عصر ایران؛ مصطفی داننده- لیست جامعه روحانیت مبارز تهران و جامعه مدرسین قم یک اختلاف اساسی دارد و آنهم حضور هاشمی رفسنجانی در لیست روحانیون تهرانی است. جامعه روحانیت مبارز تصمیم گرفت در جریان انتخابات مجلس خبرگان از عضو ارشد خود که البته سالهاست به دلیل اختلافات سیاسی با بعضی از اعضای این نهاد، در جلسات جامعه شرکت نمیکند حمایت کند.
جامعه مدرسین حوزه علمیه قم اما به هیچوقت حاضر
نشد نام هاشمی رفسنجانی را کنار نام یزدی، مصباح و جنتی بگذارد. این نشان میدهد
که مخالفان فکری هاشمی رفسنجانی نه در تهران بلکه در قم هستند. جامعه روحانیت
مبارز در این سالها با روش سیاسی هاشمی رفسنجانی مخالف بودند و به ویژه از نزدیکی
او با اصلاحطلبان دلخور بودند اما همچنان هاشمی را به عنوان یک انقلابی و یکی از
زعمای خود نگاه میکنند.
جامعه مدرسینیها اما از نظر فکری و عملی با هاشمی رفسنجانی مشکل دارند. با مرور سخنان این افراد در گذشته میشود به میزان اختلاف فکری این افراد با هاشمی پی برد. آیتالله خزعلی عضو فقید مجلس خبرگان در یکی از گفتوگوهایش در مورد رئیس جمهور سابق ایران و حضور او در مجلس خبرگان گفته بود :« اگر آقای هاشمی بخواهد روی کار بیاید من بمیرم و زمان ایشان را نبینم.»
آیتالله مصباح یزدی نیز بارها و بارها رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام را مورد نوازش قرار داده داده و با کنایه در مورد هاشمی میگوید: « گروهی که دنیا برایشان اصالت دارد، بر حسب تغییر موقعیتها، مواضعشان نیز ممکن است فرق کند؛ یک روز طرفدار انقلاباند، و روز دیگری رو در روی انقلاب؛ یک روز طرفدار رهبری فردی هستند، و روز دیگر از لزوم رهبری شورایی دم میزنند؛ این عده در عمل هم به فکر فریبدادن یکدیگر هستند. فردی برای از دست ندادن موقعیت و مقام خود، با کسانی سازش کرده است که قبلاً بدترین اهانتها را به وی کردهاند؛ اما او برای حفظ جایگاه و موقعیت خود، چشمش را بر همه آنها بسته، و با آنها سازش کرده است.»
آیتالله جنتی نیز در لفافه از تلاشهای هاشمی برای رسیدن به مجلس خبرگان سخن به میان آورده و گفت:« عده ای به دنبال تضعیف قدرت رهبری و ولایت فقیه در کشور هستند تا وارد مجلس خبرگان شوند و نقشه های خود را محقق کنند. عده ای انتظار دارند افرادی که صلاحیت های لازم را ندارند وارد مجلس خبرگان رهبری شوند.»
این سخنان نشان میدهد که گسست بزرگی میان هاشمی رفسنجانی و بخشی از نسل اولیهای انقلاب ایجاد شده است. علت ایجاد این گسست را میتوان در دهه ۷۰ و زمان ریاست جمهوری هاشمی جستجو کرد. وقتی نقطه نظرات این افراد در مورد هاشمی را به طور مثال در دهه 60 یا اوایل دهه 70 مطالعه میکنید، میتوانید به فاصله ایجاد شده میان هاشمی و این جریان سیاسی پی ببرید.
به طور مثال میتوان به درخواست ۱۵۰ هزار دلاری مصباح یزدی در سال ۶۹ از رئیس جمهور وقت( هاشمی رفسنجانی) اشاره کرد. آیتالله مصباح یزدی در آن نامه بارها از عباراتی چون "عرض مبارک”، "نظر مبارک”، "محضر مبارک”، "مقام منیع” در خطاب به هاشمی رفسنجانی اشاره کرده است. حالا بعد از گذشت ۲۵ سال از آن نامه به نظر میرسد دیگر هاشمی برای این افراد جایگاه گذشته را ندارد.
این اولین باری نیست که جامعه روحانیت و جامعه مدرسین در مورد یک نامزد انتخابات با هم اختلاف دارند. آنها در مورد اولین رئیس جمهور ایران هم به نقطه نظر مشترک نرسیدند. جامعه مدرسین حوزه علمیه قم پس از چند نشست ابوالحسن بنیصدر را کاندیدای ریاست جمهوری اعلام کرد. البته بعدها مشخص شد که این توافق اولیه بوده و تنها بخشی از جامعه مدرسین با این نظر موافق بودهاند و بالاخره پس از رایزنیهای فراوان، از نظر اول خود عدول کرده و به نامزدی جلالالدین فارسی و بعد از کناره گیری او از حسن حبیبی ابراز تمایل کردند.
جامعه روحانیت مبارز نیز در تاریخ ۱۲ دی ۵۸ بنیصدر را کاندیدای مورد حمایت خود معرفی کرد. این در حالی بود که آیتالله مهدوی کنی به عنوان دبیرکل این نهاد، مخالف بنی صدر و موافق حسن حبیبی بود اما اکثریت جامعه موافق حمایت از بنی صدر بودند. آیت الله مهدوی کنی در چاپ دوم کتاب خاطرات خود که در سال 1387 منتشر شده به اختلاف حزب جمهوری اسلامی با جامعه روحانیت مبارز بر سر حمایت از کاندیداتوری ابوالحسن بنی صدر اشاره کرده است.
در این خاطره آمده است:
« بین جامعه روحانیت و حزب [جمهوری اسلامی] درباره انتخابات[ریاست جمهوری] اختلافی پیدا شد. چیزهایی که الان گفته میشود و برخی از روزنامهها نیز دامن میزنند خلاف واقع است. اگر هم بگوییم جامعه روحانیت اصلاً از بنیصدر طرفدار ی نکرد، آن هم خلاف واقع است.
اعضای جامعه روحانیت (اعضای شورای مرکزی) حدود 21 نفر بودند. آقایان بهشتی، مطهری، باهنر، مفتح، شاهآبادی، محلاتی، ملکی ، خسروشاهی، عمید زنجانی، عرفانی، موحدیکرمانی، ناطق نوری، کروبی و موسوی خوئینیها جزو شورای مرکزی جامعه روحانیت بودند. در این جمع افرادی بودند که علاقهمند به حزب بودند و اصلاً به بنیصدر رأی ندادند. پنج نفری هم که موسس حزب بودند و همه جزو جامعه روحانیت بودند نیز به بنیصدر رأی ندادند.
آقای موحدی کرمانی و آقای شاهآبادی هم در حزب بودند هم در جامعه روحانیت، البته جمع زیادتری نظرشان به آقای بنیصدر بود. نقل میکنند که این جمع،شاخصشان آقای خسروشاهی بود. ما احساس میکردیم که ایشان بیشتر طرفداری میکرد. ایشان نسبت به حزب حساسیت منفی داشت. از حزب و حزبگرایی اصلاً خوشش نمیآمد. آنها وقتی حبیبی و بنیصدر را مقایسه میکردند، بنیصدر را مقدم میدانستند. از آن طرف موضعگیریهای حزب هم برای بعضی حساسیتبرانگیز بود و سبب این جدایی شده بود.»
میتوان گفت بعد از سال 58 و انتخابات ریاست جمهوری امروز بازهم جامعتین بر سر یک نامزد انتخابات اینبار در مجلس خبرگان رهبری اختلاف پیدا کردند.