عصر ایران - روز 15 شهریور، روابط ایران و بریتانیا، بعد از 5 سال، بار دیگر به سطح سفیر ارتقا یافت و سفرای دو کشور در پایتخت های یکدیگر ، کار خود را آغاز کردند: حمید بعیدی نژاد در لندن و نیکلاس هاپتون در تهران.
نوشته زیر، یادداشت عصر ایران است خطاب به سفیر جدید بریتانیا:
سفیر محترم بریتانیا در تهران!
سلام به ایران خوش آمدید ؛ ما ایرانی ها، هر آن که به خانه مان بیاید را گرامی می داریم. شما نیز مشمول این قاعده فرهنگی ایرانی هستید و حتماً حساب اندک جماعت هنجار شکنی که در همه جوامع وجود دارند، از جامعه اصلی جداست.
امیدواریم روزهای خوبی را در ایران و بین مردم مهربان ایران داشته باشید.
آقای نیکلاس هاپتون!
این که بعد از 5 سال تیرگی روابط، با تدبیر دولتین تهران و لندن، بار دیگر روابط دو ملت ایران و بریتانیا به عالی ترین سطح دیپلماتیک رسیده است، خرسندیم چرا که بر این باوریم، عصر جدید، عصر روابط به هم تنیده ای است که هر گونه دوری انسان ها از یکدیگر، با جوهره دوران در تضاد است و برنده ای ندارد.
بریتانیا در اروپا و ایران در غرب آسیا دو کشور مهم و اثرگذار هستند که اگر روابطی مبتنی بر احترام متقابل بین شان برقرار باشد، قطعاً منجر به بهبود روابط دو منطقه و کاهش بسیاری از تنش های منطقه ای و حتی جهانی خواهد شد.
ما دوست داریم، دورنمای روابط جدید ایران و بریتانیا این گونه باشد.
جناب سفیر!
شما قبل از سفارت در ایران، سفیر کشورتان در قطر و یمن هم بوده اید. اما نیک می دانید که ایران نه قطر است و نه قابل مقایسه با یمن؛ نه فقط از منظر وسعت جغرافیایی یا عمق تاریخی و فرهنگی که از نظر پیشینه روابط دو کشور ایران و بریتانیا در درازنای تاریخ.
جنابعالی حتماً قبل از پذیرش مأموریت ایران، درباره تاریخ این روابط مطالعه کرده اید و اگر انسان منصفی باشید، حتماً تأیید می کنید که بریتانیا در بخش عمده تاریخ روابطش با ایران، کوشیده از موضع استیلاجویی و مداخه گری در ایران عمل کند.
راستش را بخواهید مردم ایران نیز در حافظه تاریخی شان یاد خوشی از بریتانیا ندارند؛ شاید به مذاق تان خوش نیاید ولی بریتانیا به حدی در میان مردم ایران بدسابقه است که "کار کار انگلیسی هاست" به یک مثل سیاسی در ایران تبدیل شده است . این مثل، در موضوعاتی به کار برده می شود که از آن بوی توطئه به مشام می رسد و کسی نمی داند چه کسی پشت پرده قرار دارد. اینجاست که به طور پیش فرض، اتهام متوجه انگلیس می شود.
شاید انتساب همه توطئه ها به انگلیس را مقرون به واقعیت ندانید. البته که همه چیز را سیاه سیاه دیدن منطبق بر واقعیت و انصاف نیست ولی دولتمردان سابق شما و از جمله بسیاری از سفرایی که شما روی صندلی آنها نشسته اید، چنان کارنامه ای در ایران به جا گذاشته اند که چاره ای جز محتاط بودن ایرانی ها در قبال شما باقی نمی گذارد.
اگر ایران، بخش هایی از بریتانیا را از سرزمین اصلی جدا و کشورتان را تجزیه می کرد، اگر مواد مخدر را در کشورتان رواج داده بود، اگر با تحمیل قراردادهای یکجانبه، منابع زیر زمینی تان را به ثمن بخس برده بود، اگر بزرگ ترین قحطی تاریخ معاصرتان را رقم می زد و مرگ 40 درصد از شهروندان تان را باعث می شد، اگر برای سرنگونی یک دولت مردمی در کشور شما کودتایی را سازماندهی می کرد و تاریخ کشورتان را تغییر می داد، اگر کشور شما درگیر جنگ بود و ایران به دشمن تان کمک می کرد، اگر کشورتان تحت تحریم بود و مردم تان به خاطر این تحریم تحت فشار معیشتی بودند و شما می دانستید که ایران نقش مهمی در این وضعیت دارد و ... آیا به خود حق نمی دادید که نسبت به ایران بدبین باشید و محتاطانه با او رفتار کنید؟
واقعیت این است که همه این اقدامات سیاه را بریتانیا علیه ما مردم ایران انجام داده است؛ همه شان نیز در تاریخ ثبت شده اند و شما بهتر از همه بر آن واقفید.
آقای هاپتون!
کاری سخت و باری سنگین بر عهده گرفته اید؛ شما دو راه بیشتر ندارید: یا راه اسلاف تان را پیش بگیرید و سفیر توطئه باشید و یا مسیر جدیدی را به همراه دولت تان در پیش بگیرید که مبتنی بر احترام و جبران گذشته باشد.
راه اول از آن جهت برایتان سخت است که زمانه استعمار و زورگویی خارجی، دستکم در جغرافیایی به نام ایران به پایان رسیده است. ایرانی ها، اعم از حاکمان و مردمان دیگر و فارغ از دسته بندی های فکری و سیاسی، به پشتوانه تجریه تاریخی دریافته اند که نباید سرنوشت خود را به دست دیگران بدهند و اگر لازم باشد، ولو با تحمل هزینه های فراوان استقلال شان را حفظ می کنند.
راه دوم نیز سخت است چرا که زدودن گذشته و بنا کردن آینده، کاری است بس شگرف اما حتماً ارزش آن را دارد که روابط دو کشور بزرگ، به طور اساسی اصلاح شود.
پیشنهاد هر انسان عاقلی که نطر به آینده دارد، راه دوم است و توپ در زمین شماست.
آقای سفیر!
امیدواریم زمانی که مأموریت تان در تهران به پایان رسید، دستکم از نقطه ای که هستیم، چند قدم به سمت حسن تفاهم و احترام متقابل حرکت کرده باشیم و شما با نام نیک ایران را ترک کنید و الّا خراب کردن، کاری است که از دست هر بی هنری هم بر می آید... به ایران خوش آمدید!
"که ایران نه قطر است و نه قابل مقایسه با یمن؛ نه فقط از منظر وسعت جغرافیایی یا عمق تاریخی و فرهنگی که از نظر پیشینه روابط دو کشور ایران و بریتانیا در درازنای تاریخ."
چرا فکر می کنی یمن عمق تاریخی یا فرهنگی نداره؟ و چرا فکر می کنی روابط انگلیس و اعراب یمن و قطر کم اهمیت تر از رابطه با ایران در درازنای تاریخ هست؟
بلایی که خودتان بر سر خودتان میآورید عمرا اگر ما و آمریکا و تمام دنیا میتوانستیم سرتان بیاوریم.
خاوری را ما برای مدیریت ارشد بانک ها تعیین کردیم؟
رکورد های حیرت آور اختلاس را ما جابجا کردیم؟
کالاهای بنجل چینی را ما مجبورتان کردیم که وارد کنید؟
ما باعث شدیم که شرکت های خودرو سازیتان خودروهایی بسازند که تابوت متحرکش مینامید ؟
ما باعث شدیم که رکورد دار اعتیاد و طلاق و سوانح رانندگی در منطقه باشید؟
برادرمن!نامه ات خوب و منطقی است اما یه سوزن هم به خودمون بزنیم بد نیست!!
شاید جزء چندمین قلم عصر بوده که وزین و محکم و بدور از هوا، نوشته شده بود، بسیار ممنونیم از شما، که ایرانی برای منافع ایرانی مینویسد!
مرگ بر انگلیس
عرق ملي چيز بسيار خوبيست ولي در قضاوت نبايد از دايره انصاف خارج شد و نبايد فراموش كرد كه اين ما بوديم كه به سفارت انگليس تعرض كرديم و بنابراين نبايد طلبكار باشيم.
....هرچند شك دارم كه عصر ايران كامنت مرا چاپ كند چون معمولاً آنهايي كه حقيقت را ميگويند، بعنوان آدمهاي غربزده و نوكر آمريكا شناخته ميشوند.
ثانیا یادتون نره که در انگلیس هم به سفارت ایران حمله شد و چند دیپلمات ایرانی هم کشته شدند
آزموده را آزمودن خطاست!
همیشه آرزو داشته و دارم که نویسندگان در اظهار نظر به نقاط مثبت و منفی موضوع توامان بپردازند.
اما عبارتی که در سطر هشتم نوشته اید: « هر گونه دوری انسان ها از یکدیگر، با جوهره دوران در تضاد است و برنده ای ندارد» دقیق نیست. برخی مواقع برنده شدن در گرو دور شدن از یکدیگر است و عدم دوری منجر به حوادث ناگواری می شود. مانند طلاق، هر چند که ناخوشایند است.