عصر ایران - یک عضو فراکسیون ورزش مجلس شورای اسلامی از تدوین لایحه تفکیک بخش جوانان از «ورزش» در هیات دولت خبر داده تا متعاقب آن موضوع در مجلس بررسی شود.
نماینده تربت جام و تایباد با تاکید بر این که «ادغام برخی از وزارتخانهها در دولت قبل کارشناسانه نبوده» گفته است : «هر چند آزمون و خطاهای مکرر آسیب زاست اما جلوی ضرر را هر جا بگیریم منفعت است».
به گفته وی به خاطر این ادغام، بسیاری از امور مربوط به جوانان مغفول مانده و وزارت ورزش نتوانسته برنامهای برای این امور داشته باشد و از این رو دولت به این جمعبندی رسیده که برای رسیدگی به همه موضوعات و مشکلات باید نگاه جزئیتر به جوانان داشت تا بتوانند پاسخگوی مخاطب گسترده خود باشد.
بد نیست که نخست به چرایی تولد وزارت ورزش و جوانان اشاره شود. ماجرا از این قرار است که 5 سال قبل و در پی استعفای مهرداد بذرپاش از ریاست سازمان ملی جوانان، محمود احمدی نژاد حکم انتصاب یک خانم پزشک متخصص زنان و زایمان به ریاست این سازمان را در حالی صادر کرد که دکتر فرحناز ترکستانی تمایلی به پذیرش این سمت نداشت و با این که اعلام شد مراسم تودیع و معارفه برگزار می شود اما او بار دیگر تصریح کرد مایل نیست و این هم از عجایب عصر احمدی نژاد بود که حکم انتصاب فردی برای یک منصب مهم و در حد معاونت رییس جمهوری صادر می شد بی آن که با خود وی هماهنگ شده باشد!
جالبتر این که همان روزها ( اواخر آذر 1389) به نقل از خانم دکترترکستانی مصاحبه ای در یکی از خبرگزاری های همسو با دولت وقت انتشار یافت که طی آن به نقل از خانم دکتر آمده بود: «من سرباز خدمتگزار آقای رییس جمهورهستم و هر جا امر کنند خدمت می کنم.» اما این مصاحبه هم تکذیب شد و بلاتکلیفی آن قدر ادامه یافت تا نمایندگان به صرافت ادغام دو سازمان تربیت بدنی و جوانان بیفتند و هر دو را زیر بلیت مجلس بیاورند و این گونه بود که وزارت ورزش و جوانان تشکیل و در واقع سازمان ملی جوانان منحل شد!
سال های پایانی دولت احمدی نژاد با وزارت عباسی به عنوان اولین وزیر ورزش و جوانان سپری شد که نه تنها در حوزه مدیریت ورزش تخصص و تجربه ای نداشت که در بخش جوانان نیز و از این نظردر واقع تعادل و توازنی برقرار کرد. هر چند که کارنامه ورزشی آن دوره به دلایلی خارج از موضوع این گفتار مجموعا مثبت است.
با تغییر دولت و نقش ویژه جوانان در انتخابات 24 خرداد 92 این انتظار قوت گرفت که رییس جمهوری بخش جوانان را احیا کند. چرا که در 4 سال اول دولت احمدی نژاد و در دوران ریاست حجت الاسلام علی اکبری از توجه به انجمن های غیر دولتی به سوی دولت معطوف شده و صبغه ایدیولوژیک به خود گرفته بود.
پس از آن و در پی توفان حوادث سال 88 و در حالی که مهرداد بذرپاش با سابقه مدیریت دو شرکت خودروسازی خود را در قواره وزارت صنایع می دید هم معلوم بود که او سازمان ملی جوانان را متناسب با موقعیت تازه خود نمی داند. چرا که در دوران شهرداری احمدی نژاد رییس شورای مشاوران جوان شد و این سکوی پرتاب بود و مربوط به روزگار جوانی خودش و شهرداریِ مرادش نه آن که دوباره به حوزه جوانان بازگردد و عملا سازمان جوانان کار خاصی انجام نمی داد تا کنار رفت و ماجراهای پیش گفته پدید آمد.
با تغییر فضای سیاسی در سال 92 انتخاب های اولیه آقای روحانی برای وزارت ورزش و جوانان از این حکایت می کرد که از وزیر ورزش و جوانان می خواهد به بخش جوانان توجه شود و رییس جمهوری قصد دارد با سپردن ورزش قهرمانی به کمیته ملی المپیک و به رسمیت شناختن استقلال فدراسیون ها وزارت ورزش تنها به امور زیربنایی وورزش همگانی بپردازد.
اما نمایندگان اصول گرا به گزینه هایی با چنین ویژگی هایی رای اعتماد ندادند تا سرانجام قرعه فال به نام دکتر محمود گودرزی افتاد که از ریاست دانشکده ای محدود در امیرآباد به وزارتی محتشم در سئول رسید و از بین ورزش و جوانان به بخش ورزش پرداخت و در میان ورزش ها به فوتبال و از فوتبال به دو باشگاه سرخ و آبی و اصطکاک بر سر کارلوس کی روش سرمربی پرتغالی تیم ملی و آن قدر سرگرم این امور بود که دکتر گلزاری معاون امور جوانان هم عطای این سمت را به لقای آن بخشید و پس از آن واقعا وزارت ورزش و جوانان به وزارت ورزش تبدیل شد!
با این پیشینه می توان گفت نه تنها جداسازی بخش جوانان ازوزارت ورزش ضروری است که شاید بازگشت سازمان ورزش یا تربیت بدنی هم ضروری باشد. همان گونه که روزی دوباره صنایع و بازرگانی را از هم جدا خواهند کرد و دیگر روز نیز راه و ترابری را از مسکن وشهرسازی.
ایده های دیگری را نیز می توان مطرح کرد. یکی این که در وزارتخانه های مرتبط معاونت جوانان تاسیس شود یا برای جلوگیری از ریخت و پاش جمعیت هلال احمر به سازمان جوانان و هلال احمر بدل شود.
در این که مدل کنونی کارایی ندارد شکی نیست ولی بخشی از آن به روحیات آقای گودرزی بازمی گردد که از حال و هوای دوران معاونت مصطفی داوودی در دهه 60 خارج نشده است. انتظار می رفت او امور ورزش را به معاون خود – سجادی – بسپارد و بخش جوانان را فعال کند.
کافی بود سازمان های مردم نهاد را فعال و حمایت کند و بودجه ای را که در هزارتوی دیوان سالاری دود می شود و هوا می رود به جوانانی اختصاص دهد که عاشقانه در عرصه های مختلف فعالیت می کنند و با کمترین امکانات قادر به انجام بزرگ ترین کارها هستند. این انتظارات اما برآورده نشده و عملا بخش جوانان تعطیل است.
البته این نگاه هم وجود دارد که وقتی اکثریت جمعیت کشور را جوانان تشکیل می دهند هر خدمتی که ارایه می شود یا باید ارایه شود در واقع به جوانان است و نمی توان جوانان را تفکیک کرد.
چه تعریف جوانان را 15 ساله ها تا 29 ساله ها بدانیم و چه سن فاصله استقلال از خانه تا تشکیل خانواده و یا تعاریف دیگر در هر صورت اکثریت جمعیت با جوانان است اما منظور از یک سازمان ویژه جوانان این است که به صورت ستادی به پاره ای موضوعات بپردازد و نهادهای دیگر اجرا کنند و از این منظر اهمیت می یابد و خصوصا اگر بتواند در دوره جدید به شبکه های مردم نهاد یاری رساند نقش موثری ایفا کرده است.
احیای سازمان ملی جوانان و انتزاع این بخش از وزارت موسوم به ورزش و جوانان یک ضرورت است و در کنار آن می توانند به احیای سازمان ورزش به جای وزارت ورزش نیزبیندیشند.
گودرزی را دکتر روحانی نباید لحظه ای نگه دارد