حتی پرندگان هم
کمک میکنند به همدیگر
بیا نزدیک
نزدیکتر
کمکم کن
ببوسمت …
**********************
به قدری دوستت دارم که
گاهی قلبم می گیرد
و نمی دانم چه خاکی به سرم بریزم
بیش از توانم دوستت دارم …
**********************
گویی زخم خورده ام
از تیغ نگاهت
که اینگونه شعر هایم بند نمی آیند
مرحم نباش …
رحم نکن …
**********************
دلتنگی احساس گنگ
شبانه من است
وقتی میان
تک تک واژه های شعرم
گم میشوی…….
**********************
کاغذهای زیادی
را دیدهام
که سیاه شدهاند
افسوس
کلمهها
کفافِ این همه فاصله را نمیدهند
فاصلهی انسانی تا انسان دگر.
**********************
باید دور بشوم
تا ظرافت دستانت را بنویسم
باید
نبینمت
تا چشمانت را
در ناخودآگاهم روشن نگه دارم
ببین خدا
چقدر برای من
تو را کم گذاشته است …
**********************
باید دروغ بگویم
دوستت ندارم
باید دروغ بگویم
دوستت دارم
تو هیچ چیز را
به موقع نپرسیدی!
**********************
بعد از تو
به اتاق برمیگردم
میایستم کنارِ تخت
رویم را میکشم
نگاهام را از زمین بر میدارم
و پاورچین پاورچین ..
در را میبندم
چیزی طول نمیکشد،
از عمقِ جهان
بر سطحِ نامرییِ مرگ پیدا میشوم
**********************
در آغوشـــــم کـه می گیــری
آنقــَــَدر آرام می شوم
کـه فـَـراموش می کنم باید نفس بکشم
**********************
صدایت میزنم
پرستوها لال میشوند
نگاهت میکنم
شب رنگش را به چشمان تو میبخشد
دست هایت را
میگیرم
خورشید جلوی پاهای من زانو میزند
در اغوشت امدم