هر دو این افراد خاطراتی را از افرادی بیان
کرده اند که در قید حیات نیستند و این نشان میدهد که جنس اصلی این انتقادات چیست. در این میان بازخوانی رفتار آقای حسین شریعتمداری در قبال آقای هاشمی
رفسنجانی قابل توجه است. زیرا او جز اولین افرادی بود که قلم به دست گرفت و در نقد خاطره
هاشمی رفسنجانی یادداشت نوشت.
نکته قابل تامل اما در این میان نظرات حسین
شریعتمداری مدیر مسؤول کیهان در مورد خاطره گویی هایی هاشمی در سال 82 و مقدمه کتاب «بی پرده با
هاشمی رفسنجانی» - حاصل 16 ساعت گفتوگوی او با آیتالله -است.
حسین شریعتمداری در مقدمه این کتاب مینویسد:« او، از نخستين روزي كه جرقه انقلاب اسلامي زده شد تا هنگام پيروزي و از آن پس، طي 25 سال گذشته، همواره در اولين حلقه ياران امام (ره) و در شمار تعداد كمشمار مسئولان عاليرتبه نظام بوده است. شخصيت مطرح و مؤثر در مبارزات منجر به پيروزي نهضت امام خميني (ره)، عضويت در شوراي انقلاب، رياست مجلس شوراي اسلامي، فرماندهي جنگ در سالهاي پرتب و تاب، رياست جمهوري و رياست مجمع تشخيص مصلحت نظام ازجمله مسئوليتهاي ثبت شده در كارنامه آيتالله هاشمي رفسنجاني است... و البته، بايد مسئوليت اثرگذار، امّا تعريفنشده ديگري نيز به اين فهرست افزوده شود... با اين حساب، هاشمي بهترين گزينهاي بود كه براي گفتوگو در آستانه 25 سالگي انقلاب جستجو ميكرديم. او تاريخ انقلاب اسلامي را با بسياري از جزئيات آن در سينه داشت و علاوه بر سرفصلها، سايهروشنهاي راه طي شده را نيز ميشناخت.»
همان طور که مشاهده میکنید شریعتمداری، سینه هاشمی را مملو از جزئیات و خاطرات انقلاب میداند. خاطراتی که همانطور که شریعتمداری میگوید به واسطه ی بودن در کنار امام به عنوان حلقه اول یاران حاصل شده است. حالا سوالی که باید آقای شریعتمداری پاسخ بدهد این است که سینه هاشمی تنها تا چه زمانی صندوقچه اسرار نظام بود؟ و آیا امروز که او مخالف هاشمی است این سینه دیگر صندوقچه ناگفتههای نظام نیست؟!
در بخش «از شورای انقلاب تا سقوط لیبرالها»، شریعتمداری در سوالهای خود از هاشمی میخواهد خاطرات خود از آن حوادث را بگوید. در جریان این گفتوگو از هاشمی در مورد شورای انقلاب و دلایل عدم حضور آیتالله منتظری میپرسد و هاشمی پاسخ میدهد و کار دولت و یا حکوت اسلامی میرسد و آن گاه از هاشمی میپرسد:« نظر حضرت امام(ره) چه بود؟» همانطور که مشخص است، شریعتمداری از هاشمی میخواهد از خاطرات خود از امام بگوید.
درجایی دیگر از مصاحبه مدیر کیهان به آیتالله میگوید که:« گفتن اين وقايع پس از حدود 20 سال خيلي لازم است». باز در جایی دیگر از هاشمی در مورد نظر امام نحوه جنگ میپرسد و میگوید: «نظر ابتدايي امام چه بود؟ چگونه مي خواستيم پشت مرز بمانيم و جنگ هم باشد؟»
رییس کیهان در مورد نحوه انتخاب مهندس موسوی به عنوان نخست وزیر نیز از هاشمی سوال میکند و دراین ارتباط میگوید:« ملاحظات حضرت امام را بفرماييد».
در مورد انشقاق در جامعه روحانیت هم میپرسد و حتی میخواهد که از انگیزه امام برای پذیرش درخواست تشکیل مجمع روحانیون سخن بگوید و این خواست را در کتاب این گونه بیان میکند:« انگيزه امام در موافقت با کارشان چه بود؟»
در بخشی از این گفتوگو از هاشمی میخواهد خاطره خود از حاج احمدآقا در مورد عزل آیتالله منتظری و نامه امام را بگوید. گویا آن زمان نقل خاطره از کسی که در قید حیات نیست مانعی نداشته است! در سوال او آمده است:« خاطره را مي فرموديد» و در پاسخ هاشمی آمده است: «شب همان روزي که امام از طريق حاج احمدآقا به ما دستور دادند که نامه را به قم ببريد، من از هيات رئيسه مجلس خبرنگان دعوت کردم که فوراً به تهران بياييد. براي آيت الله خامنه اي که در مشهد بودند هم تلفن کردم که بياييد. جلسه اي در دفتر من تشکيل شد. گفتيم چه لزومي دارد ما ببريم؟ نامه است و هر کس ديگري مي تواند ببرد. مگر اينکه امام بگويند شما ببريد. ثانياً اين نامه از راديو خوانده نشود. همان موقع به احمدآقا تلفن کرديم که جلوي پخش نامه را بگيرند تا ما بياييم. خواهش کرديم امام وقت ملاقات بدهند. 9 شب که امام معمولاً هيچ کس را نمي پذيرفتند، خدمت ايشان رفتيم تا تلاش کنيم امام را از انتشار اين نامه و عزل آيت الله منتظري منصرف کنيم. خيلي با امام بحث کرديم که در آن جلسه هم حرفهاي مهمي زدند.»
همانطور که مشاهده میکنید در بخشهای مختلف این کتاب
که تنها به بخشی از آن در سطرهای بالا به آن اشاره شد، بارها از هاشمی میخواهد از
خاطرات خود از امام بگوید و حتی میخواهد هاشمی نظرات امام را تحلیل کند. حالا اما
همان حسین شریعتمداری به دلیل اینکه هاشمی مخالف نظر او سخن میگوید، بر تمام
خاطرات هاشمی نقد وارد میکند و حرفهای او را فاقد سند میداند.
به عبارت دیگر آقای شریعتمداری که دیروز هاشمی را ستایش و به گفتن دعوت می کرد امروز به خاطر نقل همان خاطرات سرزنش می کند!
بیخیال..................