صادق زیباکلام در یادداشتی، دیدگاه خود درباره صدور مجوز به ارامنه ایرانی برای راهپیمایی در صدمین سالروز کشتار ارامنه را بیان کرده و گریزی هم به موارد مشابه در تاریخ زده است.
در این یادداشت در روزنامه قانون آمده است: در خصوص مسأله کشتار ارامنه یا ژنوساید ارامنه، آنچه مسلم است این کشتار در سالهای پایانی امپراتوری عثمانی صورت گرفته است. اما اینکه چه اتفاقی افتاده است که جمهوری اسلامی ایران برخلاف سالهای گذشته در سالروز این جنایت، به ارامنه ایرانی اجازه راهپیمایی اعتراضآمیز داد، جای سوال و تعجب دارد.
این اجازه از سر حمایت از ارامنه یا ملاحظات بشردوستانه نیست بلکه به این خاطر شاهد راهپیمایی ارامنه ایرانی در تهران بودیم که بین تهران و آنکارا بغض و کینهای وجود دارد.
همانطور که میدانید بین جمهوری اسلامی ایران و ترکیه در خصوص مسائل خاورمیانه از جمله سوریه و یمن اختلافات عمیقی وجود دارد. ترکها مخالفان بشار اسد هستند، این در حالی است که تهران یکی از مهمترین طرفداران دولت اسد به شمار میرود. اختلاف این دو کشور تنها در موضوع سوریه محدود نمیشود. آنها در موارد دیگری نیز اختلافات عمیق دارند. بنابراین جمهوری اسلامی ایران به هر حرکتی که علیه آنکارا و ترکها باشد اجازه داده و میدهد. اما اگر روابط مان با ترکیه خوب بود و آنکارا نیز همسو با جمهوری اسلامی ایران در جریان مشکلات یمن و سوریه واکنش نشان میداد، قطعا به ارامنه اجازه داده نمیشد در تهران علیه ترکیه راهپیمایی کنند. حتی اجازه داده نمیشد روز یکشنبه یا هر روز دیگری در کلیساهای ارامنه به واسطه کشتار ارامنه دعایی خوانده شود و ارامنه ایرانی به یاد یک و نیم میلیون نفر باشد. بنابراین اینکه به آنها اجازه داده میشود راهپیمایی کنند و یاد گذشتگان را گرامی بدارند، به دلیل مسائلی است که بین تهران و آنکارا وجود دارد.
اما باید عنوان کرد که کشتار ارامنه در شرایط بحرانی اتفاق افتاد. آن زمان امپراتوری عثمانی، در حال تجزیه بود و ارتش عثمانی تا مرز شکست در مقابل اروپاییها پیش رفته بود. بنابراین عثمانیها براساس تجربهای که از سر جنگ جهانی اول و همراهی ارامنه با روسیه در آن جبهه داشتند، به اقلیتهای اعراب و ارامنه که میخواستند از امپراتوری عثمانی جدا شوند به چشم ستون پنجم و دشمن نگاه میکردند.
دولتهای ترکیه در سالهای اخیر تلاش کردند کشتار ارامنه را انکار کنند. آنها ادعا میکنند در جریان جنگ همانطور که از قومهای دیگر نیز کشته شدند، ارامنه هم به قتل رسیدند و زیر بار کشتار دستهجمعی ارامنه نمیروند. با این حال با توجه به کینهای که عثمانیها از ارامنه داشتند، کشتار یک و نیم میلیون نفر از مردم این قوم بعید نیست. اما فارغ از اینکه این کشتار رخ داده است یا نه، این مسأله اهمیت پیدا میکند که چرا باید سالگرد کشتار یک و نیم میلیون ارامنه و اتفاقاتی از این دست هر سال برگزار شود. بسیاری معتقد هستند که ما نباید، جنایتهای بزرگی که توسط پدران و اجدادمان در گذشته صورت گرفته است را فراموش کنیم، چراکه با انکار چنین واقعیتی، آیندگان از جنایات و نسلکشیها هیچ درس نمیگیرند و ممکن است مجدد دست به کشتار بزنند.
اینکه هر سال یادآوری کنیم که یک و نیم میلیون ارامنه، تنها به این دلیل که ارمنی هستند به قتل رسیدند، باعث میشود یا اینگونه جنایات اتفاق نیفتد، یا حداقل احتمال به وقوع پیوستن آن کم شود. اتفاقات مشابه کشتار ارامنه در تاریخ رخ داده است؛ از جمله کشتار توسط ژاپنیها در جریان جنگ جهانی دوم. ژاپنیها در جنگ جهانی دوم در چین و در قسمتهایی از کره دست به کشتارهای گسترده میزنند. سالها بعد دولت ژاپن این بخش از تاریخ را از کتب درسی مدارس حذف میکند اما چند معلم به طور خودجوش شروع به تدریس این بخش از تاریخ کشورشان میکنند تا کودکان در آینده دست به چنین جنایتهایی نزنند. آموزش و پرورش ژاپن به همین دلیل معلمان را اخراج میکند اما در نهایت دادگاه عالی این کشور حق را به معلمان میدهد و از آن پس تدریس این بخش از تاریخ ژاپن تنها به دلیل نگاه آموزشی و پرورشی در دستور کار آموزش و پرورش قرار میگیرد.
این اتفاق مشابه هولوکاست است که بسیاری در ایران و جهان تلاش دارند نسلکشی یهودیان را در جریان جنگ جهانی دوم از تاریخ حذف کنند، اما اروپاییها انکار هولوکاست را تخلف قانونی محسوب میکنند تا نگاه ضد یهودی و نژادپرستانه در جهان رخنه نکند. بنابراین اهمیت زنده نگهداشتن کشتار ارامنه در 100 پیش، در یک نکته تربیتی و اخلاقی است؛ اگر ما بدانیم پدرانمان ما چه جنایتهایی انجام دادهاند، دیگر دست به تکرار آن نخواهیم زد.