در شهر بمبئی، ساختمان بلند مدرنی از خیابان سر برآورده که بیشتر شبیه قفسهای از جعبههای روی هم است.
به نوشته روزنامه دنیای اقتصاد، این ساختمان محل سکونت موکش آمبانی، مالک اصلی شرکت صنایع رِلاینس است. «آمبانی» که طبق آخرین گزارشها ثروتمندترین فرد در هندوستان است، در یک روز صاف از طبقه آخر خانهاش میتواند به دیدن منطقه دهاراوی در فاصلهای کمتر از ده کیلومتر بنشیند. دهاراوی که یکی از بزرگترین مناطق زاغهنشین دنیاست و در اصل از وصله و پینه کردن برزنتها بهوجود آمده، در سال 2008 با فیلم «میلیونر زاغهنشین» به شهرت رسید. شاید در کمتر جای دیگری بتوان چنین تضاد فاحشی میان ثروت و شرایط اسفبار زندگی را در فضایی به این کوچکی یافت.
ساکنان دهاراوی ذوق و استعداد خارقالعادهای در کارآفرینی از خود نشان دادهاند؛ اما تا همین اواخر تمام این تلاشها به صنایع کوچکی چون سفالگری و کارهای چرمی محدود میشد. محصولاتی که در همان همسایگی به مشتریانی از طبقه اجتماعی مشابه فروخته میشدند؛ ولی اکنون تغییری در حال رخ دادن است. همین تازگی فایننشال تایمز قصه جوانی را از دهاراوی به چاپ رساند که با فروش صنایع دستی چرمی از طریق سایت ایبِی (سایت حراجی که هر کس میتواند اعلامیهای برای فروش کالایی که در اختیار دارد در آن قرار دهد)، به اقصی نقاط جهان، توانسته است درآمدی معادل 20 هزار دلار در سال کسب كند. گسترش روز به روز تجارت الکترونیکی، این امکان را در اختیار آنهایی قرار میدهد که به دنبال بازاریابی و برقراری ارتباط با مشتریان در هر جای دنیا باشند. این تنها یکی از روشهایی است که تکنولوژی با بهوجود آوردن فرصتهای شغلی جدید، راه چارهای پیش پای جویندگان کار قرار میدهد تا به نوعی بخشی از آنچه را که در حال نابود کردن است، جبران کند. حال سوال اصلی این است که این اقتصاد گرانقیمت برای چه میزان از نیروی کار موجود در جهان شغل تولید خواهد کرد؟
آنچه میتوانیم به آن امیدوار باشیم به وجود آمدن مشاغل جدیدی است که شاید تا کنون تجربه نکردهایم. در مناطقی از شهر نیویورک، انبارها و کارگاههای قدیمی در حال تبدیل شدن به مراکز پیشرفته فناوری اطلاعات هستند. یکی از موفقترین آنها، شرکت اِتسی (Etsy) است که بازاری است برای کالاهای نو و قدیمی، و از طریق مرتبط کردن خریدار و فروشنده فعالیت میکند. این شرکت بهتازگی در حال جابهجایی به دفتر جدیدی با فضایی دو برابر فضای فعلی است تا بتواند محیط مناسبی را برای کارمندانی که به سرعت بر تعدادشان افزوده میشود، فراهم كند.
دقیقتر بگوییم، تنها برای بخشی از این کارمندان! به غیر از 750 نفری که مستقیما در دفتر این شرکت مشغول بهکار هستند، نیروی کار دومی در حدود یک میلیون نفر در گوشه و کنار جهان بهطور مستقل مشغول فعالیت از طریق این وبسایت هستند. آنها کارآفرینانی هستند که محصولات صنایع دستی چون برخی لوازم خانگی، کارهای هنری، پوشاک و بسیاری محصولات متنوع دیگر تولید میکنند و از طریق این وبسایت به فروش میرسانند. میزان فروش این سایت در سال 2013 نزدیک به 3/1 میلیارد دلار برآورد شده است که در مقایسه با سال قبل از آن، رشد 50 درصدی داشته است. طبق آمار اعلام شده از سوی اتسی، 18 درصد از فروشندگان، از این طریق شغلی تمام وقت برای خود بهوجود آوردهاند و برای سایرین از این روش درآمد دومی پدید آمده است.
صنعتگران جهانی
اتسی بخشی از حرکت بزرگی است که در پاسخ به نیازهای اقتصاد جدید در حال شکلگیری است. این حرکت کمی بیش از یک دهه قبل شروع شد، زمانیکه خرید و فروشهای شخصی که از طریق بازارچههای آخر هفته انجام میشدند، کم کم جای خود را به اشکال محترمانهتری چون فروش از طریق وبسایتهایی مانند ایبِی دادند. سهولت ایجاد اتصال و برقراری ارتباط بین خریدار و فروشنده هنر اصلی این روش است.
خریداران به جای صرف وقت در بازارچهها برای جستوجوی آنچه به دنبالش هستند، تنها با یک جستوجوی ساده میتوانند فهرستی بلند بالا از کالای عرضه شده توسط فروشندگان مختلف را در کمتر از چند ثانیه جلوی خود داشته باشند. تطابق میان کالای عرضه شده و آنچه خریدار جویای آن است، سبب بالا رفتن ارزش معاملات انجام شده از طریق اینگونه وبسایتها شده و در نتیجه حرکتی که تنها دو دهه پیش آغاز شده بود با شدت وسرعتی باورنکردنی به پیش میرود.
تجارت الکترونیکی در سال 2008 با معرفی فروشگاه اپلیکیشنهای شرکت اپل (app store) به مرحله جدیدی وارد شد. این ابزار که روی تبلتها و گوشیهای تلفن همراه نصب میشود این امکان را به شخص ثالث میدهد تا با نوشتن برنامه یا به اصطلاح اپلیکیشن مورد نظرش، آن را در این فروشگاه به سایرین ارائه كند. به این ترتیب «اقتصاد اپلیکیشنی» هر روز پرطرفدارتر میشود. اتاق فکر آمریکا آماری را ارائه میدهد که بر اساس آن از سال 2013، تنها در آمریکا 750 هزار نفر با طراحی و نوشتن اپلیکیشنها شاغل شدهاند.
ارائه یک برنامه یا بازی جدید از این درگاه حد و مرز جغرافیایی نمیشناسد. یکی از معروفترین نمونههای خارج از آمریکا، شرکت فنلاندی رُویو است که بازی «پرندگانخشمگین» را برای سیستمهای عامل آیفون و آیپاد طراحی کرده است یا برنامهنویس جوان ویتنامی که بازی «فِلپی بردز» او به یکی از معروفترین بازیها تبدیل شد. این بازی بهرغم سادگی، آنقدر مورد توجه قرار گرفت که در دوران اوج، برای سازندهاش تا 50 هزار دلار در روز درآمدزایی داشت.
سایتهایی نظیر آمازون این فرصت را به نویسندگان و هنرمندان میدهند تا آثار خود را منتشر كنند و آنها را از طریق این وبسایتها برای فروش در هر کجای دنیا در اختیار بازدیدکنندگان قرار دهند. شاید تا کنون هیچگاه سکویی به سادگی یوتیوب در اختیار هنرمندان قرار نگرفته باشد. این سایت امکان آپلود ویدئوها را به فیلمسازان میدهد تا بتوانند مخاطبینی در مقیاس میلیونی داشته باشند. سازندگان ویدئوهای کمدی یا منتقدین بازیهای کامپیوتری به راحتی با بینندگان خود ارتباط برقرار میکنند و حتی از طریق تبادل نظرها میتوانند آثار خود را بهبود بخشند.
اپلیکیشنهای موبایل و شبکههای اجتماعی در توزیع سرمایه نیز بهکار گرفته میشوند، مانند مواردی چون پیدا کردن محل اقامت مسافران یا وسیله حملونقل برای سفر. وبسایت اِیربیانبی (airbnb) که از سال 2008 راهاندازی شده است، به صاحبان منازل این امکان را میدهد تا در زمانی که به سفر میروند، خانه خالی خود را به مسافرینی که از شهرشان بازدید میکنند، اجاره دهند و از این طریق کسب درآمدی داشته باشند.
سایتهای دیگری مانند اوبر (Uber) یا لیفت (Lyft) به کسانی که از شهری به شهر دیگر سفر میکنند و در خودرو خود جای خالی دارند، این امکان را میدهند تا با درست کردن یک صفحه شخصی در سایت، به دنبال همسفر بگردند و به این ترتیب پولی نیز دربیاورند. «اقتصاد شراکتی» هر روزه بیشتر جای خود را در زندگی روزمره ما باز میکند. کمکم میتوان از شیر مرغ تا جان آدمیزاد را به صورت آنلاین قرض گرفت: فضای مجازی روی سرورها، وسایل خانگی، دوچرخه یا ابزارآلات کار. حتی برخی از سایتها خدماتی ارائه میدهند که وقتی صاحبان حیوانات خانگی به سفر میروند میتوانند حیوانات محبوب خود را به کسانی بسپارند که تمایل نگهداری از آنها را برای چند روز دارند.
موانعی که بر سر راه کارآفرینی وجود دارند به سرعت برداشته میشوند. زحمت فروش اجناس اضافی یا بهکارگیری کالاهای سرمایهای بدون مصرف، تنها در ساخت یک نمایه شخصی و معرفی محصول در وبسایت مربوطه خلاصه میشود. شرکتهای نوپا نیز از این سادگیها بهطور قابل ملاحظهای سود میبرند. این شرکتها به جای پرداخت هزینههای گزاف خرید کامپیوتر و تجهیزات محاسبهگر، میتوانند محاسبات خود را برای انجام، از طریق اینترنت به سرورهای عظیم بسپارند و به اصطلاح از شبکههای ابری که شرکتهایی چون آمازون ارائه میدهند، فضا و قدرت محاسبه کرایه کنند. یافتن فضاهای اداری و پشتیبانیهای مالی آسان و آسانتر میشود.
سایتهایی چون کیک استارتر (Kickstarter) سکویی برای بهوجود آمدن مشارکتهای همتا به همتا و جمعآوری سرمایه از طریق معرفی پروژهها در این سایت در اختیار شرکتها یا گروههای تازه تاسیس قرار میدهد تا بتوانند برای پروژه خود سرمایه تهیه كنند و البته طبیعی است که از محل جمعآوری این سرمایهها درصدی نیز به این سایت تعلق میگیرد. آسانی و ارزانی دسترسی به امکانات لازم برای پایهگذاری کسبوکاری نوین باعث بهوجود آمدن تعداد زیادی از شرکتهایی شده است که در اصطلاح، آنها را «شرکتهای سبک» میخوانند، چراکه با کمترین هزینهها و سرمایه شکل میگیرند و در عین حال درآمدهای چشمگیری به دست میآورند.
از نظر آنها که دائما در تلاش و تکاپو هستند، دنیای امروز مانند معدنی غنی از فرصتها جلوه میکند که در آن نوآوریهای انجام شده بسیار ناچیز بودهاند و بر عکس، آنها که نیمه خالی لیوان را میبینند، معتقدند نوآوریهای موجود در دنیای امروز ما تقریبا اشباع شدهاند. میشائیل ماندل، متخصص تکنولوژی اتاق فکر آمریکا، میگوید نوآوریها همیشه با افزایش استخدام همراه هستند.
این موضوع در فناوری اطلاعات به وضوح قابل مشاهده است. اما وی به بخشهای دیگری نیز اشاره میکند. بهعنوان مثال تصور کنید در آینده پزشکان بتوانند هر عضو بدن را مانند کبد یا کلیه، با استفاده از چاپگرهای سه بعدی چاپ کنند. این مثالی است که چندان از واقعیت دور نیست، چنانچه بسیاری از دندانپزشکان همین حالا در حال استفاده از این تکنولوژی هستند. این نوآوری نه تنها برای بخش درمان بسیار سودمند خواهد بود، بلکه موجب به وجود آمدن مشاغل جدید نیز خواهد شد. برای کنترل و بازبینی چاپگرها به کارمندان جدیدی نیاز خواهیم داشت و همچنین به پرستارانی که به مراقبت از بیمارانی که پیوند عضو شدهاند میپردازند.
همانگونه که این نوآوریها باعث وسعت یافتن فناوری اطلاعات میشوند، در عین حال بر تعداد مشاغل نوین نیز میافزایند. اما میزان موفقیت در هر یک از شاخههای بهوجود آمده، تابعی از میزان مهارت افراد خواهند بود، چه محصولی که ارائه میشود کیف چرمی باشد و چه اپلیکیشنی برای تلفن همراه. ولی همزمان با آن، همین تکنولوژی امکان به دست آوردن مهارتهای بیشتر را از هر زمان دیگری سادهتر کرده است.
فراسوی آموزشهای آنلاین
جلوه دیگری از زندگی اقتصادی مدرن، آموزشهای آنلاین هستند که معمولا حالتی غیررسمی هم دارند و البته تاکنون آنطور که باید و شاید، مورد تقدیر قرار نگرفتهاند. یوتیوب گنجینه ارزشمندی از «دستورالعمل» هاست که در آن از دستور پخت آبگوشت تا تلفظ لغات چینی و زبانهای دیگر را میتوان به راحتی یافت. مهمتر از این دستورالعملها، دورههای آموزشی و درسهایی است که معلمان از گوشه و کنار دنیا براساس طبقهبندیهای گوناگون و حتی با کلاسهای حل تمرین برای بازدیدکنندگان در این وبسایت قرار میدهند. با هزینهای معادل خرید یک کامپیوتر و یک بسته اینترنتی، جویندگان دانش میتوانند به طیف وسیعی از کلاسهای درسی ارائه شده در بهترین دانشگاهها دسترسی یابند و در ضمن میلیونها دلار ذخیره کنند.
بازار آموزش آنلاین با گذشت زمان کاملتر نیز میشود. شاید در ابتدا این دورهها با مشکلاتی روبهرو بودهاند اما رفتهرفته کیفیت آنها افزایش مییابد. در آمریکا سه ارائهکننده اصلی دورههای آموزشی آنلاین عبارت است از: ایدیاکس (Edx) که از سوی دانشگاه هاروارد و امآیتی (MIT) راهاندازی شده است، کورسرا (Coursera) و اوداسیتی (Udacity) که اولی بهطور مستقیم و دومی غیرمستقیم به دانشگاه استنفورد وابسته هستند. تنها همین سه مرکز تاکنون برای 12 میلیون دانشجو دورههای آموزشی ارائه کردهاند. سایر دانشگاهها و مراکز آموزشی نیز در حال وارد شدن به گود هستند و برخی حتی دوره کاملی برای گرفتن مدرک نیز ارائه میدهند.
دورههای آموزشی آنلاین نسبت به همتايان سنتی خود مزایای زیادی دارند و البته این وزنه به سود ساکنان کشورهای کمدرآمد سنگینتر است، چراکه در این کشورها امکانات دسترسی به دیگر روشهای آموزشی میتوانند بسیار محدود باشند. در سال 2012، نوجوان 15 ساله مغولی که در یکی از اولین دورههای ارائه شده از سوی دانشگاه امآیتی در رشته علوم کامپیوتر درخششی خارقالعاده از خود نشان داد، به سر فصل خبرها تبدیل شد. ایدیاکس که در سال تحصیلی 2013-2012 نزدیک به 400 هزار دانشجو داشته است، اعلام میکند که تقریبا نیمی از شرکتکنندگان در این دورهها از کشورهای کمدرآمد بودهاند.
آموزش آنلاین در مقابل دورههایی که در ساختمانهای آجری برگزار میشوند بسیار قابل انعطافتر هستند. دانشجویانی که برای شرکت در کلاسهای عادی زمانبندی محدودی دارند، میتوانند این دورهها را به راحتی در برنامههای کاری و خانوادگی خود بگنجانند، با سرعت مورد علاقه خود درسها را دنبال کنند و مطالب را از دانشگاههای مختلف دنیا جمعآوری كنند، بیآنکه حتی قدم بیرون از منزل بگذارند. و صد البته این دورهها نسبت به دورههای حضوری بسیار کمهزینهتر هستند. بسیاری از آنها رایگانند، هرچند که برخی موسسات برای ارائه مدرک پایان دوره ممکن است هزینهای را دریافت كنند. بهعنوان مثال دوره آنلاین فوق لیسانس در رشته کامپیوتر در دانشگاه جورجیا 7 هزار دلار هزینه دارد، در حالیکه دوره حضوری در همین رشته 25 هزار دلار هزینه خواهد داشت.
هزینههای پایینتر نه تنها موجب دسترسی بیشتر به آموزش میشود بلکه این امکان را در اختیار جوانان میگذارد تا رشتههای مختلفی را امتحان کنند. با این روش آنها با ریسک مالی بسیار پایینتری میتوانند رشته مورد نظر خود را انتخاب کنند. برخی از منتقدان به دلیل افزایش میزان نیمهکاره گذاشتن برخی دورهها، معتقدند این عامل میتواند دوام این روش آموزشی و سوددهی آن را زیر سوال ببرد. اما از نظر بسیاری دیگر، امکان شروع و رها کردن دورههای مختلف همچنان مزیتی است که احتمال انتخاب رشته موفقتری را بین جوانان بالاتر خواهد برد. پس از سرک کشیدن به چند کلاس گوناگون، حالا میتوانند رشتهای را برگزینند که دقیقا دلخواهشان است و این نیز میتواند عاملی برای موفقیتهای آینده آنان باشد.
قطرهای در دریا
برای بسیاری از عامه مردم، تنها دستاورد عمده اقتصادی تکنولوژی کاهش قیمت برخی کالاها بوده است. فرصتهای شغلی جدید و افزایش خوداشتغالی، شاید تا حدودی بتواند تاثیرات مخرب انقلاب تکنولوژیک را در بحث بازار کار جبران کند، اما بعید به نظر میرسد که بتواند تمامی اثرات تلخ آن را شیرین كند. یکی از استادان اقتصاد دانشگاه ویرجینیا معتقد است که نوآوریهای بهوجود آمده فرصتی استثنایی برای افراد بسیار با استعداد، با پشتکار و وظیفهشناس پدید آوردهاند تا خود را در گروه کوچک پردرآمدهای جامعه قرار دهند، اما بیم آن میرود که مابقی 90-85 درصد افراد معمولی جامعه نتوانند از این اقتصاد مدرن سهم چندانی ببرند.
در گذشته شاهد بودیم که صنعتی شدن موجب از دست رفتن مهارتها شد: گروه کوچک صنعتگران درجه یک، جای خود را به تعداد زیادی از کارگران کممهارت دادند که در کارخانهها با هزینههای کمتر به تولید حجم زیادی از کالاهای مشابه میپرداختند. به همین ترتیب میتوان انتظار داشت که پیشرفتهای انجام شده در بخش آموزش و درمان در آیندهای نه چندان دور باعث کاهش درآمد اقشاری چون استادان دانشگاه یا پزشکان متخصص شوند و در مقابل، مشاغل جدیدی پدید خواهند آمد که افرادی چون یک آموزگار ساده یا یک پرستار با استفاده از ابزارهای تکنولوژیک، آنچه را امروزه متخصصان گرانقیمت انجام میدهند، جایگزین كنند. نباید فراموش کرد که حتی انجام چنین وظایفی نیز به مهارتهای خاص خود و گذراندن دورههای آموزشی نیاز خواهند داشت و در نتیجه همچنان برای تمامی افراد فرصت کافی به وجود نخواهد آمد. مانند تمام حرفههای دیگر، تردیدی نیست که معلمان و پرستارانی که بهتر از سایرین عمل میکنند و به مشتریان بیشتری خدمات رسانی میكنند، از دیگران پیشی خواهند گرفت.
توسعه سریع آموزشهای آنلاین و خدمات درمانی سیار و از راه دور میتواند این تجارت را در مسیر جدیدی و بر سر راه کشورهای در حال توسعهای چون هند قرار دهد. میتوان روزی را تصور کرد که پزشکانی در این کشور به بررسی جواب آزمایشها یا علائم سلامتی بیمارانی بپردازند که در کشوری دیگر هستند یا افرادی که پاسخ امتحانات دانشجویان را از هر کجای دنیا تصحیح میکنند. این بار نیز لزوم داشتن مهارتهای کافی برای برآمدن از عهده چنین وظایفی و برقراری ارتباط با مشتریان در سراسر جهان، سبب میشود که همچنان قشر وسیعی از جامعه از این فرصتهای کاری بی نصیب بمانند. در عین حال اینگونه فعالیتها میتوانند در کشورهای توسعه یافته بحث برانگیز شوند، زیرا افرادی که در حال حاضر مشاغلی پردرآمد دارند ممکن است با خطر کاهش درآمد یا حتی از دست دادن کلی آن روبهرو شوند.اثرات «اقتصاد اشتراکی» نیز بر تمام اقشار جامعه یکسان نیستند.
آنها که از آن استفاده میکنند سود میبرند، اما از سوی دیگر، رانندگان و کارمندان هتلهایی که در نتیجه این تحولات شغل خود را از دست میدهند و معمولا در زمره افراد کممهارت و کمدرآمد جامعه قرار میگیرند، بیشتر صدمه خواهند دید. خدمات آنلاین برای ایجاد فرصتهای شغلی، مثلا برای کارمندان بیکار شده هتل، میتواند آنها را به سمت خدماتی چون تمیز کردن منازلی که در سایت ایربیانبی (airbnb) اجاره داده میشوند ببرد. اما این در اصل نوعی بهینهسازی «خدمات در منزل» است که از قرن 19 میلادی رواج یافته است و به خودی خود نمیتوان آن را کارآفرینی نامید. در آمریکا سالها است که چنین سرویسهایی مورد استفاده قرار میگیرند. تَسک ربیت (Taskrabbit) که به معنای کار خرگوشی است، نام وبسایتی است که در آن افراد پردرآمدتر در قبال پرداخت مبلغی اندک، میتوانند کارهایی چون خرید روزانه منزل یا انتظار در صفوف طولانی تئاتر را به افرادی با درآمد کمتر واگذار كنند.
مشاغلی چون عمدهفروشی یا خردهفروشی بیشتر و بیشتر به سمت اتوماتیک شدن میروند. حجم زیاد نیروی کار موجود در جوامع مجبور به رقابت برای مشاغلی خواهد بود که هنوز روباتها از پس آن برنمیآیند، بهعنوان مثال نگهداری از کودکان، و از آنجا که تقاضا برای این مشاغل بسیار بالا است، طبیعی است که قیمت آن کاهش بیابد.
آنچه میتوان به آن امیدوار بود، بروز شگفتیها از دل این انقلاب تکنولوژیک است. شاید روزی برسد که فناوری اطلاعات باعث بهوجود آمدن مشاغلی شود که امروز حتی نمیتوانیم تصورشان را بکنیم یا بهرهوری کارکنان کممهارت را به شیوهای کاملا بدیع افزایش دهد. اما اکنون آنچه مسلم است این است که بر خلاف فرصتهایی که مزایای این تکنولوژی برای گروه کوچکی پدید آوردهاند، نسل بزرگی از کارکنان در گوشه و کنار جهان با خطر جدی بیکاری روبهرو هستند و دولتها در مواجهه با این مساله به سختی به چالش کشیده خواهند شد.