اگــر در تاریکـــی نبودنـــت
به دنبالــت رد پایـــت گشتن
دیوانگـــی است…
آری من دیوانـــه م!
***********************
از خداوند می خواهم آن چه را که شایسته توست به تو هدیه بدهد.
نه آن چه را که آرزو داری،
زیرا گاهی آرزوهای تو کوچک است و شایستگی تو بسیار!
***********************
شب
در همین نزدیکی است
همینجا
کنار پلک های تو
وقتی که می بندی ….
***********************
التماست نمی کنم!
هرگز گمان نکن که این واژه را
در وادی آوازهای من خواهی شنید!
تنـــها می نویسم :« بیـــــــــا »
***********************
وقتی که تو نیستی
با سبد سبد دلتنگی چه کنم؟
انگار با نبودنت
نام رنگ می بازد
دیگر نمی خواهم کسی را صدا بزنم ..
***********************
چه خوب بود
اگر بین من و تو
نه رودی بود و نه کوهی
و نه سایهی هیچ ناامیدی
و نه هیچ آفتاب تند سوزانی
بین ما فقط راهی بود
هموار
و صاف
و روشن
که قلبهای ما را به هم میپیوست
که تنهای ما را به هم میپیوست
***********************
هزار سال پیرتر شده ام
نمی دانم بوسه تو مرا
هزار ساله کرد
یا زمین هزار بار بیشتر
به دور خورشید گشته است
***********************
هَوایتــــــ ـــ ـ که به سـَـــــرم میزنــد ..
دیگـَــر در هیـــــــچ هَوایی،
نمیتوانــَـــم نفس بِــِکشمـــــــ ـــــ ــ !
عَجبــــــ ــــ ـ نـَـفسگیــــر است
هـَوایِ بـــی تــویی ..
***********************
کاش میشد سکوت را از نبض باور یک اتفاق دزدید
آن وقت …
من چقدر حرف برای گفتن داشتم !
***********************
تنم آرزوی فراموشی را دارد
ولی هنوز قلبم چون شمعی میسوزد
و من برین کوره راههای ناهموار
به امید دیدار تو
روان هستم