اعتماد ملي - فهيمه خضر حيدري
حضرت آيتالله در جريان هستيد كه اخيرا مباحثي درباره تغيير بعضي قوانين مربوط به زنان مطرح شد و حتي موضوع به مجلس هم رسيد. با توجه به نظرات متفاوت جنابعالي به عنوان مرجع تقليد عده كثيري از شيعيان، در باب حقوق زنان، خدمتتان رسيدهايم تا مروري بر نظريات شما در اين باب داشته باشيم و بحث را با نگاهي اجمالي به مساله نابرابري ديه زنان و مردان آغاز كنيم.
اعوذبالله من الشيطان الرجيم. بسمالله الرحمن الرحيم. البته بحث تفصيلي ديه زن و برابري آن با ديه مرد در جزوههاي فقه و زندگي آمده است. اما به طور اجمال از اين قرار است.
اولا تفاوت ميان ديه زن و مرد بر خلاف اصول و قواعد اسلامي است كه بر برابري همه انسانها اعم از زن و مرد و سياه و سفيد، عرب و عجم در تمامي حقوق و امتيازات دلالت دارد چرا كه در منشأ خلقت و آفرينش يكساناند و همه انسان آفريده شده اند<ياايها الناس انا خلقناكم من ذكر وأنثي> و به عنوان <بني آدم> گرامي داشته شدهاند <لقد كرمنا بني آدم> و زن نيز همانند مرد خلق شده يعني طينت و سرشت او از همان چيزي است كه مرد از اوست. <يا أيها الناس اتقوا ربكم الذي خلقكم من نفس واحده وخلق منها زوجها> و اين اصول و قواعد چنانكه مشاهده نموديد نص صريح قرآن كريم است كه نيازمند تفسير و توجيه و تأويل نيست و در مقابل آن اسرائيلياتي است كه زن را در منشأ خلقت و سرشت متمايز از مرد ميداند و معتقد است كه زن پس مانده و اضافي است و يا براي خدمت به مرد آفريده شده كه بر خلاف قرآن كريم و باطل است كه با كمال تأسف گاهي در كلمات بزرگان ما نيز اين نگرش و يا آثار آن يافت ميشود.
ثانيا با پذيرش اين اصل محكم و غيرقابل خدشه هر سخن يا قانوني كه در تعارض و تقابل با آن قرار گيرد و بر خلاف آن باشد بنا بر فرمايش معصومين (عليهم السلام) مطرود خواهد بود مگر آن كه اين تفاوت با دليل قطعي و قابل توجيه ثابت گردد مانند قانون ارث فرزند پسر كه به صراحت قرآن مجيد كه دو برابر ارث دختر است <للذكر مثل حظ الانثيين>و با اينكه مستند به خود قرآن كريم بوده در عين حال باز ميبينيم به دليل اهميت آن با اعتبارات عرفي از جانب ائمه معصومين(عليهم السلام) توجيه شده است به نحوي كه باز با عدالت و اصول مسلمه اسلامي موافق گشته است.
علاوه بر آنكه آنچه در قرآن كريم در قصاص و ديات مورد توجه قرار گرفته حرمت نفس انساني و جان اوست <من قتل نفسا بغير نفس أو فساد> و يا <من قتل مظلوما> و <و من قتل مؤمنا> و تفاوت و تمايز ميان جان زن و جان مرد مخالف اين بخش از آيات قرآن كريم نيز هست.
ثالثا روح تربيت و فرهنگ اسلامي نيز دليل ديگري بر برابري زن و مرد در تمام اموري است كه به نفس و جان او مربوط است و نوعي احترام و ارزشگذاري بر او محسوب ميشود. در نتيجه اصل و قاعده و دليل همه حكايت از برابري ديه زن و مرد دارد و هر سخني در برابر آن محتاج به اقامه دلايل بسيار محكم است كه بتواند در مقابل چنين دلايلي مقاومت كند و بر آن تبصره بزند و اكتفا به چند روايت مخدوش كه داراي اشكالات فراوان است كه درجاي خود ذكر شده و يا تكيه بر بعضي اعتبارات و تحليلها در مباحث فقهي كه جاي اقامه و حجت و استنباط از دلايل و اصول است، نميتواند مستمسك و مستند صحيحي براي ما در نسبت دادن اين حكم به اسلام و فقه باشد.
توجيهاتي هم در اين زمينه وجود دارد كه بر نانآوربودن مردان و مسووليت آنها در اداره زندگي تاكيد دارند و اين موضوع را دليل نابرابري ديه ميدانند. البته اين حكم كلي در جامعه امروز موارد نقض بيشماري دارد و ما زنان زيادي را داريم كه سرپرست و ادارهكننده اصلي خانوار هستند.
اوايل انقلاب اين بحث ديه زن و مرد مطرح شد. اين تحليل كه <زن نان آور نيست> و در مقابل <مرد نان آور است> اول بار از سوي شهيد بهشتي (قدس سره) مطرح شد و البته در آن شرايط كه ايشان با تمام فضل و به دليل نبود فرصت، در بحث فقهي آن وارد نشدند و طبق مبناي معروف پاسخ ميدادند توجيه مناسبي بود.
همين مساله نابرابري ديه حتي در مورد جراحات زن و مرد هم وجود دارد و اين هم يكي از مواردي است كه به نظر ميرسد بايد در آن بازنگري شود.
اگر اسلام دين سهولت است و قوانين بايد بتوانند مردم را قانع كنند، پس شما جواب نيمي از جامعه را كه بر ضرورت بازنگري در قوانين منبعث از اسلام تاكيد دارند و مثلا در بحث ممنوعيت قضاوت زنان يا در باب ازدواج مجدد مردان به اقناع نرسيدهاند را چطور ميدهيد؟
راهكار حضرتعالي براي خروج از اين بنبست چيست؟
براي حل اين مسائل ميتوانيم با استفاده از روشهاي فقهي و به قول حضرت امام (سلامالله عليه) فقه جواهري، اسلام را از اين بن بست پيش آمده كه حاصل آرا و انديشههاي مجتهدان بزرگوار سابق (قدسالله اسرارهم) است بيرون بياوريم و مانند مقدس اردبيلي (رحمهالله عليه) از قواعدي نظير سهولت و نفي حرج و با توجه كامل به كتاب و سنت بهرهگيري كنيم و قانوني قابل پذيرش به مردم ارائه نماييم...
حضرت آيتالله سوال مشخص من اين است: جنابعالي قبول داريد كه قوانين موجود در حوزه زنان از معيار سهولت برخوردار نيست و گروه بزرگي از زنان نسبت به اين قوانين نقد دارند؟
نسبت به كدام قوانين نقد دارند؟
نسبت به قوانين موجود در زمينه ديه، ارث، طلاق، قضاوت، حضانت و... از آنجا كه قوانين ما از فقه اسلامي گرفته ميشود و شما هم ميفرماييد هرگز در فقه شيعه به بنبست نرسيدهايد، پس چطور است كه تا به حال همراهي و يا اجماعي مثلا در ميان مراجع عظام براي بازنگري در اين قوانين انجام نشده؟
بله اين خيلي هم خوب است. ببينيد در فقه ما هست كه حاكم بر مبناي فقهي خودش حكم ميكند و از نظر دليلي شما يا قبول ميكنيد اسلام نظام حكومتي دارد و يا نه. ماميگوييم اسلام نظام حكومتي دارد. پس محكمه و قوه مجريه و مقننه ميخواهيم و اين هم يعني حكومت. پس متد فقهي را بايد در نظر گرفت نه فتاواي مختلف را. هم قانون اساسي چنين ميگويد و هم اگر غير از اين باشد اصلا نميشود مملكت را اداره كرد.
شما ميفرماييد زن و مرد در دين اسلام برابرند و جايگاه زن در قرآن جايگاه والايي است ولي در عمل، من به عنوان يك زن مدام با تضييع حقوقم در قوانين نوشته شده بر اساس اسلام رو به رو ميشوم...
شما بفرماييد كه در كجا مشكل وجود دارد تا ما حل كنيم. به هر حال اين مشكل، مشكل شماست و شما بهتر ميدانيد.
عرض كردم خدمتتان قبلا....
ما در بسياري از مسائل مانند ديه گفتهايم حتي بالاتر از آن ما ميگوييم زن ميتواند امام جمعه و امام جماعت و ولي فقيه بشود. شما ديگر چه ميخواهيد؟ اما اين وظيفه قانونگذار است كه بر اين اساس قانون وضع كند و اگر قانونگذار دلش نخواست كه اين قوانين را وضع كند، در آن صورت مقصر ما نيستيم.
پس نقش مراجع عظام درانطباق قوانين با موازين اسلام كه شما ميفرماييد جانبدار زن هستند چيست؟
لا اله الا الله.... مرجع تقليد فتوا ميدهد. هر فرد هم در حوزه فردي تا به قانون نرسيده است، فتواي مرجع تقليد خود را عمل ميكند...
به نظر شما الان ضرورت تغيير در قوانين وجود دارد يا ندارد؟
در ادامه بحث جايگاه والاي زنان در اسلام و قرآن سوال ديگري هم دارم كه مربوط به سوره نساء است كه گويا توصيهاي در اين سوره به مردان شده است كه زنانتان را بزنيد!
(سر تكان ميدهد) آنچه در اين سوره راجع به زدن زنان وجود دارد همان گونه كه امام باقر (عليه السلام) فرموده است زدن با چوب مسواك است. شما مكه مشرف شدهايد؟
خير.
خدا قسمت كند. اين چوب در مكه وجود دارد. چوبي است كوچكتر از همين خودكاري كه در دست من و شما است و اين توصيه هم به نظر بيشتر به شوخي و ايجاد الفت شبيه است تا زدن به معني تازيانه زدن.
يعني چه ؟ اصلا با هر وسيلهاي چرا بايد زن را بزنيم و بعد هم عدهاي بيايند تفسير كنند كه مثلا جوري زده شود كه جاي كبودي نماند و...
حالا من ميگويم خدمتتان. آخر شما صبر كنيد. اين قدر عجله نكنيد... ببينيد اصلا زدن مطرح نيست. گفته شده كه بعد از موعظه و پشت كردن به زن، از دري ديگر وارد شويد و زدن در اينجا آنگونه كه تصور شده نيست. چرا كه بايد به گونهاي باشد كه نه خون بيايد و نه سرخ شود كه بايد پرسيد اين اصلا چگونه زدني است؟
به نظر شما اگر امام خميني(ره) امروز در قيد حيات بودند با تغيير در قوانين مربوط به زنان موافقت ميكردند؟
نظر حضرتعالي درباره احكامي مثل پرتاب از كوه يا قطع عضو يا سنگسار كه اخيرا صادر شده است چيست؟
خارج نشويد از بحث. من نميتوانم جواب بدهم.
اين فقط يك سوال است در حوزه بازنگري بر قوانين كه قبلا نظر مثبت خودتان را درباره آن دادهايد و ميفرماييد اگر امام هم بودند نظرشان موافق بود. حالا من در ادامه همين بحث سوال دارم. خارج نيست.
چيزي نگوييد كه من نتوانم جوابش را بدهم.
من براي نمونه درباره اجراي مجازات سنگسار بايد از شما جواب بگيرم. اين خارج از بحث نيست. آيا اين نوع مجازاتها منسوخ نشده؟
خير منسوخ نشده و همانگونه كه بارها گفتهام ولي گوش شنوايي وجود ندارد و فرياد ما نيز به جايي نميرسد ايجاد تغييرات در قانون مجازات اسلامي ضروري است اما نه به دليل نسخ، بلكه بر همان مبنايي كه ميرزاي قمي(ره) فرموده كه حدود تنها اختصاص به زمان حضور امام معصوم (عليهالسلام) دارد كه از چند و چون آن آگاه است اما در زمان غيبت، تنها راهكار مقابله با جرائم در بخش مجازاتها تكيه بر تعزيزات است كه در آن مجلس ميتواند با استفاده از كارشناسان روانشناس و جامعهشناس و رعايت تناسب بين جرم و جزا، مجازاتها را معين كند. شيوهاي كه در همه دنيا اعمال ميشود و در كاهش جرم هم تاثيرگذار است.
حدود را كه ميفرماييد شامل اعدام هم هست؟
بله. در بخش تعزيرات اعدام هم وجود دارد، بهعنوان مثال كساني كه با وارد كردن مواد مخدر و ترويج آن باعث ايجاد فساد شده و جوانان را از راه به در ميكنند؛ چنين افرادي به دليل ايجاد فساد مستحق اعدامند و اينكه اعدام موثر نيست هم سخن صحيحي نيست.
پس پرتاب از كوه يا سنگسار كه الان انجام ميشود در زمان غيبت امام (ع) مجاز نيست؟
طبق مبناي ميرزاي قمي مجاز نيست و از طرف ديگر هم طبق آيين دادرسي اثبات اموري كه منجر به اجراي چنين مجازاتهايي شود بسيار مشكل است چرا كه اقامه شهادت توسط افراد متدين و معتدلي كه از نگاه به صحنه وقوع چنين جرائمي پرهيز ميكنند قابل تحقق نيست و تنها راه آن، چهار مرتبه اقرار خود فرد آن هم اقراري كه از روي وجدان ديني و متأثر از ايمان به قيامت و فرار از عذاب آخرتي باشد و چنين افرادي بسيار نادرند هرچند در زمان ائمه گاهي اتفاق ميافتاده و در روايات مذكور است كه در آن صورت هم محكمه ميتواند او را عفو كند.
حتي اگر حكمش سنگسار باشد؟
هر چه ميخواهد باشد. در صورت اثبات، بهوسيله چنين اقراري كه از روي وجدان باشد نه دوز و كلك، قابل بخشش است.
خب اين هم كه چندان قابل تشخيص نيست و لابد به علم قاضي بستگي دارد.
دقيقا برعكس تعجيلي كه امروز در اجراي چنين احكامي ميشود.
پس اينكه حكم سنگساري صادر ميشود و بعد گفته ميشود كه بخشنامه صادر كردهاند كه حكم اجرا نشود با موازين اسلام سازگاري ندارد؟
به نظر من اين كار با موازين فقهي نميخواند چرا كه قانونش وجود دارد و لذا بايد مشكل را ريشهاي حل كرد و راه چاره اين مشكل تغيير در آيين دادرسي و انحصار ادله اثبات در همان دو راه كه تحققش مشكل است خواهد بود و يا برحسب نظريه ميرزاي قمي قانوني وضع شود كه حدود مربوط به زمان غيبت نيست و در زمان غيبت بايد به تعزير اكتفا كرد و اين راه حل با قانون اساسي كه موازين اسلامي را مطرح ميكند سازگار است، نميدانم چرا برخي اصرار دارند گرهاي را كه ميتوان با دست باز نمود با دندان باز كنند اين شيوه كه با بخشنامه جلوي اجراي قانون گرفته شود علاوه بر آنكه خلاف دموكراسي و منطق قانونگذاري در دنياي امروز است، راه حلي اساسي نيست.
در فرمايشاتتان به ضرورت بازنگري در قوانين اشاره كرديد. با توجه به اينكه در شرايط حاضر موضوع تعامل با جهان هم براي تمام كشورها بسيار اهميت پيدا كرده و ما هم به هر حال بايد بتوانيم در حوزه حقوق بينالملل و با توجه به رويكرد جهان امروز به موضوع حقوق بشر پاسخگو باشيم؛ درباره جايگزيني مجازاتهايي مثل اعدام كه خشن توصيف شده، چه نظري داريد؟
اعدام خشن است نه قصاص.
موضوع، انجام عمل اعدام است.
به نظر شما انجام مجازات اعدام باعث ترويج خشونت نميشود؟
حضرت آيتالله صانعي من سوالات ديگري هم دارم و عذر ميخواهم كه خسته شديد ولي به هر حال ما هم تا قم آمدهايم كه جواب سوالاتمان را از شما بگيريم. درباره پوشش زنان و نوع حجاب آنها حتما در جريان هستيد كه اخيرا سختگيريهاي زيادي شده است. آيا اسلام بر نوع خاصي از پوشش تاكيد دارد؟
در مورد پوشش زن اسلام تنها به بيان برخي قواعد و اصول اكتفا كرده است مانند آنكه زن بايد اولا: پوششي داشته باشد كه او را از نگاه آلوده حفظ نمايد و به تعبير شهيد مطهري باعث مصونيت او شود.
ثانيا: اجتماع نيز از فساد و تباهي مصون بماند كه به نظر اينجانب براي مرد نيز همين پوشش و به همين دليل لازم است. ثالثا: شخصيت و كرامت و حرمت زن حفظ شود كه اگر ديده باشيد افراد متشخص با هر فرهنگ و مذهبي ولو آنكه از لحاظ ديني خود را آزاد ميدانند اما به دليل آنكه براي خود شخصيت قائلند با هر پوششي در اجتماع ظاهر نميشوند اما در خصوص نوع و شكل پوشش، افراد آزادند كه هر چه ميخواهند بپوشند و اسلام هيچ دخالتي در اين بحث نكرده و به عرف جامعه و تشخيص مردم واگذار كرده است.
علاوه بر بحث چادر تغييراتي هم در نوع پوشش زنان و مردان با تغيير فصل ايجاد ميشود و در زمستان گذشته اين موضوع براي زنان دردسرساز شد. مثلا اعلام كردند كه به پا كردن <چكمه> براي زنان در حكم <تبرج> است و زنان حق ندارند چكمه بپوشند.
چه مانعي دارد؟ در زمستان چكمه ميپوشند ديگر. در تابستان هم كلاههايي سرشان ميگذارند براي اينكه در آفتاب اذيت نشوند. چه اشكال دارد؟ تبرج اصلا اين حرفها نيست. تبرج آرايشي است كه ممكن است زني بكند و نعوذبالله بخواهد روسپيگري كند كه حالا به آن وارد نميشويم. <لا تبرجن تبرج الجاهليت الاولي> اشاره دارد به خودنماييكردن...
ريشه تبرج به لحاظ لغوي چيست؟
من وارد اين بحث نميشوم. نميتوانم.
چرا حاج آقا؟
براي اينكه امروز بحث حجاب زنان و مفاسد اجتماعي يك بحث سياسي شده است. فايدهاي هم ندارد صحبت من. از طرفي ممكن است برداشت مجريان هم از تبرج با برداشت ما متفاوت باشد.
به همين دليل هم هست كه اظهار نظر شما خيلي فايده دارد.
من فقط ميگويم خودنمايي نبايد كرد. چه زن و چه مرد. خودنمايي زن براي جلب توجه مردان حرام و خودنمايي مرد هم براي جلب توجه زنان حرام است. والسلام.
پس بالاخره چكمه پوشيدن مصداق خودنمايي هست يا نه؟
چكمه چه ربطي دارد به اين حرفها؟ چكمه تبرج نيست. چكمه را ميپوشند چون برف ميبارد.