سیدعلی صالحی از «انتفاضه چاقو» نوشت.
این شاعر پیشکسوت در این یادداشت که آن را در اختیار ایسنا گذاشته نوشته است: «در این ظلمتسرای رواشکن و به روزگاری این همه بیآبرو، آیا هنوز هم میتوان با معجزه چراغ، خشونت چاقو را به «آشپزخانه» برگرداند؟! نمیتوانی با او که چاقو در دست دارد، چانه بزنی، خاصه موسمی که تو خود چاقو را به حریف دادهای از سر بیداد و نه برای تقسیم نان!
غیظ ازل مهیای خیزش است، قیام غریزه ... پا به راهِ بهانه است، این مثال از کتاب عبرانیان است که اگر چاقو بکاری، شمشیر درو خواهی کرد!
این چاقوی کُند کهنسال، دستاورد تیزتاب خود شماست که امروز راه غسالخانه انتقام را نشان شما میدهد. این شما، شمایید ناتان یاهو! چاه را جز بلعیدن خویش چارهای نیست، چاهکن خود شمایید. گوربان نژادپرستی که جز تکرار ترجیعبند کشتن، کلمه دیگری نمیشناسد. شما با کریهترین کلمات، دست به دشنه بردید و هزاران اسماعیل خردسال را سر بریدید، شما داعش کت و شلواری، حالا با هراس نظاره کن! حالا آشپزخانه هر خانهای، انبار مهمات مرگ است...! شکل بهار عبرانی اینگونه به شمایل چاقو رسیده است: انتفاضه چاقو، همان چاقوهایی که نشان ستاره حضرت داوود را بر دسته خود دارد. فوران هراس در ظلمتسرایی که برای عبرانیان و اعراب رقم زدهاید. وقتی وزیر شما در مسجد قدس به تحریک نبرد نمادها دامن میزند و نخست از شمایان دست به چاقو میبرد. فکر میکنید آن جوان فلسطینی مهیای خروش، آرام خواهد نشست؟! جوانان کرانه باختری و بیتالمقدس از سران سادهلوح و زیتون به دست خسته شدهاند. پیمان با پارهسنگ را کنار گذاشته، به روش خلاقه خود شما بازگشتهاند؛ چاقو...!
وقتی دلخوش از چراغکُشان به کابینه برمیگردید نمیدانید چاقو به شما سلام میکند!؟ خردمندان، کنشگران اجتماعی و روشنفکران متعهد از خود سوال میکنند این هراس عمومی اولینبار از کدام سو شعلهور شد که اکنون شبیه سونامی وحشت قامت آراسته است!؟
ناتان یاهو، کاریکاتور یک جهانگشا به خود گرفته است! تو تنها یک بساز و بفروشی که با زور گلوله، باغات مردم را ویران میکنی. تو خودت راهکورههای چاقوسازی را به مردم نشان دادهای. چاقوکش خاورمیانه نمیتواند ناتور بیتالمقدس باشد. دهشت و دردی که آغاز شده است (برای عبرانیان موسوی) به این زودیها شفا نخواهد یافت. تو عامل آن محسوب میشوی! حالا در جیب هر رهگذری... چاقویی هست به پندار شما، در مشت بسته و آستین گشاده، چاقویی هست به پندار شما، لای هر ساندویچی، در هر جورابی، زیر هر کمربندی...!
این نیز چهره دیگری است از نوع بهار عبراین آقای نخستوزیر کینهتوز! حالا کدام خانوار، چه عرب و چه عبرانی، میتواند بر سفره غذا بنشیند و به چاقوی روی میز خیره نماند! شما خون بر سفره مردم آوردهاید!
باری به وقت خواب اگر زیر سرت... سفت است، حتما چاقویی زیر بالش تو در حال روییدن است. شما و شرکای شما، داعش را آوردید، دشنه را آوردید، دشمنی را آوردید، گلوبُران بیگناهان و ظلمتسرای رواشکن!
حالا و فعلا در بیتالمقدس، حتی صدای دسته کلیدی، چکامه چاقویی را ساز میزند: ترس، ترس، ترس... دستاورد تو و دستاورد تاریکی است. او که چراغ دیگران را میشکند، هم چاقوی دیگران را تیز خواهد کرد.
حالا حتی هر خارش خردی، حس خلیدن خنجری جانکاه است، دیگرزنیِ امروز «نتیجه» خودزنی خاورمیانه است که محرک آن شما و شرکای شما بوده است. حالا برق هر فلزی، تیزی چاقویی بیچراست. هر نگاه بیمنظوری، مضمون هزار مباداست. رقص چاقو به کدورت شمشیر خواهد رسید. تو لیاقت حضور نداری آقای نخستوزیر، تو کشنده کودکان، حالا مردم خود را نیز به قربانگاه بردهای! سونامی ستم همین است.
پیروان ادیان ابراهیمی را تا کف تعبیر «چاقوکش» تنزل دادهای تا خود در سایهروشن شیطان نهان شوی. این خیزش خونین، طراحیشده نبوده است، هدایتشونده هم نیست، رهبر و لیدری هم ندارد، خروش خونین مردمی است که از غیظ تحقیر به قیام دشنه دست زدهاند.
این انتفاضه خودجوش، مهارناپذیر است، انعکاس رفتار بیشرمانه مدیرانی است که لیاقت عرقچین موسویان را ندارند. این هژمونی هراس، از کرانههای یک محله، سراسری خواهد شد. حالا مادران هم نمیتوانند چاقوهای آشپزخانه را نهان کنند از فرزندان. چه سرمشق هولآوری آقای ناتان یاهو!
دیدی دل به داعش خوش کردی و ندانستی دستی در قفا دارد سردی فلزی تیز را لمس میکند. زیر بالش خود را نگاه کن! دور و دیر نیست که مادران باردار سرزمین زیتون، چاقو بزانید: انتفاضه اضطراب! وقتی روز روشن چراغ مظلومین را میشکنید پُر پیداست که چاقو نیز به تکلم انتقام برمیخیزد.»