محمدهادی نظامپور نوشت: واژه کویر در ذهن شما یادآور چیست؟! شاید بیابانی که مجبورید برای فرار از گرم بادهایش، پارچهای نمدار به صورت بپیچانید و بادهای زوزهکشی که شنهای پوشاننده کویر را به جنبندگان اصلی این عرصه طبیعی مبدل کردهاند. جنبندگانی که دیدنشان بیشتر از آن که خوشایند باشد وحشتزا است. اما گاهی صحنههایی را در میان این پهنه خاکستری مشاهده میکنید، که کل تصورات شما را نسبت به این چشمانداز طبیعی تغییر میدهد.
کاروانسراهای باشکوهی که برخی با اقبال بلندشان امروز به هتل و یا مجتمعهای فرهنگی تبدیل شدهاند و یا با بیمهری بشر امروزی تخریب شدهاند از نمادهای فرهنگی کویر است. برجها، یخچالها، پناهگاهها، قرارگاهها و شکارگاه ها از دیگر آثاری هستند که زندگی پویا در کویر را تداعی میکنند.
اما اغلب این نمادها در اغلب موارد حال و روز خوبی ندارند. چه بسا کاروانسراهایی که همچون مشجری خونی نایین به طویله تبدیل شدهاند و یا بناهای باستانی جیرفت که به هوس یافت گنج عرصه تاخت و تاز سودجویان قرار گرفتهاند. در مثالی نغز از بیحرمتی به میراث گدشتگان میتوان به بنای سرهنگآباد اردستان اشاره کرد.
در مسافتی نهچندان دور از مرکز شهرستان اردستان، و به فاصله ۱۵کیلومتری شرقی شهر زواره، اگر کمی بایستید و در میان فضای بیآلایش کویر، به سمت جنوب دقت کنید، نقطهای سبز توجه شما را به خود جلب خواهد کرد. اگر مانند ما کمی کنجکاو باشید مسیرتان را کج خواهید کرد تا بتوانید دلیل این تفاوت را دریابید. مزرعه و باغی با چنار، توت، انار، زردآلو و برخی دیگر از سیاهدرختان، و روانآبی که از مظهر قنات روستا تا باغ بیوقفه میآید، تنها بخشی از آن چیزی است که انتظار شما را میکشد.
در کنار این باغ و قنات و چند خانه اعیانی امروزی که سرهنگ آباد خوانده میشود، و جزیی از دهستان سفلای بخش زواره به شمار میرود، سازهای باستانی وجود دارد که انگشت به دهانتان خواهد کرد. بنایی سهطبقه با گچبری، کاشیکاری، آینهکاری و منبتکاری که بیآنکه کسی به شما بگوید خاطرات بازدید احتمالی از چهلستون و عالیقاپوی اصفهان و باغ عفیفآباد شیراز را برایتان زنده خواهد کرد. انعکاس 20 ستون با جنس مرمر اونیکس، در جوی آب جاری از قنات باعث شده تا به تقلید از مردم اصفهان، اردستانیها نیز به این بنا لقب چهلستون بدهند
این بنا به دست سرهنگ مصطفی قلیخان سهامالسلطنه اول عرب عامری، از خوانین اردستان و امیر و محافظ مسیر کاشان تا کرمان، در دوره سلطنت ناصرالدین شاه قاجار، در مدتی نزدیک به ۵ سال، توسط دهها معمار، کاشیکار، سنگکار، گچکار، نجار و آینهکار اصفهانی در مساحت تقریباً ده هزار مترمربعی ساخته شده است.
هدف اصلی از احداث این بنا ایجاد سرایی در خور پذیرایی از شاهزادگان قاجار و امیران لشکری و شکارگاهی برای خاندان سهامالسلطنه بوده است. در سنگ نوشتهای که در گذشته در ایوان شاهنشین این باغ وجود داشته، پایان ساخت آن را ۱۳۰۰ هجری قمری ذکر نمودهاند. ۲۸ تیرماه سال ۱۳۵۵، این مجموعه به عنوان یک اثر تاریخی از طرف وزارت فرهنگ و هنر وقت، به شماره ۱۲۷۸ در فهرست آثار ملی کشور ثبت شد.
مرتضی شفیعی اردستانی چندین بار از این مکان دیدن کرده است. وی پس از بازدید سال 1348 خود از این بنا آنرا ساختمانی پابرجا، با استخوانبندی سالم معرفی مینماید که عناصر تزئینی آن در خطر تهدید تخریب قرار دارند. وی در سال ۱۳۶۸ از فرو ریختن یکی از ستونها و قسمتی از سقف ایوان بزرگ، به یغما رفتن شیشهها، درها و سنگهای قیمتی مجموعه سخنمیگوید. ایشان در بازدید سال ۱۳۷۳ با ساختمانی مواجه میشوند که قسمتهایی از آن فرو ریخته و تبدیل به آغل احشام روستاییان شده است.
امروز کوشک سرهنگآباد در وضعیت نیمهویران قرار دارد. بخشهای عمده از سقف، دیوارها و کف طبقات عمارت چهلستون آن فرو ریخته است. تزیینات عمارت به یغما رفته و یا تخریب گشته به طوری که تکه سنگهایی مرمر در داخل محوطه پراکندهاند. سقف مسی این بنا در بازار ضایعات فروخته شده است. باران در سازه سقف و دیوار نفوذ کرده و همان حداقل تزیینات به جای مانده را نیز محو و کم اثر نمودهاست.
سازمان میراث فرهنگی مدعی است که وجود مالک خصوصی، و عدم اختصاص بودجه مانعی برای نگهداری و بازسازی این بنا است. مالک و معارض خصوصی، که به شهادت افراد محلی خود نقشی عمده در تخریب بنا داشته است. اما اصولاً بنایی که در فهرست آثار ملی ثبت شده است، میتواند دارای مالک خصوصی نیز باشد؟ آیا قانوناً عاقبت اینچنین بنای ارزشمندی را میتوان، با هدف رفع تکلیف، به یک فرد حقیقی سپرد؟
در بیابانی که کفش کهنه را نعمت شمردهاند، ناسپاسی از وجود موهبتی چنین بزرگ شایسته عقوبتی است. با روند فعلی، و در میان غفلت آنانی که باید دست سازنده و حمایتگر داشته باشند، آیندگان از زیبایی کوشک آرام گرفته بر کوهپایه کچو چیزی درک نخواهند کرد.
این حادثه و واقعه تلخ در حالی اتفاق میافتد که کشور برای توسعه ژئوتوریسم، بر روی کاغذ، برنامه ویژه دارد. مسلم است که برنامه صحیح و همهجانبهنگر به حفظ و حتی توسعه میراث فرهنگی همسایه با جاذبههای طبیعی اهتمام ویژه دارد. به نظر میرسد برنامه ژئوتوریسم نیز مانند بسیاری از شعارهای اقتصادی و اجتماعی دیگر نه قطعیتی بر اجرا و نه برنامهای در عمل دارد.