یک مترجم ادبیات کردی که در چند روز گذشته تحت اتهام سرقت ادبی در انتشار یک رمان ترجمه از بختیار علی قرار گرفته، توضیح و پاسخهایی ارایه کرد. او هم در این متن با ادعاهایی متقابل، اعلام کرده که ممکن است موضوع را از طریق مراجع قضایی ذیصلاح پیگیری کند.
مریوان حلبچهای در یادداشتی با عنوان «اعتراض یک مترجم بە وضعیت نشر در ایران»، ابتدا این بیت به نقل از بیدل دهلوی آمده است:
تیغی که به زنگار فرو رفت نیام است
آن لب که سخن سنج نباشد لب بام است
او در ادامه بیان کرده است: دیروز در خبرگزاری ایسنا نامهی اعتراضی سرکار خانم ک. ا. (نام محفوظ) را دیدم و هیچ تعجب نکردم، زیرا ادامهی هیاهوی چند روز پیش همسرش در گروههای تلگرام و صفحات اجتماعی دیگر بود. از چند سال پیش که برای اولین بار دیداری با خانم ا. داشتم بهعنوان یکی از دستاندرکاران جشنوارهی بینالمللی گلاویژ که بیست سال است پاییز هر سال به مدت یک هفته در شهر سلیمانیه عراق برگزار می شود، شاعران، نویسندگان و پژوهشگران از کشورهای مختلف از جمله ایران دعوت میشوند و آثارشان را میخوانند و به گفتوگو و تبادل نظر میپردازند. بنده مسئولیت بخش ارتباط با ایران را به عهده دارم و تا اکنون بیش از 150 شاعر، نویسنده و منتقد را به جشنواره دعوت کردهام. از ایشان خواهش کردم از نام فستیوال گلاویژ سوء استفاده نکنند و کتابی را که برنده جایزهی گلاویژ نشده، روی جلدش به نادرستی ننویسند و از اعتبار جشنواره سوء استفاده نکنند.
در بخش دیگری از این نامه آمده است: البته ایشان نه تنها از اعتبار موسسهی فرهنگی گلاویژ سوء استفاده کرد، بلکه از نام فیلمساز بزرگی چون دیوید لینچ به ناراستی نقل قول کرده است: (اگر بخواهم 10 کتاب برتری را که خواندهام نام ببرم، 4 تایش را بختیار علی نوشته است). لینچ هیچگاه این حرف را نزده زیرا تا آن روز هیچکدام از رمانهای بختیار علی به هیچ زبان دیگری ترجمه نشده بود. نشر ا. به اینها بسنده نکرده و در پشت جلد کتاب نوشته است: (چنانچه بخواهیم ترجمه به زبانهای مختلف را معیاری برای جهانی شدن یک رمان بدانیم، آخرین انار دنیا رمانی جهانی است، چراکه تا اکنون به زبانهای آلمانی، روسی، انگلیسی، عربی، یونانی، ترکی و اخیرا هم به اسپانیایی برگردانده شده و هنوز هم در نشریات ادبی دنیا نقدهایی میخورد)...
همانطور که پیشتر اشاره کردم، این رمان تا آن لحظه به هیچ زبانی ترجمه نشده بود و همهی اینها ساخته و پرداخته ذهن ناشر و مترجم بوده است؛ آن هم ناشری که دیگران را به باد انتقاد میگیرد و ادعای اخلاق گرایی دارد. در همین کتاب نشر ا. سخنرانی دوستم رضا خندان مهابادی را دربارهی آخرین انار دنیا چاپ کرده است. این سخنرانی دربارهی ترجمه بنده از آخرین انار دنیا است که نشر ثالث چاپ کرده است. سخنرانی که در فستیوال گلاویژ در تاریخ 27/ 11/ 2006 توسط رضا خندان به فارسی خوانده شد و هم زمان بنده به کردی ترجمه کردم و روز بعد در نشریه جشنواره به چاپ رسید. آ. س. (نام محفوظ) مترجم نشر ا. این سخنرانی را از جناب رضا خندان میگیرد که به دوست و همکارش ر. ک. م. بدهد که بخواند. اما در کتاب خود به چاپ میرساند. هر چه اعتراض کردم که این مطلب دربارهی ترجمهی من از آخرین انار دنیا است و باید در چاپهای بعدی از کتاب حذف شود اما افسوس نه تنها حذف نکرد، بلکه کتاب دیگری به ترجمهی ر. ک. م. و آ. س. تحت عنوان محلهی مترسکها منتشر کرد که این بار نه تنها به نادرستی نوشته بود تمام داستانهای این کتاب برندهی جایزهی گلاویژ هستند، بلکه توهمشان بزرگتر شده بود و جایزهی وهمی دیگری را به نام جایزهی تیشک روی جلد کتاب اضافه کرده بودند که وجود خارجی نداشت. علاوه بر این دو مترجم عزیز، روی جلد کتاب نوشته بودند داستانهای نویسندگان نسل امروز کردستان عراق. در حالی که تنها دو تن از این نویسندگان از کردستان عراق بودند و بقیه از داستاننویسان قدیم و یا حتی از شاعرانی بودند که در اینجا بهعنوان داستاننویس نسل جدید معرفی شده بودند.
او در ادامه نیز آورده است: سال 2010 بختیار علی که مثل همیشه رمانهایش را پیش از چاپ برایم میفرستاد که بخوانم و ویرایشش کنم، رمان «عمویم جمشید خان که باد همیشه او را با خود م برد» را برایم فرستاد، بعد از خواندن از ایشان اجازه گرفتم تا به زبان فارسی ترجمهاش کنم و ایشان موافقت خود را مثل همیشه به صورت مکتوب اعلام کردند. پس از اتمام ترجمه در منزل استاد علیاشرف درویشیان بودیم که دوست عزیزم رضا خندان و همسر آقای درویشیان و چند مهمان دیگر از جمله آقای آ. س. که خود را کارشناس بخش ادبیات کردی نشر مروارید معرفی کرد و از بنده خواست تا رمان «عمویم جمشید خان که باد همیشه او را با خود میبرد» را به ایشان و نشر مروارید بسپارم برای چاپ کتاب. من نیز پذیرفتم و کتاب را به آنها سپردم. پس از 8 ماه و چند روز به تهران آمدم و سراغ کتاب را از آقای س. گرفتم و ایشان مرا به نشر مروارید فرستاد. در کمال ناباوری گفتند: این رمان برای چاپ مورد پسند ما نیست. ابتدا فکر کردم از نظر ممیزی و سانسور مشکل پیدا کرده است، بعدها متوجه شدم کتاب اصلا فیپا ندارد و برای چاپ به وزارتخانه فرستاده نشده است. هنگامی که از آقای س. توضیح خواستم چرا کتابی که خود درخواست کرده بود برای چاپ، نمیخواهند آن را چاپ کنند؟ تنها گفتند شرمنده ام؛ من کارشناس این رمان نبودهام، بلکه دوست و همکارم ر. ک. م. ترجمه را نپسندیده است. اگر نشر ا. ادعا میکند خود و مترجمش اجازهی کتبی بختیار علی را دارند، من اولین مترجم ایشان در ایران هستم و هم اکنون اجازهی کتبی نامبرده را دارم. ایشان ادعا دارند ترجمهی من رونویسی از ترجمهی ا. است، درست برعکس. مترجم نشر ایشان از روی ترجمهی من برداشته است.
حلبچهای در ادامه مدعی شده است: آقای ر. ک. م. ترجمهی بنده از رمان حصار و سگ های پدرم که سال 84 توسط نشر چشمه چاپ شد و با استقبال زیادی روبه رو شد برداشته است و با اندکی دخل و تصرف در نشر ا. چاپ نموده است.
بنده 20 سال است به طور حرفه ای از زبان کردی به فارسی و بر عکس ترجمه میکنم و تا کنون 50 جلد کتاب به هر دو زبان در زمینه داستان، رمان، نمایشنامه و شعر چاپ کردهام و استقبال گرم مخاطبان هر دو زبان از کتابهایم دلیلی پر واضح است براین مدعایم. به رونویسی از ترجمهی کسی نیازی ندارم که خود چنین کارنامهای را دارم. امیدوارم پیش از اینکه شکایت من از طرف خود و موسسهی گلاویژ به مرحلهی اجرا برسد، نشر ا. خود از مخاطبان و ناشران و همچنین دیوید لینچ عذرخواهی کند و بیش از این به دنبال حاشیهسازی نباشد.