همشهری - اگر سرگذشت آلبرت انیشتین، توماس ادیسون، امیل زولا، پیکاسو و... را
بخوانید، متوجه می شوید که آنها آدم هایی بودند که در زمان کودکی و نوجوانی
کسی روی آنها حساب باز نمی کرد و همه معتقد بودند که این افراد به جایی
نمی رسند. اما تلاش و پشتکاری که این افراد داشتند باعث شد تا حالا تمام
دنیا آنها را بشناسند و با نیکی از آنها یاد کنند.
مصطفی شاملویی،
جوانی همدانی هم یکی از کسانی است که ماجرای زندگی اش بی شباهت به این
افراد بزرگ تاریخ نیست. کسی که در دوران تحصیل تجدید می آورد، چند بار در
دقیقه 90 از رفوزه شدن فرار کرد و زندگی پرفراز و نشیبی داشته است، با این
حال هم اکنون همه او را به عنوان یک مخترع و ایده پرداز ماهر می شناسند و
تمام دانشگاه های دنیا از او برای حضور در دانشگاه شان دعوت می کنند. اگر
می خواهید داستان زندگی آقامصطفی و اختراع هایی را که تا به حال ثبت کرده
بدانید خواندن این گزارش را از دست ندهید.
متولد 1366 است. با اینکه
در خانواده اش همه تحصیلکرده بودند و پدر و مادرش هم فرهنگی اما او بچه ای
بازیگوش و شیطان بود که نه تنها خانواده بلکه مدیر مدرسه و معلمانش را هم
عاصی کرده بود «واقعا معلم ها از دستم عاصی شده بودند. حتی یکی از معلم
هایم یک بار به من گفت باید قبولی در این درس را فراموش کنی.» اینها حرف
هایی است که مصطفی شاملویی برایمان تعریف می کند. آقا مصطفی می گوید تاحالا
در کارنامه و معدلش رنگ نمره 20 را حتی در کلاس اول ابتدایی ندیده است.
«اولین
باری که نمره پایین گرفتم کلاس چهارم بودم که در درس ریاضی نمره 8 گرفتم.
اول راهنمایی در درس جغرافی 7 گرفتم. دوم و سوم راهنمایی درس های ریاضی و
زبان انگلیسی را تجدید آوردم و در شهریورماه به سختی قبول شدم. حتی اول
دبیرستان که سالی حساس برای دانش آموزان به خاطر انتخاب رشته تحصیلی است 9
تا از درس هایم را تجدید آوردم و با زور و زحمت و کمک معلمان! موفق شدم در
شهریور ماه نمره قبولی در این درس ها را بگیرم. خلاصه سرتان را درد نیاورم
دیپلمم را به زور و فشار خانواده گرفتم.»
از روی لجبازی مخترع شدم!
«همانطور
که گفتم، درسم خوب نبود. برای همین رشته الکترونیک، گرایش تعمیر تلویزیون
های رنگی را برای ادامه تحصیل انتخاب کردم. در کلاس 15 نفری ما فقط 3 نفر
به درس و یادگرفتن مباحث علاقه نشان می دادند و بقیه بچه ها مدام در حال
فرار کردن از مدرسه یا پیچاندن کلاس ها بودند.»
آقای شاملویی اتفاقی
که باعث شد مسیر زندگی اش عوض شود را این طور برایمان تعریف می کند. «سال
سوم هنرستان بودم که به خاطر شیطنت ها و درس نخواندن هایم از من خواستند تا
پدرم را به مدرسه بیاورم. یکی از همکلاسی هایم مرا مسخره می کرد و می گفت
تو تنبل هستی و به هیچ جا نمی رسی.
اولین بار بود که احساس کردم
ظرفیت های وجودی من بیشتر از این حرف هاست. از طرفی پدرم هم به خاطر حضور
در مدرسه ناراحت بود و مرا نصیحت می کرد. این شد که تصمیم گرفتم کاری کنم
تا توانایی هایم را به خانواده و دوستانم نشان بدهم.»
یکی از
دوستان آقامصطفی می خواست برای شروع کارش یک گلخانه تاسیس کند و برای این
کار نیاز به وام داشت اما وامی که جهاد کشاورزی می داد فقط به طرح های جدید
و نو تعلق می گرفت. «وقتی دوستم این موضوع را با من مطرح کرد کمی فکر کردم
به این نتیجه رسیدم که سیستم آبیاری گلخانه ای را عوض کنیم. یعنی به جای
اینکه گلخانه در کف و در یک طبقه باشد آن را چندطبقه ای کنیم. به این ترتیب
آب بعد از نفوذ در خاک ها و گرفتن املاح خاک به جای اینکه هدر برود به
طبقه زیرین می رفت و ویتامین ها و املاح معدنی که از خاک های طبقه بالاتر
گرفته بود را به تمام گلخانه انتقال می داد.»
ثبت اولین اختراع
شیطنت
ها و درس نخواندن های مصطفی در مدرسه باعث شده بود تا هیچکس به او و طرحی
که دارد اعتماد نکند. با این حال یکی از معلم های آقامصطفی به نام آقای
رنجبر همیشه هوای او را داشت و از طرح ها و برنامه هایش استقبال می کرد.
«آقای رنجبر همیشه هوایم را داشت و به من امیدواری می داد.
دبیر
جشنواره خوارزمی بود و به محض اینکه طرحم را به او گفتم استقبال کرد و برای
ثبت این طرح به عنوان اختراع کمک زیادی به من کرد. بعد از آن همه چیز را
کنار گذاشتم و چسبیدم به خواندن مقالات علمی، تحقیقی و پژوهشی.»
آقامصطفی
تیتر مقالات علمی را می خواند، ایده هایی که در ذهنش شکل می گرفت را
یادداشت می کرد، با عمویش که فوق لیسانس الکترونیک داشت مشورت می کرد و
شروع می کرد به اجرای ایده اش. «بعد از آن به دانشگاه رفتم و دو اختراع
دیگر هم ثبت کردم. یک طرح سنسور و یک تصفیه کننده آب. بعد از آن هم زمینه
اختراعاتم را تغییر دادم و شروع کردم به تحقیق و اختراع کردن در زمینه های
شیمی و مکانیک.»
خودروی سه گانه سوز و اگزوز بی صدا
«یکی
از طرح هایم طراحی موتور خودروی سه گانه سوز بود. موتوری که تلفیقی از
موتور بنز و بی ام دبلیو است یعنی اگر در جاده باشید و موتورتان یاتاقان
بزند فقط نصف موتور از کار می افتد و نصف دیگر وظایفی را که باید قسمت دیگر
موتور خودرو انجام دهد حمایت می کند.»
طرح دیگری که آقامصطفی آن را
به ثبت رسانده اگزوز بی صدا برای ماشین های سنگین است. یعنی اگر این
اگزوزها روی ماشین های سنگین نصب شوند دیگر صداهای گوشخراشی که در حال حاضر
این اگزوزها دارند را نمی شنویم.
«وقتی به دانشگاه رفتم بیش از 20
اثر را در سازمان ثبت اختراع به ثبت رسانده بودم. با این حال بعد از مدرک
کاردانی تصمیم گرفتم به سربازی بروم. البته این را هم بگویم که مدرک
کاردانی ام دست کمی از مدرسه نداشت. برای گرفتن کاردانی 8 ترم درس خواندم
که 7 ترمش را مشروط شدم! با این حال بعد از 4 سال و با معدل 12 و یک صدم
موفق شدم مدرکم را بگیرم.»
با این حال آقای مخترع در سربازی هم
بیکار ننشست. به دنبال تحقیق و مطالعه بود تا بتواند طرح و ایده ای نو بدهد
و آن را به عنوان اختراع ثبت کند.
«در دو سالی که خدمت کردم بیش
از 100 اختراع به ثبت رساندم. یکی از آنها مدل تصفیه آب بود که با استفاده
از تی بگ چای و فناوری نانو آن را درست کردم و در جشنواره ایپاس (جشنواره
امنیت) اول شد. یک ماشین کنترلی کوچک داشتم. چراغ هایش را باز کردم و به
جای آن میکروفن ضبط صدا کار گذاشتم. جلوی پنجره ماشین را باز کردم و
موتورهای مخصوصی را برای پرت کردن میکروفن در آن کار گذاشتم.
این
ماشین ها برای زمانی که در پاساژها و مغازه ها دزدی می شود به کار می آیند.
از راه دور کنترل می شوند و به راحتی می شود آنها را به جلوی مغازه یا
پاساژ هدایت کرد و میکروفن را به داخل آن مغازه یا پاساژ پرتاب کرد تا از
صحنه های حادثه فیلمبرداری کرده و صداها را ضبط کند.»
کلاس می گذارم!
جالب
است بدایند آقامصطفی در زمان سربازی برگزاری کلاس های خلاقیت و تکنولوژی
فکر را شروع کرد و حالا در این زمینه، حرف اول را می زند، طوری که از
دانشگاه های بزرگ دنیا برای او دعوتنامه می فرستند تا در رابطه با این
موضوع برای آنها سمینار برگزار کند.
آقای مخترع برای ثبت اختراعاتش
رکوردهای جالبی دارد. به عنوان مثال او بارها موفق شده تا در یک روز 10
اختراع داشته باشد و همگی آنها را در سازمان ثبت اختراعات به نام خودش ثبت
کند. یکی دیگر از توانایی های آقامصطفی این است که در یک ساعت می تواند 3
اختراع داشته باشد. اختراعاتی که هیچکدامشان الگو و نمونه قبلی ندارد و
همگی آنها ایده ذهنی خودش است. «بعضی از افراد اختراعات شان ایده ای از
گوگل پترن یا طرح های گوگل است.
اگر بخواهید اختراعتان ثبت شود باید
قسمت های مشابه را از گوگل پترن انتخاب کنید و به سازمان ثبت اختراعات
بدهید. هیچکدام از اختراعاتی که تا به حال انجام داده ام از گوگل پترن
نبوده و همگی آنها طرح ها و ایده هایی است که به ذهن خودم رسیده است.»
مدل طلای مسابقات اختراعات جهانی
حالا
آقای مخترع مدرک کارشناسی الکترونیک و کارشناسی ارشد در رشته هوافضا را به
دعوت دانشگاه آریزونای آمریکا از این دانشگاه دریافت کرده است و یکی از
مخترعین نابغه جهانی محسوب می شود.
«در مسابقات تولید علم iENA که
در سال 2013 در آلمان برگزار شد مدال طلای مسابقات اختراعات جهانی را با
اختراع خنثی ساز بمب های مغناطیسی از آن خودم کردم.» خنثی ساز بمبم های
مغناطیسی مبدل کلیدی امواج ماهواره ای به انرژی های قابل مصرف با ذخیره
سازی نانو الکترونیک است. اختراعی که باعث شد تا کشورهای زیادی از جمله
روسیه، آلمان، کانادا و... به خاطر این اختراع به آقامصطفی دیپلم افتخاری
ثبت اختراع کشورشان را بدهند.
«یکی از دوستانم مکاتبات لازم را
انجام داده تا با حضور نمایندگان گینس در یک ساعت 3 اختراع جدید داشته
باشم. اختراعاتی که در گوگل پترن درج نشده باشند.
فعلا تنها چیزی که
مانع کار شده مقدار بالای مبلغی است که باید برای این کار بپردازم چرا که
ثبت این رکورد در گینس چیزی نزدیک به 30 میلیون تومان برایم آب می خورد. با
این حال اگر لطف خدا شامل حالم بشود تا قبل از خرداد 95 افتخار ثبت این
رکورد در گینس را برای مردم کشورم به ارمغان می آورم.»