یادداشت رسول جعفریان - محقق و پژوهشگر:
همه ما هنوز عادت به کتاب داریم، هم روی کاغذ می نویسیم و هم آثارمان را چاپ می کنیم. اما باید بدانیم که مهفوم کتاب در حال تغییر است و بساط آن جمع خواهد شد. کتاب بیش از آن که عامل پیشرفت باشد، مانعی برای یافتن راههای جدید برای انتقال دانش است. هرچه بیشتر به کتاب دلبستگی داشته باشیم، راه پیشرفت را برای نسلهای آتی خواهیم بست. بیش از این معطل نکنیم.
این روزها نگرانی ها در باره کتاب بسیار زیاد است، سالهاست که از کتابخوانی و کاهش شدید آمار کتابخوان ها صحبت می شود. این که نه تنها کتابخوان کم شده، از شمار کتابفروشی ها کاسته شده که تیراژ کتابها هم بسیار پایین آمده است. هرچه باشد، کتاب همچنان یکی از مهم ترین ابزارهای انتقال علم است و طبق مصاحبه وزیر آموزش و پرورش، همین امسال، 130 میلیون کتاب برای دانش آموزان چاپ شده که اول سال در اختیار آنان قرار می گیرد.
در این هم که کتاب نقش بی بدیلی برای انتقال علم داشته شک نمی توان کرد. این که هنوز میلیاردها انسان از طریق مطالعه، از افکار دیگران با خبر می شوند و بر معلوماتشان افزوده می شود. این که به خصوص نسلهای با سن و سال تر، حتی تصور این را نمی توانند بکنند که روزی بساط کتاب یکسره جمع شود و دیگر نتوانند آن را بخوانند یا بندرت بتوانند به آن دسترسی داشته باشند.
اما آیا واقعا کتاب به این سبک و سیاق باقی خواهد ماند؟
کتاب چیزی جز یک ابزار نیست، ابزاری که هدف از کاربرد آن برای انتقال علم، ما را به استفاده از آن کشانده است. طبعا این ابزار بسیار مهم و پر سابقه است، اما چنین نیست که در طول تاریخ بی رقیب بوده باشد، رقبای که گرچه تا به امروز نتوانسته اند آن را از صحنه خارج کنند اما حالا بیش از هر زمان خطرناک جلوه می کنند و برای کاغذ خط و نشان می کشند.
در سالهای اخیر تغییراتی در عالم علم و دانش پیش آمده است که رقبای جدی برای کاغذ و کتاب پدید آورده و هر چند هنوز نتوانسته آن را کاملا از میدان بدر کند، اما به مقدار زیادی خانه نشین کرده است. بسیاری بر این باورند که هرگز این اتفاق نخواهد افتاد که کتاب یکسره کنار گذاشته شود، درست هم می گویند، اما همین که طی یک دهه گذشته، بلکه فقط در دو سه سال گذشته، این مقدار کتاب از چشم ها افتاده، و نسل جدید کمتر با آن انس دارد، تحول بسیار بزرگی است که می تواند زنگ خطر جدی را برای نابودی کامل کتاب (شاید منهای پنج درصد تا یک درصد) باشد.
امروزه نه فقط ابزارهای دیگری به عنوان رقیب کاغذ به میدان آمده اند که کار خواندن و نوشتن را آسان تر می کنند، بلکه به لحاظ و با توجه به مفهوم «سرعت» که یکی از مهم ترین مفاهیم و کلیدی ترین آنها در تمدن جدید نسبت به تمدن های پیشین است، هیچ ضمانتی برای ماندن کتاب در عرصه انتقال علم بدست نمی دهد.
کتاب برای افراد با سن و سال که از ابزارهای جدید کمتر استفاده کرده اند، البته بسیار آرام بخش و در انتقال مفاهیم از کاغذ به چشم و از آنجا به ذهن، با ارزش است، اما تضمینی وجود ندارد که نسل بعدی همین احساس بلکه عادت را داشته باشد. منتها چون معمولا این قبیل افراد هستند که زبان جامعه ما هستند، نه جوانان که ساعتهای متوالی از روزهای خود را از طریق معلوماتی که از صفحه مونیتور با اندازه های مختلف می گذارانند هنوز آن بحث بر ما حاکم است.
من یکی وقتی چشمم به سه جلد کتاب می افتد که در باره موضوعی نوشته شده و شامل اسناد و تصاویر و متنهای فراوان است، حس می کنم این کار دشواری هایی در هزینه و فضا و کندی کار و نقل و انتقال و حفظ و حراست از آن دارد که در مقایسه با ابزارهای دیگر،اصل ماندن آن به صرفه نیست. وقتی در کتابخانه مجلس هر جایی بود برای کتابهای تازه اختصاص می دادیم، و هر روز مجبور بودیم فضای تازه ای را برای این کار در نظر بگیریم، در مقایسه با آن که بیش از بیست هزار جلد نسخه خطی و پانزده های کتاب سنگی و سربی در یک هارد جای می گرفت و یک فضای چند سانتی کار آن همه زیرزمین و مخزن را می کرد، چه نباید فکر می کردیم که باید بساط کتاب را جمع کرد و از راه های دیگر برای انتقال علم استفاده نمود؟ تازه در این هارد می توان ده جور برنامه سرچ گذاشت، تصاویر را بهتر نگهداری کرد و اسناد را روشن تر و واضح تر خواند. خدای من. چرا ما به این امور این قدر بی توجهیم؟
از سوی دیگر بشر یک موجود اقتصادی است و دیر یا زود در خواهد یافت که باید راه های نزدیک تری برای مسأله کتاب بیابد که کم هزینه باشد. باید همه چیز را دیجیتالی کند، خود را از شر کتاب های گذشته راحت کند، و برای آینده، فکر تازه ای داشته باشد.
شاید نه فقط کتاب که مفهوم دانشگاه ها و فضای آموزشی هم دگرگون شود و ما مجبور نباشیم میلیونها دانش آموز را به 130 میلیون کتاب وصل کنیم و هر روز همه آنها را در یک فضای بزرگ و بسته نشانده مجبور کنیم از روی کتاب بخوانند و حفظ کنند. این کار ممکن است روزی سبب عقب افتادگی دانسته شود و ما باید در این باره فکر کنیم. این که کتاب ابزاری برای عقب ماندگی باشد باید مورد توجه قرار گیرد. این مساله با توجه به تجربه جاری همه ما در این روزها با ابزارهای نوین انتقال علم، امور نامفهومی برای ما نیست. همه ما می دانیم که چه مقدار تغییر در این حوزه روی داده اما عادت اجازه تجدید نظر و برنامه ریزی تازه به ما نمی دهد.
متاسفانه تکنیک های جدید سخت افزاری در این حوزه در اختیار ما نیست نیست و ما تنها استفاده کننده از آنها هستیم، اما منعی ندارد که در همین زمینه، اگر سخت افراز نداریم لااقل در حوزه نرم افزار تلاش کنیم و راه حل های تازه ای برای انتقال علم بیابیم و تجربه کنیم. معلمانمان را تشویق کنیم راه های تازه ای بیابند.
ما در ابزارهای جدید می توانیم افکارمان را با دیگران با سرعت هرچه تمام تر به اشتراک بگذاریم، بحث و جدل کنیم، اما کتابها را فقط باید می خواندیم و قرنها می گذشت و نمی توانستم روی آنها نقد و نظری جز به صورت ردیه نویسی تک نفره داشته باشیم. و چندین فایده دیگر که البته بزودی به آن توجه خواهیم کرد، اما وقتی که از دیگران کاملا عقب افتاده ایم.
البته بنده و شما می دانیم که تغییر در کشور ما به قدری کند است و آنچنان غرق در آموزه های قدیمی هستیم که بسیاری مان صاحب این قلم را از راه بدر رفته خواهیم دانست و شاید خود بنده هم آن را تأیید کنم.