عصر ایران؛ مهرداد خدیر- اسفند، ماه مناسبت های تاریخی است. مناسبت هایی که هر چند درباره آنها بسیار گفته شده اماحکایت ها همه مانند هم نیست. از این رو مکرر نمی شود و همچنان جذاب است.
یکی سوم اسفند 1299 است که روایت واحدی وجود ندارد زیرا برخی سید ضیاء الدین طباطبایی را نقش اول کودتا می دانند و بعضی معتقدند از همان ابتدا با رضاخان توافق شده بود منتها چون سواد او محدود به خواندن بود و نوشتن را چندان نمی دانست یک روزنامه نگار یا روزنامه دار در کنار او قرار گرفت.
درباره نهم اسفند 1331 نیز که به تازگی نوشته بودم، اختلاف وجود دارد. این که آیا دکتر مصدق می خواست با پیشنهاد سفر به خارج از کشور برای رفع ملال، محمد رضا شاه جوان را به سرنوشت احمد شاه قاجار دچار کند تا دور از ایران روزگار بگذراند یا شاه دسیسه چیده بود و قصد جان نخست وزیر ملی را داشت؟
مناسبت تاریخی دیگر که باز مربوط به همین بازه زمانی است قتل سپهبد حاجعلی رزم آراست که در 16 اسفند 1329 اتفاق افتاد و اگر چه قتل به نام خلیل طهماسبی عضو فداییان اسلام نوشته می شود اما حتی بر سر این که گلوله توسط او شلیک شده یا به ضرب تیری دیگر از پا درآمده بحث و اختلاف است و طی 64 سالی که از این رخداد می گذرد ابهامات همچنان باقی است.
ترور معماگونه و پر رمز و راز رزم آرا را می توان با ترور جان.اف کندی در آمریکا در 13 سال بعد از آن مقایسه کرد که معمای آن نیز هنوز ناگشوده باقی مانده و با قتل نزدیکان و متهمان پیچیده تر هم شده است.
22 نوامبر 1963 - جان. اف . کندی رییس جمهوری آمریکا در حال عبور از یکی از خیابان های شهر دالاس و تنها چند لحظه قبل از ترورالبته کندی در آمریکا محبوبیت داشت و رزم آرا چهره محبوبی در ایران نبود چون در صف مقابل دکتر مصدق تعریف می شد و آشکارا توان ملی کردن صنعت نفت را به سخره گرفته بود.
روایت رسمی این است که ترور به دست فداییان اسلام اتفاق افتاد اما روایت های دیگر از امیر اسدالله علم تا سید ضیاء الدین طباطبایی و حتی از جبهه ملی تا شخص شاه را در این ترور نقش آفرین می دانند. اما چه کار فداییان اسلام بوده باشد و چه نه در این شکی نیست که همه بازیگران سیاسی دیگر از این ترور خرسند شدند. چون راه را برای ملی شدن صنعت نفت و نخست وزیری مصدق هموار کرد و شاه نیز از رنج حسادت و کابوس کودتا خلاص شد.
16 اسفند 1329 نخست وزیر ایران که از امرای بسیار کارآزموده و با هوش نظامی بالا در ارتش بود برای شرکت در مجلس ترحیم آیت الله فیض به مسجد شاه تهران (اکنون مسجد امام خمینی) رفت و با گلوله ای که به خلیل طهماسبی نسبت داده شد در حیاط مسجد جان سپرد. در حالی که امیر اسدالله علم او را همراهی می کرد و خراشی هم ندید.
رزم آرا با انورالملوک هدایت خواهر صادق هدایت نویسنده نامدار ایرانی ازدواج کرده بود اما شهرت او به خاطر سوابق و روحیه نظامی خودش بود
ترور معماگونه و پر رمز و راز رزم آرا را می توان با ترور جان. اف کندی در
آمریکا در 13 سال بعد از آن مقایسه کرد که معمای آن نیز هنوز ناگشوده باقی
مانده و با قتل نزدیکان و متهمان پیچیده تر شده است.
چنانچه روایت های متفاوت و بعضا متضاد ترور را در کنار هم قرار دهیم پازلی تشکیل می شود که شاید به حل معما کمک کند:
1- سید محمد علی شوشتری – خفیه نویس رضا شاه پهلوی- در کتاب خاطرات خود می نویسد وقتی رزم آرا حکم عزل کفیل فرمانداری گرگان را صادر می کند در حالی که خود او قول ارتقا داده بوداز شدت ناراحتی نزد سید ضیا می رود و شرح دیدار را چنین باز می گوید:«گفتم آقا می خواهم این قزاق را استیضاح کنم. سید ضیا گفت: بعد چه می شود؟ گفتم: بیندازمش بیرون. گفت: نه شما او را آورده اید و نه شما می توانید او را بیرون کنید. گفتم این توهین ( تلگراف عزل) را چه کنم؟ گفت: کار فروغی را من درست می کنم. این مردک قزاق (رزم آرا) هم چنان از صحنه سیاست ایران خواهد رفت که دیگر بر نخواهد گشت.»- [ کتاب خاطرات سیاسی خفیه نویس- نشر مرکز]
2- سید ضیا اما در خاطرات خود به گونه ای نقل می کند که انگار شخص شاه از پیش در جریان ترور و حتی منتظر وقوع حادثه بوده است: «خدمت اعلیحضرت بودم تا مشورتی داشته باشم...اما نوعی حواس پرتی و پریشان خاطری در ایشان می دیدم. مدام به ساعت نگاه می کردند. به تلفن خیره می شدند و اصلا حواس شان به من نبود...در این اثنا در باز شد. کسی شتاب زده بر آستانه در ظاهر شد و بدون این که مرا دیده باشد یا بر اثر هیجان با صدای بلند گفت: تمام شد قربان! اعلیحضرت راحت توی صندلی افتاد و چشم ها را بست و پس از لحظه ای گشود و به من گفت : آقا! فردا پس فردا بیایید تا حرف مان را تمام کنیم.»- [ سید ضیاء – مرد اول یا دوم کودتا- صدر الدین الهی – انتشارات کتاب آمریکا]
3- امیر اسد الله علم که در آن موقع وزیر کار بود و از نزدیک ترین چهره ها به شاه تا پایان عمر خود به حساب می آمد در یادداشت های روز 27 بهمن 1349 می نویسد: « در هواپیما نشسته بودیم. به سوییس می رفتیم. شاهنشاه صحبت عجیبی فرمودند. ... هر که با من در افتاده از بین رفته...مثال برادران کندی را می زدند...در داخله هم مصدق و تا اندازه ای قوام السطنه و رزم آرا که من یقین داشتم خیال سوء نیت به شاه داشت کشته شد. هنگام کشته شدن او من همراه او بودم. او نخست وزیر بود و من وزیر کار. با هم به مجلس فاتحه در مسجد شاه رفته بودیم. چندین گلوله به او خورد ولی من جان سالم به در بردم. در حالی که داشتم با او درگوشی صحبت می کردم.»
4- مهندس
عزت الله سحابی در صفحه 99 کتاب خاطرات خود (نیم قرن خاطره و تجربه) می نویسد: « در جلسه ای با حضور نواب صفوی از فداییان اسلام و دکتر فاطمی، بقایی، مکی ، شایگان از جبهه ملی و البته بدون حضور مصدق و کاشانی برخی از چهره های جبهه ملی گفتند شاه فعلا خطرناک نیست و کارها زیر سر رزم آراست.نواب، فنجان چای خود را بر می گرداند و می گوید: به فرض که رزم آرا ساقط شد. آیا شما قول می دهید احکام اسلامی را اجرا کنید؟»
گفته می شود مهم ترین دلیل مخالفت بعدی نواب صفوی با مصدق همین بود که معتقد بود راه را آنان هموار کردند ولی جبهه ملی و مصدق به قول خود برای اجرای احکام اسلامی عمل نمی کنند و تنها دو پروژه نفت و انتخابات را در نظر دارند.
5- سرهنگ
مصور رحمانی در خاطرات خود می نویسد: «زندانیان هم بند خلیل طهماسبی معتقد بودند تیر او موجب قتل رزم آرا نشده . البته او تیری انداخته بود ولی آن تیر اصابت نکرده است. زیرا شش تیر کوچک او کالیبر کوچک و سرعت اولیه کمی دارد حال آن که وسعت زیاد زخم گلوله و نفوذ عمیق آن دربدن رزم آرا نشان می داد گلوله ازسلاح کمری کلت و با کالیبر بزرگ رها شده که تنها ارتش در اختیار داشت.»
6- احتمالا این پرسش پدید می آید که چرا روایت خود خلیل طهماسبی نقل نمی شود و اگر او ضارب نبوده چرا انکار نمی کرد؟ ماجرا از این قرار است که در 16 مرداد 1331 نمایندگان در اقدامی بسیار کم سابقه طرحی را با قید سه فوریت امضا و از جانب ملت ایران حکم تبرئه صادر کردند:
«ماده واحده: چون جنایت حاج علی رزم آرا و حمایت او از اجانب بر ملت ایران ثابت است بر فرض که قاتل او استاد خلیل طهماسبی باشد از نظر ملت ایران بی گناه شناخته وتبرئه می شود.» - [مذاکرات مجلس شورای ملی – 22 مرداد 1331]
سرهنگ مصور رحمانی می نویسد: « خلیل طهماسبی با اتکا به فضای ایجاد شده و عفو پس از آن سعی داشت ترور را به خود منتسب کند و به عکس بعد از کودتای 28 مرداد هر چه سعی کرد این ترور را از خود باز کند تلاش او به جایی نرسید.»
7- محمد مهدی عبد خدایی از اعضای فداییان اسلام و ضارب دکتر فاطمی در نوجوانی اما می گوید: « این تحلیل که ترور رزم آرا کار فداییان اسلام نبوده قبل از انقلاب مطرح نبود و بعد از انقلاب جبهه ملی مطرح کرد تا مصدق در قضیه ملی شدن نفت یگانه باشد. حاج مهدی عراقی در خاطرات خود می نویسد: در جلسه ای با جبهه ملی تصمیم به ترور رزم آرا گرفته شد و ما به خلیل طهماسبی می گفتیم :حضرت. قتل سیاسی با قتل شخصی متفاوت است و تنها گروهی که قتل رزم آرا پذیرفت نیز فداییان اسلام بود.»
8- دخالت دربار و شخص
امیر اسدالله علم نیز مطرح شده است. اصرار شاه بر این که علم حتما همراه رزم آرا باشد از دلایل این گمانه زنی است. مهندس سحابی می نویسد: «عده ای از محققین را نظر بر این است که گلوله ای که رزم آرا را از پا درآورد از سوی یکی از محافظین خود او و با هدایت شاه و دربار شلیک شده باشد. شاه نگران کودتا بود. اما ترور رزم آرا در هر حال در برنامه فداییان اسلام بود.»
نویسنده این سطور از نتیجه گیری و تایید یکی از احتمالات می پرهیزد هر چند که این معما تا اندازه ای برای خود او حل شده است. راز آن هم این است که قول دوم و مستقیم سید ضیا از دیدار با شاه را که به دروغ زنی شهره بود نپذیریم و قول های دیگر را کنار هم قرار دهیم . به این پازل اما بسنده نمی کنم و بیشتر به خاطره ای شخصی اتکا می کنم. همان روزی که در دفتر مرحوم حاج علی اکبر پوراستاد عضو قدیمی فداییان اسلام از زبان او شنیدم : «آخرین بار که به دیدن مرحوم نواب رفتم از دیدن سید ضیاء الدین طباطبایی یکه خوردم.»
* «حاج» بخشی از نام رزم آرا بود زیرا در شب عید قربان به دنیا آمد ( 10 فروردین 1280 خورشیدی)