد دركشورمان شويم. رشد آگاهي مردم اين اجازه را به فرصت طلبان نخواهد تا با سيطره سليقه خود بر ديگر بينشها و سليقهها موجب جمود و يا رخوت افكار خلاق و دگرانديش شوند. اميدواريم طبقه بزرگي كه امروز ما بين سياه و سفيد جامعه قرار گرفته هر روز آگاه تر و بزرگ تر شود تا نقش و تاثيرگذاري عمومي به عنوان تعيين كننده ترين و غالب ترين نگرش موجود در كشور مبدل گردد.