ربطی به تو ندارند این شعرها!
در من کسی هست
که نوشته میشود هر شب.
********************
هر صبح
از میان جنگلِ کاج،
تلخْ میگذرم
بدون فاتحهای بر گوورِ خاطرات.
********************
گاهی عشق هم،
آنروویِ سگَش را نشان میدهد!
********************
بهار
چیزی بدهکار تو نیست
وقتی چشمهات
به آنی،
هزار پرده رنگ عوض میکنند!
********************
بوویِ شیرینی میدهد بهار.
ببین!
کاجهای تلخ هم
اینرا فهمیدهاَند.
********************
باز کن این قفلِ یخزده را لامَسَّب!
میخواهم برایت بهار بیاورم
********************
آمدهای
بیآنکه بهار را بیاوری.
حالا جواب اینهمه عاشق را
چه کسی خواهد داد؟!
********************
تقویم کهنه شد اما
بهار نیامده است هنووز.
اینطور که نمیشود؛
باید خودم پیِ آفتاب بروم!
********************
همه چیزت به من می مانست
اِلّا چشم هات.
آه ؛ اگر چشم های تو را داشتم!
********************
از خواب پریدم
مادرم گفت: کودکت زیبا خواهد شد!
آن شب،
زنی در رؤیای من از خواب پریده بود
که عجیب،
شبیه تو بود!