۲۸ ارديبهشت ۱۴۰۳
به روز شده در: ۲۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۶:۰۰
فیلم بیشتر »»
کد ۴۲۱۱۷۴
انتشار: ۰۸:۰۱ - ۱۳-۰۷-۱۳۹۴

اس ام اس فصل پاییز سری دوم

می‌خواستم وقتی بیایی

هوا خوب باشد

شب اگر بود ماه داشته باشد

آن‌هم قشنگ

وَ روز اگر بود، روزیش  هم، همراهِ خودش بود وُ

آفتابَ‌ش ناز تابیده بود

 وقتی می‌آمدی دلم می‌خواست

بهار شده باشد

یا پاییز یا زمستان یا..

هرچی!

وقتی می‌آمدی

دلم می‌خواست

بیایی …

 



----------------------------



پاییز کوچک من،

گنجایش هزار بهار،

گنجایش هزار شکفتن دارد

وقتی به باغچه می­ نگرم

روح عظیم «مولانا» را می ­بینم

که با قبای افشان

و دفتر کبیرش

زیر درخت­ های گلابی

قدم می­ زند

و برگ­های خشک

زیر قدم­هایش شاعر می­ شوند





----------------------------



زرد است که لبریز حقایق شده است

تلخ است که با درد موافق شده است

شاعر نشدی وگرنه می فهمیدی

پائیز بهاری است که عاشق شده است





----------------------------



جنگل،

پاییز،

کلبه ای چوبی

و دودی که از دودکشش بالا می رود

کاش با تو

در چهارچوب همین تابلو

آشنا شده شده بودم.





----------------------------



به همین گونه شعر می‌نویسم

مدادم را در دستم می‌گیرم

و می‌نویسم باران.

دیگر پروانه و باد خود می‌دانند پاییز است یا بهار

من تنها گاه‌گاهی خورشیدی از گوشه‌ی چشمم

به جانب‌شان می‌فرستم

و اگر توفانی برخیزد و آب‌ها و برگ‌های سیاه

را با خود ببرد، با من نیست

به همان‌گونه که اکنون گل سرخی

بر یقه‌ی پیراهن‌تان روییده‌ست.





----------------------------



بانو!

چرا یک تقویم بی پاییز در همه ی دنیا پیدا نمی شود!؟

چرا در میان شکوفه های بادام هم، باد بال پروانه ها را می لرزاند!؟

چرا ما می ترسیم در روشنایی دنیا راه برویم!؟

چرا تو در تن پوش بهاری‌ات نیستی بانو!؟





----------------------------



از روز دستبرد به باغ و بهار تو

دارم غنیمت از تو گلی یادگار تو

تقویم را معطل پاییز کرده است

در من مرور باغ همیشه بهار تو





----------------------------



حالا دیگر

یک خط در میان گریه می‌کنم،

حالا دیگر

شانه‌هایم صبورتر شده‌اند

و با هر تلنگری که گریه می‌زند

بی‌جهت نمی‌لرزند!

انگار دیگر هیچ اتفاقِ عاشقانه‌ای

از چشم‌هایم نمی‌افتد

و پاییزِ من

اتفاق زردی‌ست

که می‌تواند

ناگهان در آغوشِ هر فصلی بیفتد!

حالا تو هی به من بگو

بهار می‌آید…

 



----------------------------



پاییز

با آن هجوم تاریخی

می دانیم

باغ بزرگمان را

از برگ و بار تهی کرده است

در معبرت اگر نه

فانوس های شقایق را

روشن می کردم

و مقدم تو را

رنگین کمانی از گل می بستم

وقتی تو باز می گشتی





----------------------------



باغ بی‌برگی

خنده اش خونیست اشک آمیز

جاودان بر اسب یال افشان زردش

می‌چمد در آن

پادشاه فصل‌ها، پاییز
ارسال به دوستان
افسردگی در میانسالی و راه‌های درمان آن آرنولد شوارتزنگر راز به دست آوردن ثروت میلیون دلاری اش پیش از شهرت را فاش کرد ۷ درس مهم زندگی که ۹۸ درصد از زنان خیلی دیر یادشان می گیرند فال حافظ امروز : یک غزل ناب و یک تفسیر گویا (28 اردیبهشت) نخود هندی، یک پیش‌غذای خوشمزه برای شما که غذای تند دوست دارید این «منبع آب» 80 ساله حالا متفاوت‌ترین خانۀ بلژیک است (+عکس) چرا نوشابه بازکردن برای خود بد نیست! تصویر برهنه تام کروز کار دستش داد! سرانجام راز نابودی «قوم لوط» در ۳۶۰۰ سال پیش کشف شد! (+عکس) فال حافظ امروز : یک غزل ناب و یک تفسیر گویا (27 اردیبهشت) غذای محبوب انسان‌های اولیه چه بود و چه مزه‌ای داشت؟ / دستور پخت این غذای نئاندرتال‌ها را یاد بگیرید! (+عکس) معمای تازۀ مصر باستان اینجاست؛ در یک «زمین خالی» نزدیک هرم بزرگ (+عکس) متین سلطانخواه در دنیای واقعی کیست؟ معرفی مهمترین موزه های خودرو در تهران (+عکس) آخرین موجود زنده روی زمین کدام گونه خواهد بود؟
وبگردی