روزنامه آفرینش نوشت:
بارديگر متحدان و مخالفان سوريه گردهم جمع شدهاند تا بتوانند آنچه را كه در ژنو به دست نيامد را در لوزان پايه ريزي كنند. اما به نظر نمي رسد در بطن اهداف و خواستههاي شركت كنندگان ملاك و معياري براي وحدت رويه و اجماع كلي بر سر موضوعي خاص، وجود خارجي داشته باشد.
آنچه ميتواند براي كمك به بحران سوريه و ملت اين كشور مورد توجه باشد، مسائلي همچون آتش بس، مشخص و تميزدادن گروههاي مخالف سياسي با تروريستي، عزم واحد براي مبارزه با تروريستها، قطع كمكهاي مالي و تسليحاتي به مخالفين مسلح و...، مي باشد . اما در بررسي اين موارد هيچ وجه مشتركي ميان خواستههاي شركت كنندگان ديده نميشود.
با تقسيم بندي نشست لوزان بايد آمريكا، عربستان، تركيه و قطر را يك طرف ميز دانست و روسيه و ايران و عراق را در سمتي ديگر و مصر را كشوري حدفاصل اين دو طرف مشاهده كرد. آمريكا به دنبال وقتكشي در سوريه بوده تا موسم انتخابات اين كشور فرارسد و دولت بعدي با عزمي جديتر پا به ميدان سوريه بگذارد، چرا كه ورود نظامي اين كشور به بحران فعلي تاثير مثبتي براي دولت دموكرات آمريكا و نمايندگان بعدي آن در انتخابات رياست جمهوري نخواهد داشت.
همچنين متحدان آمريكا نيز هريك حاضر به پذيرش خلع سلاح شدن در ميدان جنگ نيستند. عربستان به عنوان اصلي ترين حامي تروريستها كه تمام حيثيت سياسي خود را بر روي اين مهرهها شرط بندي كرده است چگونه مي تواند كارت بازي خود را بسوزاند و رضايت به آتش بسي دهد كه موجب تقويت جبهه مقاومت و ارتش سوريه خواهد شد.
تركيه نيز از بابت كردهاي سوريه و تشكيل منطقه اي امن براي آنها و پيوندشان با پ.پ.ك مضطرب است و از سوي ديگر با آموزش مخالفان اسد(ارتش آزاد) عملاً از آنها براي پياده سازي اهداف و نفوذ خود استفاده ميكند. ضمن اينكه با پيوند بحران سوريه و عراق، تركها سهم موجهي را از شمال عراق و حتي موصل براي خود قائل هستند. لذا نمي توان انتظار داشت بلندپروازيهاي اردوغان اين چنين فرونشيند.
درسوي ديگر اين نشست روسيه قرار دارد كه با همراهي ايران و عراق درپي شكست داعش و گروههاي مسلح مخالف بشار اسد ميباشد. گردهمايي لوزان در حالي صورت گرفته است كه روسها در ميدان حلب به شدت متمركز شدهاند و سعي دارند تا پيش از استقرار دولت جديد آمريكا طي ماههاي آينده، تكليف حلب را يكسره كنند و به برگ امتياز بزرگي دست يابند و در نشستهاي آتي ژنو يا لوزان از توان بيشتري درچانه زني ها به دست آورند.
ايران نيز درپي حفظ جبهه مقاومت و نفوذش در سوريه ميباشد و عراق به دنبال حفظ تماميت ارضي خود و رهايي از دست اندازي تروريستها و همسايگاني همچون تركيه ميباشد. كافي است به تعارضات و خواستههاي حاضران و غايبان در نشست لوزان دغدغههاي رژيم صهيونيستي را نيز اضافه كنيم كه به هيچ وجه خواهان ثبات ايران و جبهه مقاومت در سوريه نيست. باكنار هم قرار دادن اين پازل سياسي مشاهده مي كنيم كه هيچ يك از طرفين مذاكره وجه مشتركي براي همكاري ندارند و ميلي هم به همكاري وجود ندارد.
آنچه از افق مذاكرات اين چنيني ديده ميشود، صرفاً باز گذاشتن باب مذاكراتي است كه احتمالا با امتيازگيريها درميدان جنگ، شاهد برپايي مجدد آن خواهيم بود. حل و فصل بحران سوريه قطعاً نياز به عزمي سياسي دارد، اما در مقطع فعلي آنچه موجب ترغيب يا اجبار طرفهاي مخالف و موافق ميگردد، در ميدان نبرد زميني و هوايي ميسر خواهد شد.