عصرایران - در شبکه گردی اولین روز هفته آگهی اولین قرص و خبری درباره پیشنهاد سه میلیاردی به تتلو منتشر شده است.
1- گوشی سفیر ایران در ترکیه چیست؟علیرضا بیکدلی سفیر ایران در ترکیه در فیسبوکش نوشته است:
روز ملی ترکیه بود. صبح مراسم دیدار و تبریک به رئیس جمهور ترکیه در کاخ جدید برگزار شد. سیاستمداران، فرماندهان ارشد نظامی و سفرا با رئیس جمهور دست می دهند و تبریک می گویند فرصتی شد چند کلامی هم صحبت کردیم ، ظهر رژه و شب ضیافت رسمی در همان کاخ این بار با حضور رئیس جمهور چهره های سرشناس هنری، ورزشی، دانشگاهی ، تجاری و سیاسی و باز هم سفرا. سیاسیون در حوزه های انتخاباتی در حال مبارزه هستند. با صد نفر سلام و احوالپرسی و تبریک و قول و قرار گذاشتم. دوربین همراه نداشتم و موبایلم هم دوربین نداره، این عکس موبایلم.
2- تلاش مردانه براى متوقف کردن دونده زن ؛ تاريخ ورزش را متحول کرداین متن هم از صفحه فیسبوک تاریخ جهان انتخاب شده است:
"کاترین سویتزر" اولين زنی است که دوى ماراتن بوستون را با شماره رسمی دویدهاست.
او در این مسابقه در سال ۱۹۶۷ شرکت کرد، ۵ سال پیش از اینکه زنان حق شرکت رسمی در این مسابقات را داشته باشند.
او تحت نام ک. وی. سویتزر نامنویسی کرد، در نتیجه جنسيت وی پنهان ماند.
یکی از مقامات رسمی ماراتن، جاک سمپل ، سعی کرد وی را به بیرون مسیر مسابقه بکشد و خطاب به کاترین سویتزر فریاد زد «این شماره را بده به من و از زمین مسابقه من گم شو بیرون »
اما نامزد سویتزر، تام میلر که همراه با وی میدوید با تنه به سمپل مانع از این کار شد.
عکسی که از این صحنه گرفته شدهاست در صدر اخبار بودهاست.
3- ملانصرالدين و بازاريابي استراتژيكدر گروه تلگرامی کارآفرینان هم این متن منتشر شده که جالب است:
ملا نصرالدين هر روز در بازار گدايي ميكرد و مردم با نيرنگ٬ حماقت او را دست ميانداختند.
دو سكه به او نشان ميدادند كه يكي شان طلا بود و يكي از نقره. اما ملا نصرالدين هميشه سكه نقره را انتخاب ميكرد.
اين داستان در تمام منطقه پخش شد، هر روز گروهي زن و مرد ميآمدند و دو سكه به او نشان مي دادند و ملا نصرالدين هميشه سكه نقره را انتخاب ميكرد.
تا اينكه مرد مهرباني از راه رسيد و از اينكه ملا نصرالدين را آنطور دست ميانداختند٬ ناراحت شد.
در گوشه ميدان به سراغش رفت و گفت: هر وقت دو سكه به تو نشان دادند٬ سكه طلا را بردار، اينطوري هم پول بيشتري گيرت ميآيد و هم ديگر دستت نمياندازند.
ملا نصرالدين پاسخ داد: ظاهراً حق با شماست٬ اما اگر سكه طلا را بردارم٬ ديگر مردم به من پول نميدهند تا ثابت كنند كه من احمق تر از آنهايم.
شما نميدانيد تا حالا با اين كلك چقدر پول گير آوردهام.
شرح حكايت
(دیدگاه بازاریابی استراتژیک)
ملا نصرالدين با بهرهگيري از استراتژي تركيبي بازاريابي، قيمت كمتر و ترويج، كسب و كار «گدايي» خود را رونق ميبخشد.
او از يك طرف هزينه كمتري به مردم تحميل ميكند و از طرف ديگر مردم را تشويق ميكند كه به او پول بدهند.
«اگر كاري كه مي كني٬ هوشمندانه باشد٬ هيچ اشكالي ندارد كه تو را احمق بدانند.»
شرح دوم حکایت
(دیدگاه سیستمی اجتماعی)
ملا نصرالدین درک درستی از باورهای اجتماعی مردم داشت.
او به خوبی می دانست که گداها از نظر مردم آدم های احمقی هستند.
او می دانسته که مردم، گدایی – یعنی از دست رنج دیگران نان خوردن- را دوست ندارند و تحقیر می کنند.
در واقع ملانصرالدین با تایید باور مردم به شیوه خود، فرصت دریافت پولی را به دست می آورد.
«اگر بتوانی باورهای مردم را تایید کنی آنها احتمالا به تو کمک خواهند کرد. »
شرح سوم حکایت
(دیدگاه حکومت ماکیاولی)
ملا نصرالدین درک درستی از نادانی های مردم داشت. او به خوبی می دانست هنگامی که از دو سکه طلا و نقره مردم، شما نقره را بر می دارید آنها احساس می کنند که طلا را به آنها بخشیده اید! و مدتی طول خواهد کشید تا بفهمند که سکه طلا هم از اول مال خودشان بوده است و این زمان به اندازه آگاهی و درک مردم می تواند کوتاه شود.
هرچه مردم نا آگاهتر بمانند زمان درک این نکته که ثروت خودشان به خودشان هدیه شده طولانی تر خواهد بود.
در واقع ملانصرالدین با درک میزان جهل مردم به شیوه خود، فرصت دریافت پولی را به دست آورده بود.
4- طرف گدا بود!پیج ولگرد در توییترش نوشت:
انقدر فامیلامون ندیدیم که چندوقت پیش یه یارو اومد به اسم عموم خونمون شام خورد رفت. بعد از چند وقت فهمیدم طرف گداست
5- قدیمی ترین مداد از نسل مدادهای امروزی متعلق به سالهای حدود 1620این متن هم در صفحه دیدنی های فیسبوک منتشر شده است:
جرقه ساخت قدیمی ترین مداد ها به شکل امروزی در حدود سال 1399 و در انگلستان زده شد. سالها به جاي زغال سنگ، در آن سرب بكار برده مي شد.
در سالهای ۱۵۰۰ میلادی بود که معادن گرافیت در منطقه گری ناتز شهر کامبریا در انگلستان کشف شد.
دولت انگلستان به خاطر کاربرد گرافیت در توپهای جنگی از این معادن بهره برداری میکرد. اما مردم منطقه از گرافیت برای علامت زدن قایقهاشان بهره میبردند که همین مساله باعث قاچاق آن به عنوان جسمی برای علامت زدن شد.
در سال ۱۵۶۰ میلادی یک زن و شوهر ایتالیایی با قرار دادن یک تکه گرافیت میان دو تکه چوب سرو رسما اولین مداد به شکل امروزی را اختراع کردند.
پس از ابتکار خانواده ایتالیایی در قرار دادن گرافیت میان چوب این ایده تاکنون با اندکی تغییر به عنوان ایده اصلی طراحی مداد به کار گرفته شده است
. باوجوداین، برخی بر این باورند که سازندهی این ابزار فردی امریکایی بهنام جوزف پریستلی میباشد.
6- مدیریت زماناین متن از گروه تلگرامی مدیران انتخاب شده است:
چرا وقتی انجام پروژهای را یک ساله تعریف میکنیم، در یک سال انجام میشود و اگر همان را هشت ماه تعیین کنیم در هشت ماه انجام میشود؟
چرا وقتي براي انجام كاري يك ساعته سه ساعت وقت داريم انجام آن سه ساعت طول مي كشد؟
پاسخ همه این سوالات در "قانون پارکینسون" نهفته است.
بر اساس قانون پارکینسون در مدیریت:
"ذهن، کار را به مدت زمانی که به آن اختصاص داده شده کش میدهد"
در واقع میتوان اینگونه بیان کرد، براساس قانون پارکینسون:
وقـــت بیشتر = اتلاف وقت بیشتر
کارمند بیشتر = بیکاری بیشتر
دخــــل بیشتر = خرج بیشتر
لذا بهعنوان مدیر، مهم است بتوانیم بر قانون پارکینسون غلبه کنیم و مهمترین تکنیک برای غلبه بر آن:
تعیین مهلت زمانی و ضربالاجل معقول و پایبندی به انجام کارها در زمان تعیین شدهاست.
اگر کاری به کارمند یا گروههای کاری سپرده میشود حتما باید مهلت معقول انجام(براساس تجربه، امکانات و حجم کار) کاملا مشخص باشد و بهطور شفاف به فرد یا گروه اعلام شود تا از اتلاف زمان، انرژی و هزینه جلوگیری گردد.
7- هیات لوطی ها در میدان خراساناین عکس هم در گروه تلگرامی وحیدآنلاین منتشر شده است.
8- یک صدهزارم صندلی هارسول مجیدی هم این عکس را در توییترش منتشر کرده که مربوط به بازی استقلال و پرسپولیس است:
یک صدهزارم ورزشگاه امروز زن بود! یک خبرنگار زن در جایگاه
9- بکوبید این ساختمان ها را بزرگمهر حسین پور هم این عکس و نوشته را در اینستاگرامش منتشر کرده است:
يك عكس خيلي قشنگ از فروش يك ملك كه ديگه قديمي شده و بايد بي خيالش شد. به نظرم يكي سريع بخرتش و بكوبتش و يك بناي سه طبقه، نما آجر سه سانتي زرد بزنه و دو طبقش رو هم اجاره بده و بالكناش رو به كوچه باشه و ملت عرق گيرا را آويزون كنن و خلاصه يه ويوي باحال جاي اين ساختمون مياد كه آدم حالش رو ببره!يه چند تا ديگه از اين ساختمون كهنه ها مونده تو ايران و ايشالا به همت مسئولين اين كهنه مهنه ها هم زودتر خراب شه و نو بشه ديگه ما هيچ چيز كهنه تو كشور نداريم.
قربونن ايران و ايراني برم. دوستون دارم. ماج ماج
10 - پیشنهاد سه میلیارد تومانی تتلو این متن هم در گروه تلگرامی دید درشب منتشر شده است:
هر روز اتفاقات جدیدی دور و بر امیر تتلو پیش می آید که در نوع خود جالب است. یک روز روی ناو می رود و روز دیگر رسانه های جهان از گاردین و نیویورک تایمز گرفته تا واشنگتن پست از او می گویند. از گوشه و کنار شنیده ایم که به تازگی سیلی از پیشنهادات سینمایی به طرف او روانه شده است که در میان این پیشنهاد ها نام کارگردان های مشهور هم دیده می شود. که هر کدام به دلایلی به سرانجام نرسیده است. اما جدیدترین پیشنهاد از سوی ابوالفضل صفاری به امیر تتلو داده شد که با درخواست سه میلیاردی او مواجه شد!! البته دور از ذهن نیست که کارگردانی به زودی حاضر شود که با رقمی معقول تر او را برای اولین بار جلوی دوربین ببرند.
لوطی به معنی لواط گر هستش !
داستان ملانصرالدين یکی از ده ها داستان کوتاه مدیریتی کتاب راز لوبیا است که مولفانش آقایان دکتر حمید عرفانیان خانزاده و دکتر نویدرضا برومند علیپور هستند.
یکی از داستان های زیباشو قرار میدم.
«بزرگترین مرد تاریخ»
خانم کشیش دانش آموزان را دور خود جمع کرد و رو به آنها گفت:
هر کس بگوید بزرگترین مرد تاریخ کیست این سکه را به او پاداش می دهم ،
یکی ارسطو را معرفی کرد ، یکی گفت سقراط ، دیگری انیشتن را ، اما خانم
کشیش هیچکدام را نپذیرفت در این هنگام جاناتان یک پسر یهودی بود دستش را بالا برد و گفت به نظر من بزرگترین مرد تاریخ عیسی مسیح هست .
خانم کشیش گفت آفرین او را تشویق کنید و سکه را به جاناتان داد.
در هنگام زنگ تفریح خانم کشیش کنجکاو شد جاناتان را صدا کرد و گفت چه شد که گفتی عیسی مسیح بزرگترین مرد تاریخ هست .
جاناتان نگاهی به معلم انداخت و گفت :
همه می دانند که حضرت موسی بزرگترین مرد تاریخ است اما من گفتم عیسی مسیح تا آن سکه را از آن خود کنم.
« مهمترین نکته در زندگی ، سرمایه گذاری کردن روی موفقیت ها نیست هر احمقی
می تواند این کار را بکند مهم این است که موقعیت ها را بشناسیم این اقدامی است که به هوش و فراست احتیاج دارد ، وجه تمایز میان انسان های با هوش و انسان های احمق محسوب می شود.»
« ویلیام بولیتو »