عصر ایران- همان گونه که حدس زده می شد مزایده دو باشگاه پرسپولیس و استقلال نتیجه ای دربر نداشت چون مشتری نداشتند!
البته این دو باشگاه پرسابقه و پر هوادار خواستارانی دارند اما قیمت پایه 290 میلیارد تومان را خارج از توان خود اعلام کرده اند. ضمن این که سالانه 20 تا 30 میلیارد تومان نیز باید هزینه کنند که عملا سر به 330 تا 350 میلیارد تومان می زند و واقعا کدام سرمایه گذاری حاضر است چنین پولی را تنها بابت یک برند و یک ورزشگاه بپردازد و کی تضمین می دهد که اگر به مشکل مالی و بدهی خوردند از چنگ آنان به در نیاید؟
بر این اساس می توان انتظار داشت هیات واگذاری که چند وزیر عضو آن هستند تصمیمات تازه ای اتخاذ کند.از تعدیل قیمت و کاهش آن تا تغییر شرایط نقد و اقساط و این بارشاید از بخش نقدی کم کنند و اقساط را طولانی تر یا بیشتر کنند.
اما این مشکل با اندکی کاهش قیمت یا افزایش تعداد اقساط حل نخواهد شد و مشتری با این قیمت را تنها می توان محدود به چند موسسه بزرگ خدماتی دانست که چنانچه دولت آنها را مکلف کند وارد عرصه می شوند و غیر آن بعید است زیر بار بروند. مثلا یک اپراتور تلفن همراه که با اندکی افزایش تعرفه های خود چنین امکانی پیدا می کند ولی مشکل این است که این تازه اول ماجراست و از وقتی مالک و خریدار شدند نیز باید مدام هزینه کنند و عجالتا چاه ویلی را در مقابل می بینند که پول می بلعد و معلوم نیست کی به بازدهی می رسد و زیان دهی آن چه بسا مدیریت خریدار را در عرصه قبلی و اصلی هم زیر سوال برد.
با این نگاه بی مشتری ماندن دو باشگاه قرمز و آبی جای تعجب ندارد و اگرغیر این رخ می داد شگفتی آور بود! از ابتدا هم اگر احتمالی متصور بود بر این پایه بود که چهره هایی که سال هاست نام آنان با جنبه های مالی این دو باشگاه گره خورده با تسهیلات و توافقاتی به مالکیت برسند یا نهادهایی که فوتبال و اداره این دو باشگاه برای آنان فراتر از جنبه های اقتصادی و ورزشی مطرح است با نام هایی تازه وارد این صحنه شوند.
اما چگونه می توان انتظار داشت سرمایه گذاری صرفا اقتصادی و اهل حساب دو دو تا چهار تا باشگاهی را خریداری کند که مدیر عامل آن حالا هم در زندان است؟
یا چگونه می توان انتظار داشت 290 میلیارد تومان بابت برند به اضافه ورزشگاهی که به صورت اجاره ای در اختیار بوده و قرار است به تملک مالک جدید درآید پرداخت شود در حالی که خریدار نه می تواند روی حق پخش تلویزیونی مسابقات حساب کند و نه روی فروش لباس تیم در غیاب کپی رایت و نه تصمیم به برگزاری یک مسابقه در زمان مورد نظر برای جلب تماشاگر بیشتر با اوست و مالکیتی نیست که بتواند در مایملک خود به تمامی دخل و تصرف کند.
ضمن این که اگر کسی واقعا در صدد سرمایه گذاری و خرید باشگاهی باشد همین حالا نیز با یک پنجم و شاید یک ششم این قیمت می تواند باشگاه سرپا و پرهواداری مانند ملوان بندر انزلی را خریداری کند. پس چرا باید چند برابر صرف باشگاهی کند که پس از واگذاری نیز اگر نه مدعی که مداخله کنندگانی خواهد داشت؟
با این نگاه همچنان به نظر می رسد این دو باشگاه مشتریانی مشابه دیگر واگذاری ها پیدا نخواهند کرد. درست است که مقامات سازمان خصوصی سازی می گویند همه عرضه ها مشتری ندارند کما این که در سال 93 از30 هزار میلیارد تومان واگذاری شده سهم دولت، تنها 3 تا 4 هزار میلیارد تومان فروش رفته و عرضه موفق صورت پذیرفته است.
گره واگذاری دو باشگاه پرسپولیس و استقلال اما کور نیست و به شرط واقع گرایی باز شدنی است. نخست این که اگر یک واگذاری مانند دیگر واگذاری هاست و سازمان خصوصی سازی و وزارت دارایی اختیار کامل دارند «اهلیت» را در همان وجه تخصصی که در واگذاری های دیگر نیز لحاظ می کنند اعمال کنند نه آن که خریدار هم پول بدهد و هم دیگران همچنان دخالت کنند.
دیگر این که تکلیف منابع درآمدی باشگاه را مشخص کنند. سهم فدراسیون فوتبال از بودجه هزار میلیارد تومانی صدا و سیما چقدر است؟ اگر این سازمان همچنان می خواهد طفره برود دولت به فدراسیون بپردازد و از بودجه صدا و سیما کسر بگذارد. مادام که تکلیف مهم ترین منبع درآمدی باشگاه ها مشخص نشده چگونه می توان انتظار داشت که افراد تنها هزینه کنند؟
از منظری دیگر: اصلا چرا نباید به انبوه هواداران به چشم جمعیتی نگریست که می توانند بالقوه سهام دار شوند و با خرید سهام خوددر فرایند انتخاب اعضای هیات مدیره نیز در مجمع شرکت اقدام کنند که طبعا شامل چهره های محبوب ورزشی و فرهنگی و سیاسی خواهند بود. یک روند کاملا دموکراتیک که به عنوان یک گزینه قابل طرح است هر چند اراده و عزم لازم برای انتخاب چنین گزینه ای دیده نمی شود.
گزینه دیگر که این گره را باز می کند همان پیشنهادی است که پیش تر علی پروین مطرح کرده بود. البته نه این که به پیش کسوتان بدهند چون تعریف حقوقی و مدونی از ان اصطلاح وجود ندارد و معلوم نیست که وقتی از پیش کسوت صحبت می کنیم سن و سال را در نظر داریم یا سابقه بازی را یا محبوبیت را به موجب این پیشنهاد این واگذاری نه به یک فرد که به یک جمع که مورد قبول همه طرف ها و مردم باشند صورت می پذیرد و وزارت ورزش در یک فرآیند 5 تا 10 ساله میزان کمک خود را کم می کند و حتی می تواند مالکیت خود را حفظ کند.
جدای اینها اگر همین حالا اگر یک ایرانی مقیم خارج از کشور بیاید و بگوید برای پرداخت 100 میلیون دلار در چند مرحله آماده است آیا استقبال می شود یا باز بحث اهلیت های سیاسی و امنیتی و مانند آن پیش می آید؟
اگر این پروژه اقتصادی است فرآیند آن هم باید اقتصادی باشد. اگر سیاسی است چرا پای سازمان خصوصی سازی رابه آن باز می کنیم؟ اگر اجتماعی است چرا از از همه هواداران کمک نخواهیم؟
نخستین کار برای گشودن این گره این است که موقعیت سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی این دو باشگاه را مشخص و ترسیم کنیم. در غیر این صورت اگر باز هم مشتری نداشته باشد جای تعجب ندارد و اتفاقا هنگامی شگفت زده می شویم که بشنویم خریداری پیدا شده است!