گزارش از : مرجان کُرد
«تکرار کنید جنتی» یا «خبر مرگش»، «بفرمایید شام» یا «سقط امید در رحم اجارهای»، «سیب زمینیها!» یا «هیچ!»؛ این ها تیترهای اول یک روزنامه پر سر وصداست که در نگاه نخست شاذ [نادر/ کمیاب] ، خط شکن یا رادیکال به نظر می رسند.
در وهله دوم با قدری تأمل و این پا و آن پا کردن جلوی ویترین (صفحه یک) روزنامه در آشپزخانه با تیم فنی خلاقی روبه رو می شویم که به سس و طعم ویژه ای در پردازش و تیتر رسیده اند.
تیمی که می گوید روح «ژورنالیسم مدرن» را درک کرده و می خواهد متفاوت باشد و از جراید کلاسیک ِ همریشه عبور کند و حتی با کیهان که در این مکتب کهنهکارتر است تفاوت محسوسی داشته باشند چه رسد به «رسالت»ی که هر قدر هم در فرم نوآوری میکند باز هم سنتگرایی از سر و روی آن میبارد یا حتی روزنامه اطلاعات که به رغم اشتهار به اصلاح طلبی - و از نوع بسیار مسالمت آمیز البته- از تیتر ها و عناوین بلند ابایی ندارد و در بازی با واژه ها بیانگیزه نشان می دهد.
درباره شیوه، لحن و نثر جدید «وطن امروز» خاصه تیترهای آن پیش تر یکی دو یادداشت نوشته شده است. یکی در روزنامه بهار که این گونه تیترها را «ادبیات سیاه» مینامید و از تاثیر بازی روانی با خشاب واژگان فلفل دار بر جامعه مینالید. برای بررسیدن تیتر های خاص این روزنامه پرهیاهو اما به ملاطی بیش از این نیاز بود.
بنابراین برای دیدن موتور اصلی تیترها باید پیچ و مهرههای پر صدای سطحی کلمات را کنار میزدیم. پس با دفتر روزنامه تماس گرفتم و وقتی از انگیزه های حرفهای و پیگیری موضوع در چارچوب مباحث علوم ارتباطات و نه بحث های رایج سیاسی گفتم، اعتمادسازی شد و مقدمات قرار فراهم آمد.
بنا شد با موبایل مدیر تحریریه تماس بگیرم تا ساعت و روز قرار را فیکس کنیم. تماس می گیرم و بعد از شنیدن آوای پیشوازی که سخنرانی مقام معظم رهبری است صدای پسر جوانی را می شنوم که آن سوی خط مصمم است: «خدای ناکرده تعبیر به کلاس گذاشتن نکنیدها اما آقای شکیبایی (سردبیر) نه فقط با شما بلکه کلا مصاحبه نمی کنند. اما برای انجام دادن پروژه تان من می توانم در خدمت باشم.»
واضح است نمیخواهند تن به گفت و گو بدهند تا از آنچه میگویند علیه خودشان استفاده نشود با این حال وقتی قانع می شوند که گزارش سیاسی نیست و ربطی به خط و ربط ندارد و تنها درباره تیترهاست موافقت میکنند.
آدرس روزنامه را می نویسم و راهی خیابان انقلاب - پل حافظ میشوم. وقتی می رسم همین که از سد ورودی ساختمان وطن امروز عبور کنم کفایت میکند و
مصاحبه با سردبیر را به بعد از رد شدن از گیت حراست وامی گذارم.
عبور از حراست روزنامه اما به آن اندازه که تصور می کردم دشوار نبود. از آن استرس دم ورود لحظاتی بعد که روی صندلی مقابل دبیر تحریریه جاگیر شدم، دیگر نشانی نمانده بود.
کنار جایی که گویا برای منشی در نظر گرفته شده راهروی کوچکی است که به اتاق سردبیری منتهی می شود . در جوار اتاق سردبیر هم اتاق دیگری با تخته و ماژیک . همان جا که تیتر ها را به شور می گذارند. فضای اتاق منشی فقط شامل یک میز است و آنچه روی میز بیش از هر چیز دیگری چشم را می گیرد یک عدد بی سیم ناقابل است.
به جز یک پرینتر، آن سوتر سجاده ای گشوده دیده می شود. ساختمان سه طبقه هم فیزیک دلباز و بزرگی دارد. تمام پله و راهروها با موکت مفروش شده اند و در هر پاگرد گلدان های طبیعی گذاشته شده است.
کنار دست من چای اصولگرایی تازه دم میگذارند. عضلات صورت آقای «آقایی» به نشانه لبخند اما تشریفاتی کشیده میشود و با اقتدار می گوید: بفرمایید در خدمتم. واقعیت اما این بود که من برای گفت و گو با او نرفته بودم به همین خاطر سوال ها را با تأنی و شمرده شمرده می پرسم بلکه استاد مورد نظر سر برسند.
کنشگران سیاسی با ابزار روزنامه دبیر تحریریه روزنامه وطن امروز جوانی است 33 ساله با 7 دبیر سرویس و تحریریه ای 20 نفره که میانگین سنی شان از 29 سال عبور نمی کند اما قانون بازی را با نگاه دیگری تفسیر می کند و آشکارا می گوید ما برای رسیدن به هدف مان روزنامه نگاری را ابزار قرار داده ایم. پیش از روزنامه نگار بودن کنش گر سیاسی هستیم بنابراین حرف و حدیث های دیگران درباره تندرو بودن مان را مهم تلقی نمی کنیم.
میانه صحبت های مدیر تحریریه، جوان دیگری وارد اتاق می شود. محاسن و مویی آشفته ولی به رنگ روشن دارد.
می تواند شبیه به مدل ها باشد در نسخه ای متفاوت اما. در حال تسبیح زدن، می پرسد: دانلود منیجر داری؟ پاسخ می شنود نه از حامد بگیر. تحریریه به حدی جوان است که به نظر نمی رسد زمان جنگ هیچ کدامشان هنوز متولد شده باشند اما معتقدند شامه دشمن شناسی قوی ای دارند و به هاشمی رفسنجانی اشاره می کنند که در شماره های قبل روی ترازو وزنش کرده اند. می گویند به جز رهبری که خط قرمز ماست با دیگران خرده و تعارف نداریم و در این رهگذار حتی ممکن است اصولگرایانی نظیر مصباح یزدی را هم به زیر نورافکن مان دعوت کنیم.
او ادامه می دهد: «وطن امروز خودش را درگیر هیچ قالب و چارچوبی نمی کند.یکی از دوستان مان چندی پیش می گفت وطن امروز اصلا برای خودش یک جبهه شده است.شاید بگویم ما اصولگرایی را هم نقد می کنیم لذا خودمان را وابسته به جریان هایی مثل رهپویان، پایداری، ایثارگران و .. نمی دانیم. البته اصولگرا هستیم و برای گروه های اصولگرایی احترام قائل ایم و سعی می کنیم حفظ شان بکنیم. یعنی اگر جایی خطایی بکنند قاعدتا بهشان حمله نمی کنیم و احترام می گذاریم اما تنها چیزی که برایمان مهم است هدف خودمان است. برای مثال ممکن است جایی آقای رسایی یا جبهه پایداری با هدف ما مخالف باشد خوب این برای ما ملاک نیست. »
ازآقای آقایی را می خواهم درباره مزیت نسبی روزنامه بگوید یعنی تیترهای متفاوت اش و توضیح می دهم خط و ربط سیاسی را می شناسم و اینجا هستیم تا بفهمیم تیتر ها چگونه ساخته می شوند یا اگر قائم به یک نفر است برساخته کیست؟ پاسخ می دهد: «خیلی ها برایشان سوال شده صفحه اول وطن امروز چگونه درمیاد. سردبیر فوق العاده خلاق، جوان و خوش فکر ما علیرغم این که آدم خلاقی هستند اعتماد می کنند به بچه های تحریریه و صفحه یک وطن امروز ماحصل یک کار دسته جمعی است. »
پاسخ البته با راه در رو است. مصداقی وارد می شوم: «خبر مرگش» را چه کسی به تنور چسباند؟ پاسخ می آید:« آن کار آقای شکیبایی بود.»
یک روزنامه علاوه بر خواندنی بودن دیدنی هم باید باشد. آقایی می گوید: در تیتر و جلد و قطع الگوی خاصی بین رسانه های داخلی و خارجی ندارند: «قطع ما قطع کوچکی است چون معتقدیم روزنامه باید راحت باز و خوانده شود. مثلا قطع کیهان یا جمهوری اسلامی ایراد دارد. کیهان را باید چهار بار تا کرد تا بتوان خواند. روزنامه ایران یا شرق قطع شان بهتر است. روزنامه را باید بشود در مترو خواند. روزنامه های با سابقه ما مثل کیهان و اطلاعات و جمهوری اسلامی در تیتر و صفحه بندی مشکل دارند.
دو خط تیتر می زنند و تیتر در ذهن حفظ نمی شود لذا این ها نمی توانند الگوی ما باشند یا بگوییم الگوی خوبی هستند.در بین رسانه های خارجی هم تایم در تک کلمه ای تیتر زدن یا تمام صفحه عکس زدن می تواند الگوی خوبی باشد.» قصد بحث های موازی را ندارم ورنه یادآوری می کردم اما پیش از شما این محمد قوچانی بود که در روزنامه های آسمان و مردم امروز و با الگو قرار دادن قطع یک هفته نامه قدیمی این قطع را برای روزنامه انتخاب کرد و البته اگر بخواهیم به قبل تر برویم قطع روزنامه های زن و گلستان امروز در سال های دور تر نیز چنین بود.
دفع الوقت هنگام گفت و گو کار خودش را می کند و آقای سردبیر سراسیمه سر می رسد. آقای آقایی می گوید تنها در حد یکی دو سوال زمان دارم و هر وقت که خودش وارد اتاق سردبیری شد نشانه ای است که مصاحبه را متوقف کنم. معامله پذیرفته می شود.
بفرمایید وطن امروز!راست سنتی یا محافظه کار در دهه 30 با فدائیان اسلام، در دهه های 40 و 50 با روحانیت مبارز و موتلفه و در دهه 60 با جامعه مدرسین و جناح راست حزب جمهوری اسلامی تعریف می شد. صدای راست های رادیکال را نیز می توان در کیهان و فارس و یالثارات و امثالهم علیه اصلاح طلبان شنید. در این میان اما تشکیل «جبهه پایداری» را می توان انشقاق در میان راست های رادیکال قلمداد کرد. راست های افراطی- انشعابی که حول آیت الله مصباح یزدی به یک دیگر رسیدند و هم منتقد اصلاح طلبان و هم راست های سنتی هستند. اصول گرایان رادیکال جوان که از دل رادیکال های سنتی تر متولد شده اند و از منظر قدرت نگاه می کنند.
حالا روبه روی سردبیر 38 ساله روزنامه ای هستم که همه می دانند دُز سیاسی بالایی دارد. پاسخ ها به زبان رسانه ای نزدیک و سر و شکل آکادمیک می گیرد. برخلاف تصور قبلی که از او داشتم اصلا آدم خشن و تندی نیست اما رگه هایی از انحصار طلبی در جواب های طولانی بی اذن دیالوگ کردن یا گفت و گوی پینگ پنگی دو طرفه خودش را نشان می دهد. ضمن آن که تاکید می کند سوال سیاسی نپرس اما توضیح می دهد خط و ربطی میان وطن امروز و جریان های سیاسی دیگر نظیر پایداری، رهپویان، ایثارگران و .. وجود ندارد.می گوید ما خودمان هستیم.
ما وطن امروز هستیم: «به هیچ جریانی از نزدیک به شهردار تهران تا هر جای دیگری ما نه نزدیکی داریم نه حتی همفکری و هم جریانی. ما روزنامه ایم؛ در موقعیتی نیستیم که بخواهیم بگوییم با عده ای همراه، هم قدم و هم فکریم. ممکن است در نقطه ای با یک تشکلی هم نظر باشیم در نقطه ای دیگر نباشیم. به نظر من در بحث رسانه تحولات و رویداد ها اهمیت دارد. نقطه سقوط رسانه حزبی شدن اش است.
وطن امروز هم از ابتدا تا امروز حزبی وگروهی فکر نکرده است. مثلا نمود علنی اختلاف نظر ما با پایداری انتخابات سال 92 است که کاندیدای متبوعشان را حمایت نکردیم. ما و خیلی های دیگر در روزنامه وطن امروز به آقای قالیباف رای دادیم.»
درباره رویکرد این روزنامه و اصرار بر جذب مخاطب و کسب تیراژ با تیتر هاو صفحه اولی که هر بار ترفند تازه ای رو می کند از او می پرسم. پاسخ حاوی مولفه های توجه به جاذبه های ژورنالیستی است. می گوید: در کارمان الگوی موردی و مصداقی نداشتیم ولی حتما چون ما روزنامه خوان و نشریه خوان بودیم ناخودآگاه تاثیراتی گرفتیم. ما مطلب خواندیم، مقاله و گزارش خواندیم و تیتر خواندیم بنابراین برآیندی از تمام نشریات هستیم: «ما درس خوانده روزنامه نگاری هستیم.
ما دانش اش را داریم و ایده ها و ابتکارات مان را با معیارهای پایه ای که در دانش روزنامه نگاری وجود دارد چک می کنیم تا تخطی یا اشتباه نکنیم و استدلال کار ما باشند.اما نکته مهم این است که ما دانش آن را داشتیم، اما برای این که اسیر دانش نباشیم یک دور دانش را دور ریختیم و بعد دوباره جمع اش کردیم.لذا قالب هایمان خشک و دست و پا گیر نیست بلکه قالب های منعطف تری است. ما یک ارتباط شهودی مناسبی با تئوری ها و گزاره های مطرح در ارکان مختلف در روزنامه نگاری برقرار کردیم.
مثلا در تیتر زنی یا مسایل دیگر.ما گزاره ها را از حالت های خشک شان در آوردیم و ظرفیت ها را بالاتر بردیم تا بهره بهتری ببریم. در واقع دست و پاهایی که برای تیتر زنی بسته می شوند یا ایراداتی که روی برخی تیتر ها گرفته می شود ناشی از تلقی های اشتباهی است از قواعد علمی و پایه روزنامه نگاری.»
با هر بار دیدن تیتر های وطن امروز ممکن است این پرسش در ذهن شکل بگیرد که آیا می توان در تیتر زدن قضاوت داشت و یا اگر نشریات رقیب به این سیاق دست به تیتر شوند غائله برپا نمی شود؟ آقای سردبیر می گوید بله: « قطعا تیتر قضاوت دارد. اصلا روزنامه نگاری یعنی قضاوت. مثلا اگر عربستان به یمن حمله کند و 6 ماه تمام در حال بمباران یمن باشد. روزنامه نگار می تواند بگوید من بی طرفم؟ من نگویم چه کسی مظلوم واقع شده و چه کسی ظالم است؟ روزنامه نگاری اگر این کار را انجام ندهد مرگ اش است.
حتی در مدل های جهانی اش هم این اتفاق می افتد فقط جایش عوض می شود یعنی مثلا در منازعه یمن فرضا رسانه های آمریکایی یا اروپایی طرف عربستان را می گیرند و در گزارش ها و مقاله هایشان سو گیری می کنند. واضح است که ما طرف مردم یمن را می گیریم از نظر ما حکام عربستان ظالم هستند و مردم یمن مظلوم واقع شده اند.حالا اگر کسی استدلالی غیر از این دارد باید بیاید بگوید. مثلا بگوید تیتر شما درباره پادشاه عربستان اخلاق را نقض کرده؟ انسانیت یا عدالت را؟ صحت منابع یا استنادات رو نقض کرده؟ پس تیتر شما اشتباه است.
مخالفان یا رقبای سیاسی مان ممکن است بگویند اصول روزنامه نگاری را زیر پا گذاشته اید یا در هیچ جای دنیا اینچنین تیتر نمی زنند و چه و چه .. ما می گوییم استنادات و نمونه های آماری و نمونه هایی که در دنیا اینچنین تیتر نمی زنند را بیاورید.
اگر اصول اخلاقی را زیر پا گذاشتیم دقیقا بگویید درکدام موارد بوده. دلایلش را هم بگویید. مثلا درباره تیتر خبرمرگش بگویند چه اصولی زیر پا رفته است.من می گویم این تیتر بهترین تیتر 10 سال اخیر مطبوعات ایران بوده چون پیش بینی کرده، پیش رو بوده، تیتر جلوتر از حادثه است و ایهام هایی که دارد و استناداتی که دارد و کشفی که کرده و اتفاقاتی که بعد از آن رخ داد و در تایید این تیتر است. این تیتر جریان ساز و مهم بوده و بهترین تیتر 10 سال اخیر روزنامه های ایران بوده، پیش بینی کارشناسانه کرده. ایهام های لایه لایه ای داشته که هر کدام مخاطب را به چیزی ارجاع می دهد. »
آقای «آقایی» هم یک ربع است که وارد اتاق شده. طبق قرار می بایست تا به حال صد بار دفتر و دستکم را جمع کرده و بیرون زده باشم اما رو داری می کنم و حالا سردبیر هم مشتاق است که بیش تر گفت و گو کند. آقای آقایی می رود بیرون و با یکی دیگر از اعضای تحریریه برمی گردد.
آشکارا در حال بیرون شدن هستم با این حال می پرسم اعضای تحریریه و نویسنده ها را چطور انتخاب می کنید؟ گزینش اعتقادی در کار است. می خندد و پاسخ می دهد: روزنامه نگارهایمان را و آدم ها را از مجرای رسانه پیدا می کنیم. آدم ها نوشته ها و نمونه کارهایی دارند که براساس آن ارزیابی می شوند. اولین ویژگی که باید داشته باشند نثر خوب است.
یعنی ما ابتدا از دین شان نمی پرسیم از نثر و قلم روزنامه نگاری شان می پرسیم.در مرحله آخر می رسیم به این که افکار و عقاید سیاسی شان چگونه است. چون ما اینجا قرار است کار کنیم نه این که با چکش به جان هم بیفتیم یا بخواهیم همدیگر را قانع کنیم.دست کم باید 50 درصد اشتراک عقیده داشته باشیم. ما اینجا حتی افرادی داشتیم که 20، 30 درصد اشتراک نظر داشتیم اما 20 درصدی که برایمان مفید و خوب بوده.
سردبیر خود فارغ التحصیل رشته روزنامهنگاری است و پیش تر در روزنامه ایران دوران احمدی نژاد و سایت شریف نیوز می نوشته. آقایی را هم از برنا کشف کرده است.
می گوید: «ممکن است سوژه مطلبی از خود نویسنده های ما باشد. خود نویسنده به فکرش رسیده و پرورانده باشد، شب نوشته باشد و صبح با مطلب به دفتر آمده باشد و ما هیچ تاثیری روی مطلب نداشته باشیم. عکس آن هم وجود دارد یعنی ممکن است که با نویسنده درباره موضوعی بحث کرده باشیم و وسط بحث به ایده ای رسیده باشد. یعنی ایده اختصاصی خودش نبوده اما همراه بوده باشد.»
می گویم اگرچه بحث های بیش تری دارم اما ظاهرا مجال نیست. روی میزش یک ماسک ضد آلودگی هواست. از کنار کتابخانه اش که می گذرم پا سست می کنم تا عناوین کتاب ها را رصد کنم. آقایی با چشم بیرونم می کند!
فرصت نمیشود کتاب ها را ببینم در حالی که پرسش اصلیام را هم مطرح نکردهام: «آیا این همه تأکید بر ژورنالیسم ایجاب نمیکند از ایجاد همین فضا برای رقیبانتان هم حمایت کنید یا می دانید که آنها استفاده نمیکنند چون این گونه تیترها را با اخلاق روزنامهنگاری سازگار نمیدانند؟»
آقایان تا دم در بدرقهام میکنند. بیرون که میآیم احساس میکنم ریه هایم در حال سوراخ شدن است و به ماسک روی میز نیاز مبرم دارم اما حیف آقایی نمیگذارد برگردم برش دارم.
انصافاً حرفهای