وقتی تصاویر حمله اوباش مدعی ارزشگرایی به تاکسی حامل علی مطهری را دیدم که این از خدا بی خبران چه بر سر وسیله امرار معاش یک خانواده آورده اند ، یاد خاطره ای از پدرم افتادم که نشان می دهد بین نیروهای واقعی ارزشی و ارزشی نماهای پرادعا ، تفاوت ره از کجاست تا کجا؟!
اوائل انقلاب، ضد انقلاب در شمال غرب کشور فعالیت های مسلحانه اش را تشدید کرده بود و یک جنگ داخلی بین نیروهای انقلاب و تجزیه طلبان در جریان بود. ابعاد درگیری ها در برخی مناطق به حدی بود که روستاییان از بیم کشته شدن، خانه های خود را ترک کرده و به جاهای امن رفته بودند.
در آن روزگار که شیپور جنگ دمیده شده بود و به قول شهید چمران، "مرد از نامرد شناخته می شد"، پدر من نیز جزو نیروهای مردمی بود که در دفاع از انقلاب و تمامیت ارضی کشور با تروریست های تجزیه طلب می جنگیدند.
پدرم تعریف می کند که به همراه تعدادی از نیروهای مردمی و سپاهی، در کوه های آذربایجان غربی بودند که خسته و گرسنه، به یک خانه روستایی رسیدند. اهل خانه همه وسایل شان را جا گذاشته بودند و به خاطر شرایط ناامنی که تروریست ها ایجاد کرده بودند، از آنجا رفته بودند.
در جریان این درگیری ها روستاییان از نیروهای مردمی و سپاهی با دادن آب و غذا حمایت می کردند ولی در آن خانه کسی نبود. از طرفی هم، گروه خسته و گرسنه و تشنه بود و راهی برای امداد وجود نداشت.
بنابر این از سر اضطرار، وارد خانه شدند، آبی نوشیدند و نان و پنیری خوردند. سپس محاسبه کردند که این مقدار آب و غذایی که خوردند، پولش چقدر می شود؟ هر کسی دانگ خودش را محاسبه کرد و کمی هم بیشتر دادند و پول ها را با نامه ای در شرح حال موضوع و عذرخواهی، در خانه گذاشتند و رفتند.
از آن جمع، بعدها تعدادی شهید و برخی هم مانند پدر من مجروح شدند. البته پدرم در اواخر جنگ مجروح شد. هیچ کدام از آن افراد، اما هیچگاه از حساسیت خود به حق الناس و حلال و حرام کوتاه نیامدند و برغم این که در میدان جنگ ، علیه دشمنان کشور ، چون شیر بودند اما در جریان زندگی ، آسیب شان به مورچه هم نرسید چرا که آنقدر شعور داشتند که اجر جهادشان را ضایع نکنند.
اینک اما عده ای تازه به دوران رسیده که زورشان به مردم بی دفاع خودمان می رسد، بی هیچ وجدان دردی و فقط به خاطر این که با یک نماینده مجلس، مخالف هستند، با سنگ و آجر بر در و بدنه و شیشه های تاکسی حامل او می زنند و بی آن که احساس کنند به حق الناسی تجاوز کرده اند، و در ایام منتهی به عید نوروز، منبع درآمد یک خانواده را مسدود کرده اند، ظفرمندانه به خانه بر می گردند!
حال مقایسه کنید ، نیروهای واقعاً ارزشی را که حتی در شرایط "اضطرار جنگی" هم حواس شان به حق الناس بود و "اینان" که به اسم "آنان"، کاسبی می کنند و نه حلال سرشان می شود و نه حلال و حق الناس، تو گویی که به قبر و قیامت هم باوری ندارند!
چو بیشه تهی ماند از نره شیر شغالان درآیند آنجا دلیر
چو بیشه ز شیران تهى یافتند سگان فرصت روبهى یافتند
واقعا حقیقت داره
آقایان مدعی بخوانند
جواب خلق خدا رو اون دنیا چجوری میخوای بدهی
آهای با تو هستم ای مدعی دین نمای بی دین
از مسلمانی هنوز جیزی داری که بتونی بهش افتخار کنی، نامسلمان.
واقعها هیتلر حق داشت نسل بعضی ها رو باید خشکاند
اخلاق اخلاق اخلاق
راستی در آیین غیر مسلمانان نیز چنین سبک سری و خیره سری ها محکوم است، ما که مسلمانیم ادعای پیروی از ائمه اطهار را داریم .
راستی کجا می رویم.
خوب كاري كردن
چرا این متن زیبا را در ستون وسط قرار نداده اید تا همه ببینند و لذت ببرند و بعضی به خودآیند.
چو بیشه تهی ماند از نره شیر شغالان درآیند آنجا دلیر
چو بیشه ز شیران تهى یافتند سگان فرصت روبهى یافتند
گروهی مانده آن بالا خوش نشستند
پس پلیس و کلیه مقامات کاملا راضی بودند و وقتی مقامات راضی هستند ، صلاح مملکت رو بهتر 4 تا روزنامه نگار سر در برف کرده می دانند
به 4 تا محکومیت ظاهری هم نگاه نکن اگر کوچکترین برخوردی شد تو راست می گی.
دوما از مدارا سو استفاده نکن چون حق یگ سری فتنه گر و حامیشون اعدامه، این فقط یک شوخی بود که حد خودش را بدونه
نیروهای امنیتی چه نقشی در جهت شناسایی آنان انجام داده اند؟چرا مرجع قضایی به ماجرا ورود نمی کند؟چرا خبر رسانی صحیح و شفاف در این باره صورت نمی گیرد؟ کدام مقام و یا سازمان مسئوليت پاسخگویی به پرسش ها را بر عهده دارد؟
دشمن دانا بلندت میکند برزمینت میزند نادان دوست
اگه میشه این راننده تاکسی بیچاره رو شناسایی کنین و با یه شماره کارتی ملت کمک کنن و نراریم این عیدی در تنگنا باشه و بتونه ماشین رو هم تعمیر کنه