«ماها شماس» (Maha Shamas) عضو هيات موسس و رييس كنوني مركز غير دولتي حقوق و مشاوره زنان فلسطين (Women`s Centre for Legal and Counselling ) است. اين مركز كه دفتر اصلي آن در قدس استقرار يافته در مواردي همچون اعمال خشونت، طلاق يا. . . به كمك زنان فلسطيني ميآيد. ماها شماس كه به دعوت شوراي امنيت سازمان ملل در مورد مسالهء فلسطين - اسراييل نيز سخنراني كرده، شاهد بازتاب مثبت ديدگاههايش در بين اعضاي سازمان ملل بوده است. وي علاوه بر دفاع از حقوق زنان فلسطيني، به عنوان يك فعال صلح كارهاي بسياري را در كارنامهء خود به ثبت رسانده است.
براي حل مسايل زنان آيا قوانيني هم در دست داريد؟ زنان فلسطيني تابع چه قوانيني هستند؟
با رسميت يافتن تشكيل دولت فلسطيني، ما روي اين موضوع فكر كرديم كه وظيفهء يك سازمان مدافع حقوق زنان در آن مقطع چه ميتواند باشد. بعد دربارهء زندگي مدني زنان فلسطيني و موقعيت حقوقي آنها تحقيقاتي انجام داديم. آن موقع اسراييل به همه جا مسلط بود و امكان بازداشت ما هم وجود داشت. اگرچه با شرايط و محدوديتهاي سختي مواجه بوديم، بعد از پايان بررسيهايمان ثابت كرديم كه تا به حال قانونگذاري اختصاصياي براي ملت فلسطين صورت نگرفته است. ما نشان داديم كه تا آن زمان قانون گذاري براي ملت فلسطين يا بر عهدهء نيروهاي اشغالگر بوده يا از طرف حاكمان متنفذ انجام شده است. نخستين قانونگذاري در فلسطين به زمان حكومت عثمانيها بر اين سرزمين برميگردد و اولين نظام حقوق خانوادهء فلسطينيها نيز در همان مقطع به تصويب رسيده است. بعدها انگليسيها هم اقدام به تصويب سلسله قوانيني براي ملت فلسطين كردند. اردنيها نيز در كرانهء غربي و نوار غزه قوانيني را وضع كردهاند. پس از اين مقاطع، دوران حاكميت اسراييل فرا ميرسد، تا اين كه سرانجام با تصويب توافقنامهء «اسلو»، اولين دور انتخابات براي تعيين اعضاي پارلمان فلسطيني برگزار ميشود. البته اين انتخابات را هم بايد نقطهء آغاز جدال قدرت بين احزاب سياسي در فلسطين دانست.
زنان فلسطيني در طول اين روند چه نقشي بر عهده داشتند؟
هميشه از زنها براي شركت در مبارزات ملي دعوت به عمل ميآمد; چراكه هيچ يك از ما چارهاي جز شركت در آن مبارزه نداشتيم. خود زنها هم به دليل فشاري كه توسط اشغالگران و استعمارگران به آنها وارد ميشد، خواستار الحاق به جنبشهاي آزاديبخش بودند. اما موفقيتهاي به دست آمده از اين مبارزات، براي زنان به نتيجهاي غير از حذف ايشان از صف نيروهاي پيروز منجر نميشد و اين حذف عاملي نداشت جز ساختار مردسالارانهء حاكم. در سال 1997 اگرچه يك دولت فلسطيني تشكيل نشده بود، ما با پي بردن به به اين مساله درس تلخي گرفتيم. در واقع به اين نكته پي برديم كه با وجود سالها مبارزه، زنان فلسطيني هنوز نتوانستهاند به هيچ آزادي و استقلالي دست پيدا كنند.در كنار اشغالگران اسراييلي، سايهء اقتدار مردسالارانهء فلسطيني نيز روي سر زنان سرزمين ما سنگيني ميكرد. پس چارهاي نداشتيم جز اين كه در يك طرف با نيروهاي اشغالگر مبارزه كنيم و در طرف ديگر براي احقاق حقوق زنان تلاش كنيم. تجربهء سال 1997 اين درس را به ما آموخت كه بايد مبارزهمان را در هر دو عرصه و به صورت موازي پي بگيريم.
دربارهء عناوين مهم جنبش زنان فلسطين توضيح بدهيد. در سياست متعادلي كه پيش گرفتهايد چه اولويتهايي داريد؟
حتي در موقع بمباران شهرها توسط نيروهاي اسراييلي نيز ما نسبت به مسالهء قوانين كار و مقوله اعمال خشونت عليه زنان بيتوجه نبودهايم. ميدانيد كه اگر كسي به صورت ذهني و از درون به اسارت درآمده باشد، هيچگاه نخواهد توانست به آزادي دست پيدا كند. اگر ذهنها آزاد باشند، جامعه نيز آزاد خواهد شد و اگر ذهن انسانها به اشغال درآمده باشد، جامعه خيلي راحت به آلت دست ديگران بدل ميشود. به همين دليل قواي اشغالگر و استعماركننده بيش از هر چيز روند آموزش و رشد اقتصادي را دچار اخلال ميكنند. آنها مخالف آزادي تصميمگيري و استقلال عمل انسانها هستند. اين وضعيت جز زندگي اسارتبار عنوان ديگري ندارد و انسانها بايد براي رهايي از چنگال چنين وضعيتي تلاش كنند. زنان سركوب شده در نهايت كودكاني سركوب شده را تربيت خواهند كرد. پس براي تربيت كودكاني آزاد، زنان بايد به انسانهايي آزادانديش بدل شوند. ما به عنوان يك گروه از يك سو خواستار حفظ هويت ديني، فرهنگي و تاريخ پرافتخارمان و از سوي ديگر معتقد به ضرورت تامين امنيت عمومي و به خصوص تامين امنيت براي زنان سرزمينمان هستيم. به همين دليل مقولهء مقابله با خشونت عليه زنان در صدر اولويتهاي كاري ما قرار گرفته است. موقع جنگ خشونت عليه زنان افزايش بيشتري مييابد; چنانكه ميتوان گفت در زمان جنگ زنان ظلم مضاعفي را تحمل ميكنند.
در مسالهء فلسطين مقولهء پناهندگي داراي اهميت بسياري است. آيا مسالهء پناهندگي را از زاويهء مسايل زنان مورد بررسي قرار دادهايد؟
خيليها به علت وقوع جنگ مجبور به ترك سرزمينشان شدهاند. پراكندگي فلسطينيها علاوه بر ايجاد پيچيدگي در عرصهء قانونگذاري، ما را با شرايط دشوار ديگري نيز مواجه كرده است. بخشي از قدس تحت اشغال اسراييليهاست. در قدس شرقي زنان فلسطيني تابع قوانين اسراييل هستند. علاوه بر اين، در كرانهء غربي رود اردن قوانين اردن اجرا ميشود و در غزه قوانين و مقررات نظامي مصر. زني كه اهل قدس است و در كرانهء غربي رود اردن ازدواج ميكند، بايد همزمان تابع دو قانون باشد. اگر اين زن قصد ازدواجي رسمي دارد، بايد ازدواجش هم طبق قوانين اردن و هم طبق قوانين اسراييل رسميت داشته باشد و فقط در چنين صورتي است كه وي ميتواند تولد فرزندانش را به شكلي رسمي ثبت كند. قضات ما براي حل مشكلات زنان فلسطين بايد همزمان به قوانين اسراييل، مصر و اردن مسلط باشند; در غير اين صورت يا محاكم اقدام به ارسال پرونده به يكديگر ميكنند يا براي يك پرونده وكلاي متعددي گرفته ميشود. به عنوان مثال اگر يك زن اهل غزه كه با يك مرد از كرانهء غربي ازدواج كرده، در زندگي زناشويياش بر اساس حقوق خانواده دچار مشكل شود، اين زن هم در غزه و هم در كرانهء غربي بايد براي خودش وكيل بگيرد. اگر يك زن با مردي كه اهل قدس است و در رامالله زندگي ميكند، ازدواج كند، ما با شرايط پيچيدهتري مواجه ميشويم.
آيا با علماي ديني همكاري مشتركي داريد و آيا آنها به شما كمكي هم كردهاند؟
در زمينهء حقوق خانواده عناصر ديني از نفوذ بالايي برخوردار هستند. علماي ديني در مورد آگاهسازي خانوادهها به تبعات ازدواجهايي كه ممكن است بين يك شهرنشين و روستانشين روي بدهد، با ما همكاري ميكنند. آنها همچنين خانوادهها را به مسايل ازدواج با ساكنان خارج از كشور نيز مطلع ميسازند. ما در اين مورد فشار زيادي وارد كرديم و يكي از نتايج تلاشهاي ما، تشكيل «مركز مشاوره ازدواج» در محاكم ديني است. در حال حاضر در همهء اين محاكم، مشاوران ازدواج مشغول فعاليت هستند.
شما از نبود ثبات در زندگي فلسطينيها صحبت ميكنيد. در اين مورد توضيح بيشتري بدهيد؟
مردان و زنان فلسطيني به شكلي مفرط در معرض خشونت و سوء استفاده قرار ميگيرند. بسياري از مردم ما شكنجه ميبينند و تحقير ميشوند. همهء ما اين وضعيت را تجربه كردهايم. من مفهوم نداشتن ثبات در زندگي را خوب ميفهمم; چرا كه خودم نيز در چنين شرايطي زندگي ميكنم. برخورد سربازان اسراييلي با ما در نقاط بازرسي هميشه خشن و تحقيرآميز بوده است. وقتي برادر يا همسايهتان را جلوي چشم شما كتك بزنند و شما هم هيچ كاري از دستتان برنيايد، قلب تان تكهتكه ميشود و مفهوم عجز را درك ميكنيد. ما هر روز شاهد وقوع چنين صحنههايي هستيم. جامعه ما بين احساساتي مثل ترس، خشم و عشق سرگردان مانده است. ما اسير احساسات متضاد شدهايم. بله، من عصبانيام; از دست وقايعي كه هر روز ميبينم خيلي هم عصبانيام. اما مجبورم با احساس عصبانيتم كنار بيايم; چرا كه موظفم به جوانان سرزمينم كمك كنم تا با احساس خشم و عصبانيتشان كنار بيايند. ما بايد همواره عشق و محبت را به مردم بياموزيم. من وظيفه دارم عشق به انسانيت را به جوانان سرزمينم ياد بدهم تا نسبت به ديگران، جامعه و دوستانشان احساس مثبتي داشته باشند. البته تلاش ما براي حفظ ارزشهاي انساني به اين دليل اهميت پيدا ميكند كه محيط اطراف ما آكنده است از قتلعام، خشونت، تحقير و تلخكامي.
زنان در اسلام چه جايگاهي دارند؟
به نظر من از دين استفادههاي نادرستي صورت گرفته است. امروز وجود بنيادگرايي ديني را بين مسيحيان و يهوديان نيز مشاهده ميكنيم. ميدانيد كه ديدگاه بنيادگرايان دربارهء زن، ارزشهاي اجتماعي و رفتارهاي عمومي مشابه يكديگر است. بنيادگرايان مسيحي، مسلمان و يهودي همگي به يك زبان سخن ميگويند. موضع آنها هيچ نسبتي با ارزشهاي راستين ديني ندارد. انسانها بايد با افزايش آگاهيهايشان از فروافتادن به ورطهء بنيادگرايي پرهيز كنند. به همين دليل درك اسلام راستين و ارايهء آن به ديگران را مهمترين وظيفهء متفكران اسلامي ميدانم.
گفتوگو: عايشه بوهورلر / اصيلهان اكر/ ترجمه: آيدين فرنگي
منبع: روزنامهء زمان، چاپ تركيه، 13 جولاي 2006