۰۳ دی ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۳ دی ۱۴۰۳ - ۰۶:۳۰
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۳۹۴۵۵۰
تاریخ انتشار: ۰۸:۳۶ - ۱۵-۰۲-۱۳۹۴
کد ۳۹۴۵۵۰
انتشار: ۰۸:۳۶ - ۱۵-۰۲-۱۳۹۴

تاکید روحانی بر آموزش زبان خارجه در مدارس

جوان ممکن است به کلاسهای دیگر برود تا زبان یاد بگیرد، اگر در کلاس زبان یاد نگیرد. می‌رود خصوصی یاد می‌گیرد. او که می فهمد زبان لازمه زندگی امروز است. عقلش می‌رسد این چیزی نیست که به زور بگوییم الا و بلا تو باید یک زبان یاد بگیری در دنیا هم هر جا هم رفتی مشکل طرف مقابل است که فارسی نمی‌فهمد.
تاکید روحانی بر آموزش زبان خارجه در مدارسرییس جمهوری روز دوشنبه در آیین نکوداشت مقام معلم، با اشاره به رسالت سنگین آموزش و پرورش، اظهارداشت: محدود کردن هنر نیست، مصون کردن هنر است و باید همه تلاش ها برای آموزش و تربیت جوان هایی توانمند، قدرتمند و مصون متمرکز شود و این بار سنگین بر عهده معلمان و آموزش و پرورش است.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی ریاست جمهوری، متن سخنان حجت الاسلام و المسلمین دکتر حسن روحانی به این شرح است:

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا محمد و آله الطاهرین و صحبه المنتجبین
... با تبریک ایام میلاد با سعادت مولای متقیان علی (ع) و با بزرگداشت روز عقیله بنی هاشم حضرت زینب کبری(س) و گرامیداشت روز معلم که روز خاطره‌ها برای همه ماست، ضمن این که روز افتخار برای همه ملت ایران است چون هر آنچه داریم از معلمین خود داریم. همه شما اینطور هستید. من خودم در زندگی اینچنین هستم، هیچوقت خاطرات دوران دبستان، راهنمایی، متوسطه و دانشگاهی فراموش نمی شود...هیچوقت یادم نمی‌رود معلمی داشتم در دوره ابتدایی که هر وقت کلاسش تمام می‌شد همه ما اصرار می‌کردیم که در زنگ تفریح و تنفس بمانیم و او درس را ادامه بدهد.

خیلی مهم است که دانش آموز گوش به زنگ باشد که چه زمانی از این کلاس خلاص می‌شود یا اینکه نگاهش به دهان و سخن شیرین معلم باشد و بگوید خدا کند این کلاس تمام نشود و من از این معلم استفاده کنم. پرورش اینجاست یعنی همه معلمین ما باید معلم آموزش و معلم پرورش باشند نه این که یک معلم آموزش درست کنیم علم به ما بیاموزد یک معلم پرورش درست کنیم اخلاق به ما بیاموزد...معلم باید جایگاهی داشته باشد که دانش آموز بتواند سفره دلش را باز کند. مشکل و دردش را بگوید و این معلم باید همانند مادر و پدر هدایتش کند.

برای همه شما و ما، هفته معلم و روز معلم، روز خاطره‌هاست. از آن روز اولی که رفتیم مدرسه شرایط و حالاتی که داشتیم با اولین معلمی که برخورد کردیم، کلاسهای بعدی تا دوره‌های مختلف حتی در دانشگاه هم همینطور.

ما در دانشگاه استادی داشتیم که دانشجویانی از کلاسهای دیگر در کلاس او حضور پیدا می‌کردند و هیچ دانشجویی نمی‌خواست کلاسش تمام شود و وقتی هم تمام می شد ۳۰ یا ۴۰ نفر دوره‌اش می‌کردند و از او سوال می‌کردند و دوستش داشتند.

شما هم خیلی‌ها را در دانشگاه تهران و دانشگاه‌های دیگر می شناسید که اینگونه‌اند، پس معلم جایگاه خاص و ویژه‌ای دارد حالا حوزه‌های علمیه سبک و سیاقش فرق می‌کند. به نظر من هیچ کلاس درسی از لحاظ عواطف، محبت، نزدیکی و آزادی مثل کلاس‌های درس حوزه نیست. البته حوزه هم الان با سابق فرق کرده است. در حوزه قدیم شاگرد با استادش طوری بحث جدی می‌کرد که اگر کسی آنها را نمی‌شناخت فکر می‌کرد این دو همسان و هم شأن هستند.

به استاد احترام می‌گذاشتند و دستش را هم می‌بوسیدند اما در مقام بحث و درس و حلاجی مسائل علمی کاملا آزاد بودند و در محیط حوزه‌ها درس و بحث توأم با آزادی کامل بود و اتفاقاً این که فکر می‌کنیم آزادی تحفه‌ای است که از غرب آمده اصلاً اینچنین نیست.

در دانشگاه‌های مهم و بزرگی چون بغداد و جندی شاپور و حتی دانشگاه آندلس زمانی که در دست مسلمانان بود علم و دانش حداقل در این ۱۴ قرن اخیر و از زمانی که اسلام آمد تا قرن‌ها مرکز علم و دانش کشورهای اسلامی بودند.

همه اندیشمندان، دانشمندان و بزرگان ما در قرن‌های متمادی علم خود را بی منت به دنیا صادر کردند، کتاب دادیم، دانشجو پذیرفتیم، استاد فرستادیم و به هیچ عنوان به فکر انحصار علم نبودیم. ایراد غرب این است که هر علم و دانشی که به آن می‌رسد به خاطر منافع مادی به دنبال انحصار است.

سالها پیش با کسی که در کار نساجی بود صحبت می‌کردم، می‌گفتم چرا نساجی شما مثل فلان کشور نمی‌شود؟ می‌گفت ما همه چیز بلدیم اما مرحله فینیشینگ را بلد نیستیم چون به ما یاد نمی‌دهند و آن را برای سلطه علمی و اقتصادی و حتی بالاتر سلطه سیاسی گروگان نگه می‌دارند اما ما مسلمانان اخلاقمان این نبوده علم و دانش را رایگان و بی‌منت بدون اینکه بخواهیم تبدیل به یک اهرم فشار و قدرت کنیم در اختیار همه گذاشتیم.

معلمان هم افتخار ما هستند و هم آموزگاران ما هستند و علم خواندن، نوشتن، فهم مسائل، جهان بینی، راه تحقیق، درس اخلاق و دین به ما ‌آموخته‌اند.

ببینید هر چیز را سر جای خودش ما باید ببینیم تعلیم دین، ترویج دین و بیان دین به عهده شماست. همه معلمان در آموزش و پرورش، در دانشگاه‌ها و حوزه‌ها که جای خود دارد و رسالتشان هم فهم بهتر و تبیین بهتر دین است. اما نمی شود به هر کسی گفت شما مجتهد هستید و می توانید اجتهاد کنید، در چنین وضعیتی سنگ روی سنگ بند نمی‌شود.

یک قوه قهریه‌ای که قوه قهریه‌است برای این ساخته شده که مجری باشد، قوه قهریه نظام، یک دستبند و کلت همراهش است می‌گوییم تو هم بیا اجتهاد کن، هر کسی باید وظیفه خودش را انجام دهد.

اسلام و تقویت نظام به این است که هر کسی کار خودش را درست انجام دهد ما کارخودمان را انجام نمی‌دهیم و می‌خواهیم کار دیگران را انجام دهیم. ما هیچ وقت به هیچ جا نمی‌رسیم.

یکی از جاهایی که ما باید توقع و درخواست کنیم و باید وظیفه معلمین بدانیم مسأله پرورش اخلاق و تعلیم مسائل دینی است. برای بیان مسائل دینی لازم نیست یک کلاس بگذاریم بگوییم این کلاس راجع به خداشناسی است. همان معلم ریاضی فیزیک و شیمی یک کلمه به جا که بگوید اثرش بیشتر از یک ساعت حرف زدن است.

مخصوصاً معلم‌هایی که در مدرسه نفوذ دارند. مثلاً در دوره ما به معلم ریاضی بیشتر احترام می‌گذاشتیم در دوران کودکی و نوجوانی فکر می‌کردیم او بیشتر سواد دارد. اثر معلم ریاضی بیشتر از معلم فارسی بود. با این که معلم انشا، فارسی و املا به رشته‌شان بیشتر می‌خورد که راجع به دین و اخلاق صحبت کنند اما معلم ریاضی اگر کلمه‌ای راجع به دین و اخلاق می گفت مؤثرتر بود. حالا ممکن است در محیط‌های مختلف فرق کند. در هر کلاس و مدرسه‌ای در هر جمعی یک نفر به خاطر سوابق، اخلاق و دانشی که دارد ممکن است نفوذ بیشتری داشته باشد او رسالت و نفوذش بیشتر است. آدمی که نفوذ بیشتری در دل جوانان دارد رسالت سنگین‌تری دارد و ما باید نور ایمان را در دل بچه‌ها بنشانیم. این بزرگترین خدمت ماست ما باید فرزندان جامعه را عالم و متدین کنیم.

شما ببینید اگر بچه‌های ما مولی علی‌ بن ابی طالب (ع) را بشناسند و بدانند او که بوده است بطور طبیعی عاشق مولا می‌شوند و نیازی نیست که برای عشق به مولا حرف بزنیم باید زندگی و راه امیرالمؤمنین را بگوییم. آن بزرگ مردی که گفت من علّمنی حرفاً فقد صیّرنی عبداً.

این همه به علم و دانش احترام گذاشت. او که شاگرد بزرگ رسول اکرم (ص) و پیامبر عظیم الشأن اسلام بود که اگر اسلام جز یک معلم و شاگرد برای عظمت و افتخار این دین بزرگ چیز دیگری نداشت، بس بود که معلمی مثل رسول خدا و دانش آموز و شاگردی چون مولای ما علی بن ابیطالب (ع) دارد.

و حالا که روز زینب کبری (س) است کجا شما می‌توانید بانویی با این همه عظمت پیدا کنید، البته مادرش را استثنا کنید، شما مثل زینب کبری (س) در تاریخ پیدا می‌کنید چه روح بلند و عظمتی و چه بیان و قدرتی واقعاً ایمان چه می‌کند.

تمام قدرت حاکمه روبروی اوست و به ظاهر پیروز شده‌اند و او همه عزیزانش جلوی چشمانش شهید شده‌اند و بدتر اینکه بر خلاف تمام قوانین آن زمان و حتی جاهلیت و اسلام که جای خودش، سرهای بریده را به نیزه زده‌اند... در عین حال زینب (س) در مجلس عبیدالله و یزید سخنرانی را ادامه داد و با مردم حرف زد و چقدر قشنگ صحبت کرد.

یزید خواست به حضرت زینب (س) سرکوفت بزند، گفت عزیزان شما را کشتیم و غارت کردیم حالا زینب (س) چطور بود؟

گفت ما رأیت الا جمیلا، نباید به این خانواده و بانو افتخار کنیم؟ این بانو معلمه بزرگ تاریخ ما نیست؟ ما نباید درس زندگی از او یاد بگیریم و بیاموزیم. این عظمت این روح بلند آنجا در حضور یزید آن همه ‌آدم و میهمانها را آورده بود، این شهامت، این بیان زیبا، این جملات قشنگ، هم علم، هم دانش، هم قدرت روحی و هم شهامت است.

آخرین مرز ما اینجاست. آخرین مرز تربیتی ما اینجاست. ما اگر توانستیم در کلاس‌های درسمان دختری را همانند و شبیه زینب(س) تربیت کنیم و فرزندی را مثل ابی عبدالله الحسین (ع) مثل علی‌اکبر (ع) یا مثل شهدای صدر اسلام، اینها مرزهای اخلاق ما هستند. همانطور که می‌گوییم به مرز علم برسیم، ما مرز اخلاق، ایمان، شهامت و شجاعت داریم. او امیرالمؤمین(ع) است، او زینب کبری (س) است.

حالا شما شاید بگویید حالا چه کسی به ایشان می‌رسد. نمونه کوچک آنها علامه شهید مطهری شاگرد ایشان بود. خیلی از شماها ممکن است از نزدیک با شهید مطهری نباشید. اولین درسی که شهید مطهری به ما آموخت گذشت بود. این را ما طلبه‌های حوزه بهتر لمس می‌کنیم. مطهری یک آدم با سواد و با استعدادی بود که اگر در قم می‌ماند می‌دانست که یک مرجع عالیقدر تقلید می‌شود چون از هر نظر سرآمد بود اما قم را رها کرد و به تهران آمد. این هجرت از حوزه قم و آمدن به تهران برای کسی مثل شهید مطهری یک گذشت بود چون که بسیاری از مقامها و جایگاه‌های ظاهری که برایش بود رها کرد. چرا؟ چون احساس می‌کرد امروز حضورش در دانشگاه تهران در میان دانشجوها و جوانان ضرورت دارد و لازم است که دین را بیاموزد و البته خیلی هم سخنرانی و حضور و وجودش و کلاس درسش موثر بود.

سال ۴۹ من دانشجوی حقوق دانشگاه تهران بودم. بچه‌های مسلمان دانشگاه تهران و دانشکده حقوق ایشان را برای سخنرانی دعوت کرده بودند. من همه مطالب سخنرانی کاملاً یادم هست و چقدر مؤثر بود یک نفر آمده در یک جمع سخنرانی کرده چقدر سخنانش مؤثر بوده تا روزها و ماه‌ها راجع به مطالبی که مطرح کرده بود و بحث‌هایی که شده بود در میان دانشجوها نقل زبان‌ها بود. آن آزادمرد هیچوقت جلوی هیچ کس را برای سؤال و بحث نگرفت هر کسی سوال تندی هم می کرد و حتی علیه دین و وجود خدا صحبت می کرد، ایشان به نرمی جواب می‌داد مثل اخلاقی که امام صادق (ع) داشتند...

شهید مطهری به ما آموخت که چگونه بیاموزیم و عالم شویم و متخلق به اخلاق اسلامی شویم و از خود بگذریم و برای درمان هر بیماری جامعه که روح و روان جامعه را آزار می‌دهد آن بیماری را بشناسیم و برای درمان آن داروی لازم را بفهمیم و بدانیم و تجویز کنیم. مرحوم مطهری اینطور بود.
ایشان در دانشکده الهیات اتاقی داشت و بیشتر اوقات به اتفاق به منزل ایشان می‌رفتیم بحثهای زیادی داشتیم خاطرات زیادی با او دارم. مردی با شهامت، آزادمرد بود و برای اسلام با غیرت دینی می‌جوشید و می‌خروشید. بحثی را مطرح و دنبال می‌کرد که برای جامعه لازم می‌دانست وقتی کتاب مسأله حجاب را نوشت در مجامع علمایی تهران و قم در خیلی از جلسات چه توهین‌هایی به او کردند و چه چیزهای گفتند شعر و نثر و همه جور توهینی درست کردند. ایشان اصلاً تکان نمی‌خورد و راهش را که می فهمید درست است، ادامه می‌داد.

رسول اکرم و امیرالمؤمنین و زینب کبری (س) همه سرمایه‌های بزرگ و افتخار ما هستند هیچ ملتی این همه الگو و سرمایه معنوی ندارد که بتواند به خوبی از آن استفاده کند.

این روزها در اعتکاف شما پسرها و دخترهای ما را می‌بینید چطور دلداده مساجد و معابد هستند. دعای ام داوود و آن دعای مخصوص، آیات و اعمال بعد از نمازظهر و عصر را می‌خوانند. چقدر مردم ما آماده و عاشق هستند و به دینشان، به مذهبشان، به عشقشان به خاندان رسالت افتخار می کنند و این خیلی ارزشمند است.

من می‌خواهم بگویم ما نباید در سنگلاخ کار کنیم. در طول قرن‌ها خیلی از معلم‌ها کار کردند زمین برای ما صاف شده حالا ما باید برویم جلو و بهره‌برداری کنیم.

من می‌خواهم از وزیر محترم و از همه مسئولین محترم آموزش و پرورش و مدیران کل و از همه کسانی که تلاش می کنند در بخش‌های مختلف تشکر و سپاسگزاری کنم. من کم و بیش آشنا هستم. چند جلسه با وزیر و معاونین گذاشتیم. کار خوبی شروع شده و روز به روز باید این کار در بخش‌های مختلف پیش برود و این که فضای درس و کلاس ما و کتابهای درسی ما چگونه باشد... کجا می‌توانیم یکی دو تا درس اختیاری در مدارس بگذاریم و مسابقه بشود، در کجا کتاب فیکس باشد و همین متن باشد و کجا کتاب را ‌آزاد بگذاریم و بگوییم سه صفحه مطلب را باید یاد بگیرید و۵۰ صفحه را آزادید الان شرایط فرق کرده، دانش‌آموز شما گاهی وقتها به علوم فراوانی مسلط است. با همین گوشی تلفن خیلی از مطالب را تا معلم می‌گوید به راحتی می‌گوید نه اینطور نیست و اینطور هست الان شرایط فرق کرده از یک نظر شرایط تحقیق آسان شده برای جوان‌ها.

البته این اینترنت و فضای مجازی و شرایط جدید شمشیر دو لبه است، هم می‌توان سود برد هم خطرناک است. یکی از وظایف آموزش و پرورش این است که چطوری در شرایط امروز جوانان ما، از این ابزار بطور درست استفاده کنند.

ببینید فقط شما نیستید، یک طرف داستان، آموزش و پرورش و معلمین هستند و یک طرف، داخل خانه و خانواده است. یک چیزی از شما و معلم و پدر و مادر و خواهر و برادر بزرگتر می‌شنود و از طرفی از رسانه داخل خانه و تلویزیون و این به چه کانال‌هایی وصل است و جوان کدام برنامه را می‌بیند. امروز رسانه از یک طرف خیلی وسیع شده است.

جوان ممکن است به کلاسهای دیگر برود تا زبان یاد بگیرد، اگر در کلاس زبان یاد نگیرد. می‌رود خصوصی یاد می‌گیرد. او که می فهمد زبان لازمه زندگی امروز است. عقلش می‌رسد این چیزی نیست که به زور بگوییم الا و بلا تو باید یک زبان یاد بگیری در دنیا هم هر جا هم رفتی مشکل طرف مقابل است که فارسی نمی‌فهمد.

امروز برخی از زبان ها یادمان نرود که زبان علم است. یعنی بدون مجهز شدن به آن زبان ما راه به علم و اعماق علم پیدا نمی‌کنیم کما این که اگر کسی به زبان عربی مسلط نباشد اعماق دین را نمی‌تواند سیر کند. زبان یک ویژگی‌ها و نکاتی دارد. شما قرآن را با ترجمه فارسی ده بار هم بخواهید با کسی که به عربی مسلط است فرق می‌کند البته باید حداقل ترجمه را داشته باشیم اما فرق می‌کند.

ما بعضی چیزها را مثل هنر می‌گوییم نباید حالا شاید هم مدرسه وقت این چیزها نباشد، اما جوان هنر را دوست دارد و به کلاس خصوصی می‌رود.

من می‌خواهم بگویم منحصر نیست اگر منحصر بود شما راهتان آسانتر بود. از طرفی خانواده و وسایل ارتباطی دنیای امروز و رسانه‌ها، فضای مجازی و کلاسهای دیگر معلم‌های دیگر جامعه هم جای خودش در خیابان و پیاده رو هر چه می بیند این هم یک کلاس عملی است. همه مهم است. باید مدنظر قرار دهیم که چگونه ارتباط برقرار کنیم. چگونه در این میان نقش رهبری را آموزش و پرورش بازی کند. دنبال این که جوانان را محدود کنیم اینجا نرو این کار را نکن گاهی وقتها محدودیت چاره نیست، لازم است، اما بالاتر از مسأله محدودیت مصون کردن است. محدود کردن که هنر نیست. مصون کردن هنر است، اینکه شما بتوانید جوان را با قدرت و توانمندی بار بیاورید.

در خارج از کشور محیط اروپا و ‌آمریکا قبل از انقلاب شرایط آن زمان بچه‌های مسلمان هم جلسه می‌گذاشتند هم تبلیغ دین می‌کردند هم دعای کمیل و روضه امام حسین می‌خواندند هم روز عاشورا سینه می‌زدند در خیابان، صد بار می‌رفتند تا از پلیس مجوز می‌گرفتند و دسته راه می‌انداختند. مصون بودند محیط در آنها اثر نمی‌گذاشت و آنها در محیط تأثیر می‌گذاشتند.

اگر توانستیم جوان‌هایی را بسازیم توانمند و مصون، هنر کرده‌ایم. قبل از انقلاب یک سری مدارس غیردولتی بود خیلی از مسئولین امروز ما تربیت شده همان ها هستند. خدا رحمت کند شهید بهشتی را که دبیرستان دین و دانش که اسمش هم قشنگ و معنی دار بود که در قم درست کرد. در تهران مدرسه علوی و مدارس دیگر که خیلی از انسانها را پرورش دادند الان خیلی از مسئولین ما پرورش یافته همان مدارس غیردولتی هستند.

پس ما شرایط خودمان را حس کنیم و بدانیم بار بسیار سنگینی بر دوش داریم، این نکته اول، نکته دوم آموزش و پرورش از حالت دولتی بودن محض به تدریج و قدم به قدم باید خارج شود. این آمار خیلی خوب بود که بیش از ۱۰ درصد مدارس ما الان غیردولتی است این باید بیشتر شود. این یک طرف قصه است طرف دیگر قصه این که ما آموزش و پرورش را خرید خدمت می خواهیم ما می‌خواهیم یه عده جوان و نوجوان را تربیت و عالم کنیم و مهارت زندگی را بهشان یاد بدهیم و اخلاق اسلامی هم بیاموزیم.

خب این را خرید خدمت کنیم، چه اشکالی دارد. حتی مدرسه را ما به آنها بدهیم ما مدرسه خودمان را واگذار کنیم به یک جمعی مثل تعاونی معلمان، یک عده‌ای جمع می‌شوند می‌گویند ما حاضریم در این مدرسه خودمان در سال ۲۰۰ تا دانش آموز تربیت کنیم خب اگر تربیت کردند با کیفیت بالاتر، شما هم نظارت کنید.

هدایت و نظارت به عهده شماست اگر نظارت و هدایت کردید و نتیجه بهتر و ارزانتری شد چه می‌خواهید دیگر، ما یک دانش آموز تربیت شده با قیمت ارزانتر می‌خواهیم. ما می‌خواهیم یک دانش آموز اگر هزینه سرانه ‌اش در سال یک میلیون تومان است و جایی آمد برای ما و با او قرارداد خدمت بستیم و گفتیم ۱۰۰ تا دانش آموز به شما می‌دهیم و به جای یک میلیون، ۷۰۰ هزار تومان می‌دهیم و او بهتر تربیت کرد، دولت پولش را می‌دهد ما بدنبال هزینه کمتر و کیفیت بالاتر هستیم. حالا روی این مسایل آموزش و پرورش، فکر و کار می کند و باید برنامه‌ریزی کنیم.

در دنیا خیلی کار شده باید علم را جهانی بیاموزیم پرورش و اخلاق را با آموزه‌های دینی اسلامی و فرهنگ ایرانی اما علم را باید جهانی بیاموزیم و از همه دنیا استفاده کنیم حتی در مهارت‌ها خیلی از کارخانه‌ها و مؤسسات صنعتی بیایند در کنار خودشان،مدرسه ایجاد کنند. ما هم کمک کنیم تا مهارت صنعتی و فنی را از روز اول دانش آموز کنار یک مؤسسه فنی بیاموزد.

لذا مراکز اقتصادی و شهرداری‌ها باید کمک کنند و همه دست به دست هم بدهند و این کار را به پیش ببریم.

ما می‌دانیم که معلمین ما و آموزش و پرورش ممکن است از لحاظ معیشتی و زندگی مادی و اقتصادی مشکلاتی داشته باشند که جای بحث نیست دولت به عنوان خادمان شما است و ما جدا از شما نیستیم ما هم شاگردان همین معلمان و همین جامعه هستیم.

همه تلاش دولت این بوده تا در حد توانش کمک کند. البته ما حق اعتراض را هم همیشه برای تمام اقشار و اصناف محفوظ می‌شناسیم و به رسمیت می‌شناسیم. شما دیدید برای اولین بار در خیابان‌ها کارگران آمدند تظاهرات کردند، راهپیمایی کردند. سابقه نداشت در این ۱۵ سال. اوایل چند سالی بود بعد دیگه بسته شد. با من هم مشورت کردند گفتند، گفتم بگذارید بیایند در خیابان حرفشان را می‌زنند و یک مورد مطالبه‌ای هم دارند ما باید تحمل کنیم و فضا را باز کنیم. من نسبت به معلمین هم حق اعتراض را به رسمیت می‌شناسم. به هرحال معلمان و آموزگاران و اساتید، بزرگان ما هستند، مورد احترام ما هستند و می‌دانیم مشکلات دارند، اما در عین حال این دولت در حد توانش به نظر من کار زیادی انجام داده ممکن است در حد مطلوب نباشد. ببینید در سال ۱۳۹۰ اعتبار مصوب آموزش و پرورش ۱۲ هزار میلیارد تومان بود. در سال ۱۳۹۴ یعنی امسال به جای ۱۲ هزار، ۲۴ هزار میلیارد یعنی از سال ۹۰ تا ۹۴ ما اعتبارات آموزش و پرورش را به بیش از دو برابر افزایش داده‌ایم تعداد معلم و پرسنل و دانش آموز هم خیلی تغییر نکرده است.

سال ۹۰ تعداد دانش‌آموزان ‌۱۱ میلیون نفر بوده، در سال ۹۳ باز هم ۱۱میلیون بوده پس تعداد دانش آموزان تغییر چندانی نکرده،تعداد معلم هم خیلی تغییر نکرده نزدیک هم بوده، در عین حال ما اعتبار را به دو برابر افزایش دادیم. سال ۹۲ که این دولت از اواسط سال این مسئولیت را دولت به عهده گرفته، بودجه ای که آموزش و پرورش داشته ۱۵ هزار میلیارد بوده و ما عملاً ۱۷ میلیارد تومان پرداخت کرده‌ایم و بودجه بعضی از دستگاه‌ها را ۱۰۰ درصد نمی‌دهیم، اما بودجه آموزش و پرورش را ۱۱۲ درصد پرداخت کردیم.

در سال ۹۳ بودجه مصوب ۱۹ هزار میلیارد بوده و ما عملاً ۲۱ هزار میلیارد داده‌ایم آنچه که ما مصوب پرداخت کرده‌ایم ۱۰۷ درصد بوده در حالی که بودجه ما در سال ۹۳ آنچه حاصل شده ۱۷۴ هزار میلیارد تومان بوده مصوب ما ۲۱۱ هزار بوده ما نتوانستیم اعتبارات و منابع را تأمین کنیم و در عین حال که کسری بودجه داشتیم، اما ۱۰۰ درصد و بیشتر بودجه آموزش و پرورش را پرداخت کردیم و دو برابر سال ۹۰ هست.

در اواخر فروردین ما در دولت تصویب کردیم ۶۹۰ میلیارد تومان در اختیار آموزش و پرورش گذاشتیم برای موارد مطالبات فرهنگیان، باز هم ممکن است کم باشد. ببینید توان دولت در شرایطی که کسری داریم و از سال گذشته قیمت نفت به نصف تقلیل یافته، ما همه توانمان را به کار بردیم که بتوانیم وظیفه خود را در قبال آموزش و پرورش انجام دهیم. ما همه می‌دانیم که دغدغه زندگی تأثیرگذار در کلاس درس است. این را ما درک می‌کنیم هر چه معلمین آسوده خاطرتر از لحاظ معیشتی باشند بطور طبیعی کلاسها با نشاط بهتر برگزار می‌شود.

ما همه در این شرایط کشور باید دست به دست هم بدهیم و راه را ادامه دهیم و به مقصد برسیم شرایط ما مطلوب نیست اما شرایطی است که مردم ما هم با امید و با نشاطند و دولت هم بر مشکلات فائق آمده و یا درحال فائق آمدن است. البته هنوز تحریم هست هنوز مذاکرات هسته‌ای ما به پایان نرسیده و هنوز در شرایطی هستیم که قیمت نفت برای ما غیرقابل قبول است و منطقه ناآرام است و می‌دانید وضع چگونه است؟

اما در عین حال مردم ما آنقدر خوب و با صفا و آشنا به شرایط و ویژگیهای کشور و منطقه هستند که ما واقعاً به هر استانی که می‌رویم در برابر حضور و استقبال و مهمان نوازی مردم من شرمنده می‌شوم. هر استانی که می رویم همین حالت را دارد منجمله آموزش و پرورشی‌ها و معلمین و دانش آموزان و نشاطی که می بینیم نشانگر این است که ما شرایط را درک می‌کنیم.

ان شاءالله در این شرایط دست به دست هم می‌دهیم و از این گردنه‌ها عبور می‌کنیم و در تاریخ ایران از این گردنه‌ها زیاد بوده. ان شاءالله خداوند از ما راضی و خشنود باشند و مردم هم از ما راضی باشند. و ما همه با همدیگر بتوانیم خادم خوبی برای ملت ایران باشیم و بتوانیم رضایت ملت را جلب کنیم و بتوانیم رضایت روح بلند ائمه اطهار علیهم‌السلام و پیامبر عظیم الشأن اسلام(ص) و توجهات حضرت ولی عصر امام زمان (عج) را نیز جلب کنیم.

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته.
ارسال به دوستان