خشایار اعتمادی، ستارهای از نسل اول موسیقی پاپ بعد از انقلاب، در اواخر دهه ۱۳۷۰ آلبومی با عنوان «خاتون» منتشر کرد که برای او مشکلات زیادی به همراه داشت. او در آن زمان تصمیم گرفت آلبوم را خودش پخش کندو این تصمیم آسیب بزرگی به فعالیتهای حرفهای او وارد کرد. اعتمادی یکی از خوانندههای مشهوری است که در سالهای اخیر چنان که باید فعالیت پرفروغی نداشته است.
به گزارش ایسنا، ماهنامه تبار در شماره مرداد خود گفتوگویی با این خواننده موسیقی پای داشت. او درباره مسئله پخش محصول موسیقی در ایران گفت و این که چگونه پخشکنندگان سرنوشت حرفهای او را تحتتأثیر قرار دادهاند. این هنرمند روایت کرده است که چگونه آلبوم پرهزینه «خاتون» در مرحله پخش شکست بزرگی را متحمل شد. او ناگفتههای بسیاری درباره موضوع تولید و پخش اثر موسیقی در ایران دارد که خواندن آن خالی از لطف نیست.
بخشهایی از این گفتوگو در زیر میآید:
- به نظر من بزرگترین عاملی که میتواند موجب موفقیت یک کار موسیقایی شود، پخش است.
- الان کارهایی را میبینیم که به لحاظ کلام و شعر حتی پایینتر از سطح محاوره عمومیاند و به لحاظ ملودی و تنظیم اصلا با جانمایه کار سنخیت ندارند اما چون خوب پخش میشوند، به خوبی هم شنیده میشوند.
- در گذشته مؤسسات تولیدی درک بالاتری از فرهنگ و هنر موسیقی داشتند؛ در حالی که در شرکتهای پخش، درک اقتصادی بالاتر از مؤسسات بود و مکمل بودن این دو در کنار هم خیلی کمک میکرد ولی متأسفانه کار به حذف تولیدکنندگان منجر شد. به همین دلیل جای کارهای با کیفیت و از روی تفکر را کارهایی گرفت که در بازار فقط فروش بیشتری داشت.
- هیچ مخالفتی با ارائه کارهای شاد ندارم اما این که وزنه و تمرکز موسیقی به سمتی رفته که فقط کارهای ریتممحور و بازارپسند تولید و ساخته شود، باعث شد سطح کیفی و فکری آثار نزول کند.
- کار تولید موسیقی پاپ در دهه هشتاد با آزمون و خطاهایی دنبال شد.
- سال ۷۸، آلبومی با نام «خاتون» وارد بازار کردم. این آلبوم پس از آلبوم «دلشوره» و «مثل هیچکس» وارد بازار شد. باید توضیح دهم که تیراژ دو آلبوم قبلی من میلیونی بود. ما بعد از آلبوم «مثل هیچکس» آمدیم تا آلبوم «خاتون» را ضبط کنیم. خاتون یک آلبوم فوقالعاده پرهزینه بود. چون در این کار ما نزدیک به پنجاه نوازنده آکوستیک را در کنار هم داشتیم. سیستمهای جدید ساندفورج همزمان با ضبط این آلبوم به بازار آمده بود... من در آن زمان فقط به جرم این که میخواستم تحولی در قسمت پخش اثر موسیقایی برای مخاطب ایجاد کنم، از هر امکانی که میتوانستم استفاده کردم. متوجه شدم که ارائه کردن مدرن موسیقی در آن زمان تاوان بزرگی دارد.
- پخشهای لالهزار با این آلبوم تقابل پیدا کرده بودند و کار را پس میفرستادند. شیطنتهای زیادی کردند و باعث ایجاد شایعاتی هم شدند. در آن دوره بدون هیچ دلیل درستی مخاطبان با من بد شدند و از سویی پوسترهای خشایار اعتمادی دیگر پشت ویترین مغازهها قرار نگرفت فقط به این خاطر که من میخواستم کار با کیفیت بهتر در اختیار مخاطبان قرار بگیرد.
- به من گفتند این موضوع به تو ربطی ندارد. در صورتی که این موضوع به من و همه اصحاب هنر ربط داشت. ما دوست داشتیم کارمان را با کیفیت به گوش مخاطبانمان برسانیم. ما معتقد بودیم که مردم شایستگی شنیدن کارهای با کیفیتِ خوب را دارند. چون ما در استودیو تلاشمان را به کار میگرفتیم تا به استانداردهای بینالمللی موسیقی نزدیک شویم اما همین کار با کیفیت به پخشها میرفت و چون آنها از ابزار کهنه و فرسوده برای تکثیر کارها استفاده میکردند کار با کیفیت استودیویی به دست مخاطبان و علاقهمندان به موسیقی پاپ نمیرسید.
- در مجموع من به جرم اقدام به اولین کارها خیلی وقتها اذیت شدم. در یکی از شبهای همان دوران به خواب رفتم و وقتی از خواب برخاستم دیدم صورتم به بالشت چسبیده. پس از چند لحظه متوجه شدم که صورتم آغشته به خون است. فشاری را که در آن روزها روی من بود را تصور کنید. خدا را شکر که آن شب خون جاری شده بود وگرنه ممکن بود حتی در نیمههای شب سکته کنم.
- نتیجه این همه تلاش و زحمت چه شد؟ من و پخشکنندهها در لالهزار آشتی کردیم اما هنوز که هنوز است مغازهدارها با برند من آشتی نکردند؛ بدون اینکه بدانند داستان چه بوده است؟ با این سمپاشی همین افراد زهری را که میخواستند در سطح جامعه ریخته بودند.
- آثار بعدی سایر همکارانم با یو وی، سلفون و هولوگرام برجسته طلایی وارد بازار شد اما شهید این ماجرا کسی جز خشایار اعتمادی نبود. امروز که با شما صحبت میکنم دیگر در لالهزار هیچ فروشگاه نوارفروشیای نمیبینید.
- در آن دوره حرف درستم را که در راستای ارتقای کیفیت بود، دشمنی تصور کردند و با من بدون هیچ دلیلی چپ افتادند اما واقعا حرف من درست بود.
- چون اعتقاد داشتم و حرفم درست بود، سر حرفم ایستادم و تاوانش را هم دادم. شاید تا امروز هم دارم پسلرزههایش را تحمل میکنم. ممکن است عدهای از خشایار اعتمادی خوششان نیاید ولی دلیل این ماجرا را نمیدانند. اما من به شما میگویم که علت این ناخوشی همان چیزی است که عمدهفروشها در ذهن آنها کرده بودند.
- این را هم به شما بگویم که یکی از آلبومهایی که من وارد بازار موسیقی کردم، «عاشقی هر کی هر کی شد» نام داشت، که اولین ورود آلبوم موسیقی از طریق سوپرمارکتها به بازار بود. آن آلبوم را در سال ۸۳ ضبط کردم. کافی است به پیشینهی پخش آثار موسیقی بازگردید تا ببینید پیش از آن تاریخ آیا اثری از راه سوپرمارکتها وارد بازار میشد یا نه؟ من برای آن آلبوم با اسپانسر تن ماهی پونل قرارداد بستم!
- از سال ۷۸ چون مؤسسات تولید موسیقی برای ارائه کارشان به مردم در نهایت باید اثرشان را به شرکتهای پخش واگذار میکردند، به این دلیل که سیستم پخش که به لحاظ مالی قدرتی بیش از بخش تولید داشت، وارد حوزه تولید شد و مؤسسات فرهنگی هنریِ فعال در قسمت تولید را تخطئه کرد. چون پول داشتند وارد این حوزه شدند و با ورود آنها مؤسساتی که کارشان تولید بود، کمرنگتر و کمرنگتر شدند. از آن جا بود که جریان موسیقی در ایران تغییر کرد. چون حوزه پخش که در بازار با خواست مخاطب سر و کار دارد، فقط به علاقه مخاطب نگاه کرد و بر اساس همان نگاه کارهایی را تولید کردند که امکان داشت مخاطب بیشتر بخرد. متأسفانه در این جریان اتفاق خوبی نیفتاد چون دقیقا از همین زمان رسالت پخش آثار موسیقایی، که در حقیقت پخش کالای فرهنگی است، دچار چالش شد. چون کار پخش فیلم و موسیقی فقط بُعد اقتصادی ندارد بلکه باید کاری باشد که بعد هنری و فرهنگیشان پررنگتر باشد.
- وقتی مؤسسات تولید آثار موسیقایی فعال بودند، برایشان خیلی مهم بود که اثر خوبی ارائه دهند. کلام کار برایشان خیلی مهم بود پس باید به دنبال ترانهسرایان خوب میگشتند. ملودی خوب برایشان اولویت داشت بنا بر این به دنبال آهنگسازان خوب میرفتند و به همین ترتیب در همه قسمتها به دنبال بهترینها میرفتند تا با کیفیتترین کار را ارائه کنند اما وقتی زور پخش از مؤسسات فرهنگی - هنری بالاتر رفت، فعالیت قسمت پخش در تولید آغاز شد و چون اولویت برایشان فروشِ بیشتر بود با همین نگاه شروع به تولید آثار موسیقایی کردند.