روزنامه آفرینش نوشت:
روز گذشته اخبار و تصاويري از محل كلاس درس دانشآموزان در يكي از روستاهاي شهرستان ايذه موجب انتقاد و واكنش بسياري ازرسانهها و مخاطبان گرديد. دانش آموزان دراين كلاس از پايه اول تا ششم ابتدايي دركنارهم درس ميخوانند. اما آنچه مايه تاسف و شرمساري است، حضور معلم و دانشآموزانش در محل نگهداري حيوانات (طويله) بود.
حتي گفتن و نوشتن از وضعيت اين معلم و دانش آموزانش سخت و طاقت فرساست، اما مشخص نيست مسئولان با چه نيت و توانايي به خود اجازه دادند كه
تابلوي آموزش و پرورش را برديوار اين اتاقك نصب كنند. قلم ما قادر به وصف آنچه در تصاوير ديده شد نيست، اما همين قدر كافي است كه به گودال وسط كلاس براي روشن كردن آتش و گرم شدن بچهها و اختصاص فضايي محدود دركنار محل نگهداري حيوانات براي اقامات معلم اشارهاي داشته باشيم.
در ادامه اين بحث لازم است به دو نكته اشاره كنيم و از مسئولان بخواهيم كه پاسخگوي اذهان عمومي باشند. موضوع اول اينكه قطعاً آموزش و پرورش از وجود چنين روستا، كلاس و دانشآموزاني مطلع بوده است كه براي آنها معلم فرستاده و
تابلوي اين نهاد را با افتخار برديوار كلاس(طويله) نصب كرده است. مسئولان محلي، استاني و معاونتهاي آموزشي و شخص وزير آموزش پرورش هريك بسته به نوع وظايفشان بايد پاسخ دهند كه با كدام استانداردهاي لازم چنين كلاسي را راه اندازي كردهاند.
شايد گفته شود اگر همين كلاس هم نبود اين بچهها بي سواد مي مادند، اما درجواب اين گزاره بايد گفت كه بي سوادي مقامي والاتر از خرد كردن شخصيت يك معلم و دانشآموزانش دارد. در رديه دوم اين گزاره بايد گفت كه مگر اين مملكت كم ثروت و بودجه دارد كه بچههاي آن بايد در محل نگهداري حيوانات تحصيل كنند؟! جداي از بحث تحصيل دانشآموزان و حتي بي سوادي آنها آيا آموزش و پرورش هيچ برنامه و چارچوبي براي تامين حداقلهاي زندگي معلمين حاضر در روستاها و مناطق محروم ندارد؟
چطور مي توان پذيرفت كه چنين وضعيتي براي تحصيل دانش آموزان به وجود آمده باشد و مسئولان محلي و استاني هيچ يك اقدامي براي بهبود اين وضعيت نكنند. آيا منصوبين دولتي در استانها توان و اختيار تامين هزينههاي ساخت يك كلاس درس 10 متري با حداقل امكانات را ندارند. پاسخگوي اين سوالات مردم كيست؟
نكته دوم باز ميگردد به گفته هاي نماينده ايذه و باغملك در مجلس شوراي اسلامي كه ابراز داشته است « هيچ مسئول استاني حتي يک بار هم از اين روستاها بازديدي نداشته که اگر مراجعه اي داشته باشند، متوجه زندگي مردم در غار مي شوند». چگونه است كه نمايندگان مجلس هريك در طول سال چندين روز كاري خود را به بهانه سركشي به حوزههاي انتخابيه تعطيل ميكنند، اما هيچگاه متوجه وجود چنين روستاهايي در منطقه خود نشدهاند.
نماينده مردم ايذه در ميان گفتههاي خود اظهارداشته است كه مردم در اين روستاها حتي توالت ندارند و در مكانهايي غيربهداشتي و در فقر زندگي ميكنند. اين اظهارات را بايد به عنوان سند شرمساري به نمايندگان استان و ديگر نمايندگان ملت نسبت داد كه درخانه ملت نشستهاند تا مشكلات مردم حل كنند و آن وقت ما شاهد چنين اوضاع اسفباري در ميان مردم كشوري هستيم كه همه داعيه خدمتگذاري دارند و براي رسيدن به جايگاه خدمت به ملت سر و دست ميشكنند.
افسوس بيشتر ما از اين خاطر است كه وقت و هزينه اين ملت و كشور بعضاً صرف دعواهاي سياسي ميان احزاب و جريانهاي مختلف ميشود، و سياسيون انرژي خود را به دفاع ازخود يا حمله به مواضع رقبا متمركز ميكنند، و آن وقت كه هنگام راي گيري ميشود، به فكر دردهاي ملت ميافتند و خود را ناجي محرومين معرفي ميكنند.
اين مدرسه تنها مدرسهاي نيست كه ازهيچ يك از استانداردهاي انساني و رفاهي محروم است، و روستاهاي استان خوزستان و شهرستان ايذه نيز، تنها روستاهايي نيستند كه از آب آشاميدني و حداقلهاي بهداشتي بي بهرهاند. اما چشم اميد اين مردم به فعاليت و تصميماتي است كه مسئولان بايد براي آنها انجام دهند. اي كاش مسئولان به اين درك برسند كه هر برگ راي در صندوقها به نفع آنها طوماري از مشكلات است كه مردم با آن دست به گريبان هستند و خواستار حل آنها از طريق منتخبين و نمايندگان خود هستند.