ناصر پسر فوزیه خانوم ناچار شده بود به درخواستهای مكرر مادرش برای ازدواج چراغ سبز نشان دهد. مادر هم شروع كرده بود همه دختران روستا را به چشم خریدار دیدن.
سرانگشتان حنایی دختران روستا كه خبر از فعالیت و مهارتشان در سجادبافی (بافت قالی) میداد، مادر ناصر را به وجد می آورد. یاد نیم قرن پیش میافتاد كه با چه شوق و ذوقی قالی (سجاد) میبافت و با هر گرهای كه میزد، چه آرزوها كه نمیكرد. در تمام سالهایی كه فوزیه به یاد می آورد قالیبافی در روستای «صرخه» علاوه بر این كه راهی برای امرار معاش بود، نشانه مشاركت زنان در فعالیتهای اجتماعی به شمار میرفت.
دختران جوانی كه هنر سجادبافی (بافت قالی) را از مادران خود آموخته بودند، قالیهای زیبایی میبافتند و دختری كه قالی زیباتر و بهتری میبافت خواستگاران بیشتری داشت، اما با ورود قالیهای ماشینی به بازار، این هنر اندك اندك رو به فراموشی نهاد و از یك منبع درآمد برای خانوادهها به یك هنر تزئینی تبدیل شد.
مضیف سجادها
یك مجموعهدار و دوستدار میراث فرهنگی می گوید: زنان عرب خوزستان در طول تاریخ منطقه كه به سدههای قبل از اسلام نیز میرسد، قالی بافتهاند. اگر چه این تولیدها طرح، اندازه، رنگ و سبکهای مختلفی داشته اند، اما وجه تشابه همه آنها در روایت سبک زندگی و محیط اطراف بافندگان است. «باریه» «سجاده»، «گلیم»، «نمد»، «ایزار» و «زولیه» از این تولیدات بافتنی هستند.
«علی السالم» میافزاید: با توجه به درهمامیختگی زندگی مردم روستایی و طبیعت میتوان در قالیهای بافته شده در روستاهای صرخه و چنانه به وضوح دید كه بافندگان نمادهای یك زندگی روستایی در طبیعت را در قالیهایشان به تصویر كشیدهاند.
حیواناتی چون آهو، شیر، گوزن، شتر و ماهی و وسایلی چون شمشیر، خنجر، داس و كوزه قالب تصاویر روی قالیهای این منطقه را تشكیل میدهند. این شیوه روایتگری تا آن جا پیش میرود كه بافندگان گیاهان، رودها و محیط زندگی خود را به تصویر كشیدهاند.
قالی های کشیده
در مناطق شمالی و شمال شرقی خوزستان از جمله شوش، دزفول، شوشتر، اندیمشک و بخش هایی از ایلام این شیوه از قالیبافی به وفور دیده میشود. معروفترین مناطق بافت قالی در خوزستان چنانه و صرخه از روستاهای شوش هستند و سجادهایی که در این مناطق بافته می شد را «الصرخیه» و «الچنانیه» می خواندند.
"علی السالم" درباره وسایل بافندگی میگوید: در دورهای كه قالیبافی هنوز به یك هنر لوكس و تزئینی تبدیل نشده بود، وسایل بافت قالی از ملزومات اساسی زندگی به شمار میرفت و در هر خانه «اهطار» (چارچوب)، «گطن» (پنبه)، «غزل» (صوف)، «مدگه» (شانه)، «وشیعه» (کاموا) و «العمیته» (کاموای بزرگ) وجود داشت تا زن صرخاوی یا چنانی بتواند قالی ببافد.
با توجه به طبیعت رنگارنگ و بكر منطقه فراوانی و تنوع رنگ در قالیهای بافت صرخه و چنانه به وضوح دیده میشود. معمولا قالیهای عربی خوزستان بیشتر طولی بافته میشوند.
زیرا در فرهنگ مردم عرب خوزستان افراد در مضیف یا همان مهمانخانه در كنار هم مینشینند و پشت كردن به یكدیگر نكوهیده است.
به همین دلیل است كه قالیها با عرض كم و طول زیاد بافته میشدند تا افراد در دو ردیف طولی رو در روی هم بنشینند. طول این قالیها گاه به 2 متر و 80 سانتی متر نیز میرسد. جمع و پهن كردن قالیها نیز آسانتر است. هر سال پشم گوسفندان را با استفاده از وسیلهای به نام «زَوُ» جدا می کنند و به این کار «گِصاص» (قصاص) میگویند.
معمولا از اواسط اسفند و بعد از زمستان گصاص شروع می شود و تا 40 روز بعد ادامه مییابد. پس از آن روستائیان پشمها را با استفاده از حنا، گل بابونه، پوست انار و زردچوبه به رنگهای مورد نظر در می آوردند.
کار کارستان گعید و شمکلی
یك بافنده و فروشنده فرش که بخش زیادی از زندگی خود را در تولید انواع قالی صرف کرده است، دلیل کمرنگ شدن بافندگی را آسیب های جنگ تحمیلی، آوارگی، رونق قالی ماشینی و مرگ یا كهولت سن زنانی که این هنر را سینه به سینه و نسل اندر نسل نگاه داشته بودند میداند.
«جعفر چنانی» می افزاید: روستائیان تاروپود قالیها را از پشم گوسفندان میبافتند و گاه مازاد پشمها را میفروختند.
من به اتفاق «گِعَیّد» و «شُمَکلِی» 2 نفر از مردهای روستای صرخیه قالیها را از قبایل و مناطق اطراف جمعآوری میکردیم و به تاجری كه «حاجی رحیم» نام داشت میفروختیم. او نیز آن ها را به عراق و از آن جا به امارات و عربستان سعودی صادر میکرد.
وی درباره نامها و نگارههای فرشهای آن دوران میگوید: قدیم به برخی قالیها «ام الصوانی»، «ابو العَمود» و در اطراف «دَچةالعَبّاس» كه یکی از روستاهای ایلام است، «ام الخَیل»، «ام البَنات» و «ام الزِلِم» گفته میشد و روی آنها نقشهایی از قمه، خنجر، نیزه، سپر، آهو، گوسفند و بز دیده میشد.
چنانی درباره اهمیت نگهداری و پاسداشت شیوههای بافت سنتی میگوید: برای نگاه داشتن صنعت و هنر بافندگی باید آن را به جوانان آموزش داد، همانگونه كه در زمان قبل بسیاری از زنان این کار را انجام می دادند و ما میتوانستیم «ابساط»، «بیت شعر» و دیگر تولیدات پشمی را تولید و صادر كنیم.
نهادهای متولی از جمله سازمانهای مرتبط با صنایع دستی و گردشگری و همچنین وزارت ارشاد و وزارت صنعت و معدن باید همت كنند و با ارائه راهحلهای اقتصادی و بستههای حمایتی نگذارند چرخ تولید قالی در این منطقه از حركت بایستد.
سجاده ای برای آینده
کارشناس گردشگری میراث فرهنگی و عضو بنیاد شوششناسی میگوید: احیای آداب و رسوم تاریخی و فرهنگی میتواند نقش مستقیمی در کمک به اقتصاد داشته باشد.
ایجاد اشتغال، درآمدزایی و فعالیتهای اقتصادی دغدغه بسیاری از جوانان است که در قالب فعالیتهای اقتصادی - فرهنگی میتوان به این نیاز پاسخ صحیح داد. این كار علاوه بر سود اقتصادی مستقیم و تاثیر در احیای رسوم و سنت های فرهنگی دیرینه میتواند در كند كردن روند مهاجرت روستائیان به شهرها و حاشیهنشینی آن ها تاثیر بگذارد.
«حسن خسرجی» به نقش سازمانهای مردم نهاد و تعاونیها در حفظ و احیای موضوعات مرتبط با فرهنگ اشاره میکند.
بستری برای گردشگری خارجی
رئیس اداره میراث فرهنگی، صنایعدستی و گردشگری شوش درباره برنامههای این اداره برای احیای هنر قالیبافی میگوید: علاوه بر كارگاههای ساخت سفال، حصیر، نمد و قالی بافی در مركز شهرستان در برخی روستاها از جمله «خماط» كارگاههای نمدبافی و قالیباقی برگزار میشود.
برنامههایی برای راهاندازی چنین کارگاههایی در روستای «ابو غیثه» در نزدیكی زیگورات عیلامی نیز در دست اجراست.
«سعید دیناروند» در ادامه میگوید: تورهای گردشگری با هدف آشنایی با صنعت قالیبافی میتوانند علاوه بر رونق این هنر در منطقه و آشنا كردن گردشگران داخلی و خارجی، مشتریان بالقوهای برای محصولات تولیدی پیدا كنند.
او با اشاره به گشایش سیاسی به وجود آمده پس از توافق هستهای می افزاید: فرصت طلایی حضور گردشگران خارجی در ایران را نباید از دست داد و میتوان از آن برای یافتن بازارهای خارجی استفاده كرد و این هنر رو به فراموشی را به یک صنعت ارزآور تبدیل كرد.
سرانگشتان حنایی
فوزیه پس از یك روز پر كار به خانه بر میگردد. نوه هایش یاالله گویان وارد خانه میشوند و یك دار قالی جدید را در یكی از اتاقهای خانه نصب میكنند و فوزیه در دلش میگوید: «خدا را شكر كه هنر قالیبافی در این خانه از بین نخواهد رفت.» ناصر كه به خانه برمیگردد مادر با لبخند به استقبالش میرود.
لبخند روی لبهایش خبر از این میدهد كه عروس مورد نظر را یافته است؛ عروسی با سرانگشتان حنایی.
نویسنده: احمد جعفریماجد