۲۴ آبان ۱۴۰۳
به روز شده در: ۲۴ آبان ۱۴۰۳ - ۱۰:۲۴
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۳۹۹۶۸۹
تاریخ انتشار: ۱۰:۲۵ - ۱۸-۰۳-۱۳۹۴
کد ۳۹۹۶۸۹
انتشار: ۱۰:۲۵ - ۱۸-۰۳-۱۳۹۴

برگزیده سرمقاله‌های روزنامه‌های امروز

روزنامه‌های صبح امروز ایران ایران در سرمقاله‌های خود به مهمترین مسائل روز کشور و جهان پرداخته‌اند که برخی از آنها در زیر می‌آید.

کیهان: سهم دشمن و دوست در تحریف امام(ره)

«سهم دشمن و دوست در تحریف امام(ره)»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم محمد ایمانی است که در آن می خوانید؛تحریف شخصیت امام(ره) و انحراف از اصول مکتب ایشان به چه معناست؟ امروز مهم ترین تحریف و انحرافی که می تواند نسبت به این شخصیت و مکتب- به عنوان نقشه راه سعادت ملت و پیشرفت کشور - رخ دهد در کدام اصول است؟ سهم طراحی دشمنان و غفلت و فراموشی یا لغزش دوستان در این انحراف و تحریف کدام است؟ رهبر معظم انقلاب در حرم مطهر امام خمینی(ره) خاطرنشان کردند «تحریف شخصیت ها برای این است که ارکان اصلی شخصیت آن انسان بزرگ یا مجهول بماند، یا غلط معنا شود یا به صورت انحرافی و سطحی معنا شود ... امام را نباید به عنوان یک شخصیت تاریخی محترم مورد توجه قرار داد... اگر امام را گم کنیم یا فراموش کنیم یا خدای نکرده عمداً به کنار بگذاریم، ملت ایران سیلی خواهد خورد».

در این باره گفتنی هایی هست.
1- امیر مؤمنان در نامه 9 نهج البلاغه خطاب به معاویه از افتخارات خاندان پیامبر(ص) در عرصه مجاهدت و شهادت طلبی یاد نموده اما درباره خود سکوت می فرمایند. «هنگامی که آتش جنگ شعله ور می شد و مردم عقب نشینی می کردند، پیامبر(ص) اهل بیت خود را پیش می فرستاد و به واسطه آنان، اصحاب را از آتش شمشیر و نیزه در امان می داشت. پس عبیده پسر حارث در روز بدر، و حمزه در روز احد و جعفر در روز موته به شهادت رسیدند. و اراد مَن لو شئتُ ذُکِرتُ اسمه مثل الذی ارادوا من الشهادهًْ. و دیگری ]خود امام[ که اگر می خواستم نامش را می بردم که مانند آنان اراده شهادت داشت اما اجل آنان پیشی گرفت». رهبر معظم انقلاب در یادآوری اصول مکتب امام، از باب ادب و فروتنی یک اصل مهم را عنوان نکردند چون مصداقاً به خود ایشان باز می گشت و آن اصل ولایت فقیه بود. کیست که نداند اگر امروز مرام و مکتب امام خمینی(ره) مصون مانده و بسط پیدا کرده از جمله به برکت امانتداری و استقامت جانشین ایشان است؟

2- کیست که نداند امام خمینی عمر مبارک خویش را صرف میراث گرانقدری به نام ولایت فقیه کرد و بی راه نیست اگر بگوییم پویایی و طراوت و تداوم اثرگذاری این مکتب متوقف به برافراشتگی پرچم ولایت فقیه به عنوان عصاره و جوهره شخصیت حضرت روح الله (ره) است. امام بود که بارها با صدای رسا فرمود «دولت اسلامی اگر با نظارت فقیه و ولایت فقیه باشد، آسیبی بر این مملکت وارد نخواهد شد»، «ولایت فقیه همان ولایت رسول الله است، قضیه ولایت فقیه یک چیزی نیست که مجلس خبرگان ایجاد کرده باشد»، «اگر چنانچه ولایت فقیه در کار نباشد، طاغوت است. یا خداست یا طاغوت. اگر امر خدا نباشد، رئیس جمهور با نصب فقیه نباشد، غیر مشروع است.

وقتی غیرمشروع شد، طاغوت است، اطاعت او اطاعت طاغوت است. طاغوت وقتی از بین می رود که به امر خدای تبارک و تعالی یک کسی نصب بشود» و «نگویید ما ولایت فقیه را قبول داریم لکن با ولایت فقیه، اسلام تباه می شود! این معنایش تکذیب ائمه است ، تکذیب اسلام است».

3- اگر «اثبات اسلام ناب محمدی(ص) در برابر اسلام آمریکایی»، «اعتماد به وعده الهی و بی اعتمادی به قدرت های مستکبر»، «اعتقاد به اراده و نیروی مردم و مخالفت با تمرکز دولتی»، «حمایت جدی از محرومان و مستضعفان در برابر اشرافیگری و کاخ نشینی»، «مخالفت صریح با قلدران بین المللی و مستکبران»، «استقلال کشور و رد سلطه پذیری» و «وحدت ملی و مقابله با توطئه های تفرقه افکن»، اصول اصلی مکتب و شخصیت امام است، طبیعتاً مهم ترین انحراف و تحریف ها نیز در همین حوزه ها می تواند اتفاق بیفتد. این ارکان مکتب امام خار چشم دشمن است. دشمن در عین حال که هرگز از مخاصمه علنی با مکتب امام دریغ نکرده اما یک واقعیت را به خوبی دریافته و آن اینکه امام و مرام او محبوب ملت ایران است. بنابراین پای نقشه دوم به میان می آید و آن تحریف مکتب امام است به نحوی که از دل این سناریو، حسن ظن و مماشات با جبهه استکبار، احساس ناتوانی در برابر قدرت ها، بی اعتمادی به وعده های الهی و ایستادگی مردم، اسلام التقاطی، خود کوچک پنداری و تخطئه ضرورت استقلال کشور و بازی در زمین تفرقه افکنان بیرون بیاید. آلودگی به اشرافیگری و تجمل و غفلت از مستضعفان می تواند به احساس ضعف مسئولان در این عرصه ها و تن دادن به سکولاریسم نظری - پس از سکولاریسم عملی و جدا کردن دین و سیاست در عمل- کمک کند. جدا افتادن از مکتب امام و لغزیدن در دامان اسلام آمریکایی، حکایت فتنه زدگی است چندان که امیر مؤمنان(ع) فرمود «همانا شروع فتنه ها، هواهایی است که پیروی می شود و بدعت هایی که می آورند».

ابتدا لغزش هایی در عمل پدید می آید و سپس برای توجیه زاویه گرفتن ها، بیراهه به عنوان راه معرفی می شود! بخشی از تحریف خواسته یا ناخواسته مکتب امام به این خطاهای تبدیل به خط شده برمی گردد. در حقیقت نقشه و پروژه دشمن برای تحریف هنگامی مؤثر واقع می شود که فرآیند (پروسه) آلودگی برخی خواص و صحابی به فتنه پدید آمده باشد. اگر برخی صحابه پیامبر اعظم(ص) با قبیل ابوسفیان و معاویه هم افق نمی شدند، اسلام اموی و ابوسفیانی نمی توانست امیر مؤمنان را به مظلومیت بکشاند. اگر برخی همراهان انقلاب و امام(ره) در نقشه و زمین دشمن بازی نمی کردند، آمریکا و انگلیس آن شبیخون بزرگ را در جنگ نیابتی سال 88 وارد نمی کردند و درست به همین دلیل، فتنه خط قرمز نظام شد.

4- تشیع لندنی، عقبه اسلام آمریکایی و التقاطی است. بی علت نیست که وقتی فتنه 88 سر برآورد، اتاق فکر آن در لندن با حضور 5 روشنفکر التقاطی اعلام موجودیت کرد. این حلقه (شامل کدیور و سروش و عبدالعلی بازرگان و...) طیفی از بقایای نهضت آزادی، باند مهدی هاشمی در قم، افراطیون کارگزاران و مشارکت و حلقه کیان) را دور هم جمع کرده بود. سایت حلقه لندن 5 خرداد 1392 در یادداشتی قابل تأمل خواستار تحریف شخصیت امام خمینی و مصادره به مطلوب آن برای انتقام گیری از امام و رهبری می شود. عنوان مقاله «آیت الله خمینی در برابر آیت الله خمینی»! است و نویسنده راز این تحریف را در محبوبیت شخصیت امام می داند. «ما محتاج نظریه ای مناسب برای گذار هستیم. این گذار باید بر گسل شکاف میان اطرافیان آیت الله خمینی رخ دهد. یک دسته از شاگردان آیت الله خمینی همراه آقای خامنه ای هستند. دسته دیگر چند سال است خصوصاً پس از جنبش سبز به دموکراسی خواهی]!![ نزدیک می شوند. در این دسته موسوی و کروبی و خاتمی و ]...[ و بیت ]...[ هستند... در این دید نباید با آیت الله خمینی همان معامله ای را کرد که با آقای خامنه ای می کنیم.

آقای خمینی را باید نقد کرد منتها باید توجه کرد او به همراه بیتش همچون متنی است که 2 قرائت هرمنوتیکی کاملاً متضاد می شود از آن کرد... البته که دموکراسی ]از جنس انگلیسی و آمریکایی[ تعریف مشخص دارد و یحتمل دموکراسی دینی بی معناست. با این حال آقای خمینی و سخنان او در وضعیت کنونی سیاست ایران، حکم متن مقدس قرآن یا انجیل را دارند.

یک راه برخورد این است که نگاه ذات گرایانه به قرآن یا انجیل داشته باشیم و بگوییم این متون تولیدکننده خشونت اند. یک راه دیگر هم این است که همچون نواندیشان دینی به عنوان مثال آیات طرفدار جهاد و خونریزی را تأویل کنیم و مثلاً مربوط به زمان خاص نزولشان بدانیم. در یک جامعه مذهبی روش دوم جواب می دهد. محتملاً در وضعیت خاص ایران تا اطلاع ثانوی آیت الله خمینی حکم متن مقدسی را دارد که باید آن را به نفع خود تأویل کرد. یک توجیه رفتار لاک و لوترکینگ و سروش و مجتهد شبستری این است که دین از منظر هویتی برای انسان ها مهم است و براین اساس بهتر است به جای آن که خود را در برابر دین قرار دهیم، از نیروی آن استفاده کنیم. هکذاست داستان آقای خمینی. قرار نیست دموکراسی را با معیار سخنان هاشمی و خاتمی بسنجیم بلکه قرار است شکاف را عمیق تر کنیم».

5- مکتب امام، تمسک به عروهًْ الوثقای الهی را توأمان در «یومن بالله» و «یکفر بالطاغوت» می داند. در مکتب امام که تبیین روزگار بر مبنای اسلام ناب محمدی(ص) است نمی توان مؤمن به خداوند بود اما کافر و بی اعتماد به شیطان بزرگ نبود. این خط اصلی تمایز میان اسلام ناب و اسلام آمریکایی است و بزرگ ترین تحریف یا انحراف می تواند در همین حوزه «اشداء علی الکفار» و «اعزهًْ علی الکافرین» پدید آید. تصور اینکه به واسطه نرمش با شیطان بزرگ می توان با او بست و مشکلات را حل کرد، معارض خط امام و اسلام ناب است. امام سوم اسفند 67 با اشاره به گستاخی غرب در ماجرای سلمان رشدی تصریح می کند «آنان که بر این باورند که باید در سیاست و اصول و دیپلماسی خود تجدید نظر نماییم و... معتقدند شعارهای تند یا جنگ سبب بدبینی غرب و شرق نسبت به ما و نهایتاً انزوای کشور شده و اگر ما واقع گرایانه عمل کنیم آنان با ما برخورد متقابل انسانی می کنند، این یک نمونه است که خدا می خواست دنیای تفرعن و استکبار و بربریت چهره واقعی خود را در دشمنی دیرینه اش با اسلام بر ملا سازد تا ما از ساده اندیشی به درآییم و همه چیز را به حساب اشتباه و سوء مدیریت و بی تجربگی نگذاریم و با تمام وجود درک کنیم که مسئله، اشتباه ما نیست بلکه تعهد جهانخواران به نابودی اسلام است...».

امام هرگز معتقد نبود بهشت و جهنم ما و مشکل و اشتغال و صنعت و حتی آب خوردن و محیط زیست ما متوقف به برداشتن تحریم هاست و تا آن روز باید رو به قبله نشست (و به راستی با چنان ادبیاتی سخن گفتن که این روزها مرسوم شده، دشمن اهل مدارا می گردد یا گستاخ تر می شود!؟) امام می فرمود «من اعتقادم این است که اگر ما در محاصره اقتصادی یک ده پانزده سال واقع بشویم، شخصیت خودمان را پیدا می کنیم یعنی مغزهای راکد به فعالیت می افتند. این طبیعی است که اگر یک نفر آدم یک جایی نشسته و همه چیز او را می آورند تقدیمش می کنند، این فکرش کار نمی افتد، حتی کاسب هم نمی تواند بشود. اگر یک آدمی بود که اول صبح چایش را و نانش را بیاورند، ظهر و شب هم همین طور، این نمی تواند دیگر هیچ کاری بکند، یک مرد فلجی می شود... آن روزی که ملت فهمید اگر جدیت نکنیم برای کشاورزی مان، صنعت نفت مان، کارخانه های خودمان، از بین خواهیم رفت و وقتی این احساس پیدا شد که می باید خودم تهیه کنم دیگران به من نمی دهند، مغزها به راه می افتد و متخصص پیدا می شود در هر رشته ای... این ابتکارات از برکات محاصره اقتصادی بود... این محاصره، اقتصادی را که خیلی ها از آن می ترسند من یک هدیه ای می دانم برای کشور... مغزهای اروپایی با مغزهای ایرانی فرقی ندارند... ماها را این طوری تربیت کردند. ما را یک موجود مهملی بار آوردند. خب تا کی ما باید این را تحمل کنیم که ما یک موجودات مهملی هستیم و باید از ارباب ها پیش ما برسد... عمده این است که باور کنیم خودمان را».

اگر به تعبیر رئیس جمهور محترم، «قول امام و رهبری قول سدید و قول آمیخته با حکمت و اتقان و میانه روی است» باید این نقشه راه را در تراز نقشه خوانی جانشین امام نصب العین داشت. در غیر این صورت تبدیل به جریان واقفیه یاسلفی در تاریخ در جا زده و یا مسلمان اباحی تر از اسلام اردوغانی می شویم.

جمهوری اسلامی:ماهیت مشترک آل سعود و صهیونیست ها

«ماهیت مشترک آل سعود و صهیونیست ها»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن می خوانید؛شبکه خبری «بلومبرگ» از افشای مذاکرات پنهانی عربستان و رژیم صهیونیستی سخن به میان آورده و خاطرنشان ساخت که ریاض و تل آویو طی 17 ماه گذشته پنج دیدار محرمانه با محوریت ضدیت با ایران برگزار کرده اند.

این نکته در جریان نشست شورای روابط خارجی آمریکا در واشنگتن توسط «شیمون شاپیرا» ژنرال بازنشسته اسرائیلی مطرح شد و نامبرده گفته است عربستان و اسرائیل، در این دیدارها درباره «دشمن مشترک خود، ایران» به بحث و تبادل نظر پرداخته و به این جمع بندی رسیده اند که مشکلات مشترک و راهکار های مشترکی دارند و باید راه های سیاسی – اقتصادی برای «مهار ایران» را پیگیری کنند. «انوارماجداشکی» مشاور سابق شاهزاده «بندر بن سلطان» سفیر اسبق سعودی در واشنگتن نیز در این اجلاس از یک طرح 7 ماده ای عربستان برای خاورمیانه سخن گفت که «تغییر نظام ایران» و «تشکیل یک کشور کردی» از محورهای آن است.

این دیدارها در هند، ایتالیا و جمهوری چک صورت گرفته و قرار است درصورت نیاز تکرار شود.
این برای نخستین بار است که طرف های صهیونیستی و آل سعود از دیدارهای پنهانی خود سخن به میان می آورند ولی اطلاعات موثق نشانگر آنست که این نخستین دیدارها بین آل سعود و صهیونیست ها نبوده است. آل سعود در طول دوران حاکمیت خود هیچگاه از دیدار با مقامات صهیونیستی و رایزنی با آنها رویگردان نبوده ولی به خاطر برخی ملاحظات پیرامونی، از افشا و تایید دیدارهای خود طفره رفته است. با آگاهی از روال گذشته، قاعدتاً افشای این دیدارها توسط طرفین بیانگر آنست که نه تنها هیچکدام دلیلی برای پنهان ماندن ارتباط استراتژیک میان صهیونیست ها و آل سعود نمی بینند بلکه حتی با افشای آن مایلند هماهنگی و همراهی با یکدیگر در جهت تقابل با ایران اسلامی را آشکار نمایند.

صرفنظر از قبح اصل ارتباط آل سعود به عنوان خادم الحرمین با رژیم اشغالگر صهیونیستی که به شدت نفرت انگیز است و باید بطور جداگانه مورد بحث و بررسی قرار گیرد، طبعاً سئوال اصلی اینست که وجه مشترک آل سعود و صهیونیست ها چیست که آنها ایران را «دشمن مشترک» نامیده اند؟ و چرا معتقدند آل سعود و صهیونیست ها باید راهکارهای مشترکی را برای مقابله با ایران اسلامی در نظر بگیرند؟ علاوه بر این، مبنا و اساس کار در ارزیابی آل سعود و صهیونیست ها چه بوده است که ایران را مستوجب مقابله و برخورد مشترک می دانند؟

همین ارتباطات و افشای آن به خوبی مشترکات آل سعود و صهیونیست ها را در یک تصویر کامل به نمایش می گذارد و نیاز چندانی به کنکاش بیشتر در تاریخ گذشته و معاصر نیست که «ماهیت مشترک» آل سعود و صهیونیست ها را برملا کند.

در واقع مهمترین موضوع ریشه ای که «درد مشترک» آل سعود و صهیونیستها ارزیابی می شود، «مقاومت اسلامی» است که روز به روز جوانه های تازه ای می زند و رشد و بالندگی آن جبهه ارتجاع عرب و صهیونیست های اشغالگر و حامیان ماوراء بحاری آن ها را تقریباً به یک اندازه به تحرک و چاره جوئی واداشته است. تصادفی نیست که صهیونیست ها از ابتدا به عنوان «گروه های تروریستی» وارد صحنه خاورمیانه و فلسطین شدند و برای چندین دهه، تمامی فلسطینی ها را «تروریست» معرفی می کردند و امروزه تصریح می کنند که نه تنها با تروریست های داعش و تکفیری ها مشکلی ندارند، بلکه حتی از آنها حمایت لجستیکی می کنند و مجروحین آنها را در بیمارستان های نظامی اسرائیل معالجه و مداوا می نمایند در حالی که به خوبی می دانند که داعش و تکفیری ها و سلفی ها در دامان ننگین آل سعود پرورش یافته اند و سرنخ تمامی فجایع به بار آمده توسط داعش و القاعده توسط آمریکا و آل سعود هدایت و حمایت می شود.

آل سعود و صهیونیست ها به این دلیل درباره دشمنی با ایران به تفاهم رسیده اند که ایران را «حامی مقاومت اسلامی» می دانند و از مقاومت اسلامی زخم خورده اند. آل سعود می بیند که تمامی توطئه های شیطانی و طرح های خائنانه اش علیه لبنان و فلسطین و عراق و سوریه توسط همین گروه های مقاومت اسلامی برملا و خنثی شده و کشتی سیاست های مزورانه آل سعود را به گل نشانده است.

ماجرای جنگ 33 روزه علیه لبنان و جنگ 22 روزه علیه فلسطین را چه کسی فراموش کرده است؟ همه می دانند که اصرار اصلی برای تداوم آن، عمدتاً از جانب ریاض بود و خشم آل سعود از شکست صهیونیست ها از مقامات ارشد تل آویو هم بیشتر بود. اما آنهمه خیانت و خباثت آل سعود و همدستی آشکار و نهان با صهیونیست ها راه به جائی نبرد و قطعاً از این پس نیز سرنوشت طرح های مشترک آنها همین خواهد بود. اصرار به «تغییر نظام ایران» و «تشکیل یک کشور کردی» هم طرح جدیدی نیست و قدمت آن به دهه های قبل باز می گردد.

آل سعود با همین آرزوها، تمامی این سال ها را سپری کرده و حتی صدام مفلوک را هم به ورطه نابودی کشاند و اکنون نوبت به خودش رسیده که آخرین شانس خود را امتحان کند. شاهان و شاهزادگان گذشته آن آرزوها را به گور بردند و اکنون نوبت به شاه تازه کاری رسیده که در همین نخستین سال حکومت شوم خود، دچار نکبت کودک کشی در یمن شده و نفرین صدها هزار خانواده مسلمان یمنی را برای خود خریده است که برای او آرزوی مرگ می کنند.

رسالت:روش شناسی در اصول امام (ره)

«روش شناسی در اصول امام (ره)»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم حنیف غفاری است که در آن می خوانید؛سخنان اخیر مقام معظم رهبری در حرم امام راحل حاوی نکات و مواردی بود که هر یک به تنهایی از وزانت و جایگاه والایی در درک و تحلیل پدیده های پیرامونی ایران، جهان اسلام و نظام بین الملل برخورداراست. با این حال یکی از مهم ترین مواردی که در سخنان معظم له به صورتی جدی مورد تاکید قرار گرفته است، به " روش مواجهه با حوادث پیرامونی" ما باز می گردد. این روش شناسی در سخنرانی اخیر رهبر انقلاب و در چندین حوزه مورد تاکید قرار گرفت که در اینجا به بررسی مصداقی این موارد می پردازیم:

1- روش شناخت و تحلیل تحولات امنیتی جهان
طی دو سال اخیر، دستگاههای امنیتی ایالات متحده آمریکا و اروپا در حال اجرای سیاست " طیف بندی" و " تفکیک" در قبال تروریسم تکفیری هستند. واشنگتن ،لندن و پاریس از یک سو نیاز به "طیف بندی" تروریستها دارند تا بتوانند با شناسایی تروریستهای بی دردسرتر و احیانا تصفیه تروریستهای فرمان ناپذیر، سکان هدایت تروریستهای داعش و النصره در سوریه و عراق و دیگر کشورهای منطقه را راحت تر در دست بگیرند. از سوی دیگر، دستگاههای امنیتی غرب در لایه بیرونی رفتار خود سعی در اعمال سیاست " تفکیک " میان خود و تروریستها دارند.در حالی که حتی اتباع اروپایی وابسته به جریانهای تکفیری در طی یک دهه اخیر و در راستای ترویج " اسلام متحجر" مورد حمایت مستقیم نهادهای غرب بوده اند، امروزه غرب در صدد است نمادها و نشانه های این پیوستگی را به هر نحو ممکن از بین ببرد. "مدیرت گروههای تکفیری از سوی غرب" و " اعلام برائت غرب از گروههای تکفیری" هر دو اجزای تکمیل کننده یک پازل کلان هستند. غرب که خود مولد اصلی القاعده و داعش می باشد، در صدد "مدیریت تروریسم تکفیری" و تعریف حدود و ثغور میدان عملیات آن است. از زمان وقوع حادثه شارلی ابدو در پاریس تمایل آمریکا و کشورهای اروپایی در پروسه اعلام برائت از تکفیری ها دوچندان شده است. با این حال مقام معظم رهبری در سخنان حکیمانه اخیر و قبلی خود، بارها از این پیوستگی پرده برداشته اند.

آنچه در روش شناخت و تحلیل خطوط کلان تحولات امنیتی منطقه و جهان موضوعیت و اصالت دارد، پیوسته دانستن " تروریسم تکفیر" و " مصدر غربی" آن است. در صورتی که پدیده تروریسم تکفیری بدون شناخت مصدر آن مورد واکاوی قرار گیرد، در عمل درک و شناخت صحیحی از آن نخواهیم داشت. بر همین اساس، رفتارهای داعش و مقامات نظامی، امنیتی و حتی پلیس فدرال آمریکا باید در یک قالب و چارچوب واحد مورد تحلیل قرار گیرد. نقطه اوج رعایت این پیوستگی را می توان در سخنان اخیر مقام معظم رهبری مشاهده کرد:

"ما امروز به همان اندازه که با رفتارهای وحشیانه و ظالمانه جریان داعش در عراق و سوریه مخالفیم ، با رفتار ظالمانه پلیس فدرال آمریکا در داخل این کشور مخالفیم و هر دو رفتار را همانند یکدیگر می دانیم ."

یکی از اصلی ترین دلایل سقوط الرمادی توسط داعش، گسسته و مجزا دانستن آمریکا و داعش توسط برخی صاحب منصبان دولتی و نظامی در عراق بود.

این خطای محاسباتی برخاسته از عدم کلان نگری ، در صحنه عمل فاجعه به بار خواهد آورد.
2- روش شناخت و تحلیل رویکرد فرهنگی غرب در قبال جهان اسلام "اسلام سکولار " و " اسلام متحجر" هر دو نقاط اتکای دو کشور آمریکا و انگلیس در نبرد فرهنگی با جهان اسلام است.یکی از اصلی ترین وظایف افرادی مانند " مستر همفر" و " لورنس عربستان " و دیگر ایادی استکبار در منطقه ، خلق و تعریف مدل جدیدی از اسلام بوده است که در دل آن " ایستایی"،" سکون"،" اتکا به قدرتهای بزرگ" و " خودزنی داخلی" جملگی مصداق و عینیتی تام یابند.این دقیقا وجه مشترک دو اسلام متحجر و سکولار محسوب می شود. هر دوی این مدلها، وابستگی مسلمانان به غرب را تضمین می نماید و از این رو مورد حمایت مستقیم غرب قرار دارند.نکته بسیار تاسفبار اینکه افرادی که مقوم هر دوی این مدلها هستند، خود نیز پس از مدت زمانی محدود، به مهره ها و عناصر نا مطلوب آمریکا تبدیل شده و از گردونه قدرت به بدترین نحو ممکن حذف می شوند. آنچه در جریان برکناری محمد مرسی رئیس جمهور سابق مصر از قدرت گذشت مرهون اعتماد به آمریکا و حرکت در مدار اسلام ایستای مدنظر دستگاههای امنیتی و سیاسی غرب بود.

سرمایه گذاری کلان آمریکا بر روی جریان فتح الله گولن نیز نشان می دهد که واشنگتن در راستای تکمیل پروسه
مدل سازی های کاذب از اسلام، حتی به جریان اسلام سکولاری که امروز در آنکارا و توسط اردوغان و داوود اوغلو جاری می شود نیز کفایت نمی کند! روش شناخت و تحلیل رویکرد فرهنگی غرب در قبال جهان اسلام مرهون شناخت " اسلام ناب محمدی " و مصادیق آن و در مقابل، " اسلام آمریکایی " و مصادیق آن یعنی دو نوع اسلام تکفیری و سکولار می باشد. اظهارات اخیر مقام معظم رهبری گویای این مرزبندی است :"امام (ره) همواره افرادی را که قائل به جدایی جامعه و رفتار اجتماعی انسانها از دین بودند در کنار افرادی قرار می دادند که به دین نگاه عقب افتاده و متحجرانه و غیرقابل فهم برای انسانهای نواندیش داشتند . هر دو شاخه اسلام آمریکایی( اسلام متحجر و اسلام سکولار) همواره مورد حمایت زورگویان جهانی و آمریکا قرار داشته است امروز نیز جریان منحرف داعش و القاعده و همچنین جریانهای به ظاهر اسلامی ولی بیگانه با فقه و شریعت اسلامی ، مورد حمایت آمریکا و اسرائیل هستند ."

حدود اسلام ناب ( در مقابل دو نوع اسلام متحجر و سکولار) نیز در سخنان مقام معظم رهبری تبیین گردیده است:
"از دیدگاه امام (ره) اسلام ناب ، اسلام مبتنی بر کتاب و سنت است که با دیدگاهی روشن و متناسب با شرایط زمان و مکان ، شناخت نیازهای بالفعل جوامع اسلامی و بشر و در نظر گرفتن روشهای دشمن با استفاده از شیوه و متد علمی جا افتاده و تکمیل شده در حوزه های علمیه بدست می آید."

3- روش شناخت و تحلیل آرای امام خمینی(ره)
در اصول و روشهای مربوط به تحلیل محتوا و روش شناسی، " کلمات کلیدی" اهمیت بسیار ویژه ای ایفا می کنند. در تحلیل محتوای یک متن یا نص (Text) ،ما با کلمات و عبارات و واژگانی مواجه هستیم که متن حول محور آن می گردد و اگر این کلمات از متن حذف شود، پیام اصلی و گویای آن از بین می رود. از سوی دیگر، اصول ثابت و نگاه کلان یک فرد نسبت به تحولات پیرامونی وی و همچنین شرایط خاص زمانی و مکانی مترتب بر آن ، مصادیق فرامتن (Context) می باشد. فرامتنی که باید متن را در دل آن مورد تفسیر قرار داد تا مانع از استخراج تحلیلها و پیامهای سطحی نسبت به آن گردید.

این قواعد در روش شناسی و تحلیل محتوای آرای حضرت امام خمینی (ره) نیز باید به صورتی جدی مورد توجه قرار گیرد، خصوصا اینکه آرا و افکار بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران منحصر به زندگی پربار فردی، سیاسی و اجتماعی آن رهبر فقید نبوده و چراغ راه جویندگان آرمانهای انقلاب اسلامی ایران محسوب می شود. در این خصوص مقام معظم رهبری به نکات بسیار مهمی اشاره فرموده اند که می توان آنها را در 4 مورد خلاصه کرد :
الف) تنها راه شناخت صحیح و دقیق شخصیت امام (ره) ، شناخت و بازخوانی اصول و مبانی مکتب فکری ایشان است. اگر شخصیت امام بر اساس این روش شناخته نشود ممکن است عده ای امام را براساس سلیقه های فکری خود معرفی کنند.
ب) مبنای جاذبه و دافعه امام(ره) اصول اساسی ایشان است. اصول امام منحصر در این موارد نیست و صاحبنظران می توانند در این خصوص جستجو و تحقیق کنند اما کسی نباید آنچه را که خود می پسندد به امام(ره) نسبت دهد، بلکه اظهارات باید بر مبنای اصولی باشد که در منابع مربوط به امام(ره) آنهم به صورت مستمر و مکرر از ایشان وجود دارد.
ج)مکتب "فکر ی، سیاسی و اجتماعی" امام خمینی "نقشه راه ملت ایران" برای دستیابی به اهداف بزرگی همچون عدالت و پیشرفت و اقتدار است. بدون شناخت "صحیح و تحریف نشده امام" امکان تداوم این نقشه راه وجود نخواهد داشت .

د) تنها راه مقابله با تحریف شخصیت آن بزرگوار ، اصولی مانند : اثبات اسلام ناب محمدی ونفی اسلام آمریکایی ، اعتماد به صدق وعده الهی و بی اعتمادی به مستکبران ، اعتماد به اراده و نیروی مردم و مخالفت باتمرکزهای دولتی ، حمایت جدی از محرومان و مخالفت با اشرافی گری ، حمایت از مظلومان جهان و مخالفت صریح و بی ملاحظه با قلدران بین المللی ، استقلال و رد سلطه پذیری ، و تاکید بر وحدت ملی است در نهایت اینکه با در نظر گرفتن مواردی که اخیرا توسط مقام معظم رهبری و در سخنرانی ایشان در سالگرد رحلت حضرت امام خمینی (ره) مطرح شده است، نسبت به اهمیت " رصد هوشمندانه وقایع داخلی و بین المللی" بیش از پیش آگاه می شویم.

این رصد هوشمندانه صرفا در سایه روش شناسی و تحلیل صحیح و تصولی صورت می گیرد.عدم حساسیت نسبت به وقایعی که در داخل و پیرامون ما می گذرد نتیجه ای جز سکوت و رخوت و از همه بدتر درک ناقص و غیر عاقلانه نسبت به آنها نخواهد داشت. "رصد هوشمندانه" یکی از مهم ترین مولفه هایی است که باید در شرایط حساس فعلی منطقه و جهان نسبت به آن توجهی ویژه مبذول داشت.در سایه همین رصد معقول ( بر اساس روش شناخت و تحلیل درست ) حل و فصل بسیاری از مسائل و گره های موجود برای ما آسان خواهد شد.

خراسان:سخنانی خلاف تدبیر و امید

«سخنانی خلاف تدبیر و امید»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم مهدی حسن زاده است که در آن می خوانید؛روز گذشته رئیس جمهور اظهارات قابل تاملی در خصوص رفع تحریم ها بیان کرد که چه از منظر اقتصادی و چه از بعد سیاسی قابل نقد است. دکتر حسن روحانی روز گذشته در آیین دهمین دوره جایزه ملی محیط زیست حتی حل مشکل آب خوردن مردم را نیز به رفع تحریم وصل کرد و گفت: «ما وقتی می گوییم باید تحریم های ظالمانه رفع شود بعضی ها چشمان شان زیاد نچرخد. تحریم های ظالمانه باید از بین برود تا سرمایه بیاید و مشکل محیط زیست، اشتغال، صنعت و آب خوردن مردم حل شود، منابع آبی زیاد شده و بانک ها احیا شوند.» این سخنان در شرایطی است که همواره برخی منتقدین نسبت به گره زدن رفع تحریم ها به حل مشکلات کشور هشدار داده بودند. چرا که به خصوص در ابتدای فعالیت دولت یازدهم برخی ادبیات و رویکردها در بین تعدادی از دولتمردان این نگرانی را ایجاد کرده بود که دولت مسیر رونق اقتصادی را از مسیر رفع تحریم ها و مذاکرات دنبال می کند.

نگارنده این یادداشت در مقام این نیست که دولت یا حتی برخی مسئولان دولتی را متهم به چنین اعتقادی کند، چرا که از زمان طرح این دغدغه ها و به ویژه پس از ابلاغ سیاست های اقتصاد مقاومتی از سوی رهبر انقلاب در اواخر سال 92، برخی مسئولان به ویژه معاون اول رئیس جمهور، سخنگوی دولت و وزیر اقتصاد چند بار به صراحت اعلام کردند که دولت برای مدیریت اقتصادی کشور با فرض تداوم وضعیت موجود و حتی با فرض تشدید تحریم ها برنامه دارد. فرض نگارنده این است که مواضع صریح مسئولان را باید با دیده حسن ظن نگریست اما زمانی که به صراحت مقام اول اجرایی کشور حل مشکلات محیط زیست، صنعت، بانک ها و حتی آب خوردن مردم را منوط به رفع تحریم ها می داند، نباید از کنار این سخن یا به تعبیر دقیق تر اعتراف صریح به سادگی عبور کنیم و آن را نادیده و ناشنیده بگیریم.

تردیدی نیست که تحریم ها اقتصاد کشور را با فشار و محدودیت های جدی مواجه کرده است اما بحث بر سر این است که تا چه میزان مشکلات اقتصادی کشور معلول تحریم ها بوده است. آیا اقتصاد ایران قبل از تحریم ها شرایط ایده آلی داشته است. آیا محیط زیست، صنعت، بانک ها و حتی منابع آبی کشور قبل از تحریم ها در وضعیت مناسبی قرار داشته است و پس از تحریم ها دچار مشکل شده است؟ اگر دریاچه ارومیه دچار خشکسالی می شود به علت تحریم هاست یا برداشت بی رویه از منابع آبریز این دریاچه برای کشت محصولات آب بر، دریاچه ارومیه را به شوره زار تبدیل کرده است. آیا صنعت گرفتار روزمرگی، دور از نوآوری، بیگانه با دانشگاه، پر هزینه، انحصاری و غیررقابتی، باید صرفا منتظر رفع تحریم ها باشد یا به نیروهای داخلی که ایده های نو و خلاقانه می پرورانند تکیه کند. آیا درمان نظام بانکی بیمار با معضلاتی نظیر عدم شفافیت در گردش مالی وجوه، ضعف جدی نظارت و فسادهای ریز و درشت و هدر رفت منابع در قالب معوقات بانکی کلان، فقط با داروی رفع تحریم ها ممکن است؟ اگر بابک زنجانی به گفته مسئولان دولتی محصول تحریم ها (و شاید محصول عدم نظارت صحیح در اجرای روش های دور زدن تحریم ها) بود، آیا فساد 3 هزار میلیاردی مه آفرید محصول معضلات داخلی نظام بانکی نبود؟

آقای رئیس جمهور لطفا سیاست های اقتصاد مقاومتی را بار دیگر مرور کنید و ببینید با وجود تحریم ها کدام یک از این 24 بند که هرکدام دریچه ای برای بهبود وضعیت اقتصاد ایران است را می توان اجرا کرد، آیا برای توسعه کارآفرینی، پیشتازی اقتصاد دانش بنیان، محور قراردادن رشد بهره وری در اقتصاد، استفاده از ظرفیت هدفمند سازی یارانه ها در جهت افزایش تولید، اشتغال و ارتقای شاخص های عدالت اجتماعی، افزایش سهم سرمایه انسانی در زنجیره تولید تا مصرف، مدیریت مصرف و مواردی از این دست که در ابلاغیه اقتصاد مقاومتی آمده است، باید منتظر رفع تحریم ها ماند. جای تعجب است که رئیس جمهور در شرایطی که فاز 12 پارس جنوبی به عنوان بزرگترین طرح تاریخ صنعت نفت ایران را در اوج فشار تحریم ها افتتاح کرد، این گونه در برابر تحریم ها از موضع ضعف سخن می گوید. جای تعجب است که در شرایط فشار تحریم ها و با وجود مشکلات متعددی که از ناحیه تحریم ها به اقتصاد کشور وارد شد، جناب آقای دکتر روحانی، پیشرفت ها و موفقیت هایی که در دولت خودشان اتفاق افتاده را نادیده می گیرند و حل مشکلات کشور را در گروی لغو تحریم ها می دانند.آیا اگر فردا تحریم ها لغو شود واقعا مشکل آب خوردن مردم حل می شود؟

در نهایت این سوال کلیدی و اساسی درباره تحریم ها را از جناب آقای رئیس جمهور باید پرسید: آیا منفعلانه باید منتظر لغو تحریم ها از سوی طرف مقابل بود یا با فعال کردن ظرفیت های درونی اقتصاد کشور طرف مقابل را وادار به عقب نشینی از تحریم ها کرد؟ این جاست که زاویه سیاسی ماجرا و خطایی که از سوی جناب آقای رئیس جمهور رخ داده جلب توجه می کند که چرا دکتر روحانی در برهه حساس مذاکرات این گونه سرنوشت کشور و رفع مشکلات اساسی آن را به مهمترین حربه طرف مقابل گره می زند. واقعیت این است که در 2 سوی میز مذاکرات هسته ای پیش از این که ظریف و کری نشسته باشند، حربه های 2 طرف به چشم می خورد. طرف مقابل با حربه تحریم ها و سایر فشارهایی که به جمهوری اسلامی ایران وارد کرده نشسته است و در این سو، تیم مذاکره کننده با حربه مقاومتی که دولت و ملت در برابر این فشارها داشته و برخی موارد دیگر از جمله پیشرفت های فنی هسته ای قرار دارد. حال در وسط این معرکه که به روزهای حساس خود و شاید ماه های پایانی (چه با نتیجه توافق و چه عدم توافق) نزدیک می شود، به نظر می رسد موضع رئیس جمهور در بزرگ نشان دادن حربه طرف مقابل حتی اگر بزرگنمایی نباشد، قطعا خلاف تدبیر و امید بوده است و باید امیدوار به جبران این خطا از سوی ایشان بود.

سیاست روز:باز حل مشکلات به تحریم ها گره خورد

«باز حل مشکلات به تحریم ها گره خورد»عنوان سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم سیاوش کاویانی است که در ان می خوانید؛«تحریم های ظالمانه باید از بین برود تا سرمایه بیاید و مسئله محیط زیست، اشتغال جوانان، صنعت، جامعه و آب آشامیدنی مردم حل شود، منابع آبی افزایش یابد و بانک ها احیا شود.»

جمهوری اسلامی ایران از همان زمان پیروزی انقلاب تاکنون تحت تحریم های شدید از سوی غرب و آمریکا قرار دارد، ۳۵ سال است که چنین وضعیتی در کشور ما حاکم است.

آن جمله ای که در بالا نوشته شده به نقل از آقای روحانی رئیس جمهور محترم است.
اشاره کوتاه به تحریم های ۳۵ ساله علیه ایران به اینجا می رسد که، سیاست های اقتصادی ایران در زمان دولت های گوناگون با دیدگاه های اقتصادی متفاوت، همواره خود را به شرایط تحریمی گره زده و راه برون رفت از مشکلات را، لغو تحریم ها و معاملات اقتصادی با کشورهای غربی دانسته اند.

از آن سو همواره از سوی مقامات ارشد نظام همچون رهبر معظم انقلاب تاکید شده است که دولت ها باید وابستگی خود را به درآمدهای نفتی قطع کنند تا بتوانند، در شرایط تحریم، اقتصاد کشور را اداره کنند.

تأکید ایشان بر اقتصاد مقاومتی، حمایت از تولید داخلی، عزم ملی و مدیریت جهادی از رهنمودها و دستوراتی بوده است که همواره بر آن تأکید شده، اما دولت ها به خاطر وابستگی شدید به درآمد نفتی نتوانسته اند گره از کار فرو بسته اقتصاد کشور بگشایند.

نکته مهم در سخنان آقای رئیس جمهور در همین جاست. ایشان حل همه مشکلات اقتصادی از وضعیت محیط زیست گرفته تا اشتغال جوانان و افزایش منابع آبی را به تحریم ها گره زده است.

گرچه تحریم های اقتصادی و مالی تأثیرات خود را در فضای اقتصادی کشور گذاشته است، اما حتی کارشناسان اقتصادی درون کشور و حتی خارج کشور، تأثیر این تحریم ها را بر مشکلات اقتصادی ایران، درصد بسیار پایینی می دانند.
کارشناسان اقتصادی اعتقاد دارند که دولت نباید همه گزینه ها را معطوف به نتیجه مذاکرات کند.

این اتفاق چند وجه دارد. یکی از وجوهات آن این است که اگر توافقی صورت بگیرد، تحریم ها برداشته شود، اما اتفاق خاص اقتصادی در بازار، تولید، سرمایه گذاری و رونق اقتصادی نیفتد، دولت چه فکری برای این اتفاق کرده است؟
تنها می توان به سرمایه گذاری اقتصادی چند کشور اروپایی و غربی اکتفا کرد و به آنها اعتماد داشت؟

تدبیر حکم می کند چنین تصوری اشتباه است، چون غربی ها اگر بر سر توافق بازی تازه ای را آغاز کنند که البته دور از انتظار هم نیست، اگر برای سرمایه گذاری وارد ایران شوند، درنگ نکرده و میدان را خالی خواهند کرد و خرما بر نخیل و دست ما کوتاه!

ضمن این که آیا کشورهای غربی و اروپایی در حوزه سرمایه گذاری اساسی وارد ایران می شوند و بر روی نیازهای اساسی و ریشه ای ایران سرمایه گذاری خواهند کرد یا بازار ایران را یک بازار مناسب برای فروش محصولات مصرفی و لوکس خود قلمداد خواهند کرد؟

اتفاقی که هم اکنون هم به خاطر فرصت به دست آمده هر چند کوتاه با توافق اولیه افتاده و شاهد حضور برندهای گوناگون از محصولات اروپایی در بازار ایران هستیم که اولویت های اقتصادی ایران و حتی مردم هم نیست. از جمله نمایندگی های گوناگون لباس های اروپایی، لوازم آرایشی و بهداشتی و ... .

اما اگر توافقی هم انجام نشود، آیا باید شاهد، وخیم تر شدن اوضاع اقتصادی، بدتر شدن وضعیت محیط زیست، بیکارتر شدن جوانان کشور، کم شدن منابع آبی کشور و احیا نشدن بانک ها باشیم؟!

در واقع سخن آقای رئیس جمهور همین برداشت را در ذهن ایجاد می کند. به این معنی که مردم در صورت توافق نکردن و به تبع آن برچیده نشدن تحریم های ظالمانه، انتظار گشایش اقتصادی نداشته باشند.

دولتمردان به ویژه شخص آقای رئیس جمهور بارها تأکید کرده اند که مسائل اقتصادی را به مذاکرات هسته ای و تعلیق یا لغو تحریم ها گره نزده ایم و دولت با کارهای اقتصادی توانسته است، رونق اقتصادی ایجاد کند و تورم را هم مهار کند. پس چرا این همه مسائل اقتصادی، اجتماعی و وضعیت آب کشور به رفع تحریم ها گره زده می شود؟

چندی پیش بود که آقای وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی علی جنتی گفته بود: «برداشته شدن تحریم ها وضعیت سینمای ایران را بهتر می کند.»

این گونه سخنان و مواضع نشان دهنده کم توجهی به قابلیت ها، ظرفیت ها و داشته های کشور است. ضمن این که برنامه های اقتصاد مقاومتی از سوی رهبر معظم انقلاب به صورت شفاف به دولت ابلاغ شده و اگر دولت با کمک دیگر دستگاه ها بر روی آن معطوف شوند، می توانند، معضلات اقتصادی کشور را بدون توجه به تحریم ها حل کنند.

به نظر می رسد که با توجه به گفت وگوهای هسته ای، گره زدن حل مشکلات اقتصادی با رفع تحریم ها، افزایش قیمت برخی کالاها و اقلام و گرانی های اخیر، به هم مرتبط هستند.

وطن امروز:ما زیلوی بیت رابه فرش هزارشانه نمی فروشیم

«ما زیلوی بیت رابه فرش هزارشانه نمی فروشیم»عنوان یادداشت روز روزنامه وطن امروز به قلم حسین قدیانی است که در آن می خوانید؛ همان 88 بود گمانم که در خلال یک متن بلند، جمله ای کوتاه نوشتم؛ «الان جنگ زیلوی بیت رهبری با فرش هزارشانه است». زیلو در قیاس با فرش به عبارتی هیچ قیمتی ندارد لیکن آنجا که بدل به «نماد» می شود، قصه فرق می کند. جمهوری اسلامی گاه هست که غیرمستقیم سخن با همین نمادها می گوید. بالکن ساده حسینیه محقر جماران، فقط محل سخنرانی های امام راحل نبود، بلکه خود نیز فی حد ذاته سخن ها داشت برای ما. خمینی گاه با زبان به ما می گفت «عالم محضر خداست» گاه با کوچک بودن خانه اش به ما نشان می داد خوی اشرافی، معصیت است، مع ذلک «در محضر خدا معصیت نکنید»! بالا برویم، پایین بیاییم دنیا خمینی را بت شکن بزرگی می شناسد که از قضا روی یک صندلی سفید بی نهایت ساده می نشست؛ هیچ هم قید و بند این را نداشت که رنگ این دیوار با رنگ آن ستون بخواند و از این چیزها! حضرت روح الله در فکر تناسب دیگری بود! تناسب میان نظام جمهوری اسلامی و زندگی پابرهنه ها! و برهم زدن این تناسب یعنی که معصیت! درست یا غلطش، ایضا چگونگی انجامش، موضوع این متن نیست لیکن خرجی که برای حرم امام شد هرگز نتوانست اندازه یک زیلوی ساده چند در چند، تناسب برقرار کند با امام و حرم امام. فضای مجازی و واقعی ندارد؛ گاهی از یک زیلو کارها می رود که از هزار سقف و ستون منقش نه! گاهی یک زیلو چنان موجی راه می اندازد که تو گویی طرف با دریای بیکرانی! بزرگان حتی در کارهای اینچنینی هم پیام صادر می کنند!

دوازدهم بهمن 57 امام بزرگوار ما می توانست در همان فرودگاه یا در همان میدان آزادی با «مادران فرزند از دست داده» سخن بگوید اما انتخاب بهشت زهرا سلام الله علیها یعنی «پیام». فی الحال اطراف حرم امام؛ کمی دورتر، کمی نزدیک تر، محل زندگی کدام قشر جامعه است؟! باقرآبادی ها اصلاً خمینی تحریف شده را نمی شناسند! برای ولی نعمتان خمینی، خمینی مردی بود که اصرار داشت، عمد داشت، قصد داشت، هدف داشت، نیت داشت بلکه با همین نمادها و نشانه ها داد بزند، فریاد بزند، بانگ برآورد که من در دوگانه اسلام پابرهنه ها و اسلام مرفهین بی درد، بی هیچ برو برگردی، رأی به اسلام پابرهنه ها می دهم. پنجشنبه 14 خرداد 94 خامنه ای با 2 ابزار به جنگ تحریف کنندگان خمینی رفت؛ یکی ابزار زبان، یکی ابزار زیلو! اگر حضرت روح الله گاه با صندلی ساده اش هم با مردم خویش حرف می زد، حضرت سیدعلی هم گاه با ما سخن می گوید به زبان چفیه روی دوش، زیلوی زیر پا! با خامنه ای، خمینی تحریف نخواهد شد؛ تا نمادها و نشانه های بیت رهبری هست، حسینیه جماران نیز تحریف نخواهد شد. زیبایی، شکوه و حتی کلاس، گاه می تواند در یک زیلوی چند در چند بیشتر جمع باشد تا فلان جا و بهمان جا. در حرم جدید امام، هیچ چیز متناسب تر از «زیلوی بیت» با زندگی ساده و صمیمی خمینی نبود، هیچ چیز! در خانه های مجلل، شاید بتوان خواب امام را دید اما به ندرت سعادت ادامه راه امام دست می دهد!

پنجشنبه ای که گذشت، رهبر انقلاب، مبتنی بر بینات بیانات امام اشاره به 7 اصل کردند لیکن اصل هشتم، درس زیلو بود! بعضی ها چون توهم زده اند عصر خمینی گذشته است، خیال برشان داشته که عصر ساده زیستی هم گذشته! در نظام مقدس جمهوری اسلامی، ساده زیستی یک فرهنگ است. ساده زیستی را «پوپولیسم» نامیدن، یعنی تحریف بالکن ساده حسینیه محقر جماران، یعنی تحریف امام! حضرات حتم داشته باشند که با این انگ ها و این زخم زبان ها، ما زیلوی ساده بیت مولای خود را به کاخ های مرمرین شهر نخواهیم فروخت! از فضای مجازی تا همین فضای واضح و ملموس، واقعیت آن است که زیلو به خوبی از پس فرش هزار شانه برآمده! زیلو از جنس ساده است اما وقتی در صحنه نبرد حاضر می شود، رنگ معنی به خود می گیرد و اینچنین موجی به راه می اندازد. گاه هست که با یک زیلو، خود را می توان خرج امام، حریم و حرمش کرد، گاه هست که با کلی خرج و مخارج، نمی توان از امام و امت دلبری کرد! راستی که برای یک زیلوی ساده، عجب قیمتی گذاشتند مردم!

عجب احترامی! در عالم، ارزش هایی هست که با پول به دست نمی آید، بلکه باید با یک زیلوی ساده، آن ارزش ها را به دست آوری! «زیلوی بیت» به سنگر شهدا می آید! به خانه کوچک باقرآبادی ها می آید! به بالکن ساده حسینیه محقر جماران می آید! به اسلام کوخ نشینان می آید! به امام مستضعفان می آید! به نهج البلاغه حضرت ابوتراب می آید! نشیمنگاه طلحه و زبیر گمانم خیلی گرم و نرم بود که علیه علی و عدل، غائله جمل را راه انداختند. زیلوی عدالت، آن مصاف تاریخی را از جماعت شکم پرست برد. باز هم اگر امری دائر شود، حضرات بدانند که غلبه از آن زیلوی عدل و داد است! بر فرض که خرج کردن - آن هم بر این سیاق - برای حرم خمینی زیبا باشد، لیکن زیلوی بیت خود را خرج مصرع ساده زیستی امام کنی از آن هم زیباتر است. خیلی زیباتر! اصلاً قابل قیاس نیست! اصلاً و ابداً! در حرم جدید امام، خیلی چیزها به چشم می آمد اما این کجا که بعضی چیزها چشم ملت را بزند، این کجا که یک زیلوی ساده چند در چند چشم نوازی کند دیدگان ملت را؟!

جوان:قلّه شخصیت امام (ره)

«قلّه شخصیت امام (ره)»عنوان سرمقاله روزنامه جوان به قلم دکتر عبدالله گنجی است که در آن می خوانید؛سیره و اندیشه امام همچون دو رودخانه ای است که هر کس به اندازه وسع، نیاز و فهم خویش از آن جوی کوچکی را جدا و بر دشت تشنه خود سرازیر می کند. امروزه و پس از سال ها از ارتحال آن عزیز سفر کرده تکثر فهم از امام متأثر از فضای موجود جهان و کشور بیش از پیش خودنمایی می نماید. بدون تردید در بین مفسرین و تأویل کنندگان امام، سه دسته از برجستگی خاصی برخوردارند که از آبشخور معرفتی متفاوت سرچشمه می گیرند. هر کس با علایق و نیاز خود سراغ امام می رود. اما هنر این است که امام را جامع و در متن اسلام و برای مسلمین و جهان ببینیم. مقام معظم رهبری و امثال سید شهیدان اهل قلم نماینده یکی از نگرش های سه گانه به امام هستند. یعنی «حیات باطنی»، روح قدسی، حرکت الهی و مقصد عالی انسانی امام را برجسته تر از دیگران می بینند.

این دسته امام را در سلسله جنبان انبیا می دانند و مسیر حرکت بشر را نه بر اساس «تاریخ و تمدن» که بر اساس تاریخ مبارزه انبیا معنی می کنند که «این جنگ از آدم تا ختم زندگی وجود دارد.» دسته دوم کسانی هستند که معنادهی به امام را با روش های پست مدرن واجد فهم می دانند، بنابر این بر سیالیت معرفت سوار شدند و امام را یک تصادف در تاریخ معاصر دانستند که از توسعه نامتوازن و وابستگی سیاسی پهلوی ها بیرون آمد و حجیت، حقانیت و قدسیت برای حرکت وی قائل نیستند. دسته سوم کسانی هستند که امام را نه امام مبارزه که امام زندگی می دانند و تلاش می کنند امام را «مرد توسعه» و رفاه معرفی نمایند. این جماعت نقطه عزیمت به هویت یابی خویش را در معنادهی به شخصیت و سیره امام جست وجو می کنند، به صورتی که نقطه ایستادن خود را توجیه پذیر و با تفسیر تاریخ حقانیت خویش را قالب سازی کنند.

نگارنده اعتراف می کنم که تا 14 خرداد امسال بر این انگاره ذهنی متمرکز بودم که امام دارای شخصیتی جامع و چند بعدی است. اما از همه ابعاد شخصیتی و فکری وی «فقاهت» و «سیاست» را برجسته تر از ابعاد دیگر می یافتم، یعنی اگر صفات امام را در هرمی می ریختم قله آن را فقاهت و سیاست می دیدم و ابعاد دیگری همچون عرفان، اخلاق و فلسفه را مکمل آن دو ویژگی قلمداد می کردم. 14 خرداد امسال مقام معظم رهبری از قله شخصیت امام پرده برداری کردند و گویی حقیقتی که در مقابل ما بوده است، فراموش کرده ایم. شاید علت این فراموشی تفسیری باشد که پس از جنگ از امام ارائه کردیم تا زندگی عرفی را توجیه کنیم. اما مقام معظم رهبری آن صفات را فرع شخصیت امام دانستند: «امام البته یک فقیه بزرگ بود، هم فقیه برجسته و بزرگ بود، هم فیلسوف بود، هم صاحب نظر در عرفان نظری بود، در این مسائل و بخش های فنی و علمی یک سرآمد به حساب می آمد، لکن شخصیت برجسته امام به هیچ کدام از اینها وابسته نیست بلکه شخصیت اصلی امام در تحقق مضمون آیه «وجهدوا فی الله حق جهاده» بود.

امام بزرگوار با داشتن آن زمینه های برجسته علمی وارد میدان مجاهدت فی سبیل الله شد و این مجاهدت را تا آخر عمر خود ادامه داد...» بنابر این برجسته ترین صفت امام «جهاد و مبارزه» است و همه صفات دیگر به پیشبرد این امر کمک می کردند. اتفاقاً وقتی مقام معظم رهبری می خواهند شخصیت علمی امام را از شخصیت روشنفکران متمایز کنند بر همین اصل یعنی «عمل امام» تأکید می کند، حال آنکه روشنفکران فقط حرف می زنند و تحول را مطالبه می کنند اما وارد گود عمل نمی شوند. وقتی کتابی را که یکی از اساتید دانشکده الهیات دانشگاه تهران به مناسبت این روزها برایم آورده بود تورق می کردم تصادفا به مطلبی برخوردم که مشابه جملات ذکر شده از مقام معظم رهبری است.

این کتاب که «امام و حیات باطنی انسان» نام دارد اثر شهید آوینی است. وی نیز در این کتاب مبارزه را قله شخصیت امام می داند: «امام ما را آموخت که عرفان را با مبارزه جمع کنیم و خود بهترین شاهد بود بر این مدعا که عرفان عین مبارزه است و از این پس دیگر چه داعیه ای می ماند برای آنان که عرفان را به مثابه امری کاملاً شخصی، بهانه واماندگی خویش گرفتند؟ او کتاب و سنت را در وجود خویش تفسیر کرد که مجهولات شریعت و طریقت را با مفتاح مبارک حیات خویش گشود، ما دانستیم که جهاد اصغر شرط لازم جهاد اکبر است و اولیای مقرب خدا در تمام طول تاریخ همواره بر همین شیوه زیسته اند» و به همین دلیل است که امام نه به توده مردم بلکه به مسئولان کشور متذکر می شوند که رفاه و مبارزه با هم قابل جمع نیست و به همین دلیل از همه مواهب دنیایی که بدون زحمت در اختیارش قرار می گرفت چشم پوشید. امام می فرمود: کسانی که معتقدند مبارزه و رفاه با هم قابل جمع اند آب در هاون می کوبند و همین رمز پایداری، استمرار، جذابیت و قلب نوازی امام شد.

اگرچه شاگردان قدیمی امام همه سطحی از علم و عالم بودن را داشته و دارند اما کسانی در سپهر سیاسی قیام امام ثابت قدم ماندند که مبارزه را بر عرفان، فلسفه، فقه و سیاست اولی دانستند و «مفتاح مبارک حیات خویش» را به «کلید توسعه» نفروختند و سیادت صاحبان فن و تکنولوژی را به بهانه افزایش درآمد سرانه نپذیرفتند. امام به ما آموخت که سازگار الهی در خلقت با دوگانه حق و باطل شروع شد و این دوگانه از آدم تا ختم زندگی وجود دارد و مگر می شود نسل پیامبران و مدعیان راه آنان در این مسیر بی تفاوت یا طعنه زننده عبور نمایند، تا بتوانند از توسعه بهتری برخوردار باشند.

امام آموخت که عزت در مبارزه است که اگر غیر از این بود خود وی نیز عزتی فراتر از فیلسوفان و فقیهان و عرفای هم عصر خویش در حوزه نجف و قم نداشت. کلید عزت امام مبارزه فی سبیل الله بود و در این مسیر بدون سوءظن به نصرت الهی حرکت کرد و هیچ دستی را به امید توسعه بهتر نفشرد. این امام نباید در حد اینکه مهربان بود و خشونت نداشت، تقلیل یابد. این خصایص ریزه کاری های امام در روش مبارزه است. اصل موضوع این است که همه صفات و خصایص و داشته های امام ذیل مجاهد فی سبیل الله تفسیر می شود و معنا می یابد. مقام معظم رهبری پاسداری از این بعد از شخصیت امام را از شاگردان قدیمی وی مطالبه کردند. باید منتظر مواضع آنان ماند.

حمایت:سبعیت سعودی- صهیونیستی

«سبعیت سعودی- صهیونیستی»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت به قلم جواد منصوری است که در آن می خوانید؛آنچه که پس از پیروزی انقلاب اسلامی در منطقه خاورمیانه می گذرد، در واقع به طور مسقیم و غیرمستقیم تابعی از یک جریان مهم به نام جریان انقلابی و اسلامی با هدف از بین بردن سلطه خارجی است که از آن جمله می توان به زورآزمایی غرب در منطقه به عنوان عاملی مؤثر و اصلی در بسیاری از قضایایی که پس از استقرار جمهوری اسلامی ایران شکل گرفت، اشاره کرد. رژیم صهیونیستی به نمایندگی از صهیونیسم جهانی و قدرت های بزرگ اروپایی و آمریکا در منطقه به عنوان عامل اجرای سیاست ادامه سلطه و استثمار، نه تنها حمایت و تقویت گردید بلکه مدیریت اجرا این سیاست ها را نیز بر عهده گرفت. بنابراین آنچه که ما در طول سالیان پس از پیروزی انقلاب اسلامی شاهد آن بودیم، چیزی جز روش های مختلف عملیاتی کردن طرح های استعماری استکبار نبوده است.

بحران های داخل کشور اعم از تجزیه طلبی و درگیری گروه های ضدّانقلاب و جنگل تحمیلی و آنچه که در کشورهای دیگر از جمله در مصر، لبنان، سوریه، عراق، یمن، ایران، بحرین، افغانستان، پاکستان، لیبی و تونس در بیش از سه دهه گذشته شاهد آن بودیم، در واقع بخشی از طرح مهار انقلاب اسلامی و تداوم سلطه غرب بوده است. توطئه آفرینی استکبار در برخی موارد صددرصد موفقیت آمیز، در بخشی دیگر نیز کاملاً ناموفق بود و در بعضی کشورها هم موفقیت نسبی به دست آمد. به هر حال اجرای این طراحی ادامه یافت زیرا بر اساس یک اصل اساسی که اروپا و آمریکا آن را برگزیدند، رژیم صهیونیستی به عنوان مهم ترین و تعیین کننده ترین سدّ دنیای غرب در مقابل جهان اسلام معیّن گردید. بنابراین، رژیم صهیونیستی با تمام امکانات، مورد حمایت قرار گرفت و توطئه ها به انحاء مختلف یکی پس از دیگری شکل گرفت که قطعاً در آینده نیز این روند ادامه خواهد داشت.

نکته اینجاست که انتظار استقرار صلح و ثبات در این منطقه با وجود غدّه سرطانی صهیونیسم، انتظاری کاملاً به دور از واقعیت است. موضع حضرت امام(ره) در سال 42 مبنی بر اعلام رژیم صهیونیستی به عنوان بزرگترین تهدید جهان اسلام، شعار یا سخنی از روی احساسات نبود بلکه با درک دقیق و عمیق واقعیت بیان گردید و صحت گفتار ایشان در طول سال ها به اثبات رسید.

این ذهنیت در میان برخی وجود داشت که دولت های منطقه، دولت هایی نیمه ملی و نیمه وابسته هستند و حداقل، با دشمنان نشان دار مردم، ائتلاف و هم پیمانی نخواهند داشت. اما برخلاف تصور، اولین مورد از نقض چنین گمانه ای، صدام بود که ماهیت وابسته و اوج سرسپردگی خود را برای ویرانی کامل این منطقه رونمایی کرد. پس از آن شاهد اقدامات سادات و حسنی مبارک در مصر بودیم. مورد اخیر از حکومت های وابسته، دولت سعودی است که بعد از چندین دهه سرپوش گزاردن بر ماهیت وابستگی و نهایت دشمنی با ملت های منطقه، سرانجام چهره واقعی خود را نشان داد. دولت سعودی بر اساس مدارک و اسناد موجود و همچنین تحلیل عملکرد این کشور، به دولت های استعماری بزرگ وابستگی کامل داشته و برای تداوم سلطه در منطقه هماهنگی تامّی برقرار کرده است.

این هماهنگی شامل اجزا و ارکان مختلف اعم از اجرای طرح کاهش قیمت نفت، توطئه در کشورهای منطقه برای سرکوب قیام های مردمی از جمله مردم بحرین است. آخرین مورد از اقدامات دولت سعودی در نشان دادن ماهیت خود در هماهنگی با منافع غرب در منطقه، مخالفت با استقلال مردم و تضادّ با اسلام آزادی خواهانه، انقلابی و کفرستیز، تهاجم گسترده دولت سعودی به کشور یمن و قتل عام مردم این کشور است. دولت سعودی در این اقدام، توجیهی دارد که بسیار غیرمنطقی و غیرقانونی و غیرانسانی است و آن اینکه دولت قانونی یمن از آنها درخواست حمایت از موجودیت خود را نموده و لذا برای بازگرداندن دولت قانونی به قدرت، دست به تهاجم زده اند. این توجیه با عملکرد آنان در یمن، مطلقاً مطابقت ندارد.

کشتار مردم بی دفاع، نابود کردن مراکز عمومی و زیرساخت های کشور، از بین بردن منابع غذایی و محاصره زمینی، دریایی و هوایی یمن با این منطق به هیچ وجه سازگاری ندارد. به علاوه اینکه باید به این سوال نیز پاسخ داده شود که چه کسی به دولت عربستان این اجازه را داده است که به کشور دیگری برای دفاع از دولتی حمله کند؟ مشخص نیست که هدف این تهاجم دقیقاً چه کسانی هستند و عربستان با چه کسانی در یمن می جنگد؛ آیا با مردم یا با مخالفین دولت سرنگون شده می جنگد و یا هدفش بازگرداندن نظام دست نشانده ای است که منافع غرب و آل سعود را احیا کند؟ دولت سعودی از گذشته های دور به این دلیل که مردم این کشور حاضر نیستند اهداف سلطه جویانه آن را بپذیرند، حساسیت ویژه ای نسبت به مردم یمن داشت.

علاوه بر این، از لحاظ اعتقادی، عربستان خود را به نهج ساختگی وهابیت منتسب می داند، در حالی که مردم یمن با این مذهب ساختگی و استعماری مخالفند و بیش از هر چیز خود را به اسلام واقعی معتقد و پایبند می دانند. جنایتی که سعودی در یمن در حال ارتکاب است، دقیقاً شکل دیگری از سبعیت رژیم صهیونیستی است که در فلسطین و لبنان روی می دهد و نسخه مشابهی است از آنچه داعش در سوریه و عراق در حال انجام است.

به عبارت دیگر تمامی این حوادث به ظاهر غیرمرتبط، اجزای یک طرح هستند و آن عبارت است از ویرانی خاورمیانه و به جای گذاشتن منطقه ای سوخته برای اینکه امکان مقاومت در برابر سلطه غرب از آنان گرفته شود؛ نیازها، ویرانی ها و عقب ماندگی آنان به حدّی باشد که هرگونه عقب نشینی و ذلتی را در مقابل غرب بپذیرند و از همه مهم تر برای موجودیت رژیم صهیونیستی هیچ گونه تهدیدی را موجب نشوند. بنابراین، پیام روز گذشته سید مقاومت(دبیرکل حزب الله لبنان) به اجلاسیه تشکل اساتید سطوح عالی و خارج حوزه علمیه قم در حمایت از مردم یمن را باید در چارچوب این تحلیل ارزیابی نمود و سنجید.

آفرینش:گرانی، تورم و توقعات جامعه

«گرانی، تورم و توقعات جامعه»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمید رضا عسگری است که در آن می خوانید؛مشکلات فراوان زندگی در هر دوره ای بسته به شرایط زمانی جامعه، دغدغه هایی را برای مردم به وجود می آورد که بعضاً موجب مقایسه عملکرد دولت ها و مسولان مختلف می گردد. اما در این مقایسه ها به علت ملاک قرار دادن وضعیت فعلی و فراموشی دوران های گذشته یا عدم اطلاعات کافی از آمارها علمی، قضاوت هایی غیرکارشناسی صورت می گیرد که معمولا بسیاری ازما جزء مفسران روزانه آن هستیم.

امروز بحث گرانی و تورم از جمله مباحث رایجی است که دربین گفتگوهای عامیانه رایج است و اقشار مختلف مردم نسبت به وضعیت فعلی گله مند بوده و معتقدند آنچه از عملکرد تیم اقتصادی کشور توقع داشتند محقق نشده است. ادله اصلی این بحث ها نیز این گزاره است که «هیچ چیز ارزان نشده و گرانی ها ادامه دارد!» . اما مفهوم آن نمی تواند فعالیت ها و اقدامات پیشگیرانه دولت برای مهار گرانی و تورم را نادیده بگیرد. برای مستدلل شدن بحث باید کمی به آمار و ارقام اقتصادی در طول سه دهه گذشته وکمی پیش از آن رجوع کنیم تا افکار عمومی با واقعیت های اقتصادی کشور آشناتر شده و با نگرشی عالمانه نسبت به وضعیت اقتصاد کشور نظر داشته باشند.

براساس آمارهای بانک جهانی، اقتصاد ایران تقریباً در 40 سال گذشته به جز معدود سال هایی، با تورم های دو رقمی مواجه بوده و در دولت های نهم و دهم پس از سوریه با تورم 5/49 درصدی در رده های بعدی قرار گرفتیم. این درحالی است که در سال های ابتدایی دهه 40 ایران تورمی یک رقمی را تجربه می کرد، اما در سال های پایانی این دهه و دهه 50 تورمی دورقمی درکشورمان تجربه شد. علت تورم دراین سال ها درآمدهای سرشار نفتی و افزایش پایه پولی بانک مرکزی بود که منجر به افزایش نقدینگی رایج و افزایش قیمت کالاها گردید.

درسال های بعد و شکل گیری انقلاب اسلامی، اقتصاد ایران با دو معضل کاهش درآمدهای نفتی و خروج سرمایه ازکشور مواجه شد، لذا استقراض از بانک مرکزی راحت ترین و بعضاً تنها راهکار تامین هزینه ها بود. ضمن اینکه باید برای هشت سال تامین هزینه های سنگین جنگ را نیز به این مولفه اضافه کنیم و کسری بودجه دولت ها و استقراض ازبانک مرکزی را دلیل اصلی تورم در دوهه ابتدایی انقلاب دانست. همانطور که گفته شد تامین هزینه های جنگ و پس ازآن سیاست سازندگی کشور موجب کسری در بودجه گردید که بعضا تورمی35 تا 45 درصدی را در سال های 1373 و 1374 تجربه کردیم وبراین اساس نرخ متوسط تورم در دولت سازندگی 25 درصد تعیین شد. پس ازآن دولت اصلاحات در سال 1376 اقتصاد کشور را با تورم 17 درصدی تحویل گرفت و با سیاست های کاهش تورم در سال 1380 با نرخ تورم 10 درصد و نقدینگی 68هزارمیلیاردی تحویل دولت محمود احمدی نژاد داد درحالی که در پایان دولت دهم میزان نقدینگی به بیش از 480 هزار میلیارد رسید. اما وجه تمایز هشت ساله دولت احمدی نژاد آنجا بود که دوعلت اصلی تورم در دهه های قبل انقلاب و پس از آن را به یکباره در طی سال های 80 تا 92 شاهد بودیم.

یعنی عامل افزایش درآمدهای نفتی که موجب افزایش تورم می گردید را با فروش نفت بالای 100 دلار تجربه کردیم و پس از گذار این مرحله با اجرای برخی سیاست های غیرکارشناسی هزینه های سنگینی برکشور تحمیل گردید و همچون همیشه راهی جز استقراض از بانک مرکزی و چاپ اسکناس دردستور کار قرار نگرفت!. تجمیع عوامل زمانی ما را به تورم 45 درصدی و رشد اقتصادی منفی 8/6 درصدی رساند که درآمدهای سرشار نفتی ما در طی سال های 1384 تا 1391 به رقمی معادل 578 میلیارد دلار بالغ می شد که از سر جمع درآمدهای نفتی کشور طی سال های 1360 تا 1383(433 میلیارد دلار) رقمی معادل 145 میلیارد دلار بیشتر است. اما تبدیل این درآمدهای ارزی به ریال و بازکردن درهای واردات مارا دچار بیماری هلندی نمود. اما درادامه در دستور کار قرار گرفتن برنامه هایی همچون طرح تحول اقتصادی، بنگاه های زودبازده، مسکن مهرو هدفمندی یارانه ها، بودجه کلانی از کشور را بلعیدند و نوبت به کسری بودجه و استقراض از بانک مرکزی رسید.

اما امروز باید نگاهی واقع بینانه به آمارها داشته باشیم. امروز تورم 40 درصدی درهنگام جابه جایی کابینه دولت یازدهم به 15 درصد رسیده و نرخ تورم در پایین ترین و سخت ترین لایه های خود قرار گرفته است. باید براین نکته تاکید کرد که توقع ارزان شدن کالاها امری غیرواقعی است، بلکه باید ازدولت خواست تا با حمایت از تولید و خروج از رکود، موجب رونق اقتصادی درکشور گردد و کنترل هدفمندی برامر واردات و درآمدهای نفتی داشته باشد.

لذا درصورت ادامه چنین سیاست های از سوی تیم اقتصادی کشور می توان انتظار داشت تا سیاست های منطقی وعملی موجب کاهش نرخ تورم گردد و نه از بین رفتن آن. اگر تا دیروز گرانی کالاها برپایه تورمی 40 درصدی افزایش می یافت، امروز این افزایش با معیار15 درصد صورت می پذیرد. لذا غیر عقلانیست اگر توقع داشته باشیم معضلات اقتصادی با رفت و آمد یک دولت حل و فصل گردد.

آرمان:نیاز به حل مسائل با جهان

«نیاز به حل مسائل با جهان»عنوان یدداشت روز روزنامه آرمان به قلم فریدون مجلسی است که در آن می خوانید؛روز گذشته یکی از اعضای تیم مذاکره کننده هسته ای کشورمان از مسیر سختی خبر داد که باید از آن عبور کرد. به رغم به وجود آمدن برخی بدبینی ها نسبت به آینده مذاکرات، مذاکره کنندگان در عمل درحال حرکت رو به جلوی صحیح و اصولی در مذاکرات هستند البته نباید در این مسیر مخالفان را فراموش کرد. طیف مخالف را افرادی تشکیل می دهند که به خوبی واقفند سرنوشت 700میلیارد دلار درآمد کشور چه شد اما هیچ گاه نمی خواهند در مورد آن شفاف سازی کنند.

این افراد قصد دارند فضای داخلی کشور را مخالف روند مذاکره کنندگان نشان دهند تا مجبور نباشند درمورد سوالاتی که از آنان می شود، پاسخگو باشند. البته باید بررسی شود که به چه دلیل مذاکره با غرب بر سر پرونده هسته ای آغاز شد و به چه دلیل ایران توسط شورای امنیت سازمان ملل مشمول تحریم ها شد. ایران درحال حاضر در شرایطی قرار دارد که طرف های مقابل به این درک رسیده اند باید با ایران مذاکره کنند و آن را سودمند می دانند. این روزها هر اندازه به حصول نتیجه نزدیک تر می شویم، سروصداهای سوداگران تحریم بیشتر می شود.

سوداگران تحریم را افرادی تشکیل می دهند که به یکباره در شرایط تحریم به ثروت های بادآورده ای رسیدند و امروز با ماشین های گرانقیمت خود درخیابان های پایتخت جولان می دهند و اگر گذشته آنها مورد بررسی قرار گیرد، متوجه می شویم برخی از آنان در مقاطعی اوضاع اقتصادی مطلوبی نداشتند. به طور یقین معجزه ای رخ نداده که این افراد پول های بادآورده را به یکباره به دست آورده باشند. این ثروت ها با سوداگری تحریم طی دوران دولت گذشته به دست آمده است. این افراد حاضر نیستند درمورد ثروت خود پاسخگو باشند اما بهانه گیری می کنند و از مشکلات کم و زیادشدن قیمت انرژی حرف می زنند و نمی خواهند بپذیرند که عملکرد دولت در بعد اقتصادی شتاب تورم را کنترل کرده و میزان آن را به نصف رسانده است. دولت این موفقیت را در شرایطی به دست آورده که هنوز تحریم ها پا برجاست.

از سوی دیگر مخالفین مذاکره به شرایط منطقه ای واقف نیستند و نمی دانند در منطقه چه می گذرد. اگر هزینه های نظامی کشورهای دنیا با یکدیگر مقایسه شود، می فهمیم پس از آمریکا و چین، عربستان در رده سوم قرار دارد. سوال اکنون این است که عربستان به چه دلیل نیاز به چنین حجمی از سلاح دارد؟ اگر به گذشته نگریسته شود، عربستان در زمان جنگ تحمیلی، به عراق کمک های گوناگونی می کرد و بسیاری در آن زمان بر این اعتقاد بودند که جنگ عراق عملا جنگ نیابتی عربستان با ایران است.

اکنون هم به طور یقین عربستان به دلیل اینکه با ایران رقابت دارد به انباشت تسلیحات اهتمام می ورزد. در چنین شرایطی باید پرسید حال که ایران باید مسائلی را با جهان و کشورهای منطقه حل و با بزرگان دنیا و کشورهای منطقه سر میز مذاکره بنشیند و درمورد مسائل بین المللی گفت وگو کند چرا عده ای همواره به دنبال روحیه ماجراجویی هستند درحالی که می توان مانند کشورهای دیگر شاهد تسریع در توسعه اقتصادی بود.

شرق:«دلواپس»نبودن برای جنگل ها

«دلواپس نبودن برای جنگل ها»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم صادق زیباکلام است که در آن می خوانید؛نیازی به «دلواپسی» برای سوختن جنگل ها نیست. درست خواندید! نیازی به این کار نیست. به همین دلیل هم است که هیچ کس از سوختن جنگل های زاگرس در استان ایلام یا جنگل های شمال در منطقه آمل و بابل ابراز نگرانی نمی کند. نه دولت، نه ملت، نه مجلس، نه «دلواپسان» و نه هیچ کس دیگری. درک اینکه چرا کسی دلواپس جنگل های ما نیست، خیلی پیچیده به نظر نمی رسد. برخلاف مذاکرات هسته ای که خیلی ها نگران آن هستند و آن را بروز هم می دهند، دلواپسی برای سوختن و خاکسترشدن جنگل هایمان، نان و آب سیاسی برای هیچ جریانی نمی شود. نه می توان از آن برای حمله به دولت استفاده کرد، نه پای آقای هاشمی رفسنجانی و سیاست های ٢٠ سال پیش ایشان را به میان کشید و نه هیج بهره برداری دیگری کرد. برخی جریان های مدعی زیرپاگذاشته شدن حقوق مردم در مذاکرات هسته ای، به گونه ای نسبت به ازمیان رفتن جنگل ها واکنش نشان می دهند که گویی این جنگل های «گینه بیسائو» است که در آتش بی توجهی و اهمیت ندادن ما دارد نابود می شود و روزبه روز از وسعت آنها کاسته می شود! تکلیف دولت و سازمان ها و نهادهای وابسته به آن، کمابیش روشن است.

سازمان محیط زیست علی القاعده می گوید: هر وقت مسئولان، از جمله مجلس محترم، دولت خدمت گزار و سایر نهادهای ذی ربط یک صدم اولویت و توجهی را که برای امور دیگر قائل هستند برای حفظ و حراست از محیط زیست، از جمله جنگل های کشور قائل شوند، شاید بتوان برای جلوگیری از آتش سوزی و تخریب منظم این منابع حیاتی، گام برداشت.

البته یک بُعد دیگر قضیه که باعث می شود نه برای دولت و نه برای مخالفان و منتقدان آن، مسئله نابودی جنگل های کشور اولویت زیادی نداشته باشد، آن است که موضوع فی نفسه کاربرد تبلیغاتی ندارد. وقتی آتش سوزی رخ می دهد و بخش هایی از جنگل ها نابود می شوند، نان، آب، بنزین و این یا آن کمبود نیست که صدای مردم را درآورد. تلویزیون حداکثر چند ثانیه، خبری از آتش سوزی، آن هم از دور پخش می کند و بعد هم اضافه خواهد کرد که «ستاد حوادث غیرمترقبه استان به همراه نیروهای مردمی در حال مهار آتش هستند». اگر خواسته باشد خیلی وظیفه و رسالت اطلاع رسانی را ادا کند، می گوید مردم از فرمانداری، مسئولان محیط زیست و اداره جنگل بانی استان گلایه داشتند که چرا به موقع اقدام به مهار حریق نکرده اند.

برعکس عوامل وابسته به دولت، نیروهای مردمی با دست خالی به خاموش کردن آتش برمی خیزند. رادیوتلویزیون وظیفه خود نمی داند یک گزارش دهد بودجه سازمان محیط زیست و جنگل بانی استان چقدر بوده است؟ اساسا چند فروند بالگرد آبپاش در اختیار داشته اند؟ وسعت جنگل های استان ٣٠ سال پیش چقدر بوده و امروز چقدر است؟ و هیچ یک از مسائل دیگر از این دست.

تنها رسالت تلویزیون، ایجاد این تصور است که تنها اشکال موجود، سستی و بی توجهی مسئولان دولتی است. در غیر این صورت مشکل و مسئله دیگری در سایر نهادها و دستگاه ها در قبال این مسئله وجود ندارد. هم بودجه محیط زیست و جنگل بانی کافی است، هم همه گونه ابزار و امکانات اطفای حریق در اختیار سازمان جنگل هاست هم احیای جنگل ها اهمیت بالایی در کشور دارد و هم آن میزان که به حفظ و حراست محیط زیست در کشور توجه می شود، به کمتر مسئله دیگری تا این اندازه توجه شده است!

به بیان ساده تر، صداوسیما هم دلیلی برای نگرانی در قبال سوختن جنگل ها ندارد. آثار بلندمدت ازمیان رفتن این منابع عظیم گیاهی، ٢٠ تا ٣٠ سال دیگر ظاهر می شود و تا آن موقع هم معلوم نیست در روی چه پاشنه ای خواهد چرخید؛ شاید دوباره دولت نزدیک به سلیقه سیاسی مسئولان تلویزیون بر سر کار آمد و مانند دوران احمدی نژاد، همه چیز گل و بلبل شد!

مردم سالاری:خاورمیانه و بحران صلح مسلح

«خاورمیانه و بحران صلح مسلح»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم جواد گیا ه شناس است که در آن می خوانید؛آمریکا باید ازکدام نظام در خاورمیانه حمایت کند ؟ هر چه به پایان ضرب الاجل 10 تیرماه نزدیک می شویم ابعاد تصمیم بزرگ و تاریخ ساز دو کشور ایران و ایالات متحده بیش از پیش مشخص خواهد شد . هر چند به نظر می رسد ایران تا حد زیادی تصمیم خویش بر مبنای برنامه جامع اقدام مشترک را گرفته است و تلاش می کند تا با مدیریت صحیح، مذاکرات را بر مبنای قوانین بین المللی و حقوق اساسی ملت ایران به پیش برد اما ابعاد چنین تصمیمی در سوی دیگر چندان راحت نیست . هر چه تصمیم در این سو بر مبنای شفافیت و صداقت و حمایت از تیم مذاکرات جلو می رود اما در سمت دیگر بحران تصمیم گیری در ایالات متحده بر پایه شکاف های قدرت بیش از پیش نمود می یابد . شکاف هایی که بر مبنای حصارها و تعارضات ایدئولوژیک از یک سو و بحران تصمیم های سرنوشت ساز از سوی دیگر در درون ایالات متحده راهبری می گردد.

علی الاصول مشکل ایالات متحده اینک با خاورمیانه ای است که با هزاران نیروی گریز از مرکز مواجه است . شرایطی که منجر به بحران منظم سازی این منطقه گردیده است . هر چند بر مبنای مفروضات دموکراسی خواهانه آمریکایی ها تنها می توان از ایران بعنوان یک کشور دارای نظام جمهوری در برابر نظام های تمامیت خواه و اقتدار گرای قومی و قبیله ای با کمترین بنیادهای حقوق شهروندی و حق رای و مشارکت شهروندان به گونه ای که فرید زکریا از آن یاد می کند صحبت نمود اما راهبرد آمریکایی ها طی چندین دهه راهبردی تعارض آمیز بوده است. استراتژی دوری از ایران و انزوای این کشور حتی به قیمت از بین بردن اصول راهبردی دموکراسی خواهی و گسترش فضای حیاتی سیاسی مبتنی بر حق مشارکت و حقوق شهروندی بوده است . تعارض چنین دیدگاه هایی و حمایت از رژیم های اقتدارگرای منطقه ای، همسویی با گروه های تروریستی و مقابله با دولت بشار اسد به دلیل مقابله با ایران و مبارزات ناکام با گروه های اشغالگر تکفیری در عراق و داعش همگی نشان دهنده آن است که بحران صلح مسلح در خاورمیانه مهم ترین چالش دولت اوباماست .

این در واقع همان بنیاد ایدئولوژی گرایی است که امروز اجازه درک درست از عمق منافع و سطح صحیح استراتژی ایالات متحده را نمی دهد و محدوده دید و عمق استراتژیک آمریکا را محدود ساخته است . تعارضاتی که در صورتبندی خویش آمریکا را در دو راهی تصمیمات مهم قرار داده است . امروز جناح سنتی که بازتاب دهنده نگرش های ضد ایرانی طی چندین دهه مبتنی بر خصومت و دشمنی با ایران است در ته لایه ذهنی خویش نمی تواند از عناصر مقابله گرایی با ایران بیرون آید و طرح دیگری ریزد . عناصری که ما بین عربستان و اقتدارگرایی ضدشیعی که منجر به تسلیح اعراب و رژیم های اقتدار گرا برای مقابله با ایران می گردد و ایران دموکراتیک و استقرار نگرش های عقلانیت شیعی در منطقه نمی تواند یکی را انتخاب نماید. هر چند باید عنوان نمود چنین انتخابی بسیار دشوار است .

تصمیم به هر یک از این راهبردها آینده منطقه و نفوذ و منافع اقتصادی ایالات متحده و هم پیمانان منطقه ای وی را با چالش های جدی مواجه خواهد ساخت. اما مهم ترین آوردگاه و چرخش در چنین دیدگاهی را باید در مذاکرات هسته ای ایالات متحده با جمهوری اسلامی ایران مورد ارزیابی قرار داد . اینک قطار مذاکرات به دو راهی تصمیم سازی رسیده است که علاوه بر ابعاد توافق جامع و برنامه جامع اقدام مشترک می بایست به وارسی عمق استراتژیک ایالات متحده در منطقه منتهی گردد. ریل و سوزن بانی که خود انتخاب می کند خاورمیانه انباشته از تسلیحات و تنور بیش از پیش ملتهب صلح مسلح یا چرخش به سمت جریان صلح دموکراتیک را . آن سوی ریل به تونلی سرشار از تعارضات و منافع نا مشخص بازیگران منطقه ای و ایالات متحده علی الخصوص تعارض ایدئولوژیک مبتنی بر جایگاه این کشور در برخورد با نهضت دموکراسی خواهی منجر گردیده و سوخت آن التهاب و تنش، جنگ افروزی، فروش تسلیحات و ورود به ایستگاه اقتدار گرایی است .

ولیکن در سوی دیگر قطاری در حال حرکت است که تلاش می کند انرژی پیش ران خود را بر مبنای اعتدال و میانه روی، دوری از افراط گرایی، حفظ میدان دیپلماتیک و حرکت به سمت دوره ای از صلح دموکراتیک در منطقه خاورمیانه ترسیم نماید . امروز کنترل و انتخاب با رییس جمهور اوباماست آیا می خواهد قطار خود را به سمت صحرای گرم و خشک عربستان روانه سازد یا در کنار قنات ها و سواحل زیبای عقلانیت ایران، منطقه گرایی خود را پیاده سازد . مهم آن بود که ایران توانست مسوولیت خویش را در ترسیم چنین ریل و آینده ای به انجام رساند . حال این تنها اوباما است که در تنگنای یک تصمیم تاریخی گذار از سنت گرایی مقابله با ایران یا رویکرد نوین به منطقه گرایی دموکراتیک می اندیشد فرصتی که شاید برای هیچ یک از دولتمردان آمریکایی فراهم نگردد .

ابتکار:راه مقابله با گروه فشار، بردباری است

«راه مقابله با گروه فشار، بردباری است»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم احمد شیرزاد است که در آن می خوانید؛اعمال محدودیت های فرهنگی برای هنرمندان بخش های مختلف در ایران یک عقبه ی تاریخی دارد. جریانی همواره فکر می کند آن چه می گوید درست است در حالی که همه ی حقیقت نزد یک نفر یا جمع نیست. به واقع درستی و نادرستی ایده ها و دیدگاه ها در گذر زمان معلوم می شود و از رهگذر تعاطی افکار و مباحثه و گفت وگو می توان به درستی یا نادرستی دیدگاه ها و افکار پی برد. این رویکرد که کسانی خودشان را بر حق بدانند و معتقد باشند نظرشان درست است و به همین بهانه دیگران را از طرح دیدگاه و نظر شان محروم کنند اشتباه است. جریانی که امروزه از آن ها به عنوان «دلواپس» یاد می شود، در واقعا همان «گروه فشار» است.

این جریان در ادوار مختلف از طریق اعمال فشار و قوه ی قهریه دنبال پیش بردن اهداف و دیدگاه شان در عرصه ی سیاست و اجتماع هستند.

این جریان حرفی غیر از خودشان را بر نمی تابند و این روش غلط است و کسانی که این روش را اعمال می کنند جای تردید نیست که ضرر می کنند. به اعتقاد من باید این وضعیت و رفتار ها را تحمل کرد و بهترین راه حل برای مقابله به این جریان صبوری و تحمل است و نباید با بی صبری برخورد کرد. با آگاهی بخشی و مباحثه و به چالش کشیدن این رفتار ها در رسانه ها و فضای عمومی در یک فضای فرهنگی پویا باید حل شان کرد. من مثالی از سال های دهه ی هفتاد می زنم در آن سال ها فیلم «آدم برفی» اکران شد و اکبر عبدی در نقش یک خانم بازی می کرد و اما این فیلم به مذاق کسانی خوش نیامد در حالی که هیچ مضمون سیاسی نداشت.

بسیاری از انتقادها و اعتراض ها از طرف گروه فشار جلو سینما ها در گرفت. زمانی گذشت و اعتراض ها خوابید و این فیلم هم از تلویزیون پخش شد و الان یادآوری این خاطره خنده دار است. اما در گذر زمان این حساسیت ها بر طرف شد. با گذر زمان و به تدریج بسیاری از این تندرو ی ها در جامعه هضم می شود و برای مقابله با این دست رفتار ها از رویکرد رادیکال باید پرهیز کرد. در عین حال باید این دست رفتار ها نقد شود. به اعتقاد من الان وزارت ارشاد در برخورد با این دست رفتار ها و جریان ها روش درستی را در پیش گرفته است.

ارشاد به وظایف قانونی اش عمل می کند. آن ها در برابر اعمال فشار ها کوتاه نمی آیند و بر اساس ضوابط قانونی و کارشناسی مجوز آثار هنری و ادبی را صادر می کنند و گروه فشار با امکان هایی که در اختیار دارد اعمال نفوذ می کند تا به اهدافش دست پیدا کند. در دولت گذشته گروه فشار نیازی به عمل و فعالیتی نمی دید زیرا ارشاد به نیابت از این جریان عملا به آثاری که فکر می کرد مخالفت هایی را به همراه دارد، اصلا مجوز نمی داد و اعتراضی هم متوجه آن ها نبود و این روش اشتباه بود. اما در دوره دولت تدبیر و امید به درستی عمل می شود مسئولان فرهنگی به آثار مجوز می دهند و در این میان ممکن است برخی آثار اعتراض گروه فشار هم در پی داشته باشد.

به اعتقاد من این اعتراض ها گذرا است و به تدریج رفع و رجوع می شود. برای مقابله به گروه فشار باید صبوری کرد و از سویی رفتار آن ها را با نقد های مستدل و منطقی و مبتنی بر مبانی حقوقی به چالش کشید و از طرفی در جایی که دولت می تواند، باید با اعمال قانون جلوی این تندروی ها را بگیرد و در فضایی هم که دولت امکان هایی قانونی برای مقابله با آنها ندارد بر ارشاد و دستگاه دولت خرده ای نمی توان گرفت. این نکته را هم باید متذکر شد که اگر دولت توانایی اعمال قانون داشته باشد بهتر است از روش های قهر آمیز پرهیز کند.

الان شرایط به نحوی پیش می رود که دولت مجوز هایش را صادر می کند و مساله وقتی خیلی بد و اشتباه خواهد شد که در دولت تدبیر و امید هم از ترس اعتراض ها و فشار ها، ارشاد عملا به نیابت از گروه فشار آثار را سانسور کند و مجوز عرضه و انتشار آن ها را ندهد. از طرفی به اعتقاد من اگر در شهر و شهرستان ها کنسرتی لغو می شود یا آن که مشکلی از طرف گروه فشار پیش می آید مردم باید با دلائل منطقی آن نهاد یا جریان را به چالش بکشند و رفتار های تمامیت خواه آن ها را به نقد بکشند از رهگذر این نقد مستمر و شکل دادن یک فضای فرهنگی پویا می توان از این وضعیت گذر کرد.

دنیای اقتصاد:منافع بازارهای بورس خصوصی

«منافع بازارهای بورس خصوصی»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم یاشار حیدری است که در آن می خوانید؛چگونه می توان «شفافیت اطلاعاتی» در بازار سهام را افزایش و «رانت های اطلاعاتی» را کاهش داد؟ «بازار بورس خصوصی» چگونه می تواند به این دو هدف کلیدی کمک کند؟ باید توجه کنیم که در قرن 21، توسعه بازار سرمایه کارآمد یکی از پیش شرط های توسعه اقتصادی به شمار می رود. جمیع شرایط سیاسی و سیاست های اصلاحی اقتصادی فعلی نوید امکان حرکت در مسیر توسعه اقتصادی در دهه های آتی را می دهد، اما نقش کلیدی بازار سرمایه، تجمیع اطلاعات آحاد اقتصادی درباره ارزش صنایع و بنگاه های مختلف، ریسک فعالیت های آنها و همچنین درجه اثرپذیری این ریسک از عوامل محیطی در متغیری به نام قیمت است. نهادهای حاکم بر مبادلات اوراق بهادار می توانند اثر بسزایی بر فرآیند تجمیع اطلاعات در قیمت داشته باشند.

در طراحی این نهادها، ایجاد شفافیت در اطلاعات و کمینه سازی اثر رانت های اطلاعاتی دو هدف اساسی به شمار می روند. باید به خاطر داشت که «شفافیت اطلاعات» که در قالب دسترسی عمومی به حساب های مالی شرکت های سهامی عام نمود می یابد، همچنین «کاهش نااطمینانی» در مورد عملکرد مورد انتظار شرکت، لازمه تخمین دقیق تر ریسک از دید سرمایه گذار است. به علاوه «حذف رانت های اطلاعاتی» اثرات توزیعی ناعادلانه که ناشی از نوسان های شدید، اما کوتاه مدت در قیمت سهام است را کاهش می دهد. کوتاه مدت بودن این نوسانات از آنجا نشأت می گیرد که برتری اطلاعاتی در مورد قیمت واقعی یک دارایی در نتیجه مبادله آن توسط فرد دارای برتری اطلاعاتی به تدریج از میان رفته و خود را به صورت تغییر قیمت جاری نشان می دهد.

دسترسی عمومی به جزئیات حساب های مالی شرکت های سهامی عام از طریق الزامات قانونی و نظارت دقیق بر اجرای این قوانین قابل دستیابی است، اما بازار رقابتی چه می تواند بکند؟

می توان شرایطی را متصور بود که در نتیجه ایجاد رقابت در ارائه خدمات مبادلاتی، بازار سرمایه بهبود قابل ملاحظه ای در خصوص کاهش آثار منفی رانت های اطلاعاتی را تجربه کند. در بسیاری از کشورهای درحال توسعه نهاد مجری مبادلات اوراق بهادار، «دولتی» است. حال آنکه ایجاد فضای مبادله اوراق بهادار یا بازار بورس را می توان نوعی خدمات «خصوصی» تلقی کرد؛ به این صورت که شرکتی خصوصی با ارائه سازوکارهای مورد تایید سیاست گذار، خدمات مبادله اوراق بهادار را در ازای دریافت حق الزحمه ای برای هر مبادله ایجاد می کند. این خدمات شامل ثبت سفارش، انتقال مالکیت در صورت وقوع مبادله و عرضه عمومی و لحظه به لحظه اطلاعات مربوط به حجم و نوع سفارش های (عرضه یا تقاضا) و مبادلات است.

با فرض آزادی ورود و خروج به صنعت «بازار بورس خصوصی» و ثابت بودن حق الزحمه برای هر مبادله، هدف شرکت های ارائه کننده این خدمات حداکثرسازی حجم مبادلات خواهد بود. به این ترتیب، سهام شرکت «الف» در چند بازار بورس به طور همزمان مبادله شده و داده های مبادلات در این بازارها به صورت لحظه به لحظه در اختیار سرمایه گذاران قرار دارد. در نتیجه بازارهای بورس خصوصی با حرکت در جهت بهبود کیفیت خدمات، شامل شفافیت و سرعت انتقال اطلاعات مبادلات، سعی در جذب هرچه بیشتر مشتریان خواهند کرد.

در چنین بازارهایی، به دلیل لزوم دسترسی سریع و رقابتی، ثبت سفارش ها و مبادلات از طریق شبکه های اینترنتی انجام می شود. بدین سان سرمایه گذاران یا نمایندگان آنان امکان خرید و فروش بدون واسطه (کارگزار) خواهند داشت و به عبارتی تمامی سرمایه گذاران به طور مستقیم امکان عرضه نقدینگی (Liquidity) دارند. عرضه کنندگان نقدینگی می توانند متناسب با شرایط بازار، سفارش های خود را در هر لحظه حذف کرده و سفارش جدید وارد سیستم کنند؛ هر چند که اولویت مبادله برای سفارش های موجود بر مبنای قواعدی ثابت تعیین می شود. برای مثال، بهترین قیمت پیشنهادی در اولویت مبادله قرار خواهد داشت.

این سازوکار رقابتی سبب توزیع نقدینگی در بازارهای بورس مختلف شده و از امکان مبادله سفارش های بیش از حد بزرگ به شدت خواهد کاست. این در حالی است که دارندگان رانت های اطلاعاتی تمایل بیشتری به مبادله در ابعاد بزرگ دارند که در اغلب موارد با اثر قیمتی شدید همراهند. با وجود توزیع نقدینگی در بازارهای مختلف و کنترل لحظه ای سرمایه گذاران بر سفارش های ثبت شده، عرضه کنندگان نقدینگی می توانند در صورت مشاهده علائم رانت اطلاعاتی، به سرعت عرضه نقدینگی را محدود کرده و سبب حرکت سریع قیمت به سمت قیمت واقعی شوند. حالت دیگر آن است که سرمایه گذاران دیگری اقدام به مبادله در جهتی خواهند کرد که ظن رانت اطلاعاتی در آن جهت وجود دارد و به این ترتیب قیمت ها به سرعت به قیمت واقعی نزدیک می شوند. در این شرایط رانت اطلاعاتی اثر توزیعی بسیار کوچکتری به سود دارندگان رانت خواهد داشت و شرایط مبادلات به زیان دارندگان رانت اطلاعاتی تغییر خواهد کرد.

تجربیات اقتصادهای پیشرفته حاکی از آن است که گسترش بازارهای بورس خصوصی و الکترونیک اثرات مثبتی بر کیفیت و نقدینگی بازارها دارد. برای مثال، در حال حاضر حدود 70 «مبادله گاه» (Trading Venue) در ایالات متحده فعال هستند که این تعداد در طول دهه گذشته چند برابر شده است. در این میان 13 بازار بورس رسمی (Exchange) وجود دارد و سایر مبادله گاه ها در تملک و تحت مدیریت شرکت های کارگزاری بزرگ و بانک ها قرار داشته و به لحاظ ساختاری با بازارهای بورس رسمی تفاوت دارند. پژوهش های فراوانی به بررسی اثرات اقتصادی تغییرات شگرف ساختار بازار دارایی های ایالات متحده در دهه گذشته پرداخته اند و اکثریت آنها حاکی از بهبود کیفیت، کارآیی و نقدینگی بازارها در نتیجه این تغییرات هستند.

با توجه به توسعه قابل توجه زیرساخت های فناوری اطلاعات و دسترسی به نیروی انسانی ماهر در حوزه های مربوطه در ایران، حرکت به سمت توسعه بازارهای بورس خصوصی در آینده نزدیک قابل دسترس به نظر می رسد. این توسعه از آن جهت حائز اهمیت است که با توجه به ورود نسل جوان به بازار کار و با فرض حرکت کشور به سوی بهبود اشتغال، بازارهای دارایی یکی از کارآمدترین مجاری تجمیع سرمایه برای بنگاه های بزرگ از محل پس اندازهای کوچک نسل جوان خواهند بود و به پایداری رشد اقتصادی یاری خواهد رساند. توسعه بازار سرمایه در بلندمدت به کشور در رویارویی با پیری جمعیت که چالشی اساسی در نیم قرن آتی است، نیز یاری خواهد رساند. به عبارت دیگر، بازده بلندمدت سرمایه های کوچک بار تامین نیازهای بازنشستگان را به دوش خواهد کشید. نهایتا، از دید استراتژیک، تقویت بازارهای دارایی می تواند به همبستگی اقتصادی با کشورهای منطقه منجر شده و با پیامدهای امنیتی مطلوب نیز همراه باشد.

ارسال به دوستان