جواد طوسی در شرق نوشت : سینمای ما و مخاطب عام در دورههای مختلف علاقه و ارادت خود به «سینمای هند» را به اثبات رسانده است. پس از سینمای مصر، این سینمای هند بود که در دهههای ٣٠ و ٤٠ مشتریهای خودش را در اکران بعضی از سینماها داشت. نام راج کاپور و نرگس و فیلمهای «آواره» و «آقای ٤٢٠» برای نسلهای دهههای ٢٠ و ٣٠ بسیار خاطرهانگیز بوده و هست.
در دورههای بعد علاوه بر راج کاپور، بازیگران دیگری چون دلیپ کومار، راجندرا کومار، ویجینتی مالا، وحیده رحمان و ... ستاره شدند و نامشان در اینجا بر سر زبانها افتاد. هنوز سینمای هند با فیلمهایی چون «دو برادر»، «مادر هند»، «سنگام»، «سورج»، «آه» و ... هواخواه داشت. دراینمیان «سنگام» (١٩٦٤/ راج کاپور) با استقبال چشمگیر و اکران طولانیِ سالانهاش، یک استثنا بود. محبوبیت این فیلم در دهه ٤٠ نزد توده مردم، دستکمی از «گنج قارون» سیامک یاسمی نداشت.
ترانههای این فیلم دهانبهدهان خوانده میشد و داستان ملودرام آن در یکی، دو فیلم ایرانی مورد استفاده قرار گرفت. چند سینما مثل «همای» در چهارراه استامبول و «دنیا» در میدان مخبرالدوله، کوچه قنادی گلسرخ و «حافظ» در شاهآباد، بیشتر به نمایش فیلم هندی اختصاص داشتند. بااینهمه، تنها محصول مشترک ایران و هند به نام «همای سعادت» (١٣٥٠ / تاپی چاناکیا) با بازی فردین، وحیده رحمان و سانجیو کومار و فیلمنامه سعید مطلبی و تهیهکنندگی عباس شباویز مورد استقبال واقع نشد.
تأثیر سینمای هند را بر شماری از آثار عامهپسند سینمای ایران نمیتوان نادیده گرفت، ولی رفتهرفته در دهه ٥٠ این سینما در ایران افول کرد و جایگاه نوستالژیکش را از دست داد. بعد از انقلاب، فیلمهایی چون «شعله» و «قانون» (هر دو ساخته رامش سیپی/ ١٩٧٥ و ١٩٨٢) با استقبال همان تماشاچی عام مواجه شدند، اما جدا از این تکمضرابها، آن اتفاق فراگیر سالهای دور تکرار نشد که البته کنترل سیاستگذار دولتی در نمایش تولیدات این دوران سینمای هند را نباید نادیده گرفت. اگر این محدودیت اعمال نمیشد و نمایش محدود فیلمهای هندی علاوهبر تلویزیون به سینماها نیز تعمیم مییافت، باز «بالیوود» میتوانست با آمیتاب باچان و دیگر ستارههای اینزمانهاش قاپِ تماشاگر «عشق فیلم هندی» را بدزدد.
حال در این دوران فترت، سروکله «سلام بمبئی» قربان محمدپور پیدا شده تا باز نوستالژی این نوع سینما را زنده و ثابت کند که هنوز «فیلم هندی» عاشقان سینهچاک خودش را دارد.
بله جامعه مدرن و درحالگذار و فضای مجازی و جابهجایی فرهنگها نتوانسته این ذائقه کلاسیک را عوض کند و هنوز اینگونه عشق و عاشقی و آواز و آتراکسیون، تماشاچی سهلپسند ایرانی را سر ذوق میآورد تا مدت کوتاهی خودش را به بیخیالی بزند و سرش گرم شود. ظاهرا عوامل «سلام بمبئی» قواعد بازی این روزگار را بهتر از اسلاف خود بلدند و محصول مشترک ایران و هند این دوران تجربه تلخ و ناموفق «همای سعادت» را تکرار نکرد و بلیتشان فعلا حسابی برده است.
نوشجانشان...
همين كه مدت كوتاهي بيننده رو سرگرم ميكنه كافيه
اینا توی دوران جدید چی میسازن
چقدر داره فکرا و سلیقه ها سطحی میشه
خداااایااااا