رسول خادمخادم می گوید:«موقعیتی پیش آمده که وقتی به کشتیگیر میگویند باید در مسابقات انتخابی شرکت کنی، فکر میکند به او توهین شده است»
فرهاد عشوندي - مرتضي رضايي - خبرگزاری خبرآنلاین؛خيلي آرام، خونسرد و شمردهشمرده جواب سؤالات را ميدهد. قرار ساعت 10 صبح است اما انتظار يكساعته براي گفتوگو با رسول خادم ارزشش را دارد. آن هم در فدراسيون كشتي با آن سيستم خاص خودش. از در اصلي كه وارد ميشوي، كف سالن فرش شده است، ميز منشي، يك ويترين پر از كاپ و مدال. روي لبههاي نردهها هم يكي، دو تا كاپ چيدهاند و ديوارها پر است از عكسهاي قديمي كشتي. يك در فولادي كه محوطه ورودي را با دفتر خادم جدا كرده است، بدجور خودنمايي ميكند. بايد كد امنيتي زد و وارد شد يا اينكه نگهبان بيايد و قفل در را باز كند. ساعت 11 در باز ميشود و اين بار انتظاري دو، سه دقيقهاي براي ورود به دفتر رئيس فدراسيون كشتي؛ دفتري كوچكتر از آنچه ميشود فكرش را كرد. خيلي ساده و به دور از هرگونه تجملات. اصلاً آدم باورش نميشود كه اينجا دفتر رئيس ورزش اول ايران باشد. به سختي سه يا چهار نفر در اين اتاق جا ميشوند. فضا آنقدر كوچك است كه رئيس دفتر خادم از عكاس ما ميخواهد تا اگر اذيت ميشود و فضا كم است، عكسهايش را بگيرد و روي مبلهاي بيرون دفتر منتظر بماند. در روزها، سالها و ماههاي قبل انتقادهاي زيادي از رسول خادم شده است. خيليها او را ديكتاتور ناميدهاند و خيليها هم معتقدند تصميمات شخصي اوست كه از دهان كميته فني به بيرون درز ميكند. تصميماتي كه در همان اتاق كوچك گرفته ميشود و... اما خود خادم حرفهاي ديگري ميزند. حرفهايي كه زواياي ديگري از خودش، فدراسيون كشتي و منتقداني كه گاهي چوب لاي چرخ ميگذارند را نشان ميدهد.
*كشتي آزاد از سال 2000 طلسم شده، آيا امسال اين طلسم ميشكند و طلا ميگيرد يا خير؟
به نظر ميرسد در كشتي آزاد مجموعه كشتيگيرهايي كه به لحاظ فني ميتوانند در حوزه رقابتهاي المپيك موفق باشند، كساني هستند كه در اين دو، سه سال گذشته، خودشان را در سطح رقابتهاي بينالمللي بهتر نشان دادند. عليالقاعده خيلي كم پيش ميآيد نفري از خارج از اين مجموعه ورود پيدا كند. ولي بههرحال ما يك مسيري به نام فرآيند انتخابي تيمملي هم داريم. البته اين فرآيند انتخابي، براي المپيك كمي متفاوت از سالهاي قبل است. طبيعتاً ما هرچه از المپيك فاصله ميگيريم، فضاي انتخابي تيمملي در قالب فرآيند مذكور، بازتر ميشود. يعني در واقع سيستم كارگاهي ما بيشتر از سيستم گلخانهاي ما كار ميكند و هرقدر به المپيك نزديك ميشويم، سيستم گلخانهاي فضاي بيشتري نسبت به سيستم كارگاهي در فرآيند بهدست ميآورد. متناسب با شرايطي كه موقعيت زماني ايجاب ميكند، اين فرآيند بايد طراحي و سياستگذاري شود و شوراهاي فني هم، همين استراتژي را دنبال ميكنند. در كشتي آزاد هم شرايط و نگاه چند سال گذشته مشخص است. با يك جريان و تركيب نسبتاً جوان روبهرو هستيم كه حركت رو به رشد خيلي خوبي داشتهاند و خيلي جاها از خط استانداردهاي رشد به لحاظ زماني و فني گذر كردهاند ولي اينكه بخواهد اين موضوع به طلاي المپيك ختم شود، اين بحثي نيست كه الان بتوان در ارتباط با آن صحبت كرد.
*يك بخشي از انتقادهايي كه به تيم ميشود، به اين برميگردد كه غير از رضا يزداني كه معلوم نيست برسد يا نه، تيم يك سري ستاره جوان و خوب دارد كه هنوز هيچكدام به ابرستاره تبديل نشدهاند.
اين زمان ميخواهد. شما متوسط سني تمام دارندههاي مدال طلاي كل تاريخ كشتي در المپيك را ببينيد، بين 25 تا 27 سال است و اينها هم عليالقاعده كساني هستند كه تجربيات لازم را در ميادين قبلي داشتهاند. كشتيگيرهاي ما هم زمان ميخواهند تا به آن پختگي برسند. امسال شايد فقط حسن رحيمي در موقعيت طلا قرار گرفت و انتظاري هم نداشتيم كساني كه سال اولشان بود، در اين موقعيت قرار بگيرند و داشتن چنين انتظاري يك مقدار زيادهخواهي بود. شايد ما در 6 ماه گذشته به اندازه دو، سه سال، اين قهرمانان جوان را تحت فشار گذاشتيم، هم فشارهاي آموزشي و هم فشارهاي جسمي و هم رواني تا توانستند چنين رشدي داشته باشند اما براي اينكه بخواهند به آن پختگي برسند كه فكر كنيد حضورشان در آن مسابقات تضمين مدال طلاست، زمان ميخواهد و الان هم براي اين ارزيابي زود است.
*كشتيگيرهاي رسول خادم در اين چند سال اخير يك ويژگي مثبت داشتند و به ازاي آن شايد يك ويژگي منفي. بچههاي تيم الان خيلي جسارت دارند. وقتي حسن يزداني هفت امتياز عقب ميافتد، همه انتظار دارند كه برود و ده امتياز بگيرد. اين جنگندگي و جسارت را خود شما هم داشتيد ولي خود رسول خادم به اين سادگي امتياز نميداد كه بخواهد بعد جبران كند، يك سري از اين بچهها مثل باران بهاري هستند...
اين كشتيگيرهايي كه الان در اين دو، سه سال، به عنوان تركيب جوان، شما از آنها اسم ميبريد، مثل عليرضا كريمي، حسن يزداني يا كميل قاسمي و... اينها كساني هستند كه هنوز جوانند. اين قدرت مديريتي كه شما از آن در كشتي ياد ميكنيد، يك روزه به وجود نميآيد. اينها نتيجه اصلي كارشان را در المپيك 2020 ميبينند. يعني چند سال جاافتادگي كه براي كشتي لازم است ولي اينكه اين جسارت در كشتيگيرهاي ما به وجود آمده كه مرز امتياز ندارند، يعني ما خيلي جاها با كشتيگيري مواجه بوديم كه با كسر يك امتياز سريع وارد لاك دفاعي ميشد اما الان مردم با ديدن قدرت جنگندگي آنها، ميگويند كشتيگيرها بسيار شجاع و جسور شدند اما اين دليل بر اين نيست كه اشتباهات فني يا كمتجربگي آنها حل شده، ما هنوز در مديريت كشتي يا اداره كشتي ضعف داريم. يك بخشي به دليل ناپختگي اينهاست و يك بخشي هم بايد كار شود ولي اينگونه نيست كه اينها ظرفيت رسيدن به آن توانايي را نداشته باشند، زمان ميخواهد.
*در المپيك در وزن 74 كيلو ميتوانيم شانس داشته باشيم. هم حسن يزداني را داريم و هم بقيه كشتيگيران خودمان در اين وزن. ولي همه اينها هم از نظر حجم عضلاني يك مقدار مشكل دارند و هم از نظر مديريت كشتي. آقاي حيدري در يك مصاحبه ميگفتند اين بچهها حمله را خوب ياد گرفتند ولي مانده تا كشتي را ياد بگيرند.
پاسخ شما در سؤالتان مستتر است. هنوز معلوم نيست در اين وزن در فرآيند انتخابي تيمملي چه كسي انتخاب شود چون اين وزن مدعيهاي زيادي دارد و به اين مدعيها، مدعيان هفتاد كيلو هم اضافه ميشوند و تا زماني كه براي نفر اول اين وزن به جمعبندي نرسيم، نميتوانيم چيزي بگوييم. البته نفر اول هم اينطور نيست كه همه نواقصش حل شده باشد. يك جريان جديدي در كشتي آزاد ايجاد شده. شجاعت و جسارت ويژهاي دارند اما يك سري نواقص هم دارند. روي اين نواقص حتماً كادرفني كار ميكنند ولي ما نميتوانيم از زمان جلو بزنيم و زمان تجربهآموزي، بايد دوره خودش را طي كند.
*انتقادي كه در اين زمينه وجود دارد، اين است كه ميگويند اين پروسه انتخابي ممكن است حالت اردويي كه بايد براي اين بچهها به وجود بيايد را نداشته باشد. الان ممكن است 15مدعي باشند ولي در دوره خود شما سال قبل از المپيك سه نفر بوديد و در اردو از نظر حجم عضلاني، تكنيك، ضعف و...
شما بايد انتخاب كنيد. وقتي ما به يك ساختار معتقد هستيم يعني به يك سمت و سويي ميرويم كه در كشتي صرفاً متكي به يك سري استعداد خاص و تكستارهها نباشيم. خب اگر هر روز به دليل دغدغههاي نتيجهگيري، مجبور به برهم زدن رويكردهاي ساختاري شويم، ديگر اتفاق جديد و ماندگاري نخواهد افتاد. بايد به تدريج شرايطي فراهم شود كه ما چند مدعي همتراز با قابليتهاي متفاوت، در اوزان مختلف داشته باشيم و اين زمان ميخواهد. براي اينكه اين زمان را بهدست بياوريم، يك جاهايي بايد از نتايج مطلوبي كه ميتوانيم بهدستآوريم نيز چشم بپوشيم.
*حتي در المپيك؟
در فضاي المپيك سعي شده مسير اين فرآيند به گونهاي طراحي شود كه تا جايي كه امكان دارد بنا بر تدبير كادرفني به افرادي كه سابقه عملكردي بهتري در عرصه بينالمللي داشتهاند، توجه ويژه شود. اين استراتژي كاملاً منطقي است اما اين دليل بر اين نيست كه ساختار فني موجود را به هم بزنيم. درواقع ساختاري قابليت راهبردي دارد كه بتواند متناسب با شرايط روز ضمن پاسخگويي نسبي به انتظارات، پايدار بماند. يعني خاصيت انجمادي نداشته باشد بلكه ضمن حفظ اصول ساختاري خود، از انعطافهاي متناسب با نيازهاي روز نيز به طور نسبي برخوردار باشد.
*يعني شكل انتخابي الان فرق ميكند؟
در فرآيند امسال اگر دقت كنيد، تيمملي را در دو مرحله انتخاب كرديم، پس مسير فرآيند كمي متفاوت است. يك اتفاق ديگري كه ميافتد، اين است كه در مرحله آخر، شوراي فني يك سري اختيارات را به كادرفني داده كه اين هم ساختار را حفظ ميكند، هم سهم رويكرد گلخانهاي را در سال المپيك تقويت ميكند. ما دهها المپيك را به دليل نداشتن اين ساختار از دست دادهايم. البته طبيعتاً، حتماً نميتوانيم تمام نتايجي را كه دوست داريم و علاقهمند به كسب آن هستيم، در يك ساختار بسيار نوپا بهدست بياوريم. بايد تلاش كنيم اين ساختار براي كشتي حفظ شود و روز به روز اصلاح گردد، براي اينكه بسياري از كم و كسريهاي فني تاريخ كشتي ما را به تدريج جبران ميكند. فرآيند امسال، فرآيندي انقباضي است چون سال، سال المپيك است. همآنطور كه گفتم، سهم سيستم كارگاهي محدودتر ميشود.
*شما بعد از بازيهاي آمريكا دو تصميم مهم گرفتيد كه يك مقدار هم شوكهكننده بود؛ يكي اينكه خودتان ديگر مربيگري نكنيد و گفتيد كه فقط در المپيك در كنار بچهها هستيد و اين از طرفي خوب است چون ميتوانيد بهتر روي كار خودتان تمركز كنيد. از طرفي هم خيلي فرق است بين زماني كه رسول خادم كنار تشك است تا وقتي بقيه هستند.
از همان ابتدا هم اعضاي شوراي فني نظرشان همين بود. قبل از اينكه من مسئوليت فدراسيون را قبول كنم، سرمربي تيم بودم. تيمي كه در جهاني 2013 هم قهرمان شده بود و شوراي فني به سادگي حاضر نبود مسئوليت فني را به گروه فني ديگري بدهد. بنابراين نظرشان اين بود كه تا المپيك همين كادرفني حفظ شوند و به فعاليت خودشان ادامه بدهند، منتها بعد از المپيك ما بايد بتوانيم از ظرفيتهاي موجودي كه داريم، استفاده كنيم و افراد واجد شرايطي را در كادرفني به كار بگيريم و اين افراد كار را دنبال كنند. اين تصميم توسط شوراي فني گرفته شد كه در مسير المپيك، در فرصتهايي كه در مسابقات غيراصلي پيش ميآيد، موقعيت سرمربيگري را در اختيار مربيهاي ديگر هم قرار بدهيم. البته من هم در كنار آنها هستم و كار را تا المپيك دنبال ميكنم. حرف شما درست است و حداقل الان موقعيت مناسبي نيست كه اين اتفاق بيفتد اما واقعيتي كه وجود دارد در اين چند وقت اخير، ما يك نسل جديد از مربيان را هم داشتيم مثل اصغر بذري، سعيد ابراهيمي، مسعود مصطفيجوكار، حسين كريمي، امير گنجي، مراد محمدي، مصطفي عليزاده و... اينها همه جوانهايي هستند كه مدال آسيايي و جهاني در ردههاي سني مختلف دارند. از طرفي يك سري از مربيهاي صاحب كسوت ما هم، در اين چند سال، در اين مسير، پختهتر شدهاند. بايد فرصت داده شود تا ما متكي به يك سري افراد خاص نباشيم. بايد چند تيم فني براي پذيرش مسئوليت فني تيمهاي مليمان داشته باشيم. سرمربي تيمملي بزرگسالان صرفاً به خاطر قابليتهاي فني نيست كه اين مسئوليت را ميپذيرد، ويژگيهاي شخصيتي سرمربي بسيار مهم است. البته در اين مورد شايد من ضعيفترينفرد بين مربيهاي موجود هستم ولي چيزي كه ما به عنوان ويژگيبرتر براي يك مربي ارشد چه در آزاد و چه فرنگي نياز داريم، شخصيت مديريتي است كه به لحاظ رواني و شخصيتي كشتيگيران ما بتوانند به آن تكيه كنند. اين موضوع، خيلي موضوع مهمي است. بنابراين تلاش شده در اين چند وقت در مسيري كه حركت ميكنيم، چنين نكاتي هم مورد توجه مربيان واجد شرايط قرار گيرد.
* كمتر يك ليدر در بين دستيارهاي شما ديده ميشود كسي كه مثل منصور برزگر يا محمد بنا يا رسول خادم باشد.
درست ميگوييد ولي اين ويژگي هم خيلي راحت به وجود نميآيد.
* مثلاً در فوتبال الان ميشود گفت نكونام مربي خوبي ميشود چون ليدر خوبي بوده...
در واقع منظور شما ويژگيهاي مديريتي است. براي همين ميگويم اتكا به شخصيت مربي داشتن، بيشتر از بحث فني مهم است چون بچهها در حقيقت به قابليتهاي مديريتي مربي اتكا ميكنند و اين آسان نيست. يك جاهايي ميبينيم كه كشورهايي مثل روسيه با يك سابقه 70 ساله، باز در اين موضوع دستشان خالي ميماند. ولي شايد چيزي كه امروز در كشتي آزاد داريم بيشتر از آنكه متكي به ليدري يك فرد باشد، ليدري تيمي است. چيزي كه ما الان در مجموعه جوانان كشتي آزاد داريم متكي به يك فرد نيست. محمد طلايي به عنوان قهرمان جهان سرمربي تيم هست اما يك تيم خوب هم با او كار ميكنند و تيم را اداره ميكنند. يك جاهايي مجموعه كادرفني به يك ليدر متكي هستند و يك جاهايي هم كه فردي خاص به عنوان ليدر وجود ندارد، كار تيمي منسجم و هماهنگ ميتواند يكسري از نداشتههاي ناشي از نبود ليدر را پر كند.
* تصميم بعدي شما تغييراتي بود كه در كشتيفرنگي به وجود آورديد آيا اگر اين جبر رسانهاي و فشار مردم نبود آقاي بنا برميگشت؟
در بحث فرنگي ما فراز و نشيبهايي داشتهايم. مجموع كادرفني اين تيم در 2014 تاشكند و 2015 لاس وگاس نهايت تلاش خودشان را كرده بودند اما فراز و نشيبها و روزهاي خوش و ناخوش خودشان را داشتند. هم قهرماني 2014 را داشتند و هم عملكرد و نتايج 2015 را اما المپيك فضاي متفاوتي نسبت به رقابتهاي جهاني دارد. ضمن اينكه محمد بنا هم فردي است كه هميشه در كنار و درگير كشتي است و با عشق و علاقه خاصي مسائل كشتي را دنبال ميكند و طبيعي هم هست كه به عنوان يك مربي حرفهاي و شاخص، چارچوبها و ديدگاههاي خودش را نيز دارد و من بيشتر از همه گمان ميكنم با نگرش فني محمد بنا آشنا هستم. در شرايط فعلي ضرورت داشت و منافع ملي كشتي ايجاب ميكرد كه فردي مانند محمد بنا در كنار كشتي فرنگي قرار بگيرد و به اعتقاد من شوراي فني اقدام بسيار منطقي را در اعلام پيشنهاد به محمد بنا انجام داد و ايشان هم با انگيزه و علاقه ويژهاي كه به كار خودش دارد ورود پيدا كرد. من اميدوارم كشتيفرنگي به نتيجهاي كه لياقت و شايستگي آن را دارد و مردم هم از اين تيم انتظار دارند، دست پيدا كند. البته بايد انتظاراتمان را از اين رشته كشتي تعديل كنيم و بپذيريم در شرايط 4سال پيش قرار نداريم اما در اينكه محمد بنا نهايت تلاش خود را به كار ميبرد و شوراي فني كشتيفرنگي هم نهايت حمايت از محمد بنا را انجام خواهد داد انشاا... هيچ ترديدي وجود ندارد.
* پس رفتن يا آمدن آقاي بنا تصميم شخص شما نبوده و شوراي فني اين تصميمات را گرفته.
من به عنوان يك عضو در كنار اعضاي شوراي فني هستم اما اين وظيفه مجموعه كشتي است كه متناسب با شرايط و انتظارات مردم، منافع كشتي را دنبال كند، اين وظيفه به اعتقاد من در اين خصوص به نحو مناسب و منطقي، از طريق مرجع خودش كه شوراي فني تيمهاي ملي كشتيفرنگي بوده است انجام شده.
* منتقدهاي شما در مورد شوراي فني ميگويند پوششي است براي اينكه آقاي خادم تصميماتي كه خودش ميخواهد را بگيرد، البته وقتي به اسمهاي اين شورا نگاه ميكنيم اين نظر منتفي ميشود.
من فكر ميكنم شوراي فني را ما با اشخاص نبايد ببينيم. اين شورا يك جايگاه ساختاري است كه جايگاه نوپايي هم هست و اين جايگاه اثرات خاص خودش را در كشتي ميگذارد. در حال حاضر به اعتقاد من شوراي فني يك الگو نه فقط در مديريت ورزش كشور است؛ بلكه يك الگوي مديريتي براي مشاركت دادن نظرات پيشكسوتان هر صنف در فرآيند تصميمسازي و تصميمگيريهاي مديريتي است. ما قابليت مديريت شورايي را در حوزه تصميمگيريها داريم ولي در حوزه اجرا بايد متكي به مديران مقتدر كار كنيم. در فرآيند تصميمگيري ميتوانيم شورايي كار كنيم اينكه گفته ميشود همه برنامههاي مديريتي ما ايرانيها متكي به شخص باشد را من فقط در حوزه اجرا قبول دارم. يعني زماني كه سياستها توسط تفكر شورايي تعيين شد، ما بايد اجراي آن تصميم را به يك مدير مقتدر بسپاريم تا اجرا كند. اين در كشتي اتفاق افتاده و اين ساختار تعريف شده. مشكل بزرگ اين است كه گاهي فراموش ميشود كه شوراي فني شخص نيست و يك ساختار است كه معدلشان ممكن است يك روز بالا باشد و يك روز هم نه چندان مطلوب اما مهم اين است كه كاركرد اين جايگاه ساختاري به نفع كشتي كشور است.
* حميد سوريان، اميد نوروزي و مجموعه قهرمانهاي كشتي فرنگي. يكي از بدترين اتفاقاتي كه در اين يكي دو سال افتاد اين عصبانيت و خشونتي بود كه از اينها ديديم. مثلاً اتفاقي كه بيرون از مجموعه يا در انتخابي يا در برخورد با وزير افتاد. اين سؤال پيش ميآيد كه چرا اين تنش به وجود ميآيد؟
اين را بايد بپذيريم كه در حال حاضر در فضاي كشتي وقتي ما يك نگرش و رويكرد ساختاري داريم و اصلاحاتي را انجام ميدهيم امكان دارد با فضاي گذشته حاكم بر مجموعه در تعارض قرار گيرد. حواشي ناشي از دوره تغييرات، بيشترين بار و اثرش را روي افرادي ميگذارد كه پرورش يافته ساختارهاي گذشته هستند و طبيعي است كه به آنها منتقل ميشود. از اين رو امكان دارد اشتباهات رفتاري توسط بعضي از قهرمانهاي كشتي ديده باشيم، ولي فكر نميكنم اين قابل تعميم به كل مجموعه كشتي باشد.
* در رويكرد فدراسيون اشتباهي در قبال اينها بوده؟ ميگويند فدراسيون آقاي خادم قهرمانستيز يا ستارهستيز است.
ساختارگرايي و نظمگرايي منجر به اين ميشود كه در برخي شرايط همه افراد را در شرايط و فرصتهاي يكسان ببينيم. اين موضوع امكان دارد براي برخي از افراد كه هميشه متفاوت ديده شدهاند، سنگين هم باشد. اين دليل بر ستارهستيزي نيست. نگرشي كه ميخواهد نظم بدهد و ساختار تعيين كند ممكن است خيلي جاها به ضوابطش متكي شود و براي اجراي قوانينش گاهي همه را در يك موقعيت ببيند. اين موضوع به راحتي براي همه قابل هضم نيست.
* چون نظام خيلي تشكيلاتي ميشود يك فرصتي براي كساني كه خارج از گود هستند ايجاد ميكند كه به اينها نزديك شوند و برايشان ذهنيت بسازند. فكر ميكنم شما اين را در سيستم ناديده گرفتيد. وقتي با محمد بنا حرف ميزنيم دلش براي اين بچهها ميسوزد و اصلاً امكان ندارد او اين بچهها را تحريك كند، ولي افراد ديگري بودند كه اين بچهها را تحريك كردند و اين ذهنيت را برايشان ساختهاند.
به نكته خوبي اشاره كرديد. يك زماني يك ورزشكار به لحاظ فرهنگي در موقعيتي پرورش پيدا كرده است كه امروز وقتي به او ميگويند تو بايد در انتخابي كشتي بگيري احساس ميكند اين بزرگترين توهين به اوست. اين دليل ندارد كه سيستم با او دشمني دارد، ولي ممكن است ورزشكار مورد نظر ما احساس ميكند، چرا بايد او را با بقيه يكي ببينند و بخواهند در انتخابي كشتي بگيرد. در واقع ساختاري كه شما گذاشتيد براي تضعيف او نبوده، براي اين بوده كه ده تا كشتيگير در آينده مثل او داشته باشيد اما وقتي ذهنيت منفي باشد اثرپذيرياش از عوامل بيروني افزايش مييابد. آنگاه هر نقص كوچكي در ذهن اين فرد تبديل به فاجعه ميشود. به هرحال شما هر روزي هم كه بخواهيد به دنبال تغييرات ساختاري در هر مجموعهاي باشيد، امكان دارد ستاره يا ستارههاي آن روز كه پرورشيافته سيستم گذشته هستند نتوانند با سيستم جديد همراهي مناسبي داشته باشند.
* منظور ما آن چيزي است كه بيرون از سيستم است؛ شما راجع به آن فكر نكرديد.
بيرون از سيستم چه چيزي وجود دارد؟
* منتقدهايي كه در بيرون از سيستم هستند و امكان دارد براي اين بچهها اين ذهنيت را بسازند.
قبول دارم كه بخشي از حواشي كشتي در حوزه سازمان مديريت كشتي كشور نيست. قبول هم داشته باشيد كه هيچ سازمان مديريتياي هم قادر به كنترل همه عوامل بيروني نيست. برخي عوامل و عناصر بيروني ممكن است ذهن افراد را از بيرون تحريك كنند. طبيعتاً در تعامل ما و در رفتارهايي كه در اين فضا وجود داشت، هيچ زماني نيامديم مجموعه كشتيگيرهاي ديگر را روبهروي يك كشتيگير شاخص قرار بدهيم اما وقتي نگاه من اين است كه همين كه به من ميگويند بيا با بقيه كشتي بگير يعني به من توهين كردهاند. اين نگاه قابليت تحريكپذيري دارد. به همين دليل هم بود كه بايد تلاش ميكرديم كه ابتدا ذهنيتها را تغيير دهيم.
* شايد بايد اين بچهها را جذب ميكرديد.
گاهي ايجاد اين جاذبه، امكان برآورده كردن انتظارات را نميدهد. يك وقتهايي ما به خاطر اينكه ساختار شكل بگيرد، نميتوانيم همه انتظارات را برآورده كنيم.
* زماني شما با اسپانسر قرارداد بستيد، به شما ضربه زدند چيزي نگفتيد. از رسول خادم با واژه ديكتاتور و... اسم بردند و شما خودتان را عقب كشيديد و چيزي نگفتيد و اين ذهنيت به وجود آمد كه در كشتي خيلي نظام ديكتاتوري و بوروكراسي حاكم است. هنوز هم ترجيح ميدهيد با اين افراد وارد ديالوگ نشويد؟ فكر نميكنيد ريشه اين اختلاف از اردوي كشتي جام 98 تهران آمده و به اينجا رسيده است.
براي ثابت كردن چيزي در مجموعه كشتي نيامدهام كه بخواهم در برابر برخي رفتارها و صحبتها عكسالعمل نشان بدهم و يا توضيحاتي را ارائه كنم، چون من به ضعفهاي رسول خادم بيش از همه واقفم. خيلي جاها هم هيچ تلاشي ندارم كه بخواهم بگويم اين فرد ضعف ندارد يا ناتوان نيست. براي همين هم خيلي از مسائلي كه گفته ميشود، شايد بيشترشان هم غيرواقعي باشد اما من سعي كردهام از كنار آنها عبور كنم. واقعاً زياد هم مهم نيست. بارها گفتهام تا زماني كه بگذارند كار كنم، در كشتي خواهم ماند.
* اين واژه ديكتاتور اصلاً به شما نميآيد.
من فكر ميكنم ساختارهايي كه اين چند وقت در كشتي دنبال شده است و اميدوارم بماند و روز به روز اصلاح نيز شود، نشان ميدهد كه كمتر مجموعهاي در مديريت كشور (نه فقط در ورزش) وجود دارد كه يك جمع قابل توجهي از افراد بزرگ و مدعي يك رشته تخصصي در كشور را در فرآيند تصميمسازيها و تصميمگيريهاي خودش درگير كند. اينها هم افرادي نيستند كه بگوييم صاحب نظر نيستند يا خيلي راحت از نظرات خودشان برميگردند، ولي خب امروز دارند در كنار هم با مداراي اجتماعي قابل توجهي كه كمتر ميان بزرگان يك رشته ملاحظه ميشود، كار ميكنند. اين فضا امروز در كشتي اتفاق افتاده است و فكر ميكنم مورد توجه جدي هم هست. به نظر ميرسد اگر بخواهي خيلي انرژي براي ثابت كردن يكسري موضوعات بگذاري، از كار ميماني. مسير كار و زمان خودش را نشان ميدهد. برخيها هم بعضي از واژهها را به قول شما به كار ميبرند كه كاري نميشود كرد.
* من وقتي به عقب برميگردم، ميبينم يك نفر تحصيلاتش را ادامه داده، وارد شورا شده و در آستانه شهرداري تهران قرار گرفته و... بعد يكباره به همه چيز پشت پا ميزند و ميگويد من به آن دنيا تعلق ندارم...
شايد در اين خصوص بهتر است بگوييم زمان خيلي چيزها را مشخص كند. خيليها در اين موضوع به دنبال اين هستند كه در اين رفت و برگشت، اين فرد به دنبال چه چيزي بوده است. تحليلها و پيشبينيهاي قابل توجهي را نيز در اين باره ميشنوم.
* به نظر ميرسد دلزده شده باشيد. مسيري كه شما ميرفتيد شهرداري تهران و منصب بعدي مديريت اجرايي، رياستجمهوري بود. يك ورزشكار المپيكي كه دكتراي جامعهشناسي دارد و... يكباره مسيرش را تغيير ميدهد...
اين سؤالها را اجازه بدهيد زمان جواب بدهد. بعضي از سؤالها پاسخش گفتني نيست، «رسيدني» است.....
* يعني ميگوييد مسير اشتباه بوده است؟
بحث درست و غلط مسير نيست، خيلي از داشتههاي مديريتي من الان به واسطه تجربياتي است كه در آن دوره به دست آوردم. عملكردم هم در آن حوزه مشخص است، ولي بعضي موضوعات را بگذاريد زمان جواب بدهد.
* پسر رسول خادم يك موزيسين خيلي خوب و يك نوازنده عالي است. شايد خيليها انتظار داشتند او را روي تشك ببينند.
استعداد او در كشتي از من خيلي بيشتر است.
* به نظر ميرسد دوست نداشتيد وارد كشتي شود.
كشتي كار بسيار سختي است اما هنر، يك عرصهاي است كه دوره زماني سني فعاليت آن، گستردهتر از كار قهرماني است و اين موضوع فرصتهاي آفريدن را بيشتر ميكند. شما هر چه سنت بيشتر ميشود، در هنر پختهتر ميشوي اما در ورزش قهرماني دوره فعاليت خيلي محدودتر است.
* شما براي آمدن به كشتي محدودش كرديد؟
بله. البته گمان ميكنم در آن زمينه هم اگر با تفكر كشتيگيري حركت كند، بتواند موفق و اثرگذار باشد.
* سال گذشته شما گفتيد بنا خودش ميداند چه زماني برگردد، الان آن زمان رسيده و به نظر ميرسد محمد بنا ريسك بزرگي كرده است.
محمد بنا كار درستي كرد برگشت. كشتي فرنگي به حضور او نياز دارد و او هم به اعتقاد من با عشق و علاقه تمام برگشته است و تا جايي كه توان و ظرفيت براي حمايت از او باشد، مطمئنم شوراي فني و فدراسيون اين حمايت را انجام ميدهد. اگر انتظارات را از كادر فني فرنگي و محمد بنا بالا ببريم، كار منطقياي نيست. من با شناختي كه از محمد بنا داشتم، مطمئن بودم بود و نبودهايش دليل بر جدا شدن از كشتي نيست.
* الان اختيار تام دارد؟
بالاخره در جايگاه خودش به عنوان سرمربي اختيارات خودش را دارد.
* خود بنا هم به انتخابي به اين شكل اعتقاد كامل دارد.
من به عنوان سرمربي و محمد بنا با اعتقاد به اين فرآيند كارمان را دنبال ميكنيم و هر جا هم براي كادر شوراي فني كه مرجع تصويب اين فرآيند هستند، پيشنهادي داشته باشيم، حتماً عنوان ميكنيم. چون با مجموعهاي كار ميكنيم كه قبلاً هر كدام در جايگاه ما بودند و متوجه هستند كه اگر براي المپيك ما حساسيتهاي بيشتري داريم يا بعد از المپيك احساس ميكنيم نياز هست فضاي بازتري داشته باشيم، اين ادبيات قابل فهمي است.
* درباره حاجيپور يك توضيح خلاصه ميدهيد؟
بازگشت حاجيپور خيلي اتفاق خوبي بود و برخورد خوبي هم با او شد و بلافاصله نيز بعد از آن به او فرصت دادند در المپيك نظاميان شركت كند و در آنجا هم سوم شد. فضايي ايجاد شد كه امكان دارد يكسري برداشتهاي اشتباهي در خارج از كشور هم شده باشد، ولي در باز است و كسي در مقابل او گارد نگرفته و امروز زندگي عادياش را از سر گرفته است.
* و وضعيت آقاي حيدري...
ايشان قهرمان ارزنده ماست. در اين مدت تلاش شد تا جايي كه امكان دارد بزرگهاي كشتي را در كنار كشتي داشته باشيم، كه عليرضا حيدري به عنوان نايب رئيس پيشنهادي فدراسيون در اين باره نهايت همكاري خود را با فدراسيون داشته است و فدراسيون پيگير صدور حكم وزارت ورزش وي نيز هست.